تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۱۴۴۷
تحلیل جامعه‌شناختی انتخابات مجلس دهم در گفت‌وگوی «همدلی» با دکتر احمد نقیب‌زاده
مقدمه: در سال‌های اخیر مرز میان سیاست مدرن و سیاست سنتی در ایران تغییرات متکثری به خود دیده است؛ انشعابات درون حزبی از سوی اردوگاه اصول‌گرایی نمونه بارز چالش سیاسی آنها در یک دهه اخیر است. دولت «محمود احمدی‌نژاد» با انکار و امتناع از تبار اصول‌گرایی‌، ایفاگر نقشی شد که از مجرای آن دولت «خودبنیاد» بیرون آمد. همین مسئله راه را برای انشقاق و انفکاک باز کرد و عملاً «مجمع‌الجزایر» اصول‌گرایی شکل گرفت. اردوگاه تحول‌خواهان زیست سیاسی خود را با فروگذاشتن اعتراضات حاشیه‌ای بدون معنا و فاقد نتیجه، به مبارزه مدنی تغییر داده است. سیاست‌ورزی جامعه دوره گذار ایرانی از حالت مدرنیته بدقواره به در آمده و در مناسبات و معادلات سیاسی خود، تصمیماتی می‌گیرد که جز از مجرای رفتار دموکراتیک چیز دیگری از آن مستفاد نمی‌شود. انتخابات ریاست جمهوری92 و بالاخص انتخابات مجلس دهم، مصداق عینی رفتار مدنی جامعه و تسریع در روند تحولات دموکراسی‌خواهانه آنان بود. افکار عمومی ایرانی، این بار مغلوب فضاسازی سیاسی طرف مقابل ـ که در واقع ناامید کردن مردم از نهاد انتخابات است ـ نشد. در این دوره از انتخابات هم احزاب سیاسی ما پختگی لازم خود را به اثبات رساندند و مردم نیز شاگردی خوب برای درس‌های دموکراسی‌خواهانه احزاب اصلاح‌طلب و پیش‌رو بودند. دو بعد یا دوگانه «احزاب تشکیلات‌ساز و هم‌گرایی شبکه افکار عمومی که بسیج توده‌ای ساخت»، در این دوره توانست با وجود رد صلاحیت‌های گسترده و حذف ژنرال‌ها و مهره‌های سیاسی اثرگذار و پرنفوذ اصلاح‌طلب در جامعه، نتیجه‌ای را رقم زند که حتی خوشبین‌ترین هوادار اصلاح‌طلب نیز انتظار آن را نداشت. «احمد نقیب‌زاده» تحلیلگر سیاسی و استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با «همدلی» معتقد است؛ نتیجه‌ای که در این دوره از انتخابات رقم خورد به نفس و مطالبه «تغییرگر» مردم ایران در این دوره از انتخابات برمی‌گردد. این تحلیلگر سیاسی، اراده معطوف به تغییرخواهی مردم را علت‌العلل کشانیدن خاکستری‌ها به پای صندوق‌های رای می‌داند. این نظریه‌پرداز حوزه علم سیاست ابراز امیدواری کرد که روند رو به رشد سیاسی‌ای که در انتخابات با آن مواجه شدیم، غیرقابل گسست خواهد بود. این گفت‌وگو از نظر می‌گذرد.
پایگاه بصیرت / آیت وکیلیان

(روزنامه همدلي ـ 1395/02/15 ـ شماره 311 ـ صفحه 1)

* آقای دکتر روند برگزاری انتخابات این دوره و نقشی را که مردم در آن ایفا کردند چگونه ارزیابی می‌کنید؟

** مردم در قالب چشم‌گیری نشان دادند خواهان تغییرند و بازی‌های سیاسی، مکر و حیله را دیگر برنمی‌تابند. در این راه یک قشر خاص، کارشکنی‌ها و محدودیت‌های بسیار زیادی ترتیب داد. ولی این سیاست نابخردانه به خود کسانی برگشت که این سناریوها را طراحی کردند. روحیه مردم ایران را کمتر کسی دیده بود که در حمایت از مظلوم و در مقابله با پرروگری ـ که یک اصطلاح عامیانه در فرهنگ عمومی است ـ بسیار جدی باشند و در مقابل کسی که وقاحت را از حد می‌گذراند، تمام قد ایستادگی کنند. به هر صورت آنچه دیده شد این بود که نتایج چشم‌گیری به دست آمد؛ کسانی که دست به استیضاح‌های بی‌جا زدند، از طرف مردم رد صلاحیت شدند، کسانی که در مقابل دولت کارشکنی کردند، در مقابل سیاست برجام و در واقع سیاست صلح و پرهیز از جنگ سنگ‌اندازی کردند، همه مطرود شدند. این اتفاقات نشان می‌دهد که جامعه تا چه اندازه تشنه تغییر، اصلاح و خواهان مدارا و تعقل به جای عوامفریبی و شارلاتان‌بازی است. در واقع مسائل اتفاق افتاده را می‌توان به عنوان پیام انتخابات در نظر گرفت. در حال حاضر مجلسی که مرکب از دو جناح «اصلاح‌طلب» و «اصول‌گرا» شکل گرفته است، در مجموع ترکیب جالبی است؛ برای اینکه این طور هم نیست که اصلاح‌طلبان هم هر کاری خواستند بکنند یا هر سیاست درست یا غلطی که دارند، اعمال کنند. گروهی به نام مستقل‌ها وارد مجلس شده‌اند که این طیف قطعاً در معادلات پارلمان نقش تعیین کننده خواهند داشت. این پارسنگی است که روی هر کفه ترازویی که بیفتد، آن کفه سنگینی خواهد کرد. در نتیجه باید حواس هر دو جناح اصلی پارلمان جمع باشد که یک تعادل‌کننده در مجلس وجود دارد که در برابر سیاست‌های نادرست دو طرف ایستادگی و از سیاست‌های درست نیز حمایت خواهد کرد. در نتیجه آن جناحی که در راه صلاح و خیر مملکت حرکت می‌کند، می‌تواند به حمایت این طیف متکی باشد.

* نمایش مردم در این دوره از انتخابات که «رای سلبی» چاشنی کنش سیاسی شهروند ایرانی در عرصه عمومی بود، نمایش دموکراتیک و مسئولیت‌پذیرانه‌ای بود. فکر می‌کنید ما در عصر جمهوری اسلامی می‌توانیم برای تمامی انتخاباتی که برگزار شده، انتخابات 7 اسفند را مبنا قرار دهیم و با یک خط‌کشی تاریخی آن را به قبل و بعد از 7 اسفند ـ البته با در نظر گرفتن دور دوم ـ تقسیم‌بندی کنیم؟

** بله کاملاً درست است؛ مردم مایوس شدند و طیف وسیعی هم در انتخابات شرکت نکردند. طیفی که پذیرفتند که در انتخابات مشارکت کنند، صدای فراخوان اصلاح‌طلبان را شنیدند و به دیگر طبقاتی که شرکت نکردند، نشان دادند که می‌توان در عرصه عمومی و سرشت سیاسی کشور تاثیرگذار بود. بنابراین من فکر می‌کنم از این به بعد با حرکت و مشارکت گسترده‌تر مردم در همه انتخابات روبه‌رو شویم و همچنین امیدی در مردم ایجاد شد که از راه‌های مسالمت‌آمیز هم می‌توان تغییر ایجاد کرد. اما متاسفانه مغزهای خشکی وجود دارد که نمی‌خواهند مشارکت را ببینند و بپذیرند و اینها بازنده تاریخ هستند؛ یعنی حاضر نیستند که همراه زمانه حرکت کنند و تغییراتی را که در سطح به وجود آمده ببینند و آن را لحاظ کنند. بنابراین اینها در همیشه تاریخ جزو نیروهای «میرنده» بودند و در مقابل نیروهای «بالنده» به تدریج آب شده و از صحنه خارج می‌شوند. آنچه در کشور ما اتفاق می‌افتد مانند انقلاب کبیر فرانسه و حوادث بعد از آن است. در آنجا هم انقلاب در آغاز با بن‌بست‌هایی روبه‌رو شد ولی به تدریج انقلاب‌های کوچک‌تری آمدند و خلاها را پر کردند و مسیر را اصلاح کردند.

* ظاهراً مردم به سخت‌گیری نهادهای نظارتی عادت دیرینه کردند، در واقع به خودشان قبولانده‌اند که قهر و تحریم انتخابات نتیجه‌ای جز محکم‌تر شدن ریشه رقیب ندارد. تحت هر شرایطی، استفاده از ابزار سیاست عمومی، کنش سیاسی مسئولیت‌محور و شهروند قدرتمند دائم‌الحال در سیاست‌ورزی، می‌تواند تاثیرگذار باشد. آیا این سویه سیاست‌ورزی ایرانی می‌تواند در انتخابات‌ دیگر و در مراحل مختلف تحولات و مناسبات سیاسی آینده ماندگار باشد؟

** بله، ببینید قضیه تازه آغاز شده است؛ مردم چند دوره است که دچار یاس شده‌اند. احساس کردند کسانی وجود دارند که با هر گونه تغییری مخالفند و شرکت در انتخابات هیچ سودی برای آنها ندارد. اما در این انتخابات به این نتیجه رسیدند که می‌توان راهی را پیدا کرد و به مقابله با آنها پرداخت. در این میان چون «رای حذفی» یا «رای سلبی» پاسخ داد، فکر می‌کنم کسانی هم که مخالف تغییر هستند یک مقدار حواسشان باید جمع‌ شود و بدانند که اگر با اراده کوبنده مردم مقابله کنند، شکست خواهند خورد و از میدان به در خواهند شد.

* در این انتخابات کنش سیاسی مردم بیشتر جلوه خود را در شبکه‌های اجتماعی نشان داد، فکر می‌کنید کسانی که دائم در اندیشه تنگ‌تر کردن حلقه کنش و فعالیت سیاسی مردم هستند، تدابیر یا اهرم فشاری را برای این موضوع در انتخابات دیگر جهت سیاست‌زدایی بیشتر از مردم انجام خواهند داد؟

** آنها این توان را ندارند که از این ناحیه نیز وارد شوند و کنش‌ آنها را محدود کنند. ضمن اینکه بستن این راه‌ها انرژی‌های زیادی می‌خواهد، برای اینکه راه‌های واقعی بسته است و مردم راه مجازی پیدا کرده‌اند که به خواسته‌هایشان برسند. این راه مجازی فقط یک راه کمکی است، اصل قضیه (راه واقعی) نیروهای اجتماعی هستند که در صحنه حضور دارند. حالا اگر راه دیگری پیدا کردند و کسی اگر بخواهد این راه را ببندد، من فکر می‌کنم راه دیگری را خواهند گشود و پیش خواهند رفت. اگر روزی بیاید که این راه‌ها بسته شود، معنی‌اش بستن راه‌هایی است که می‌تواند راه انفجار را باز کند.

* آیا می‌توان تئوری «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا» را براساس روح زمانه، به «فشار از شبکه‌های اجتماعی، چانه‌زنی از سیاسیون» تغییر دهیم و آن را متناسب با معادلات و مناسبات سیاسی کنونی کشور بازتولید کنیم؟

** مسئله این است که در این جامعه واقعیاتی وجود دارد که تلنبار شده و سال‌ها نادیده گرفته شده است. شما ببینید در سال 88 مردم دست به اعتراض زدند و کسی با تعبیر «خس و خاشاک» از آنان استقبال کرد و در حقیقت روغن روی آتش ریخت. باید دید که واقعاً اصل قضیه از جانب چه کسی بود و چه کسی به شعله‌ور شدن این داستان دامن زد. زمانه نشان داد و به آنها ثابت کرد، کسی که این‌گونه در مقابل خواسته‌های مردم ایستادگی کند، در درازمدت در عرصه رقابت‌، انتخابات و تحولات سیاسی بازنده خواهد شد و کماکان نیز این حالت بازنده پایدار خواهد ماند. بنابراین زمان آن رسیده، کسانی که خواهان پیروزی هستند، بیایند روی نیروهای واقعی جامعه که خواهان تغییرند، سرمایه‌گذاری کنند و موفقیت خودشان را در این راه ببینند. روی این اصل با «طرح مقابله» با آنان در طول تاریخ دیده نشده که کسی به پیروزی برسد. من که می‌گویم وقایعی که در سال‌های اخیر در کشور ما می‌گذرد، به وضعیت فرانسه بعد از انقلاب کبیر این کشور شباهت دارد، به این علت است که در آنجا هم این‌گونه مسائل صورت می‌گرفت؛ نتیجه این شد که قرن 19 اروپا سراسر قرن انقلابات بود. یعنی شورش‌ها و ناآرامی‌ها به اندازه‌ای بود که کسی نمی‌توانست در مقابل آنها ایستادگی کند و نهایتاً از پا ننشستند تا به پیروزی رسیدند. حالا اگر کسی خواهان چنین امواج توفنده و انقلابی است می‌تواند در مقابل خواست مردم بایستد، یک یا دو دور هم ممکن است که موفق شوند، اما در نهایت آب که از حد گذشت، فرد را خواهد برد.

* آقای دکتر؛ چندی پیش تئوری «پارلمان در سایه» از سوی «سعید حجاریان» مطرح شد و بازتاب زیادی هم در رسانه‌های داخلی و خارجی داشت. این تئوری در انطباق با معادلات و مناسبات مجلس دهم تا چه اندازه می‌تواند به مرحله عملیاتی برسد؟

** در همه جا نهادهای مدنی وجود دارد که مسائل و موضوعات را به بحث می‌گذارند و مورد تامل و تعمق قرار می‌دهند و بعد به مجلس می‌فرستند. برای اینکه مجلس زمان زیادی برای بحث و جدل ندارد، در نتیجه مصوبات را دست نهادهایی که خارج از مجلس برای کمیسیون‌های مربوطه تصمیم‌گیری می‌کنند، می‌سپارند تا آنها با بررسی‌های کارشناسانه کار مجلس را سبک کنند. اما متاسفانه ما به معنای دقیق کلمه در ایران «پارلمان در سایه» یا «دولت در سایه» نداریم. اگر این نهادها وجود داشت می‌توانستیم بسیار موفقیت‌آمیز عمل کنیم. برای اینکه در این‌گونه نهادها فضا و زمان برای بحث و جدل بر سر مصوبات بیشتر است، در نتیجه با دقت بیشتری امورات پارلمان پیش می‌رفت.

* با این اوصاف، موجودیت «پارلمان در سایه» ناقض مسئله «پارلمان ضعیف» است؟ سوال من به طور مشخص این است که آیا نبود نیروها و عناصر مطرح و باتجربه سیاسی در این مجلس مشهود است و آیا این مسئله برای پارلمان آتی یک نوع ضعف محسوب می‌شود؟

** مجلس دهم مجلس قوی است؛ سابق بر این نمایندگانی که تجربه سیاسی بالایی داشتند و در سطوح‌ مختلف قدرت بودند، خیلی گل به سر و روی مردم نزدند. اتفاقاً این نمایندگان جدید‌الورود پاک‌تر و شفاف‌تر هستند. از سوی دیگر موجب خوشحالی است که با ورود این نمایندگان کم‌تجربه ما شاهد نوعی «چرخش نخبگانی» نیز شده‌ایم. نباید ادوار مجلس نمایندگانی را به خود ببینند که همیشه در حال آمدورفت هستند. حتی ما به کسانی که رای دادیم، اعتقاد چندانی هم نداشتیم و آنها را از کار افتاده می‌دانستیم. ولی به هر صورت یک لیست بود و مردم مسئولیت سازمانی رای دادن داشتند. مردم این کار را کردند و امیدوارم در سال‌های آینده نیز با تکرار این روند مواجه شویم و طیف جدیدی از نخبگان سیاسی پا بگیرند، چون مجلس مکانی حرفه‌ای برای سیاست‌ورزی است. نباید نگران باشیم، در ماه‌های نخست این نمایندگان تجربه سیاسی لازم را کسب خواهند کرد و بعد از آن مشکلی یا مسئله‌ای در قبال امورات مجلس و سیاست کلان کشور نخواهند داشت. این نمایندگان چون پاک‌دامن هستند، مواضعصریح و شفافی نیز در مناسبات سیاسی کشور خواهند داشت.

* پس بحث «چرخش نخبگان» با ورود این نمایندگان به مجلس، با در نظر گرفتن پتانسیل‌های علمی و تخصصی آنها در این مجلس اتفاق افتاده است؟

** بله اتفاق افتاده است، یعنی در واقع یک مسئله ناخواسته‌ای بود که نهادهای نظارتی راه آن را باز کردند و گمان نمی‌کردند که این‌گونه نتیجه دهد. دیدیم که رد صلاحیت‌ها این بار نتیجه‌ای عکس داد و مردم افراد فاقد تجربه سیاسی اما دارای علم و تخصص را انتخاب کردند. این نمایندگان همین که پاک‌دامن‌تر از نمایندگانی هستند که در این دوران دچار آلودگی‌های سیاسی شدند، خودش مهم به نظر می‌رسد و به سادگی نمی‌توان از کنار این اتفاق گذشت.

* آینده سیاسی اصول‌گرایان تندرو را چگونه ارزیابی می‌کنید؛ انتخابات ریاست جمهوری 92 و مجلس 94 را از دست دادند و امیدی هم برای بازگشت آنها در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده وجود ندارد. به نظر می‌رسد نوار شکست‌های متوالی و پی‌درپی آنها در آینده نیز دور از ذهن نیست. چه تحلیلی برای حیات سیاسی آینده آنها متصور هستید؟

** ما دیرگاهی است که به آنها پیام داده‌ایم که زمان شما سپری شده و در واقع روزبه‌روز به حاشیه می‌روید. اینها در کوتاه‌مدت پاتک‌هایی خواهند زد که ممکن است به ضرر کشور تمام شود، اما چیزی نخواهد گذشت که به این دریافت خواهند رسید که موفقیتی در این راه نیست و چنانچه رویای رجعت در سر دارند باید با بدنه جامعه و افکار عمومی ایران همراهی کنند. این تغییراتی که در جامعه ما ایجاد شده است، در حقیقت تاثیرات خود را گذاشته و دیگر کسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. اگر خردورز باشند به این نتیجه خواهند رسید که باید تغییر مشی بدهند، اگر عکس این قضیه صادق باشد که کاملاً به حاشیه می‌روند و از مرکز دور خواهند شد.

http://hamdelidaily.ir/?newsid=10323

ش.د9500167