تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۷:۲۸  ، 
کد خبر : ۹۷۴۴۶

جنوب آسیا در سیاست خارجی اسرائیل (بخش سوم و پایانی)


وابستگی کشورهای مختلف از جمله کشورهای آسیایی و بویژه جنوب آسیا به منابع انرژی خلیج فارس یکی از متغیرهای اصلی تاثیرگذار بر سیاست خارجی آنها در قبال بحران اعراب و اسراییل بوده است . تحقق سیاست مهار جدید در زمینه ممانعت از انتقال انرژی ایران به کشورهای جنوب آسیا از جمله دستور کارهای مقامات اسراییل است تا به این وسیله بر جهت گیری سیاست خارجی آنها در قبال خاورمیانه تاثیر بگذارند.
3) مهاجرت یهودیان
با توجه به کاهش روند مهاجرت یهودیان کشورهای مختلف به اسراییل یکی از گزینه های این رژیم و سازمانهای صهیونیستی انتقال افراد شبه یهودی از نقاط مختلف دنیا به اراضی اشغالی فلسطین است . منظور از شبه یهودی افرادی اند که ادعا می شود ریشه آنها یهودی است . این افراد معمولا در کشورهای فقیر زندگی می کنند و براحتی به سرزمینهای اشغالی و استقرار در شهرک های یهودی نشین حاشیه مناطق فلسطینی منتقل می شوند . فلاشه موراها و بنی مناشه ها 2 گروه مهم شبه یهودی اند که در اتیوپی و هند مستقرند .
در شمال شرقی هند بین میانمار و بنگلادش گروه کوچکی زندگی می کنند که به آنها بنی مناشه گفته می شود. این گروه از اواخر دهه 1350 توسط یک کارشناس صهیونیست به علت انجام مراسم مشابه یهودیان شناسایی شدند . به گفته سازمانهای صهیونیستی قبیله بنی مناشه یکی از 10 قبیله گم شده یهودی و یکی از اسباط 12 گانه بنی اسراییل است . البته به گفته همین سازمانها بنی مناشه ها قرن نوزدهم توسط مبلغان مسیحی انگلیسی تغییر دین داده اند و به همین دلیل برنامه های گسترده ای برای بازگشت مجدد آنها به آئین یهود آغاز شده است .
یکی از اهداف مهم اسراییل از نزدیکی به هند انتقال افراد این قبیله به سرزمینهای اشغالی است . برخی نهادهای دولتی اسراییل و سازمانهای صهیونیستی برنامه های گسترده ای برای انتقال بنی مناشه ها در دست اجرا دارند و حتی تعداد زیادی از آنها را مخفیانه به اسراییل منتقل کرده اند. سازمانهای صهیونیستی برخلاف هند برنامه ویژه ای برای انتقال یهودیان از پاکستان به اسراییل ندارند زیرا تعداد این افراد بسیار اندک است .
4) شکاف دوم در جهان اسلام
اهداف اسراییل از برقراری روابط با پاکستان بیشتر متاثر از ویژگی های پاکستان است . یکی از عمده ترین اهداف اسراییل از نزدیکی به پاکستان ایجاد دومین شکاف عمده میان جهان اسلام در قبال مسئله فلسطین است . اولین شکاف هنگامی رخ داد که انور سادات رئیس جمهور مصر ـ که کشور او رهبر جهان عرب در مبارزه با اسراییل بود ـ با مناخیم بگین پیمان صلح کمپ دیوید را امضا کرد. این تابوشکنی مصر موجب شد که بعدها اردن نیز با اسراییل پیمان صلح منعقد کند و به این صورت تابوی برقراری روابط با اسراییل در میان جهان عرب ـ به عنوان بخش مهمی از جهان اسلام ـ شکسته شد و امروزه تعداد دیگری از کشورهای عربی روابط غیررسمی با اسراییل دارند.
با توجه به آنکه بیشترین جمعیت مسلمانان در خارج منطقه جهان عرب زندگی می کنند اسراییل پس از کمپ دیوید تلاش کرد با کشورهایی چون اندونزی ـ پرجمعیت ترین کشور مسلمان دنیا ـ و پاکستان ـ با جمعیتی بیش از 150 میلیون مسلمان ـ رابطه برقرار کند. مقامات تل آویو با طرح مسائلی مانند دول میانه رو و تندرو مسلمان همگام با سیاست های آمریکا قصد دارند به این صورت دومین شکاف عمده در جهان اسلام را در قبال فلسطین ایجاد کنند. جرج بوش در اولین گزارش رسمی به کنگره درباره راهبرد امنیتی آمریکا پس از 11 سپتامبر گفت : دولت آمریکا قصد دارد در کشورهای اسلامی از دولت های میانه رو حمایت کند . در واقع طرح خاورمیانه بزرگ به این منظور طراحی شد اما در کوتاه مدت به نتیجه معکوسی رسید و به همین دلیل فورا متوقف شد و به جای آن طرح خاورمیانه جدید مطرح شد . در این طرح که کاندولیزا رایس آن را در اوج جنگ 33 روزه مطرح کرد کشورهای منطقه خاورمیانه و اطراف آن به 2 دسته تندرو میانه رو تقسیم شدند . در نشستی که در همان زمان در اسلام آباد برگزار شد پاکستان به عنوان یک کشور میانه رو همراه با مصر اندونزی عربستان و اردن حضور داشتند و ایران به این نشست که محور آن فلسطین بود دعوت نشد.
پاکستان دروازه ورود به شبه قاره هند و حتی آسیای جنوب شرقی تلقی می شود. ایران نیز کشوری است که از بعد منطقه ای دارای جایگاه ژئوپلیتیکی مهمی است چرا که حلقه اتصال خاورمیانه آسیای مرکزی قفقاز و جنوب آسیا محسوب می شود. پاکستان از نظر مذهبی کانونی است که به علت استقرار مشترک جغرافیایی شیعیان و اهل تسنن دارای اهمیت است . یکی از بزرگترین جمعیت های شیعی در این کشور قرار دارد و اهل تسنن آن نیز به دلایل تاریخی و فرهنگی به ایران علاقه دارند. این نوع پیوند باعث می شود که مناطق جغرافیایی همجوار شیعی از پاکستان تا لبنان به هم وصل شوند. یکی از اهداف اصلی اسراییل و آمریکا این است که مانع ایجاد چنین محوری شوند که در واقع همان محور مقاومت در مقابل محور به اصطلاح میانه روها در خاورمیانه است .
از طرف دیگر پاکستان حلقه اتصال گروههای بنیادگرای تندرو از شرق آسیا تا شمال آفریقاست . طی سالهای اخیر گرایش ضد آمریکایی این گروهها افزایش یافته و اسراییل نگران آن است که این گرایش با گرایش ضد اسراییلی پیوند خورده و منافع و موجودیت آنرا مورد تهدید قرار دهد. به همین دلیل رژیم صهیونیستی مشتاق برقراری رابطه با پاکستان است . البته در پاکستان علاوه بر گروههای بنیادگرای تندرو که با القاعده و طالبان در ارتباطند گروههای اسلامگرای دیگری نیز وجود دارند که به شدت مخالف برقراری رابطه پاکستان با اسراییل هستند.
5) رفع نگرانی درباره تاسیسات هسته‌ای پاکستان
وجود سلاح های هسته ای در پاکستان یکی از دلایل اصلی توجه اسراییل به این کشور است . پاکستان تنها کشور اسلامی است که سلاح هسته ای دارد و نگرانی عمده اسراییل انتقال تکنولوژی ساخت این سلاح ها به کشورهای اسلامی بویژه خاورمیانه است . در صورتی که چنین اتفاقی رخ دهد نه تنها برتری استراتژیک اسراییل در خاورمیانه از بین می رود بلکه ادامه بقا آن نیز در مخاطره جدی قرار می گیرد.
پاکستان که در 3 جنگ مهم از رقیب خود (هند) شکست خورده است و از نظر شاخص های قدرت متعارف توان برابری با این کشور را ندارد همواره به دنبال دستیابی به ابزار تعیین کننده در بازدارندگی علیه هند بوده است . به این منظور برای ساخت سلاح هسته ای تلاشهای زیادی انجام داده است . این تلاشها در دوره « ذوالفقار علی بوتو » با تشکیل کمیسیون انرژی اتمی پاکستان به ریاست دکتر عثمانی تسریع شد و سرانجام در سال 1377 پاکستان اولین آزمایش هسته ای خود را انجام داد . « ذوالفقار علی بوتو » گفته بود : « اگر لازم باشد علف و برگ درخت خورده گرسنگی می کشیم اما بمب اتمی خود را می سازیم . »
اگرچه نواز شریف نخست وزیر پاکستان که فرمان آزمایش های هسته ای را صادر کرد بعد از انجام این آزمایشها گفت پاکستان مجبور شده است به خاطر مسلح شدن هندوستان به سلاح های هسته ای از اختیارات و قابلیت های هسته ای خود استفاده کند زیرا این کار موازنه استراتژیک را در منطقه ایجاد می کند ولی موضوع سلاح هسته ای پاکستان تنها به هند محدود نشد و مسئله جهان اسلام نیز به میان کشیده شد چرا که به دلیل احساس خطر از جانب سلاح های هسته ای اسراییل نیز تحت فشار قرار داشت .
تحلیلهای زیادی در مورد حمایت های کشورهای مسلمان و بویژه عرب (از جمله لیبی و عربستان ) از پاکستان برای دسترسی به سلاح هسته ای وجود دارد. اظهارات مقامات پاکستان قبل از دستیابی به سلاح هسته ای موجب شد که عنوان « بمب اسلامی » رایج شود. ذوالفقار علی بوتو در دهه 1350 با صراحت از این اصطلاح استفاده کرد . ژنرال ضیاالحق نیز گفت در صورت دسترسی پاکستان به تکنولوژی هسته ای آن را در اختیار کشورهای اسلامی بویژه درخاورمیانه قرار می دهد. پاکستانی ها قبل از دسترسی به سلاح هسته ای این گونه وانمود می کردند که در صورت دستیابی به این سلاح یک نوع « مسئولیت ویژه در قبال امت اسلام » دارند و بطور غیرمستقیم از اسراییل تحت عنوان کشور ثالث در منطقه خاورمیانه یاد می کردند اما با انجام آزمایش هسته ای در سال 1377 موضع گیری پاکستان بطور کامل تغییر کرد. رفیق تارر رئیس جمهور پاکستان تصریح کرد که پاکستان تکنولوژی هسته ای خود را دراختیار هیچ کشوری قرار نمی دهد. وی افزود : ما در زمینه برنامه های هسته ای نه به ایران کمک می کنیم و نه تمایلی به این کار داریم نواز شریف نخست وزیر وقت پاکستان نیز گفت : ما تمایلی نداریم که این تکنولوژی حساس را به دیگر کشورها بدهیم . این تکنولوژی فقط برای دفاع از خودمان است و کسی را تهدید نمی کند.
در این زمان بود که مقامات پاکستان از اصطلاح « بمب ملی » یا « بمب پاکستانی » استفاده کردند. « گوهرایوب خان » وزیر امور خارجه وقت پاکستان گفت که ما هیچ پروژه ای برای ایجاد بمب اسلامی یا بمب خاورمیانه ای نداریم . « سیدحسین شهید » وزیر اطلاع رسانی پاکستان نیز به نقل از نخست وزیر این کشور گفت : نواز شریف گفته است که ساخت این بمب جنبه مذهبی ندارد و این غیرمنصفانه است که بمب پاکستانی را بمب اسلامی بنامیم . همانگونه که ما اصطلاح بمب هندویی را برای هندوستان بکار نمی بریم نباید برای پاکستان نیز اصطلاح بمب اسلامی به کار رود.
در دوره ای که تلاشهای پاکستان برای ساخت بمب افزایش یافته بود اسراییل برای جلوگیری از ساخت بمب اسلامی مدتی به دنبال اجرای عملیات پیشگیرانه مانند حمله به پایگاه اوزیراک (عراق ) در پاکستان بود. برخی تحلیلگران هندی پیشنهاد کردند با توجه به تهدید مشترکی که پاکستان برای آنها و اسراییل با دستیابی به بمب اتمی ایجاد می کند از پایگاه هوایی « جمناگر » در نزدیکی مرز هند و پاکستان به تاسیسات هسته ای پاکستان در « کاهوتا » حمله شود.
اگر چه مقامات اسراییل با واسطه آمریکا از پاکستان تضمین های ویژه ای در مورد عدم انتقال تکنولوژی هسته ای به کشورهای اسلامی گرفتند اما 2 موضوع به شدت این رژیم را نگران کرده و به همین دلیل تلاش می کنند از یک دولت مقتدر مرکزی در پاکستان که در راستای منافع آنها عمل کند حمایت کرده و در صورت امکان روابط دیپلماتیک با آن برقرار کنند. یکی از این موضوعات انتقال تکنولوژی هسته ای توسط عبدالقدیرخان پدر بمب هسته ای پاکستان به برخی از کشورهای مخالف اسراییل در منطقه خاورمیانه است . این مسئله مقامات اسراییل را نگران کرده زیرا نمی توانند به تضمین مقامات رسمی دولت پاکستان در مورد عدم انتقال این تکنولوژی حساس اعتماد کنند و بنابراین از نظر آنها هنوز امکان تبدیل بمب پاکستانی به بمب اسلامی وجود دارد. موضوع دوم تبدیل پاکستان به یک دولت ناکام است . مهمترین ویژگی چنین دولتهایی این است که قدرت دولت مرکزی در تمام قلمرو آن قابل اجرا نبوده و اعمال قدرت رسمی معمولا به پایتخت ویک یا چند منطقه قومی خاص محدود می شود. دولت های ناکام قادر به برقراری امنیت در قلمرو خود نیستند. مراکز تحقیقاتی اسراییل تحقیقات فراوانی درباره اوضاع داخلی پاکستان و تبدیل آن به یک دولت ناکام انجام داده اند. هدف از این تحقیقات توجه دادن جامعه بین المللی بویژه آمریکا به اوضاع داخلی پاکستان و کمک به دولت مرکزی آن است . « آناتول لیوین » می نویسد : اگر به دولت پاکستان کمک نشود اسلامگرایان به قدرت می رسند. بنابراین حفظ و بقای پاکستان برای آمریکا دارای منافع حیاتی است
مفسر رادیو اسراییل درباره پاکستان می گوید : اگر پاکستان بمب اتمی نداشت دنیا به رویدادهای داخلی آن کشور توجه نمی کرد. تقویت گروه القاعده که در ناحیه وزیرستان مستقر کرده به روی کار آمدن عناصر افراطی مذهبی در اسلام آباد می انجامد و بمب اتمی را در اختیار گروههایی قرار خواهد داد که ممکن است برای دنیا فاجعه بیافرینند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات