محمدعلی سبحانی
سرانجام پس از مناقشات بسیار طولانی و گسترده قطعنامه آتشبس میان لبنان و اسرائیل به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد رسید. هر چند مفاد این قطعنامه نسبت به حوادث خونبار و جنایتهای هولناک رژیم اشغالگر تناسب ندارد و اگر نظام عادلانهای بر جهان حاکم بود در چنین شرایطی سران این رژیم جنایتکار را در دادگاه جنگی محاکمه مینمود لیکن پایداری مقاومت اسلامی در لبنان و همبستگی ملی لبنانیها، آمریکائیها و رژیم صهیونیستی را که در جنگ جاری به صورت متحد و یکپارچه عمل نمودند مجبور به عقبنشینی نمود و ملاحظات لبنانی نسبت به پیشنهاد اولیه تا حدودی در متن قطعنامه آورده شد تا بار دیگر ثابت شود این تهاجم و هم جنایتهای رژیم اشغالگر قدس دستاوردی برای این رژیم نداشته است.
در متن قطعنامه تقاضای آتشبس از دو طرف مطرح شده است اما هیچ اشارهای به خلع سلاح حزبالله نشده و به حضور نیروهای بینالمللی بر اساس بند 6 منشور بعنوان نیروهای ناظر اشاره شده که مفهوم آن افزایش نیروهای بینالمللی موجود است، همچنین حضور نیروهای ارتش لبنان است که نسبت به متن پیشنویس که خواهان جایگزینی نیروهای چند ملیتی بر اساس بند هفتم منشور سازمان ملل بوده است بسیار تفاوت دارد. علاوه بر این در چارچوب این قطعنامه به مساله مزارع شعبا اشاره گردیده است که این به مفهوم تاکید بر لبنانی بودن این مزارع خواهد بود. مطالب یاد شده بخش مهمی از ملاحظات لبنان نسبت به پیشنویس اولیه است که تحت فشار ضربات کوبنده مقاومت به آمریکائیها تحمیل شد، اما باید منتظر بمانیم عکسالعمل نهایی طرفین درگیر به این قطعنامه چیست و آیا این قطعنامه منجر به آتشبس خواهد شد؟ در این نوشتار کوتاه به حوادث یکی دوسال گذشته لبنان اشاره نموده و ابعاد سیاسی پایداری و مقاومت در لبنان را بررسی میکنیم.
1- قطعنامه 1559 در شرایط ناپایدار داخلی در لبنان به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد رسید، تعدادی از بندهای آن که با شرایط لبنان سازگار بود با همکاری دولت لبنان و دولت سوریه منجمله خروج نیروهای سوری و انتخابات آزاد انجام شد اما آن قطعنامهبندی در رابطه با خلع سلاح گروه های شبه نظامی وجود داشت که با تفسیرهای مختلف مواجه شد. تقریبا همه لبنانیها منجمله مقامات دولتی و سیاسی اعلام نمودند که حزبالله را یک گروه شبه نظامی مثل آن چیزی که در قطعنامه 1559 آمده استه نمیدانند، بلکه حزبالله به اعتقاد آنها یک حزب لبنانی و یک نیروی مقاومت لبنانی است که توانسته با تقدیم شهدا و مبارزات قهرمانانه خود خاک اشغال شده لنبان را از وجود اشغالگران پاکسازی کند، حزب الله در مجلس لبنان نمایندگانی دارد و در دولت نیز وزارتی دارد، متحدین سیاسی و اجتماعی و تشکیلات گسترده اجتماعی، فرهنگی تبلیغاتی و خیریه حزب الله سراسر لبنان را فرا گرفته است، این حزب مقبولیت و محبوبیت لبنان و منطقهای بسیار بالایی دارد بنابر این تسمیه یک گروه شبه نظامی به حزب الله لبنان در فرهنگ سیاسی لبنانی منطقهای و حتی بینالمللی امکان پذیر نیست، در آن زمان اجماع لبنانی پذیرفت که مساله سلاح حزبالله یک امری صددرصد لبنانی و داخلی است و موفقیت این حزب باید بر اساس سازو کاری لبنانی مورد بررسی و توافق قرار گیرد، و روی همین اصل با پیشنهادی مبنی بر تشکیل جلسه همه گروهها و طوایف و نهادهای سیاسی صاحب نفوذ در لبنان تحت عنوان گفتگوهای ملی موافقت گردید، در این رابطه جلسات (گفتگوی ملی) در بیروت پایتخت لبنان برگزار شد و توافقات مهمی صورت گرفت، تشکیل این جلسات به خودی خود توانست آرامش و اعتماد میان طوایف لبنانی که مهمترین نیاز لبنان به حساب میآید را تا حدود زیادی برای مردم لبنان به ارمغان بیاورد، همه لبنانیها پذیرفتهاند که منطق گفتگو و پرهیز از درگیریهای داخلی میتواند لبنان را از احتمال خطر جنگ داخلی مصون بدارد.
2- آمریکاییها که قطعنامه 1559 را پوشش داده و حمایت نمودند همه امکانات خود را در جهت جایگزینی یک نیروی طرفدار غرب به جایی نیروهای سوریه که بر اساس توافق طائف و با هدف حفظ توازن قوا و پایان دادن به جنگ داخلی در بخش وسیعی از خاک لبنان مستقر شده بودند، به کار گرفتند و در این مسیر از موقعیت فرانسه و برخی نیروهای داخلی که بر اساس تحلیلی غلط به سر دادن شعارهای یک جانبه پرداختند استفاده نمود اما زمان زیادی نگذشت که همه طرفهای داخلی و خارجی دریافتند که اگر خروج نیروهای سوری از لبنان ضروری است جایگزینی هر نیروی خارجی به جای سوریها در لبنان نیز غیرممکن است و این واقعیت بود که همگان را به اتخاذ تصمیم منطقی گفتگوهای ملی و ایجاد یکپارچگی داخلی برای جلوگیری از بوجود آمدن هرگونه خلاء داخلی واداشت بدین ترتیب گفتگوهای ملی و همبستگی نیروهای سیاسی در لبنان سبب شد تا بند چهارم قطعنامه 1559 که به مسأله حزبالله و شرایط جنوب لبنان اشاره داشت به توافق و تفاهم ملی لبنانیها موکول شده و از بوجود آمدن خلأ سیاسی که در اثر خروج نیروهای سوری حادث شده جلوگیری بعمل آمد و در این راستا هیچ کس نقش مؤثر حزبالله و رهبری سیاسی آن را را انکار نمیکند.
3- عدم تحقق برنامه سیاسی آمریکایی، اسرائیلی در چارچوب بند 4 قطعنامه 1559 که هدف آن خلع سلاح حزبالله بود از یک طرف و شرایط سخت دولت اولمرت در فلسطین بویژه با روی کار آمدن دولت حماس از طرف دیگر و اختلافات داخلی در لبنان که به گمان آمریکا و اسرائیل در شرایط جنگی تشدید خواهد شد باعث گردید تا رژیم اشغالگر زمان را برای عملیات خلع سلاح حزب الله مناسب تشخیص دادند و از یک حادثه معمولی در جنوب لبنان که بارها مانند آن اتفاق افتاده بود استفاده نموده و حمله گسترده و باصطلاح نهایی را به لبنان آغاز نمودند.
اشتباه محاسبه آمریکا و اسرائیل در جنگ ششم اعراب و اسرائیل در توان قدرت مقابله و مقاومت و اداره جنگ توسط حزبالله باعث شد تا اسرائیل مانند گذشته نتواند همه صحنههای نبرد را مدیریت نموده و جنگ را بصورت برقآسا و در چند روز با پیروزی به پایان برساند.
قدرت موشکی حزبالله نه تنها کاهش نیافته بلکه رو به افزایش است و با تغییر شرایط جنگ و به تناسب نیازها اقدام نموده است. همچنین تصور و توقع خلع سلاح حزب الله در شرایط جاری جنگ به هدفی غیر ممکن برای اسرائیل و آمریکا شده است. محبوبیت حزب الله در داخل لبنان و در میان کشورهای عربی و اسلامی بسیار بالا رفته است، گویی هدف اشغالگران از این لشکرکشی بیسابقه کشتار کودکان، زنان، و مردم غیرنظامی و تخریب پل ها، مدرسهها، بیمارستانها و ... بوده است.
4- پیشنویس قطعنامه آتشبس در چنین شرایطی توسط آمریکا و با همکاری فرانسه در شورای امنیت سازمان ملل مطرح شده و هدف آن صرفاً بوجود آمدن آتشبس نبود بلکه استمرار تلاش سیاسی دو سال گذشته، در جهت خلع سلاح حزب الله بوده است، و این در حالیست که همه عالم خواستار قطع فوری تهاجمات رژیم اشغالگر به لبنان بودند، دنیا امروز یک آتشبس فوری را درخواست مینمودند. اگر آتشبس صورت پذیرد شکست رژیم صهیونیستی و آمریکا در طراحی این تهاجم و تحمیل جنگ پرهزینه برای طرفین را آشکار مینماید.
ارزیابی
قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل دارای نکاتی است که شکست اسرائیل را در صورت تحقق آتشبس قطعی میکند.
الف: حزبالله خلع سلاح نشد بلکه در مقابله با یک ارتش بسیار قدرتمند و مورد حمایت اولین قدرت نظامی جهان مقاومت نمود و جایگاه خود را به عنوان نیروی دفاعی و بازدارنده در کشورش به اثبات رساند و سکوت قطعنامه در مورد حزبالله بنوعی پذیرش بینالمللی آن بحساب میآید.
ب: تاکنون در هیچ قطعنامهای مزارع شبعا به عنوان خاک لبنان مورد تایید قرار نگرفته بود در قطعنامه 1701 به این مساله توجه شده است.
ج: قطعنامه برپایه فصل ششم تنظیم شده است و این بدان معنی است که نیروهای بینالمللی نیروهای ناظر بوده و لبنان حاکمیت کامل خود را در تصمیمات داخلی خود در اختیار خواهد داشت.
در یک جمله: جدای از نقاط ضعف فراوان این قطعنامه و فرصتهایی که در اختیار اشغالگر قرار داده است صدور این قطعنامه بدنبال شکست رژیم اشغالگر در میدان نبرد و شکست اخلاقی این رژیم در کشتار غیرنظامیان و نابود کردن زیربناهای اقتصادی لبنان شکست جدیدی برای وی خواهد بود.