تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۱۱:۲۸  ، 
کد خبر : ۹۱۹۷۰

خروج از عراق؛ بزرگترین معضل آمریکا (بخش اول)


جنگ در عراق در حال نزدیک شدن به اوجی خود خواسته است. ناامیدی و یأس افکار عمومی نسبت به جنگ محسوس و آشکار است. کنگره آمریکا اگر خروج کامل نیروهای آمریکایی از عراق را در دستور کار قرار ندهد، به طور حتم برنامه خروج شتابان نظامیان را پیش خواهد برد. در این میان درخواست‌ها جهت دستیابی به راه حل سیاسی برای جنگ احتمالا افزایش خواهد یافت.

به گزارش روزنامه «اینترنشنال هرالد تریبیون»؛ «هنری کیسینجر»، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در مقاله‌ای با عنوان «برنامه سیاسی برای خروج از عراق» می‌نویسد: اما خروج شتابزده از عراق فاجعه‌ای را به بار خواهد آورد.

چنین عقب‌نشینی به جنگ خاتمه نخواهد داد بلکه باعث سرایت آن به سایر کشورها نظیر لبنان یا اردن و یا عربستان سعودی خواهد شد و جنگ میان جناح‌های سیاسی عراق شدت بیشتری خواهد گرفت. بروز هرگونه علائم و قراینی دال بر عجز و ناتوانی آمریکا موجب تشجیع افراط‌گرایان و بسط و گسترش بیشتر گرایش رادیکال حامیان آنان از اندونزی و هند گرفته تا مناطق حومه کشورهای اروپایی خواهد شد.

اکنون ما با چندین مورد تناقض روبرو هستیم. پیروزی نظامی به معنای استقرار دولتی با قابلیت و به اجرا در آوردن قوانین و احکامش در سراسر عراق در چارچوب زمانی که فرآیند سیاسی حاکم آمریکا در برابر آن تسامح نشان داده، نیست، مضاف براینکه در شرایط جدایی از واقعیات جاری جنگ نمی‌توان دستیابی به راحل سیاسی را متصور بود. آنچه آمریکا و جهان نیاز دارند به یک خروج یک جانبه از عراق بلکه بینش و بصیرتی از جانب دولت آمریکا است برای برون رفت سیاسی پایدار از کشمکش‌ها در عراق. خروج از عراق باید از بطن یک راه حل سیاسی صورت پذیرد و نه راه دیگری. هیچ یک از همسایگان عراق در موقعیتی نیستند که در برابر مخالفت کلیه احزاب ذی‌نفع بر اوضاع مسلط شوند. اکنون این پرسش مطرح است که آیا این امکان وجود دارد که بر مبنای چنین ملاحظاتی به نتیجه‌ای پایدار دست یافت؟ ‌باید با بررسی سه سطح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی به دنبال پاسخ این پرسش گشت. احزاب داخلی شامل شیعیان، سنی‌ها و کردها مدت‌هاست که با درخواست مستمر آمریکایی‌ها برای برقراری آشتی ملی روبرو هستند، اما جای تعجب نیست که گروه‌هایی که قرن‌های متمادی به جنگ و خصومت‌های خونبار علیه یکدیگر می‌پرداخته‌اند اکنون با استفاده از ابزارهای قانونمند با زحمات بسیار می‌کوشند تا اختلافاتشان را مهار کنند. این در حالیست که این احزاب و گروهها نیازمند پشتیبانی و حمایت یک فرآیند دیپلماتیک هستند که چنانچه احزاب داخلی با آن موافقت نکرده و عراق از هم فرو بپاشد بتواند حمایت‌های بین‌المللی از اجرای هر گونه توافقات داخلی بدست آمده را برای آنان فراهم ساخته و یا کشمکش‌ها و نزاع‌هایشان را فرو نشاند. هدف آمریکا باید دستیابی به یک توافقنامه بین‌المللی در پرتو جایگاه بین‌المللی عراق باشد. چنین هدفی سنگ محکی خواهد بود برای اینکه میزان آمادگی همسایگان عراق و برخی کشورهای دورتر جهت تبدیل مفاهیم کلی به سیاست‌هایی همگرا و همسو سنجیده شود. این هدف، چارچوب سیاسی و قانونی را برای مقاومت در برابر نقض این سیاست‌ها ایجاد خواهد کرد. این‌ها معیارها و ملاک‌های معناداری هستند که بر مبنای آنها توانمندی آمریکا در زمینه خروج از عراق در بوته آزمایش قرار می‌گیرد. دلیل اینکه چرا چنین دیپلماسی احتمالا می‌تواند عملی و کارآمد باشد، این است که ادامه بحران سیاسی کنونی در عراق، مشکلات عدیده‌ای را فراروی همسایگان این کشور قرار می‌دهد. هر چه جنگ در عراق برای مدت طولانی‌ترین جولان دهد، این احتمال که کشور دستخوش تجزیه میان گروه‌های فرقه‌ای گردد، تقویت خواهد شد. هنری کیسینجر در ادامه مقاله‌اش آورده است: ‌نظر به تاثیری که تعمیق گرایش رادیکال یک کشور کرد بر جمعیت کرد ترکیه می‌تواند داشته باشد، این همسایه عراق (ترکیه) به کرات تاکید کرده که از تجزیه عراق حتی با اهرم زور هم که شده جلوگیری خواهد کرد. اما در این صورت ترکیه ناخواسته در تقابل و کشمکش با ایالات متحده قرار گرفته و فتنه مداخله دیگر کشورها به پا خواهد شد. در این گیرودار عربستان سعودی و اردن از تسلط شیعیان بر عراق هراس دارند.

از سوی دیگر، سرزمین‌های متعدد شیخ‌نشین و بزرگترین آنها کویت خود را در موقعیت خطرناک‌تری می‌بینند. سوریه نیز احتمال می‌رود سیاست‌ها و مواضعی دو وجهی اختیار کند اما از سوی دیگر اگر رهبران محتاط و آینده‌نگری وجود داشته باشند که باید مشخص شود، این دسته کشورها احتمالاً به این نتیجه خواهند رسید که بهتر است از مزیت‌ها به عنوان ابزاری جهت برخوردار شدن از موضع قدرت در چانه‌زنی‌ها بهره گیرند تا اینکه چنین مزایایی را در جنگ برای تسلط یافتن بر منطقه خاورمیانه و مخاطره اندازند. روسیه نیز قطعاً دلایل خود را دارد که شاخص‌ترین آن ترس از افراط‌گرایی بیشتر نزد گروه‌های اقلیت اسلامی خود خواهد بود. همسایگان به نتایجی برسند یا نرسند و اساساً هر زمان که به برخی نتایج واقف شوند، دو شرط باید بر آورده شود:‌ نخست اینکه هیچ گونه دیپلماسی قابل نمی‌تواند بر این مبنا که آمریکا در مقام درخواست کننده این شرط باشد، به منصه ظهور بنشیند. آمریکا و هم‌پیمانانش باید عزم و اراده‌ای از خود نشان دهند تا از آن رشته از منافع حیاتی آمریکا که همسایگان عراق پذیرفتی و قابل قبول برمی‌شمارند رفع شبهه شود. دوم آنکه ایالات متحده ملزم به ارائه یک فرآیند سیاسی است که منافع امنیتی بر حق همسایگان عراق بویژه ایران را به رسمیت بشناسد.

چنین مذاکراتی باید از بطن یک نشست چندجانبه واقعی پایه‌ریزی شود. مذاکرات نمایشی دوجانبه، بزرگ‌نمایی ناامنی‌های منطقه خاورمیانه را سبب خواهد شد و آمریکا در چارچوب مذاکرات چندجانبه قادر خواهد بود تا به مانند گفتگوهای شش جانبه‌ برای خلع سلاح هسته‌ای کره شمالی با تک‌تک طرفین مذاکرات به گفت‌وگو بپردازد. چنین مذاکراتی را می‌توان در کنفرانس وزرای امور خارجه کشورهای خاورمیانه که در «شرم‌الشیخ» برگزار شد، به عینه دید. این به نفع ایالات متحده است که این کنفرانس تبدیل به یک اقدام تهورآمیز موثر تحت رهبری قدرتمند ولو محتاطانه آمریکا شود.

هدف از این نشست باید تبیین و تشریح جایگاه بین‌المللی ساختار سیاسی رو به ظهور عراق به صورت یکسری وظایف متقابل باشد.

وزیر امور خارجه اسبق آمریکا می‌نویسد:‌ «همه مطالب فوق به گونه‌ای، تلاش بین‌المللی را به عنوان راهکار ارائه می‌کند که عبارتند از مذاکرات و رایزنی‌های فشرده بین احزاب سیاسی عراق،‌ برپایی نشستی منطقه‌ای نظیر کنفرانس شرم‌الشیخ و برگزاری کنفرانس گسترده‌تر جهت تعیین ابعاد و زوایای اقدامات صلح‌بانی. مابقی کشورهای جهان نمی‌توانند تا ابد تظاهر کنند که در برابر روندی که بسا در صورت غفلتشان همه آنها را طعمه خویش سازد، تماشاچی هستند.»

نیویورک تایمز:‌ خروج بدون تاخیر

در چنین شرایطی روزنامه آمریکایی «نیوزیورک تایمز» نیز در یکی از سرمقاله خود تصریح کرد؛ آمریکا باید بدون هیچ تاخیر بیشتری از عراق خارج شود.

نیویورک تایمز نوشت؛ ما نیز همچون بسیاری از مردم آمریکا باید در انتظار نشانه‌ای باشیم که نشان دهد جرج بوش، رئیس‌جمهوری آمریکا واقعا در تلاش است تا این کشور را از فاجعه‌ای که با حمله بدون هدف به عراق وارد آن ساخته است خارج کند جنگی که علیرغم مخالفت جامعه بین‌المللی و بدون هیچ برنامه‌ای برای باثبات کردن عراق پس از پایان جنگ، صورت گرفت.

این روزنامه نوشته است؛ در ابتدا ما معتقد بودیم پس از منحل کردن دولت، ارتش، پلیس و ساختارهای اقتصادی عراق، آمریکا متعهد خواهد بود دست کم به برخی از اهدافی که بوش برای ساخت عراقی باثبات و متحد ادعا کرده بود دست یابد.

وقتی مشخص شد که او نه از اراده و نه از ابزار لازم برای انجام این کار برخوردار است، با تعیین یک تاریخ معین برای عقب‌نشینی از عراق مخالفت کردیم، زیرا معتقد بودیم هنوز فرصت برای از بین بردن هرج و مرج وجود دارد.

به نوشته نیویورک تایمز؛ با وجودی که بوش ضرب‌الاجل‌ها را به تمسخر می‌گرفت، دائما قول می‌داد که پس از انتخابات، پس از قانون اساسی و پس از اعزام هزاران نیروی نظامی بیشتر به عراق به پیشرفت‌های بزرگی دست خواهد یافت، البته این مراحل هم بدون هیچ پیشرفتی به سمت عراقی باثبات و دمکراتیک یا مسیری به سمت عقب‌نشینی سپری شد.

نیویورک تایمز تصریح دارد: هم اکنون نیز کاملا مشخص است که او می‌خواهد تا پایان دوره ریاست جمهوری خود همین روند کنونی را حفظ کند و هر چه آشفتگی باقی مانده است را برای جانشین خود بگذارد.

این روزنامه افزوده است؛ رهبران سیاسی که واشنگتن از آنها حمایت کرده است این توانایی را ندارند که منافع ملی را پیش از محاسبات فرقه‌ای خود قرار دهند. نیروهای امنیتی که واشنگتن آموزش داده است، بیشتر شبیه به شبه نظامیان چریکی رفتار می‌کنند و نیروهای نظامی بیشتری که به بغداد اعزام شده‌اند نیز نتوانسته‌اند چیزی را تغییر دهند.

به نوشته نیویورک تایمز؛ ادامه قربانی کردن جان سربازان آمریکایی اشتباه است. این جنگ باعث شده است قدرت ائتلاف‌ها و نیروی نظامی کشورمان تحلیل رود، این جنگ فشار سنگینی بر پرداخت کنندگان مالیات آمریکایی وارد ساخته و خیانت به جهانی است که به استفاده عاقلانه از قدرت و اصول آمریکایی نیازمند است. اکثر مردم آمریکا ماه‌ها قبل به این نتیجه‌گیری دست یافتند و حتی در واشنگتن نیز این روزها دیگر موضع‌گیری در مورد جنگ عراق بر اساس معیارهای حزبی صورت نمی‌گیرد، لذا بازگرداندن نیروها از جنگ باید در راس برنامه‌های کاری کنگره قرار گیرد. پیام آنها باید صریح و روشن باشد.

آمریکایی‌ها باید این مساله را درک کنند که عراق و منطقه اطراف آن، می‌تواند پس از خروج نیروهای آمریکایی بسیار مرگبارتر و آشفته‌تر باشد.

حملات تلافی جویانه‌ای علیه کسانی که با نیروهای آمریکایی همکاری کرده‌اند صورت خواهد گرفت و حتی ممکن است قتل عام صورت گیرد.

موج‌های بی‌ثبات کننده‌ای از آوارگان ممکن است به سمت اردن و سوریه سرازیر شود. سایر همسایگان نیز ممکن است علاقمند به کسب قدرت بیشتری باشند. در حقیقت شاید مهم‌ترین مساله‌ای که تهاجم به عراق بوجود آورده است ایجاد پایگاه جدیدی است که در آن فعالیت‌های تروریستی می‌تواند گسترش یابد. نیویورک تایمز می‌نویسد؛ اکنون دولت آمریکا، کنگره تحت کنترل دموکرات‌ها، سازمان ملل و متحدان آمریکا؛ باید سعی کنند این نتایج را به حداقل برسانند ولی مردم آمریکا می‌توانند به همین اندازه صداقت داشته باشند که حفظ نیروها در عراق نیز تنها باعث وخیم‌تر شدن اوضاع خواهد شد.

به نوشته این روزنامه؛ ملت آمریکا هم اکنون به بحث‌هایی جدی در مورد چگونگی عقب‌نشینی از عراق و مقابله با چالش‌های بزرگ حاصل از آن احتیاج دارد.

چالش بزرگ

این روزنامه در ادامه با اشاره به اینکه هم اکنون حدود 160 هزار سرباز و میلیون‌ها تن تجهیزات نظامی آمریکا در داخل عراق است، افزوده است؛ خارج کردن امن این نیروها از عراق خود یک چالش بسیار بزرگ خواهد بود. مسیر اصلی در جنوب عراق به سمت کویت، شدیدا نسبت به حملاتی که توسط بمب‌های جاده‌ای صورت می‌گیرد آسیب‌پذیر هستند.

هنگام سازماندهی عملیات ترابری، سربازان، تسلیحات و خودروهای نظامی باید در پایگاه‌های نظامی استقرار یافته باشند تا از آن  دفاع کنند.

مسیرهای عقب‌نشینی نیز باید مورد محافظت قرار گیرند. به عبارت دیگر خروج از عراق، برخلاف تهاجم به این کشور که مبنایی واقعی نداشت و از منابع کافی برخوردار نبود باید بر واقعیت متکی باشد.

آمریکا باید سعی کند از منطقه کردستان در شمال عراق به عنوان منطقه‌ای ایمن برای عقب‌نشینی استفاده کند، به خصوص که استفاده از پایگاه‌ها و بنادر در ترکیه می‌توان عقب‌نشینی از عراق را تسهیل و ایمن‌تر نماید.

ترکیه تاکنون از متحدان آمریکا در این جنگ بوده است، ولی این کشور نیز ممکن است همچون دیگر کشورها این مساله را درک کند که به نفع اوست تا بخشی از پیامدهای احتمالی خروج از عراق را بر عهده گیرد.

البته رسیدن به این اهداف در کمتر از شش ماه احتمالا غیرواقعی خواهد بود و تصمیم‌گیری‌های سیاسی باید اتخاذ و تاریخ‌های مورد نظر باید مشخص گردد. این در حالی است که علیرغم ادعاهای مکرر بوش، القاعده پیش از حمله آمریکا به عراق هیچ حضور چشمگیری در عراق نداشت ولی هم‌اکنون از پایگاهی مناسب در این کشور برخوردار است و اقدام به جذب نیروهای جدید می‌کند. جنگ عراق باعث شد تا پنتاگون منابع خود را از افغانستان به عراق انتقال دهد. این در حالی است که پنتاگون در افغانستان از این فرصت واقعی برای دستگیری رهبران القاعده برخوردار بود. در نتیجه این جنگ بسیاری از متحدانی که آمریکا در جنگ علیه تروریسم به آنها احتیاج داشت دیگر از آمریکا حمایت نکردند و باعث شد قدرت و میزان آمادگی نیروهای آمریکایی تحلیل برود.

این جنگ جبهه جدیدی را بوجود آورد که آمریکا باید در آن به مبارزه با تروریسم ادامه دهد و از متحدان داخلی که مخالف کنترل عراق توسط تروریست‌های بین‌المللی هستند باید بهر‌ه‌مند گردد. ارتش آمریکا نیز به منابع و پایگاه‌هایی برای انجام این ماموریت احتیاج خواهد داشت.

آمریکا برای تاسیس این پایگاه‌ها در شمال عراق می‌تواند با کردها به توافق برسد یا از پایگاه‌های خود در کشورهایی همچون کویت و قطر و حضور دریایی خود در خلیج فارس استفاده کند.

این در حالی است که این گزینه‌ها از موافقان و مخالفانی برخوردار هستند. باقی گذاشتن نیروها در عراق ممکن است قرار گرفتن در جنگ داخلی را بسیار ساده‌تر کند و این مساله باعث تایید بدبینی‌ها مبنی بر این مساله خواهد شد که هدف اصلی واشنگتن، تاسیس پایگاه‌های دائم نظامی در این کشور بوده است. تشدید حملات از سوی دیگر کشورها نیز باعث به مخاطره افتادن دولت آن کشورها خواهد شد. کاخ سفید می‌تواند این تصمیم را پس از مشورت با کنگره و دیگر کشورهای منطقه اتخاذ کند همان گزینه‌هایی که دولت بوش تاکنون به آنها توجه نکرده است و حرف آخر نیز این است که پنتاگون تنها باید به اندازه‌ای نیرو در عراق داشته باشد که بتواند حملات هوایی و زمینی موثری را علیه نیروهای تروریستی در عراق انجام دهند، نه انجام عملیات گسترده.

علت اصلی

نیویورک تایمز در ادامه نوشته است؛ علت اصلی مخالفت بوش با عقب‌نشینی از عراق احتمال وقوع جنگ داخلی است حال آنکه این جنگ پیش از این آغاز شده و ممکن است سال‌ها به طول انجامد.

این روزنامه افزوده است؛ عراق همچنین ممکن است به جمهوری‌های مختلف کرد، سنی و شیعی تقسیم گردد و نیروهای آمریکایی نیز مانع از انجام آن نخواهند شد. این احتمال نیز وجود دارد که اعلام تاریخ قطعی برای عقب‌نشینی از عراق در نهایت سیاستمداران عراق و دولت‌های همسایه آن را مجبور کند که واقعیت را بپذیرند، هر چند که حساب کردن روی این مساله احمقانه خواهد بود.

دولت بوش باید از هر اهرمی که از عقب‌نشینی از عراق به دست خواهد آورد در ارتباط با متحدان خود و همسایگان عراق استفاده کند تا به راه حلی دست یابد که از طریق مذاکره به دست آمده است. رهبران عراق نیز ممکن است در این صورت بیشتر تمایل داشته باشند که کشورشان همچون بوسنی تقسیم شود! و دارایی آنها نیز به صورت مساوی بین آنها تقسیم گردد! این مساله بسیار بهتر از پاکسازی قومی و مذهبی است که هم اکنون به کندی در این کشور در حال وقوع است. ارتش آمریکا نیز نمی‌تواند این مشکل را حل کند و کنگره و کاخ سفید باید رهبری تلاش‌های بین‌المللی برای رسیدن به یک راه حل را بر عهده داشته باشند و برای آغاز نیز واشنگتن باید از سازمان ملل کمک بگیرد که پیش از آغاز جنگ آن را مورد تمسخر قرار داده بود. در حال حاضر نیز نزدیک به دو میلیون آواره عراقی وجود دارند که اکثرا در سوریه و اردن هستند و نزدیک به دو میلیون عراقی نیز وجود دارند که در کشور خود آواره شده‌اند. بدون همکاری کشورهای همسایه عراق و دیگر کشورها، این فاجعه می‌تواند بسیار وخیم‌تر شود. علاوه بر آن موج آوارگان ممکن است باعث گسترش این درگیر‌ی در فراتر از مرزهای عراق گردد. به همین علت، آمریکا باید کنفرانسی را برای جلب کمک‌های بین‌المللی جهت آوارگان برگزار نماید.

از سوی دیگر با توجه به روی کار آمدن دولت‌های جدید در انگلیس و فرانسه، آمریکا می‌تواند با انجام اقداماتی چندجانبه‌گرایانه حمایت آنها را نیز جذب کند؛ مساله‌ای که دولت آمریکا پیش از این به هیچ عنوان انجام نداده است.

با وجودی که این کشورها ممکن است از بوش بخاطر پیامدهای جنگ عراق خشمگین باشند، ولی به خاطر نفت و تروریسم آنها نمی‌توانند نسبت به پیامدهای این جنگ بی‌توجه باشند.

البته بیشترین مسئولیت‌ها بر عهده آمریکا است که پذیرفتن پناهندگان بیشتر عراقی، یکی از آنها است. بیشترین تعهد آمریکا نسبت به دهها هزار عراقی است که به عنوان مترجمان، کارمندان سفارت یا کارگزارن با آمریکا همکاری کرده‌اند و پس از خروج آمریکا از عراق، جانشان در خطر خواهد افتاد. یکی دیگر از اقداماتی که آمریکا باید انجام دهد این است که کشورهای همسایه عراق را متقاعد سازد در امور عراق مداخله نکنند.

بوش باید به مخالفت‌های خود برای مذاکره با ایران و سوریه در مورد عراق پایان دهد. جنگ داخلی در عراق، تهدیدی برای همه کشورها است و به همین علت همه کشورهایی که با نفوذ هستند، باید برای حل مشکل آن کمک کنند.

نیویورک تایمز در ادامه نوشته است، جرج بوش و «دیک چنی» سعی کرده‌‌اند با ترساندن مردم آمریکا، آنها را از درخواست برای پایان جنگ منصرف کنند آنها مدعی هستند که عقب‌نشینی از عراق باعث خونریزی و هرج و مرج و تشویق تروریست‌ها خواهد شد، ولی این اتفاقات پیش از این رخ داده‌ است.

این روزنامه تصریح دارد؛ کشور آمریکا هم اکنون با یک انتخاب مواجه است، یا می‌تواند به بوش اجازه دهد این جنگ را بدون هیچ هدفی ادامه دهد یا تاکید کند که نیروهای آمریکایی هر چه سریع‌تر و به صورتی کاملا ایمن از عراق خارج شوند.          ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات