تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۳  ، 
شناسه خبر : ۲۹۸۲۲۰
مرور عملیات كربلای ٤ از نگاه فرماندهان ایرانی و عراقی
پایگاه بصیرت / محمدحسن نجمی

(روزنامه شرق ـ 1395/10/05 ـ شماره 2759 ـ صفحه 7)

یکی از غم‌بارترین عملیات‌های جنگ هشت‌ساله ایران و عراق؛ «کربلای ٤». قرار بود منطقه «ابوالخصیب» تصرف شود و بصره را از ناحیه جنوب تهدید کند؛ ولی دشمن هوشیار شده بود و انگار منتظر بود. در همان ساعات اولیه شروع؛ یعنی ساعات پایانی سوم دی ١٣٦٥، آنها که منتظر نیروهای ایرانی بودند، آسمان اروند را با منورهایشان مثل روز روشن کردند. رزمندگان ایرانی در همان وضعیت به عملیات ادامه دادند. غواصان به آب زدند؛ قصدشان عبور از اروند بود تا خطوط دشمن را بشکنند؛ اما دشمن عراقی آن‌چنان از کربلای ٤ خبر داشت که نام عملیات «پاتک» به «تک» ایران را هم انتخاب کرده بود؛ «حصاد الاکبر» یا همان «دِروی بزرگ».

این عملیات همچنان یکی از پرحرف‌وحدیث‌ترین عملیات‌های جنگ است. هنوز هم پس از گذشت ٣٠ سال از آن، هستند افرادی که ترجیح بدهند درباره «کربلای ٤» صحبت نکنند؛ اما بسیاری از فرماندهان و دست‌اندرکاران جنگ، چه در ایران و چه در عراق، درباره آن زیاد گفته‌اند. بااین‌حال، همچنان گفتنی‌ها درباره «کربلای ٤» زیاد است. با گذشت ٣٠ سال از دی ١٣٦٥، این عملیات همچنان زنده است؛ اردیبهشت ١٣٩٤، وقتی اعلام شد پیکرهای شهدای غواص مربوط به این عملیات وارد کشور شده‌اند، یاد کربلای ٤ دوباره در کشور زنده شد. غواص‌هایی که با دستان بسته، به‌دست بعثی‌ها به شهادت رسیدند و بر پیکرهایشان هنوز سیم‌هایی که با آنها دست‌هایشان بسته شده بود، خودنمایی می‌کرد. آنها خرداد سال گذشته در میان جمعیت انبوه تهرانی‌ها، در پایتخت تشییع شدند.

به روایت هاشمی‌رفسنجانی

خاطرات هاشمی‌رفسنجانی که در آن‌زمان جانشین فرمانده کل قوا بوده، هم در نوع خود جالب است. او در خاطرات سوم دی ١٣٦٥ که عملیات آغاز شده، نوشته آن روز راهی بوشهر شده و در ادامه آورده: «معلوم نبود که امشب حمله آغاز می‌شود یا خیر؟ آقای سنجقی را به منطقه فرستادیم. نزدیک ساعت ده خبر دادند که عملیات با نام کربلای چهار آغاز شده است؛ غافلگیر شدیم. فورا آقای (منصور) ستاری برای انتقال هاگ عازم شد و به قرارگاه غرب به نیروی زمینی ارتش هم اطلاع دادیم. محسن رضایی و محسن رفیق‌دوست، تلفنی خبر از موفقیت اولیه دادند». هرچه زمان می‌گذشت، اوضاع وخیم‌تر می‌شد. هاشمی نوشته که سحرگاه چهارم دی ماه برای نماز صبح بیدار شده ولی از وضع میدان جنگ بی‌اطلاع است: «امکان برقراری تماس تلفنی از طرف ما نبود. یک تلفن مبهم آقای رفیق‌دوست ـ که گفت قبل از رسیدن آقای سنجقی که به سوی ما حرکت کرده، مطلبی را اعلان نکنیم ـ نگرانی ایجاد کرد و ابهام را بیشتر کرد... . تلفنی اطلاع دادند که آقای سنجقی می‌آید و اخبار حمله را می‌آورد و گفتند به اهداف اولیه نرسیده‌اند. از تهران مرتبا از طرف بیت امام و مسئولان، خبر می‌خواستند و تأخیر را موکول به رسیدن پیک می‌کردیم. بالاخره آقای سنجقی رسید و معلوم شد به جز در دو، سه محور، موفقیت نداشته‌ایم و قرار شد اسم عملیات را کربلای چهار و هدف را جواب به شرارت‌های اخیر عراق اعلام کنیم. کم‌کم روشن شد که از منطقه شلمچه و جزایر بوارین و ماهی عقب نشسته‌اند و از جنوب جزیره مینو نیز که عبور کرده بودند و سر پل قابل توجهی، آن طرف اروند به دست آورده بودند، عقب نشسته‌اند. جزیره ام‌الرصاص را در تصرف دارند، ولی گفتند در بیانیه نیاید که معلوم می‌شود تثبیت نشده‌اند.

با توجه به آمادگی‌ها و روحیه‌های خوب و امیدهای زیاد، تا این لحظه باید عملیات را ناموفق خواند و به فکر عملیات دیگر باشیم... . حدود شصت گردان وارد عمل کرده‌اند و فقط در حال حاضر جزیره ام‌الرصاص و سرپلی در جزیره ام‌اللبابی را در اختیار دارند و قرار است امشب از همان‌جا به طرف ساحل دشمن بروند. آقای رشید موافق نبود. بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اگر نروند، ممکن است فردا دشمن بر سر ام‌الرصاص بجنگد و با حالت انفعالی درگیر باشیم. نتیجه این شد که نظر فرماندهی سپاه که ادامه عملیات از همین امشب است، بهتر است. گفتند فرماندهان لشکرها هم موافقند».

هاشمی در خاطرات پنجم دی هم نوشته: «اول وقت معلوم شد که دیشب در ادامه عملیات، کاری نشده و ام‌الرصاص را هم خالی کرده و با اینکه دیشب گفتند می‌خواهند به پیش بروند، به محل اولیه برگشته‌اند. معلوم می‌شود هماهنگی درستی ندارند. به آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع دادم که در نمازجمعه امروز، قبل از دریافت مطالب درست، چیزی مطرح نکنند؛ برایشان غیرمنتظره بود... . دکتر هادی و دکتر روحانی آمدند. از مدیریت عملیات انتقاد داشتند. معمولا در شرایط شکست، درددل‌ها اوج می‌گیرد. آمار مجروحان را دادند؛ حدود سه، چهار‌ هزار نفر. قاعدتا یک‌پنجم این تعداد هم شهید داریم. خبر دادند که دشمن در منطقه در سطح وسیعی بمب شیمیایی به کار برده است». «هاشمی» در خاطرات دهم دی‌ ماه ١٣٦٥، آماری از شهدا و مجروحان را از قول «علی شمخانی» ارائه می‌دهد و می‌نویسد: «آقای شمخانی اطلاعات لازم را درباره نتایج عملیات شکست‌خورده کربلای چهار داد؛ خیلی بدتر از آنچه تابه‌حال گفته بودند. نزدیک به ‌هزار شهید و سه‌هزارو ٩٠٠ مفقودالاثر داشتیم که اکثر آنها را باید شهید حساب کرد و حدود ١١‌هزار مجروح که حدود نصف آنها سرپایی معالجه شده یا می‌شوند». البته آمارهای دیگری هم از شهدا و مجروحان این عملیات وجود دارد که بیش از آمار مطرح‌شده در خاطرات هاشمی است.

به روایت سردار

کتاب‌های خاطرات فرماندهان وقت هم می‌تواند روایات جالب و دسته‌اولی درباره کربلای ٤ باشد؛ سردار جانباز «میرزامحمد سلگی»، فرمانده گردان ١٥٢ حضرت ابوالفضل‌‌(ع) لشگر ٣٢ انصار‌الحسین، یکی از این افراد است. او خاطراتش از کربلای ٤ در قالب کتابی به نام «آب هرگز نمی‌میرد» منتشر کرده که نشانه‌هایی از چرایی و چگونگی لورفتن عملیات را در آن می‌توان دید. خبرگزاری «کتاب ایران» قسمت‌هایی از این کتاب را درباره عملیات کربلای ٤ منتشر کرده: «یک اشکال اساسی ما را تهدید می‌کرد و آن عدم رعایت اصول امنیتی و اطلاع دشمن از حضور قریب به یکصد‌هزار نیروی ایرانی در عقبه این منطقه بود که تا زمان عملیات در اردوگاه‌ها و پادگان‌های مختلف جنوب مشغول آموزش بودند. مزید بر مباحث مشترک و کلی همه لشکرها،‌ دو ویژگی شرایط لشکر ما را از بقیه متمایز می‌کرد. نخست اینکه ما برای اولین‌بار با نیروی خط‌‌شکن غواص در موج اول قرار می‌گرفتیم و حال آنکه در عملیات قبلی (والفجر ٨)، ما در ادامه موج دوم و با گردان‌های پیاده وارد کارزار در فاو شدیم». او ادامه داده که «دوم اینکه محدوده عملیاتی ما در میانه و وسط پنج لشکر خط‌‌شکن بود و غواصان ما باید از محل تلاقی رودخانه کارون و اروندرود به آب می‌زدند و در سکوت کامل از کنج جزیره عراقی ام‌الرصاص در داخل اروند عبور می‌کردند و با رعایت اصل غافلگیری در شب، خط دشمن را در سمت چپ جزیره ام‌الرصاص به طول سه کیلومتر به تصرف خود درمی‌آوردند. وجود جزیره ام‌الرصاص در داخل اروند و مقابل کارون برگ برنده دشمن محسوب می‌شد و قطعا دشمن را هوشیارتر می‌کرد و کار را برای عبور غواصان سخت‌تر».

او در کتابش از بمباران یکی از اردوگاه‌های آموزشی غواصان می‌نویسد؛ با این نوشته‌ها می‌توان حدس زد دشمن حتی از محل آموزش غواصان نیز خبر داشته: «در پادگان شهید مدنی دزفول بودیم که خبر رسید، هواپیماهای عراقی، اردوگاه گردان غواصی جعفر طیار در سد گتوند را بمباران کرده‌اند و تعداد زیادی از غواصان هم به شهادت رسیده‌اند. خبر بمباران این گردان در سد گتوند، موجی از نگرانی در سطح فرماندهان انداخت و تردیدها برای اطلاع دشمن از عملیات قریب‌الوقوع بیشتر شد».

او در ادامه کتابش نوشته است: «کمی بعد، تا رده مسئول و جانشین گروهان‌ها را به منطقه عملیاتی بردیم و از ساختمان بلند و چندطبقه‌ای در کنج رودخانه کارون و مقابل جزیره ام‌الرصاص حد عملیاتی گردان حضرت ابوالفضل مشخص شد. شاخص ما در خشکی، پشت خط دشمن یعنی منطقه الحاق گردان ما با گردان‌های مجاور امام‌زاده‌ای به نام امام‌زاده عبدالله بود. امام‌زاده دو کیلومتر عقب‌تر از خط اول دشمن قرار داشت...هربار که از دیدگاه به منطقه نگاه می‌کردیم، تحرکات جدید دشمن بیش از قبل هویدا بود. آنها نخل‌های پشت خطشان را می‌انداختند و بین عقبه و خطشان تا لب آب جاده می‌زدند و به دلیل همواربودن زمین برجستگی‌هایی از خاک مثل یک تپه کوتاه می‌ساختند که در صورت لزوم تانک روی آن بایستد و از آن بالا اروندرود را بزند. در خط مقدم نیز وجود کانال سراسری بتونی با سنگرهای متعدد تیربار و حتی پدافند ضدهوایی نشان می‌داد که احتمالا دشمن از عملیات خبردار شده است».

به روایت راوی

«محمد درودیان» از راویان هشت سال جنگ تحمیلی، در سال ١٣٩٣ در یادداشتی نوشته که هنگام عملیات در کنار «محسن رضایی»، فرمانده وقت سپاه پاسداران، بوده؛ او در این یادداشت نوشته: «سردار رضایی فرمانده پیشین کل سپاه در واکنش اولیه به نتایج پیشروی نیروها، بسیار آرام گفت: «عملیات از رده به‌کلی‌سری لو رفته است.» غیر از من که در کنار ایشان نشسته بودم و گزارش‌ها را ضبط و ثبت می‌کردم، افراد حاضر متوجه این واکنش نشدند. در همان زمان، این موضوع را در گزارش‌ها نوشتم ولی نسبت به ضبط آن اطمینان کامل ندارم».

او در این یادداشت که در وبلاگ شخصی‌اش منتشر کرده بود، آورده: «در آثار سپاه برای نخستین‌بار علت لورفتن عملیات، استفاده عراق از اطلاعات ارسال شده از سوی آمریکا ذکر شده است. (فاو تا شلمچه- ١٣٨١- چاپ چهارم- ص ١١٥- ١١٦) اظهارات مقامات رسمی عراق پس از عملیات کربلای چهار، بیانگر هوشیاری کامل عراق از تاکتیک ویژه عملیات کربلای چهار بود. چنانچه عدنان خیرالله وزیر دفاع وقت عراق یک هفته پس از عملیات کربلای چهار، به اهداف ایران مبنی‌بر قطع ارتباط میان سپاه سوم و هفتم اشاره می‌کند و می‌گوید: «علت شکست کنونی این است که ما آماده بودیم و نقشه‌های لازم را طرح کردیم ... و از درس‌های فاو استفاده نمودیم». (همان ص ١١٧) وی سپس خطاب به آمریکایی‌ها می‌گوید: «ما به خاطر این اطلاعات از آنها تشکر می کنیم». (همان) توضیح وزیر دفاع عراق از اهداف ایران بیانگر صحت سخنان سردار رضائی درباره لورفتن عملیات از رده به‌کلی‌سری است.

درودیان در ادامه نوشته: «با فرض اینکه عراق مبتنی‌بر اطلاعات ارسالی از سوی آمریکایی‌ها و سایر منابع احتمالی، از هوشیاری کامل برخوردار بود، ولی مسئله مهم و فراتر از داشتن اطلاعات، استفاده عراق از اطلاعات برای مقابله با حمله قوای نظامی ایران است. چنانچه عدنان خیرالله اشاره کرده است، عراق از تجربه عملیات فاو استفاده کرد. با این توضیح و برابر شواهد و قرائن و اسناد موجود، درواقع عراق با استفاده از اطلاعات دریافتی و استفاده از تجربه عراق در عملیات فاو، از توانایی مقابله با عملیات کربلای چهار برخوردار شده بود». او درباره محتوای اطلاعاتی که عراق در اختیار داشته سوالی مطرح می‌کند و می‌نویسد: «با وجود نقش و اهمیت اطلاعات که هنوز مشخص نیست حاوی چه مواردی بوده و چگونه جمع‌آوری و در اختیار عراق قرار گرفته است، مسئله اساسی، توانمندی نظامی عراق برای مقابله با عملیات کربلای چهار است که تاکنون به آن توجه نشده است. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که نمی‌توان علت شکست عملیات را به یک عامل اطلاعاتی و لورفتن عملیات، محدود کرد. با این توضیح حتی اگر عراق اطلاعات کامل، در سطح به‌کلی‌سری هم نداشت، در صورت هوشیاری نسبی و استفاده از تجربه عملیات فاو، احتمالا می‌توانست حتی در صورت عبور قوای نظامی ایران از رودخانه اروند، با آنها مقابله کند و مانع از تصرف و تثبیت منطقه، همانند عملیات فاو شود».

به روایت فرمانده

سردار «حسین علایی»، فرمانده نیروی دریایی سپاه، در کتاب «روند جنگ ایران و عراق» عملیات‌های کربلای ٤ و ٥ را نخستین حضور نیروی زمینی سپاه پس از تشکیل نیروی زمینی مستقل عنوان کرده است. او از ضرورت‌های «کربلای ٤» هم نوشته: «با توجه به شرایط کشور در سال ١٣٦٥ و نبود هیچ‌گونه طرح سیاسی برای پایان جنگ، ایران چاره‌ای جز اجرای یک عملیات بزرگ و مهم در جبهه‌های جنگ زمینی نداشت... در زمان برنامه‌ریزی برای کربلای ٤ تصور این بود که یک عملیات گسترده و موثر می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد و دولت عراق را به پذیرش شرایط ایران برای پایان جنگ وادارد. طبیعتا پذیرش شرایط ایران از سوی عراق، منجر به سقوط سیاسی رژیم بعثی می‌شد».

سردار «علایی» هم مانند برخی فرماندهان و مقامات دیگر نتیجه این عملیات را برای ایران «شکست» می‌داند. اما بیشترین دلیلی که برای شکست در کربلای ٤ مطرح می‌شود، «لورفتن» آن است.

علایی می‌نویسد: «با آغاز عملیات مشخص شد که ارتش عراق در آمادگی کامل به سر می‌برد و عبور سریع از اروند امکان ندارد....البته از دو هفته پیش از آغاز کربلای ٤ نیروهای قرارگاه خاتم الانبیا (مرکز عملیات سپاه پاسداران) که در محلی به نام فاطمیه مستقر بود، احساس کرده بودند که دشمن تا حدی از این عملیات با خبر است». سردار «احمد سوداگر» هم دراین‌باره گفته بود: «حین کربلای ٥، کالکی را از یکی از سنگرهای دشمن در جزیره بوارین پیدا کردم و نشان فرمانده سپاه دادم و گفتم این کالک نقشه عملیات خودمان در کربلای ٤ است که به زبان عربی نوشته شده است....در آن کالک نام همه لشکرها و یگان‌های عمل‌کننده سپاه در کربلای ٤ نوشته شده بود».

به روایت وفیق السامرایی

لورفتن و اطلاع دستگاه اطلاعاتی عراق از کربلای ٤ آنچنان بود که حتی ساعت و روز عملیات را هم می‌دانستند؛ سرهنگ «وفیق السامرایی»، مسئول وقت اطلاعات ارتش عراق در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» نوشته که «نیمه دوم سال ١٩٨٦ (تابستان تا زمستان ١٣٦٥) تلاش‌های اطلاعاتی‌اش را بسیار شدید و فراگیر و متمرکز» کرده؛ دلیل آن هم معلوم است: شکست عراق در عملیات والفجر ٨ که منجر به فتح فاو در زمستان ١٣٦٤ شده بود.

نوشته‌های او نشان از اعتماد به نفس بالای عراقی‌ها در شب عملیات دارد. «السامرایی» آنچنان به خودشان و اطلاعاتشان اعتماد داشته که در ساعت و زمانی که حدس می‌زده حمله نیروهای ایرانی آغاز شود، برای اصلاح موی سر به آرایشگاه می‌رود. او شب آغاز کربلای ٤ را این‌گونه توصیف می‌کند: «ما روز آغاز حمله احتمالی را شامگاه ٢٤ یا ٢٥ دسامبر ١٩٨٦(سوم یا چهارم دی ١٣٦٥) پیش‌بینی کردیم. با غروب خورشید، از مرکز اصلی فرماندهی در «قصرالسلام» با مدیر شبکه اطلاعات منطقه شرقی تماس فوری و مستقیم برقرار کردم. از او خواستم نیروهای گشتی- شناسایی را در منطقه مورد تهدید، به داخل ایران گسیل دارد و خود شخصا کار دریافت اطلاعات مربوط به هرگونه تحرک نیروهای ایرانی را از طریق بی‌سیم دنبال نماید و فورا مرا از هر تحوّلی مطلع سازد. ساعت هشت شب، تیم‌های شناسایی خط مقدّم ما تحرکات غیرطبیعی ایرانی‌ها را مشاهده کردند. با منشی رئیس‌جمهور «حامد یوسف حمادی» تماس گرفتم و به او اطلاع دادم که حمله ایرانی‌ها بسیار نزدیک شده است. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که تلفن به صدا درآمد. تلفن را برداشتم. کسی می‌گفت: «جناب سرهنگ وفیق؟» گفتم: «بله» گفت: «چند لحظه گوشی...» و به دنبال آن صدای «صدام» به گوشم رسید. او بعد از سلام، وضعیت را جویا شد. گفتم: «تا چند دقیقه دیگر حمله در منطقه میانی آغاز می‌شود و به دنبال آن حمله منطقه جنوبی آغاز خواهد شد.» بیش از نیم ساعت در شرایط بسیار سخت انتظار آغاز حمله باقی ماندم. برای اینکه خود را مشغول کنم و از اضطرابم بکاهم، با دفتر شعبه اطلاعاتی‌ام در منطقه کاظمین بغداد تماس گرفتم و از آنها خواستم تا آرایشگاه را آماده نمایند. زیرا احساس می‌کردم که اندازه موهای سرم از حد طبیعی بلندتر شده است.

مرکز فرماندهی را در آن شرایط بغرنج رها کردم. یکی از افسران با درجه سرهنگی، در حالی که کاملا شگفت‌زده شده بود، نزد من آمد و گفت: «قربان! آیا ما در پیش‌بینی زمان حمله دچار اشتباه شده‌ایم؟! چرا الان آرایشگر را می‌خواهید؟» به او گفتم: «نه ما اشتباه نکرده‌ایم، ولی من نمی‌توانم تاخیر را تحمّل کنم و به آرایشگاه آمده‌ام تا وقت را سپری کنم». آرایشگر در نیمه‌های کار اصلاحِ من بود که زنگ تلفن به صدا درآمد، به من اطلاع دادند که حمله ایرانی‌ها آغاز شده است و باید خیلی زود خود را به مرکز فرماندهی برسانم....حمله در دو منطقه آغاز شده بود و در پیش‌بینی زمان و محور حمله و میزان نیروهای مهاجم موفقیت بزرگی نصیب ما شده بود. این حمله به شدّت سرکوب گردید...».

به روایت سپهبد بعثی

از سوی دیگر سپهبد «رعد مجید رشیدحمدانی» در کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام»، درباره کربلای ٤ صحبت‌هایی می‌کند: «به دلیل حجم بالایی که برای تلفات دشمن ادعا شده بود، صدام نبرد مقابله با ایرانیان را نبرد روز بزرگ(معرکه الیوم العظیم) نامید و با این احتمال که حمله ایرانیان شش ماه عقب افتاده، به نیروها راحت باش و مرخصی داد و آنها را برای سازماندهی مجدد و گذراندن آموزش‌های بیشتر به مناطق پشت جبهه بردند. این برای همه فرماندهان و سربازان عراقی فرصتی برای استراحت بود. همچنین صدام در یک حرکت نمایشی و برای نشان‌دادن قدرت خود به زیارت خانه خدا رفت. با وجود اینکه نیروها و فرماندهان عراقی از حقیقت ماجرا خبر داشتند و می‌دانستند که تعداد کشته‌‌شدگان و اسرای ایرانی آن مقدار اعلام شده نیست و نیروهای ایرانی مجدد در حال تدارک حمله به سوی بصره هستند و همچنین در عملیات فریب نیروهای ایرانی توانستند از راهکار پنج ضلعی وارد شوند اما از ترس صدام بسیاری از اطلاعات را به او نمی‌دادند».

از طرفی نقش سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و همچنین شوروی در این عملیات نباید نادیده گرفته شود؛ ژنرال «حمدانی» درباره استفاده از کمک‌های اطلاعاتی آمریکا و شوروی سابق در سال ١٣٦٥ در همان کتاب گفته بود: «سازمان اطلاعات آمریکا پیش از عملیات فاو، اطلاعات موردنیازمان را تأمین می‌کرد. سازمان اطلاعات عراق فردی را به ما معرفی کرد به نمایندگی از دولت آمریکا که تصاویر ماهواره‌ای مورد نیاز را برایمان تهیه می‌کرد. سازمان اطلاعاتی فرانسه، یوگسلاوی و شوروی نیز با ما همکاری می‌کردند. برای نمونه، KGB در رمزگشایی پیام‌های ایرانیان به ما کمک می‌کرد».

به روایت شخص ثالث

«عبدالحلیم ابوغزاله»، وزیر دفاع وقت مصر که این سمت را در آن دوران برعهده داشته نیز کتابی درباره جنگ ایران و عراق نوشته است. مصر یکی از هم‌پیمانان عربی عراق در هشت سال جنگ بود. او این کتاب را در نخستین سال‌های پایان جنگ به رشته تحریر درآورده. در این کتاب که «جنگ ایران و عراق» نام دارد و از سوی «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» منتشر شده، «ابوغزاله» عملیات «کربلای ٤» را بدترین عملیات در جنگ توصیف کرده. او در کتابش درباره کربلای ٤ نوشته: «دسامبر (آذر‌ماه) ایران اعلام کرد که نیرویی بالغ بر صد‌ هزار داوطلب بسیجی را به جبهه‌ها گسیل کرده... حمله با نیرویی حدود ١٥ ‌هزار تن آغاز شد... عبور از شط‌العرب «اروند رود» به سمت ام‌الرصاص و ساحل عراقی اروند را نیروهایی حدود ٦٠ ‌هزار پاسدار انقلاب و داوطلبان بسیجی انجام دادند؛ اما هنگامی که این نیروها برای حرکت به سوی بصره در کنار ساحل تلاش خود را آغاز کردند، پشتیبانی کافی از سوی نیروهای نظامی ایران انجام نشد و پشتیبانی آتش نیز در طول اروند کم و ضعیف بود». او از شب غم‌انگیز کربلای ٤ هم می‌گوید؛ «ابوغزاله» می‌گوید مواجهه رزمندگان ایرانی با سیم‌های خاردار و میدان‌های مین، منطقه را به یک میدان کشتار نمونه تبدیل کرده بود». او معتقد است که «کربلای ٤ از حیث سازماندهی و طراحی مانور بدترین عملیات در طول جنگ محسوب می‌شود». او نوشته: «نیروهای عراقی برای از‌بین‌بردن نیروهای ایرانی، فقط از سلاح‌های مستقیم و توپخانه بهره نبردند؛ بلکه هواپیماها و هلیکوپترهای مسلح را هم علیه نیروهای بی‌سرپناه و آشکار در منطقه به کار گرفتند».

روایات درباره این عملیات زیاد است؛ عملیاتی که ٣٠ سال از آن گذشته و مادرانی همچنان چشم‌انتظار فرزندانشان هستند یا خوابشان را می‌بینند؛ فرزندانی که بسیاری از آنان هیچ‌وقت برنگشتند.

http://www.sharghdaily.ir/News/110743

ش.د9503231