*فارس: بر اساس چه تحلیلی به این نتیجه رسیدید که بر علیه رژیم طاغوت وارد مبارزات انقلابی شوید؟
**نبوی: ما از دوران دبیرستان با حضرت امام و اطلاعیههای ایشان آشنا بودیم، پدربزرگم شاه را ظالم و ضد دین میدانست این به جهت رویکرد مذهبی بود. بعد که به دانشگاه آمدم و با تفسیر قرآن بیشتر آشنا شدم دیدم که به عنوان مخاطب قرآن نمیتوانم با این نظام کنار بیایم و به این نتیجه رسیدم که وظیفه دارم علیه نظام اقدام کنم زمینه اینکار نیز در جامعه ایجاد شده بود و آقای شریعتی هم از لحاظ ایدئولوژیک، فضای مبارزات مسلحانه علیه رژیم را شروع کرده بود.
*فارس: نقش روحانیت در پیروزی انقلاب چگونه بود؟
**نبوی: روحانیت بعد از سال 42 تفکر اسلامی انقلابی را از طریق خطابهها، منابر و کتابها منتشر میکردند آن موقع اوج انتشار کتاب بود و در قم کتابهای زیادی در این راستا منتشر میشد. بعد از سال 42 کار فرهنگی عمیق و زیادی صورت گرفت مکتب اسلام و دیگر نشریات فعالیت میکردند ما از طریق این جلسات، کتابها و منابر با فرهنگ اسلام آشنا میشدیم، علاقه به قرآن سبب نهادینه شدن تفکرات ضد رژیم در درون بنده شد.
*فارس: زمینههای ایجاد انقلاب اسلامی را بیشتر در چه حوزههایی میبینید؟
**نبوی: نهضتی که در 15 خرداد 42 آغاز شد و در سال 43 نیز ادامه یافت، حضرت امام (ره) چند سخنرانی علیه کاپیتولاسیون داشتند که در نهایت منجر به تبعیدشان شد. بعد در فواصل زمانی سالهای 43 تا 47 که گروههای مسلح علیه رژیم اعلام موجودیت کردند. این فضا ادامه داشت تا سال 53، 54 به بعد فضا آرام شد، رژیم به گروههای مسلح مسلط شد و آنها را دستگیر و متلاشی کرد. میان آنان نفوذ کرد آنها هم منحرف و منشعب شدند سال 56 دوباره با پیامهای حضرت امام(ره) و حادثهای که درباره آقا مصطفی فرزند ارشد حضرت امام اتفاق افتاد و با چهلمها دوباره اوج گرفت، ریشههای انقلاب در 3 عامل که بیشتر رنگ مذهبی داشت و در شعارهای مردم هم مشخص است شکل گرفت.
یکی اینکه شاه از سوی آمریکا ماموریت داشت که با دین و اسلام مخالفت کند و در این راستا تاریخ هجری شمسی را تغییر داد و تاریخ شاهنشاهی را جایگزین کرد و رسماً ضد دین عمل کرد و فضای رادیو و تلویزیون و تبلیغات همه در جهت محو دین بود. او با عنوان ژاندارم آمریکا از اربابش تبعیت میکرد از این رو خانوادههای مذهبی ضد شاه شدند و از او نفرت پیدا کردند.
عامل دیگر وابستگی شاه بود، او ژاندارم و دست نشانده آمریکا و حامی رژیم منحوس صهیونیسم بود.
مردم ایران مبارزات فلسطین و سوریه را میدیدند تحمل کمک شاه حتی مخفیانه برای مردم سخت بود زیرا مشخص بود که با آنها همپیمان است.
مسئله سوم اختناق حاکم در رژیم گذشته بود. با ایجاد فضای بسته کسی قدرت حرف زدن نداشت، این مسائل در شعار مردم مشهود بود. مبارزین با شعار استقلال خواهان از بین رفتن وابستگی بودند و با شعار آزادی خواهان رفع اختناق و در نهایت با جمهوری اسلامی بدنبال طرح اسلام بودند.
*فارس: امر به معروف و نهی از منکر در شیوه مبارزاتی حضرت امام چه جایگاهی داشت؟
**نبوی: حرکت در راستای عمل به امر به معروف و نهی از منکر از سخنان امام خمینی(ره) کاملاً مشخص است. "ان تقوموا لله مثنی و فرادی " ایشان از جایگاه احساس وظیفه دست به قیام زدند و در آن زمان رسالههای عملیه باب امر به معروف و نهی از منکر وجود نداشت ایشان اولین مرجعی بود که این موضوع را به رسالهها برگرداند. تحریرالوسیله پس از ترجمه به صورت مخفیانه چاپ و منتشر میشد.
*فارس: حضرت امام(ره) تصوری از پیروزی انقلاب اسلامی داشتند یا خیر؟
**نبوی: در این مورد میشود گفت، منحصراً ایشان چنین تصوری داشت ما که در دانشگاه و فضای روشنفکری بودیم کسی را سراغ نداشتیم که تحلیلش این باشد که در این مقطع انقلاب میشود. اواخر که امام پاریس بودند شهید مطهری به دیدار امام میروند امام به ایشان گفته بودند ریشههای گندیده رژیم از خاک بیرون آمد.
*فارس: با توجه به اینکه امام تصوری از پیروزی انقلاب داشتند و این پیروزی نیز در مخیله دیگران هم نمیگنجید،حضرت امام(ره) برای حفظ تشکیلات کادرسازی هم کرده بودند؟
**نبوی: ایشان در خلاء مرجعیت درخشیدند. تا زمانیکه حضرت آیتالله بروجردی زنده بودند یک نوع رابطه بین رژیم و مرجعیت بود و رژیم هم حریم ایشان را مراعات میکرد و محدودیتهای آمریکا را به تاخیر میانداخت. سال 40 یا 41 که ایشان رحلت کردند با توجه به اینکه مرجعیت آیتالله بروجردی در دنیا بیبدیل بود شاه فکر کرد خلاء مرجعیت میتواند سبب شود که او هر کاری را انجام دهد و ماموریتی را که بر عهده دارد انجام دهد. لذا با دستپاچگی آمد لایحه کاپیتولاسیون را مطرح کرد. در این برهه امام که در زمان مرجعیت آیتالله بروجردی ساکت بودند، قیام کردند به فاصله کمی مرجعیتشان تثبیت شد. فضلای حوزه علمیه مرجعیتشان را امضاء کردند. بعد با کاپیتولاسیون مخالفت کردند و مسیر را ادامه دادند بعد از این ایام ارتباط با هیئتهای عزاداری مذهبی داشتند. یکسری از شاگردان که تحت تربیت ایشان بودند در شهرهای مختلف و استانها رهبری انقلاب را به عهده داشتند، در تهران کسانی که موسس جامعه روحانیت مبارز بودند مثل آیتالله هاشمی، مقام معظم رهبری، آیتالله مهدوی کنی، آیتالله مطهری، آیتالله مفتح، آیتالله دستغیب در شیراز، آیتالله مدنی و آیتالله اشرفی اصفهانی اینها گسترده شدند و رهبری انقلاب را پوشش دادند.
*فارس: با این اوصاف روحانیون در سراسر کشور عامل انسجام مردم بر علیه رژیم و انتقال دهنده پیامهای امام به مردم بودند؟
**نبوی: همینطور است، امام همواره بر روی تشکل روحانیت تاکید داشتند، معتقد بودند روحانیت باید محوریت هدایت فکری سیاسی را داشته باشد و در تهران آقای مطهری نقش زیادی در این خصوص داشتند. ائمه جماعات و روحانیت را برای گفتگو دور هم جمع میکردند که در نهایت منجر به تاسیس روحانیت مبارز تهران شد.
*فارس: برخی از تحلیلگران یکی از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی را این موضوع میدانند که شاه تحت تاثیر فضای باز سیاسی مجبور شد فشارها را در داخل کاهش دهد و در نهایت منجر به وقوع انقلاب شد؛ نظر شما در رابطه چیست؟
**نبوی: هدف آمریکا و غرب در جهت عکس این مطلب است، زیرا آن زمان جهان دو قطبی بود و در راس یک قطب شوروی (شرق) و راس قطب دیگر آمریکا (غرب) قرار داشت. ایران به عنوان پایگاه آمریکا در همسایگی شوروی بود مانند کوبا که در جوار آمریکا پایگاه شوروی بود و دو کشور ایران و کوبا دارای اهمیت زیادی از این نظر بودند. آمریکا نگران این مساله بود که بخاطر همجواری و سابقه حزب توده در ایران انقلاب مارکسیستی رخ دهد.
اصلاحات ارضی انقلاب سفید برای جلوگیری از انقلاب در ایران بود میگفتند خود ما یک آزادی صوری بدهیم که انقلابیون خلع سلاح شوند.
این موضوع موثر بود و توانستند، گروههای چپ را که در ایران خلع سلاح کنند، افرادی که در پی انقلاب کارگری در ایران بودند با وجود این شرایط و سهیم شدن کارگران آنها منصرف شدند، و جبهه ملی هم میگفت منتهای آمال ما این است که شاه اجازه انتخابات آزاد در کشور بدهد. آنها هم با شعار کارتر به خواست خود میرسیدند. فضای ایجاد شده برای خلع سلاح و خنثی کردن انقلاب در ایران موثر بود.
اگر بگوییم شرایط محیطی کمک کرده، کسی که توانست از این فضا استفاده کند حضرت امام بود و ظرفیتی که توانست انقلاب ایجاد کند اسلام بود.
ظرفیت مذهبی از سال 42 در کشور ساخته شده بود. ما در اوج اختناق به این نتیجه رسیدیم که به عنوان یک دانشجو یا یک دانشآموز باید با شاه مبارزه کنیم، امام با سرعت حداکثر استفاده را از فضا کرد، آنها میخواستند با این فضا ضمن خلع سلاح، انقلاب را خنثی کنند و حضرت امام از این فرصت استفاده کرد، فضای خاصی هم نبود بله در یک زمانی گفتند زندانیان را آزاد کنیم فضا سبکتر شود. عرض کردم یکی از انگیزههای ملت بر اساس اعتقادات دینیشان ضد وابستگی و ضد اختناق بودنشان بود. این فضا توانست ظرفیت را آزاد کند هوشیاری حضرت امام و زمان سنجیشان کارساز بود از سال 54 تا 56 خبری از عملیات مسلحانه نبود سکوت و اختناق محض بود، رژیم کاملاً بر مردم مسلط بود در مخیله کسی نمیگنجید که علیه شاه حتی مبارزه سیاسی کند در حقیقت اگر خدا بخواهد اتفاقی بیفتد شرایطش را فراهم میکند، مثلاً کارتر میگوید فضای باز سیاسی باید ایجاد شود شاه نیز برای ماندن به صورت صوری این را میپذیرد.
شاه در تبلیغات انتخابی که کارتر پیروز شد کمکهایی کرده و رابطه خوبی با آمریکا داشت. همان کسی که از فروش اسلحه به شاه انتقاد میکرد حاضر شد بیشتر از گذشته به شاه اسلحه بفروشد و به نفع شاه سخنرانی کرد و گفت، ایران جزیره ثبات است.
*فارس: چه زمانی مبارزات انقلابی خود را آغاز کردید؟ و توسط چه کسی و چگونه وارد این مبارزات شدید؟
**نبوی: پدر بزرگم که فردی مومن و مذهبی بود اعلامیههای حضرت امام را برای مطالعه ما میآوردند، یکی از همکلاسهایم فرزند یکی از روحانیون بود و اعلامیههای حضرت امام را به عنوان انشاء سر کلاس میخواند که در نهایت منجر به بازداشت چند روزه ایشان هم شد.
در همین دوران به بحثهای مذهبی علاقه پیدا کردم، و بعد از دبیرستان دانشجوی دانشگاه تهران در رشته فنی شدم، دانشکده فنی میان دانشکدههای دیگر فضای انقلابیتری داشت و هر وقت تظاهرات و اعتصابی شکل میگرفت منشاء آن از دانشکده فنی بود.
در این دوران کلاس تفسیر قرآن میرفتم و در دانشگاه نیز با مرحوم دکتر لواسانی آشنا شدم ایشان متخصص گوش حلق و بینی بودند منتها اطلاعات مذهبی عمیقی داشتند؛ پدرشان روحانی بود. در جلساتی که عمدتاً اعضاء آن دانشجو و نسل جوان بودند، ایشان تفسیر قرآن میکرد و معمولاً این جلسات مخفیانه و بین سالهای 45 تا 50 برگزار میشد.
آقای لواسانی در انفجار دفتر حزب جمهوری به شهادت رسیدند ایشان تاثیر زیادی در آشنایی ما با قرآن داشتند من در این برهه علاقهام به قرآن بیشتر شد.
در زمانی که دانشکده فنی بودیم 2 اتفاق افتاد یکی اینکه آقای شریعتی از فرانسه برگشتند و در حسینیه ارشاد جلسه برگزار کردند که تقریباً ما جلسات ایشان را بدون استثناء شرکت میکردیم.
اتفاق دوم این بود که مجاهدین خلق اعلام موجودیت کرده و مبارز مسلحانه را آغاز کردند، این دو حادثه فضای دانشکده را تغییر داد تا آن روز فضا به اصطلاح دست چپیها یعنی مارکیستها و تودهایها بود.
تقریباً آنها سردمدار تظاهرات بودند و شعار میدادند بعد از این حادثه مذهبیها منسجم شدند و هویت پیدا کردند.
*فارس: یعنی قبل از آن حادثه روحانیون در مبارزات نقشی نداشتند؟
**نبوی: در دانشگاه تقریباً روحانیت نقشی نداشت، البته به صورت خاص آقای مطهری در فضای دانشگاه سخنرانی میکردند. حضور آقای شریعتی و کتابهایش به علاوه اعلام موجودیت سازمان مجاهدین خلق که خود را مسلمان معرفی کرده و مبارزاتشان را اسلامی میدانستند و شاخهای از نهضت آزادی که صبغه اسلامی داشت بودند که بخاطر مشی سیاسی سازشکار نهضت آزادی از آنها منشعب شده بودند. این مسائل سبب شد که فضا به تعادل برسد و بچههای مذهبی میدانی برای عرض اندام داشته باشند و در این برهه ما به اخبار و اطلاعیههای امام علاقمند شدیم و برخی از موسسین سازمان مجاهدین خلق از بچههای دانشکده ما بودند.
*فارس: اسامی آنها را نام میبرید؟
**نبوی: آقای میهن دوست که همشهری ما و از جمله اعضاء مجاهدین خلق بود؛ پایگاه مجاهدین در دانشگاه تهران بیشتر بود و در آنجا اعلامیههای آنها پخش میشد. با کسانی که رسماً عضو سازمان بودند به این نتیجه رسیدیم که برای تبلیغات مخفیانهشان به آنها کمک مالی کنیم، به طور مشخص شهید لبافینژاد و شهید فیاض بخش از بچههای جلسه دکتر لواسانی بودند.
دوران سربازیام را بین سالهای 50 تا 52 را در دانشکده فنی گذراندم، آموزش حین خدمت بود. دوره آموزش را تابستان سپری کردم و در آزمایشگاه برق دانشکده فنی مشغول ادامه خدمت شدم.
در این برهه ما کمک جمعآوری میکردیم، یکی از آنهایی که از او کمک میگرفتیم یک دوره از ما جلوتر بود، برادرش را دستگیر کردند و زیر شکنجه کشته شد. وقتی خود ایشان را دستگیر کردند اقرار کرد که به ما کمک کرده بود این موضوع سبب دستگیری ما شد.
*فارس: زمان دستگیریتان چه تاریخی بود؟
**نبوی: اواخر مهر ماه 52.
*فارس: بعد از اتمام خدمت سربازی؟
**نبوی: بله، یک ماه بعد از اتمام خدمت بود که در دانشکده مخابرات مشغول کار بودم.
*فارس: چند سال زندان بودید؟
**نبوی: 2 سال و چند ماه.
*فارس: در زندان با توجه به آشنایی قبلی با سازمان مجاهدین خلق با اعضاء این سازمان چه رابطهای داشتید؟
**نبوی: در سال 52 که بازداشت شدم اعضاء سازمان گرایش مارکیستی و ایدئولوژی چپ خود را آشکار نکرده بودند ولی ما بدلیل آموزشهای دکتر لواسانی برایمان روش شد که آنها با روحانیت و احکام اسلام مشکل دارند و متوجه انحراف اعضاء سازمان مجاهدین خلق شدیم.
*فارس: آیا شما هم عضو رسمی سازمان مجاهدین خلق بودید؟
**نبوی: خیر، سمپات بودم.
*فارس: چه زمانی به طور کامل رابطهتان را با اعضاء سازمان مجاهدین خلق قطع کردید؟
**نبوی: وقتی از زندان بیرون آمدم سال 54، یک هم پرونده داشتم به اسم ابراهیم ذاکری که بعد آجودان مسعود رجوی شد. او در دانشکده فنی یک سال از ما جلوتر بود و در دانشکده مخابرات هم زودتر از ما استخدام شده بود، ایشان را نیز دستگیر کردند و یکسال زندان بود و سپس آزاد شد. وقتی بنده از زندان آزاد شدم، او آمد که رسماً مرا برای سازمان مجاهدین خلق عضوگیری کند.
من با تردیدی که برایم پیدا شده بود استخاره کردم، جواب بد آمد. به او گفتم حاضر نیستم رسماً عضو شوم. چند روز بعد دوباره او را گرفتند مدتی در زندان بود بعد برید و مایل به تفکرات مارکسیستی مجاهدین خلق شد.
*فارس: شما بیشتر در زندان قصر بودید یا اوین؟
**نبوی: بیشتر در زندان قصر بودم و چند ماهی نیز هم زندان اوین بودم اواخر که دوران محکومیت رسمی تمام شد ما را به اوین منتقل کردند.
*فارس: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه وارد حزب جمهوری شدید؟
**نبوی: قبل از انقلاب با شهید بهشتی ارتباط داشتم و در آن زمان ایشان تصمیم به تشکیل حزب داشتند.
*فارس: به طور دقیق چه سالی تصمیم داشتند حزب تاسیس کنند؟
**نبوی: در سال 56 خدمت شهید بهشتی رسیدیم، آنها در تدارک تاسیس حزب بودند.
آنها
*فارس: یعنی به این تحلیل رسیده بودند که احتمال پیروزی انقلاب وجود دارد؟
**نبوی: اگر به طور مشخص چنین تحلیلی نداشتند، ولی در فکر تاسیس حزب بودند تا انقلاب را به سمت پیروزی ببرند، اما انقلاب به سرعت به پیروزی رسید و اعلام حزب به بعد از پیروزی انقلاب موکول شد، به واسطه آشنایی قبلی به محض اعلام رسمی رفتیم و آمادگی خود را اعلام و سپس مامور شدیم دفتر حزب را در قزوین تاسیس و راه اندازی کنیم تا اینکه بعد از مدتی وارد مخابرات سپاه شدم.
زمانی که در سپاه مشغول خدمت بودم شهید رجایی نخستوزیر بود، ایشان در دروان دبیرستان دبیر ریاضی ما بود و پس از آن نیز ارتباطم با ایشان ادامه داشت، در زمان خدمت بنده در سپاه وزیر پست و تلگراف و تلفن شهید قندی بود که در انفجار حزب جمهوری شهید شدند.
در مخابرات یکسری شلوغکاریها شده بود، ساواکیها و آدمهای ضد انقلاب فضا را شلوغ کردند. شهید رجایی به آقای محسن رضایی گفته بودند باید نبوی به کمک آقای قندی در وزارت پست و تلگراف و تلفن بیاید. ایشان نیز مرا به این وزارتخانه فرستاد و معاون اداری و مالی شهید قندی در شرکت مخابرات شدم. در جهت ساماندهی کارها تلاش کردیم تا ساواکیها را شناسایی کرده تصفیه کنیم.
بعد از شهادت آقای قندی در حزب جمهوری بنده معاون اداری و مالی شرکت مخابرات بودم و به دنبال انفجار حزب آقای رجایی رئیس جمهور و آقای باهنر نخستوزیر شدند، مرا به عنوان وزیر پست و تلگراف به مجلس معرفی کردند و من به این سمت منصوب شدم.
*فارس: شما در انفجار دفتر نخستوزیری حضور نداشتید؟
**نبوی: خیر، زیرا انفجار در جلسه شورای امنیت به وقوع پیوست.
*فارس: پس از انفجار نخست وزیری وضعیت کابینه به چه صورت شد؟
**نبوی: بعد از مدتی حضرت آیتالله مهدوی کنی مامور تشکیل کابینه شدند، تا رئیس جمهور جدید انتخاب شود، حضرت آیتالله خامنهای رئیس جمهور شدند و بعد از مدتی آقای ولایتی را برای نخستوزیری به مجلس معرفی کردند که رای نیاورد، سپس میرحسین موسوی را به مجلس معرفی کردند و پس از رای اعتماد مجلس همه اعضای کابینه شهید باهنر عضو دولت میرحسین شدند، آقای موسوی در دولت شهید باهنر وزیر خارجه بود که نخست وزیر شد. ما هم 4 سال وزیر پست و تلگراف بودیم.
*فارس: نظرتان در مورد افراد زیر را در یک جمله بیان کنید؟
* حضرت امام خمینی(ره).
** حضرت امام برای زمان ما حجت خدا و تفسیر آیات قرآن کریم بودند.
*شاه.
** مظهر فساد، دیکتاتوری و دستنشاندگی.
*بنیصدر.
** منافق، خائن.
*رجوی.
** منحرف، دیکتاتور و خودپرست.
*بازرگان.
** مسلمان زحمت کشیده و کج سلیقه.
*شهید مطهری.
**الگوی یک حوزوی نوآور و دور اندیش.
*شهید بهشتی.
** مقتدای نظم، فکر و تشکیلات.
* شریعتی.
** جامعه شناس نادر، با سحر کلام، قلم و دارای عدم عمق کافی در معارف اسلامی.
* میرحسین موسوی.
** روشنفکر عدالتخواه با نگاه مدیریتی بسته.
* بهزاد نبوی.
** پیشی گرفتن سیاست بر دیانت.
* سید محمد خاتمی.
** از خانوادهای نجیب، روحانی متواضع، از نظر معارف اسلامی و قابل قیاس با شریعتی.
* احمدی نژاد.
** انقلابی، شجاع و تحول آفرین با مدیریت پروژهای.