تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۸۸ - ۰۷:۰۱  ، 
کد خبر : ۸۵۸۵۳

گام‌هایی در مسیر شناخت اندیشه‌های سیاسی امام خمینی (بخش سوم)


در اندیشه‌های سیاسی امام خمینی «روحانیت و سیاست» جلوه و نمودی بارز و نمایان دارد. این جلوه و نمود هم در کمیت و هم در کیفیت همسان و برابر با موضوع مهم «دیانت و سیاست» می باشد و این همسانی و همانندی از آنجا ناشی می شود که روحانیت نماینده دیانت است و فقها و عالمان واندیشمندان اسلامی مرزبانان دین و حافظان و تداوم دهندگان تعالیم و قوانین وارزش های والای الهی می باشند و هر جا که اسلام حاضر باشد روحانیت نیز حضور دارد.
این واقعیت از زاویه ای دیگر نیز قابل توجه و حائز اهمیت می باشد و آن عبارت است از همانندی و یکسانی تهاجم قدرت های استعماری به دیانت اسلام و روحانیت. تردیدی وجود ندارد که برای دنیای استکبار اسلام همواره در کنار روحانیت آگاه و مسئول خطرآفرین می باشد و اسلام بدون روحانیت برای آنان هراسی به وجود نمی آورد و مانعی بر سر راه اهداف و برنامه های استعماری شان ایجاد نمی کند. آیا جز این است که اسلام ناب توسط عالمان آزاده و اندیشمند و مبارز تبلیغ و ترویج می گردد و جلوه های مختلف معارف و تعالیم و قوانین رهایی بخش آن برای توده های مردم تبیین و تشریح می گردد.
به طور طبیعی قدرت های سیطره جوی جهانی به همان اندازه که از آموزه ها و قوانین سیاسی اسلام وحشت دارند از حضور روحانیت در صحنه های سیاسی نیز می هراسند زیرا روحانیت به همان ترتیب که تبیین کننده جلوه های اعتقادی و عبادی و اخلاقی و تربیتی تعالیم اسلام می باشد آموزه ها و قوانین سیاسی این دین مبین را نیز تشریح و تبلیغ می کند ودر مسیرتحقق نظام حکومتی اسلام اهتمام می ورزد.
یورش های سهمگین قدرت های استعماری در ابعاد فرهنگی و سیاسی به روحانیت آگاه و مسئول نه به خاطر تلاش های علمای اسلام برای تبیین و تبلیغ احکام فقهی و جنبه های عبادی و معنوی این دین مبین که به دلیل دفاع روحانیت از اسلام جامع و نظام سیاسی و حکومتی آن صورت می گیرد.
بر اساس مدارک و مستندات موجود استعمارگران و عوامل آنان بارهااعلام داشته اند که از اسلام محدود شده در عبادت و معنویت بیمی ندارند و خطری از ناحیه روحانیون و مسلمانانی که همواره به صورت یکسویه و ناقص به اسلام می نگرند و این دین جامع و زندگی ساز و حاضر درهمه صحنه ها و عرصه های حیات دنیا را به خلوت ذکر و عبادت می نشانند احساس نمی کنند.
آنچه امروز به نام «اسلام آمریکایی» می شناسیم اسلام روحانیون سطحی نگر و متحجر و مقدس مآبی است که یا به دربارهای سلاطین جور و زمامداران کشورهای اسلامی وابسته به آمریکا خزیده اند و توجیه کننده طفیلی گری و بیگانه گرایی و مفاسد و خیانت های آنان شده اند و یا درحوزه های علمیه به نشر و ترویج اسلام عبادی منهای سیاست می پردازند و سد راه فعالیت های آگاهی بخش و حرکت آفرین عالمان آزاداندیش وحاضر در عرصه های اجتماعی و سیاسی می باشند. این جلوه از اسلام آمریکایی به همراه سایر ابعاد و جلوه های آن امروز به شدت و با صرف بودجه های سنگین در سرزمین های اسلامی تبلیغ و ترویج می شود ودر نقطه مقابل اسلام ناب محمدی (ص) قرار دارد که با اندیشه های سیاسی امام خمینی و توسط روحانیت آگاه و حاضر در میادین علم و سیاست نشر می یابد.
در اندیشه های سیاسی امام خمینی موضوع «روحانیت و سیاست» از جنبه های مختلف مطرح گردیده و بینش آفرینی شده است . در ذیل برجسته ترین ابعاد وجلوه های این رویکرد را مورد تعمق قرار می دهیم .
حضرت امام خمینی یکی از وظایف و مسئولیت های بزرگ روحانیت را حضور در صحنه های سیاست و رسیدگی به امور اجتماعی و سیاسی مسلمانان می دانند و معتقدنددخالت علمای اسلام در سیاست یک وظیفه ای است که از دخالت پیامبر اکرم (ص) در سیاست سرچشمه می گیرد و از آنجا که فقهای اسلام تداوم دهندگان راه انبیای الهی می باشند حضور در عرصه های سیاسی برای آنان یک اصل ضروری و واجب برای تحقق اهداف رسول خدا (ص) در استقرار نظام سیاسی اسلام در جامعه محسوب می گردد.
امام خمینی به این واقعیت انکارناپذیر تاریخی و ضرورت تحقق آن در هر عصر اینگونه تصریح می‌نماید:
«این هایی که می گویند آخوند چه کار دارد به امور سیاسی پیغمبر اکرم کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود دولت تشکیل می داد... مسئله دخالت در سیاست در راس تعلیمات انبیاست ... دخالت در امور سیاسی از بالاترین مسائلی است که انبیا برای او آمده بودند. قیام به قسط و مردم را به قسط وارد کردن مگر می شود بدون دخالت در امور سیاسی» (1)
در نگاه حضرت امام خمینی دخالت در امور سیاسی اولا برای انبیا و اولیا و روحانیون یک «حق» است. ثانیا سیاست پیامبر اکرم (ص) و اولیای الهی با سیاست مختص به کشورها و ملت ها تفاوتی فراون دارد و دارای دامنه ای وسیع و ابعاد و آثار ارزشمند غیرقابل مقایسه با سیاست های امروز می باشد:
«سیاست برای روحانیون و برای انبیاو برای اولیای خدا حقی است لکن سیاستی که آنها دارند دامنه اش با سیاستی که این ها دارند فرق دارد. ما اگر فرض کنیم که یک فردی هم پیدا بشود که سیاست صحیح اجرا کند نه به آن معنای شیطانی فاسدش یک حکومتی یک رئیس جمهوری یک دولتی سیاست صحیح را هم اجرا کند و به خیر و صلاح ملت باشد این سیاست یک بعد از سیاستی است که برای انبیا بوده است وبرای اولیا و حالا برای علمای اسلام .» (2)
ابعاد مختلف سیاست مورد نظر حضرت امام همان سیاست اسلامی است که جامعه را در زمینه های گوناگون به رشد و بالندگی و پیشرفت می رساند و به همه مصالح و نیازهای ملت توجه دارد و در دو جلوه سیاست داخلی و سیاست خارجی تامین کننده سعادت عزت آزادی عدالت استقلال نفی سلطه گری و سلطه پذیری و تحقق امنیت و آرامش در همه ابعاد می باشد.
حضرت امام خمینی پس از بیان این حقیقت که حضور روحانیت در عرصه های سیاست و حکومت یک وظیفه و مسئولیت پیوند خورده با وظایف سیاسی و حکومتی پیامبر اکرم (ص) می باشد و لازم است این وظیفه و مسئولیت به طور کامل و در همه ابعاد تداوم یابد با توجه به نقش خاص و محوری و حائز اهمیتی که حوزه های علمیه در پرورش علمای همه سونگر و آگاه به زمان و محیط به امور سیاسی و اجتماعی دارند و نیز با توجه به این واقعیت که تعالیم و قوانین سیاسی و حکومتی اسلام باید توسط اسلام شناسان و فقهای بصیر و متخصص در مدیرت کلان سیاسی به مرحله عمل درآید و این مسئولیت با مراتب بالای تدبیر و بینش سیاسی و اجتماعی و شناخت مصالح جامعه و توانایی برخورد و مواجهه صحیح با سیاست های حاکم بر جهان قابل تحقق خواهد بود به ضرورت خاص و بنیادین تلاش های فکری و علمی دقیق علما و روحانیون برای کسب معرفت و شناخت های سیاسی تصریح می نماید.
حضرت امام خمینی که به مشکلات و موانع موجود در حوزه های علمیه وقوف و آگاهی کامل داشتند با توجه به ضعف های موجود و مشهود برای پرورش عالمان توانمند در سیاست و حکومت و مدیریت جامعه و کشور بین «اجتهاد» در حوزه های علمیه و «سیاست» یک پیوند و ارتباط ناگسستنی ایجاد می کند و با ارائه یک نظریه بسیار متفکرانه ـ که ریشه در تعالیم و قوانین اجتماعی و سیاسی اسلام دارد ـ احاطه مجتهد به مسائل سیاسی را لازم و واجب می داند و اظهارنظر نکردن و اعلام مواضع ننمودن فقهای اسلام را در مسائل سیاسی پذیرفته نمی داند.
در نگاه حضرت امام خمینی وقوف و آگاهی مجتهدان نسبت به ترفندهای سیاسی و عملکردهای فریبکارانه قدرت ها و حکومت های استعماری و آشنایی با شیوه های مواجهه و برخورد با فرهنگ و سیاست و اقتصاد حاکم بر جهان یک ضرورت حیاتی است و بخش قابل توجه ای از شرایط هدایت یک جامعه و کشور بزرگ را برای علمای اسلام محقق می سازد.
حضرت امام خمینی معتقدند که یک مجتهد واقعی و راستین باید علاوه بر احاطه بر علوم و معارف اسلامی و داشتن تقوا و اخلاص و پاکی آگاه به زمان وسائس و مدیر و مدبر باشد تا بتواند در مسائل اجتماعی و سیاسی اظهارنظر کند و به اداره جامعه و امور مسلمانان اهتمام ورزد.
حضرت امام خمینی این دیدگاه های ژرف را در پیام تاریخی خویش به روحانیت اینگونه مطرح می نماید:
«مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی کنم . آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان داشتن بصیرت و دید اقتصادی اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند از ویژگی های یک مجتهد جامع است . یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شان مجتهد است واقعا مدیر و مدبر باشد.
حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است . حکومت نشان دهنده جبهه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است . فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است . (3)
حضرت امام خمینی با نفی «اجتهاد مصطلح» در حوزه های علمیه و ناکافی دانستن آن برای اداره جامعه و کشور نظریه «اجتهاد کامل» را که شامل همه جنبه ها و جلوه های اجتماعی اقتصادی سیاسی و حکومتی اسلام می باشد ارائه می دهد و مجتهدان را به حرکت و تلاش برای گرایش فکری و علمی و عینی وعملی به این نوع اجتهاد منطبق بر تعالیم همه سونگر دین مبین اسلام دعوت و ترغیب می نماید.
حضرت امام در پیام به فقهای اسلام و روحانیون حوزه های علمیه اینگونه از اجتهاد مصطلح که نافی حضور همه جانبه روحانیت در صحنه های اجتماعی و سیاسی است انتقاد می نماید :
«روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمی تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست . حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث مهیای عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه های رایج اداره امور مردم در سال های آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند .» (4) مقصود امام خمینی از اجتهاد مصطلح در حوزه ها گرایش مجتهدان به جنبه ها و جلوه های خاصی از احکام وعلوم اسلامی است که با توجه انحصاری به آن ها آموزه ها و قوانین سیاسی دین مورد غفلت قرار می گیرد و مجتهدان سعی نمی کنند همان گونه که در سایر رشته های علوم حوزوی تخصص و بینش کسب می نمایند در سیاست و حکومت و مدیریت جامعه نیز به کسب تخصص و بینش اهتمام ورزند. در نگاه حضرت امام خمینی کسی که در بالاترین درجات و مراتب علوم متداول در حوزه ها به کاردانی و تخصص برسد و در عین حال نتواند مصالح جامعه و کشور را تشخیص دهد و به آگاهی ها و موضع گیری ها و عملکردهای صحیح و راهگشای اجتماعی و سیاسی دست یابد قادر به تدبیر امور مردم نمی باشد و چنین کسی به طور قطع و یقین در مسائل اجتماعی و سیاسی مجتهد محسوب نمی شود.
حضرت امام خمینی در پیام معروف خویش به سران جناح های سیاسی ـ از روحانی و غیرروحانی ـ و نیز در حالی که فقهای بزرگ اسلام را به طور اخص مخاطب قرار می دهد در این باره چنین می نویسد:
«مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه ریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همین جاست که اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد .» (5)
به این ترتیب حضرت امام خمینی ضمن بیان ضرورت و وجوب حضور روحانیت در عرصه های سیاست و حکومت برای تداوم نظام سیاسی و حکومتی اسلام و استقرار احکام و قوانین جامع دین مبین ـ که ناظر بر همه نیازهای آدمیان در همه ابعاد می باشد و حاضر در تمام فراز و فرودها و مراحل مختلف حیات اجتماعی آنان است ـ به جایگاه اصلی تربیت و پرورش عالمان سیاستمدار و مدیر و مدبر و آگاه به سیاست های حاکم بر جهان یعنی حوزه های علمیه بازمی گردد و از همه دست اندرکاران و اداره کنندگان حوزه ها می خواهد که به ایجاد پیوند مستحکم و ناگسستنی «روحانیت» با «سیاست» بیندیشند و مجتهدانی به جامعه و کشور تحویل دهند که در اوج آگاهی و بینش های سیاسی و اجتماعی باشند و نه تنها قادر به اداره جامعه اسلامی که توانمند برای تدبیر امور جوامع غیراسلامی باشند و اسلام را که دین جامع و کامل برای تامین نیازهای مادی و معنوی انسان در همه اعصار و زمان ها می باشد به بشریت تشنه حقیقت ارائه دهند و بر همه قصور و غفلت هایی که تاکنون برای استقرار نظام سیاسی و حکومتی اسلام روا داشته شده است خط بطلان کشند و برای ملت های دربند کفر و شرک و نفاق و جور و فساد و تباهی فضای تنفس آزاد و معطر به ایمان و ارزش های والای اسلامی را ایجاد نمایند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات