تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۲۹۸۵۸۱

(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1395/10/18 ـ شماره 10778 ـ صفحه 10)

امام خمینی رحمه‌الله‌علیه به خوبی این حقیقت را یافته بودند که قدرت اگر رها شود طغیان می‌کند و صاحبش را به فساد می‌کشد و با تمثیلی به نقل از مرحوم مدرس و از زبان حکیم فرزانه، شیخ الرئیس، می‌گوید: من از گاو می‌ترسم! برای آنکه شاخ دارد و عقل ندارد.(صحیفه امام، ج18، ص207) اکنون باید دید راه چاره چیست؟ از جهت اخلاقی، یک راه این است که از قدرت باید چشم پوشید و تا آنجا که ممکن است از دیو قدرت فاصله گرفت و در نتیجه، خط قرمزی میان حکومت و اخلاق کشید. این روش آشکارا با آموزه‌های اسلامی ناسازگار است؛ زیرا بسیاری از نهادهای دینی که رنگ وبوی اخلاقی دارد دارای بُعد سیاسی و حقوقی است. راه دیگر آن است که باید با پذیرش قدرت، به مهار آن پرداخت.

آنچه از دیدگاه امام خمینی به دست می‌آید، روش دوم است، امام راه نجات را در چشم پوشی از زمام‌داری نمی‌بیند، بلکه تلاش می‌کند تا با بیان ماهیت قدرت و ذکر عوارض آن و با تربیت اخلاقی، عقل را بر مرکب قدرت سوار کند و افسار آن را به دست گیرد. البته منظور از «عقل»، قدرت توجیه گری و خدعه و نیرنگ بازی نیست،که تاریخ از این روش، خاطرات تلخی دارد، بلکه مراد آن عقلی است که «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ» پروردگار با آن پرستش می‌شود.

1- خاستگاه قدرت طلبی در اندیشه امام خمینی

قدرت خواهی ریشه در فطرت کمال جوی انسان دارد؛ «انسان به حسب فطرت اصلی و جِبِلَّتْ ذاتی، عاشق کمالِ تامِ مطلق است و شطر قلبش متوجه به جمیل علی الاطلاق و کامل من جمیع الوجوه است.»(شرح چهل حدیث، ص127) از طرف دیگر، وی از نقص و عجز تنفر دارد و از هر آنچه موجب نقص است گریزان است.» یکی از جلوه‌های این دو امر فطری، قدرت جویی است. لذا انسان در درون خود، قدرت را دوست دارد و از عجز روی گردان است. اگر فردی در تطبیق دچار اشتباه شود و تصور کند که خود باید قدرت به دست آورد و بر دیگران اعمال کند به وادی خطرناکی کشیده می‌شود؛ زیرا «هر چه انسان از ملک و ملکوت دارا شود و هر چه کمالات نفسانی یا کنوز دنیایی یا سلطنت و ریاست پیدا کند، اشتیاقش روزافزون گردد! به طوری که آنان که «کمال را در سلطنت و نفوذ قدرت و بسط ملک دانسته‌اند و اشتیاق به آن پیدا کرده‌اند، اگر چنانچه سلطنت یک مملکت را دارا شوند متوجه مملکت دیگر شوند و اگر آن مملکت را تحت نفوذ و سلطه در آورند به بالاتر از آن متوجه شوند و اگر یک قطری را بگیرند به اقطار دیگر مایل گردند؛ بلکه آتش اشتیاق آنها روز افزون گردد و اگر تمام روی زمین را تحت سلطنت بیاورند و احتمال دهند در کرات دیگر بساط سلطنتی هست، قلب آنها متوجه شود که‌ای کاش ممکن بود پرواز به سوی آن عوالم کنیم و آنها را تحت سلطنت در آوریم.»(شرح چهل حدیث، ص139)

2- تربیت اخلاقی راه نجات از قدرت‌طلبی

امام این قدرت طلبی را مذموم می‌شمارد و راه نجات را تربیت اخلاقی صحیح می‌داند؛ زیرا «هیچ چیز انسان را سیر نمی‌کند؛ مگر این که تربیت بشود. [و با آن تربیت به کمال مطلق برسد] اگر رسید این طمانینه برایش حاصل می‌شود. اطمینان قلوب، به رسیدن به خدا است؛به غیر او هیچ آرام نیست قلوب.»(صحیفه امام، ج12، ص505)

از این رو ایشان، زمامداران را تشویق به ریشه کن کردن قدرت خواهی می‌کند. از طرف دیگر، با بیان ماهیت قدرت سیاسی که لازمه حکومت است، تلاش می‌کند که آن را به عنوان ابزاری در خدمت خدا و خلق به کار گیرد.

3- تواضع در اوج قدرت

اولین رهنمود امام این است که با تحصیل قدرت، باید تواضع پیشه کرد در این راستا می‌فرماید: "وقتی قدرت، دستتان آمد، بیشتر مواظب باشید که متواضع بشوید».(صحیفه امام، ج18، ص209) این سخن، ریشه در آموزه‌های مکتب علوی دارد. علی علیه‌السلام در نامه‌ای به مالک اشتر با دو بیان سلبی و ایجابی این نکته را گوشزد می‌کند: ایاک و مساماه‌الله فی عظمته، والتشبّه به فی جبروته؛ فانّ‌الله یذلّ کلّ جبّار، و یهین کلّ مختال»؛ بپرهیز که با بزرگی فروختن،خدا را هم نبرد خوانی و در کبریا و عظمت، خود را همانند او دانی که خدا هر سرکشی را خوار می‌سازد و هر خودبینی را بی‌مقدار. در سخن دیگر، به لزوم تواضع در برابر نیازمندان سفارش می‌کند:و اجعل لذوی الحاجات منک قسما، تفرغ لهم فیه شخصک، و تجلس لهم مجلسا عامّا، فتواضع فیه‌الله الذی خلقک.و بخشی از وقت خود را خاص کسانی کن که به تو نیاز دارند؛ خود رابرای کار آنان فارغ‌دار و در مجلس عمومی بنشین تا در آن خدایی را که تو را آفرید فروتنی کنی.

البته روشن است که تواضع با چاپلوسی متفاوت است؛ به تعبیر امام رحمه‌الله‌‌علیه اگر «حبّ دنیا و جذبه طلب شرف و جاه، انسان را به تواضع وا می‌دارد،این خلق تواضع نیست؛ این تملّق و چاپلوسی است و از رذایل نفسانیه است.»(شرح چهل حدیث، ص175)

4- وظیفه انگاری حکومت

ماهیت زمامداری در اسلام، وظیفه‌ای الهی تلقّی می‌شود. حضرت امام در این باره می‌فرماید:اساسا حکومت کردن و زمامداری در اسلام یک تکلیف و وظیفه الهی است که یک فرد، در مقام حکومت و زمامداری، گذشته از وظایفی که بر همه مسلمین واجب است، یک سلسله تکالیف سنگین دیگری نیز بر عهده او است که باید انجام دهد. حکومت و زمامداری در دست فرد یا افراد، وسیله فخر و بزرگی بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود، حقوق ملتی را پای مال کند؛ هر فردی از افراد ملت حق دارد».(صحیفه امام، ج5، ص409) این نگاه به حکومت ممکن است این شبهه را به ذهن آورد که امکان سوء استفاده از قدرت میسر است؛ زیرا چنین زمامداری، خود را مکلف و موظف در برابر خداوند می‌داند، نه پاسخگوی مردم؛ در نتیجه او به نام انجام وظیفه، به حقوق مردم تعدّی می‌کند. برای جلوگیری از این شبهه، امام خمینی در ادامه سخن فوق صریحا به عدم تنافی بین وظیفه الهی بودن حکومت و ضرورت پاسخگویی زمامدارن در مقابل مردم اشاره می‌کند و می‌گوید: «هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند.»(همان ص410)

این نگاه به قدرت سیاسی، به مردم شجاعت و توانایی برخورد با انحرافات می‌دهد؛ آنان می‌توانند با کارگزاران سوءاستفاده‌کننده از قدرت برخورد کنند چنانچه در جای دیگر فرموده اند: «اگر یک فرد خیلی به نظر مردم مثلاً پایین، یک فردی که به نظر مردم خیلی اعلا رتبه هم هست، اگر از او یک انحرافی دید، بیاید ـ اسلام گفته برو به او بگو: نکن ـ بایستد در مقابلش بگوید: این کارت انحراف بود، نکن. می‌گویند: عمر گفت (در وقتی که خلیفه بود) که من اگر چنانچه خلافی کردم، به من بگویید... یک عربی شمشیرش را کشید، گفت: ما با این مقابل تو می‌ایستیم اگر تو بخواهی خلاف کنی ما با این شمشیر مقابلت می‌ایستیم.»(صحیفه امام، ج10، ص110)

5- ماهیت حکومت

حکومت به خودی خود دارای ارزش نیست؛ زمامداری هنگامی ارزشمند می‌شود که در مسیر اهداف الهی قرار گیرد. علی علیه‌السلام در سخنی پرارج می‌فرماید: «خدایا! تو می‌دانی که من حکومت و ملک و ریاست را نخواستم، بلکه قیام به حدود تو و پاسداری از شرع و قرار دادن امور بر سر جای خود ورساندن حقوق به اهلش، پیروی روش پیامبرت وارشاد گمراه به نور هدایت تو را خواهانم.این بیانات نشان می‌دهد که حکمران متعهد است آثار دین را در جامعه زنده کند و دامنه اصلاح را در شهرها بگستراند، تا بندگان ستمدیده خدا امنیت و آسایش یابند و احکام الهی از تعطیلی و توقف بیرون آید.» امام خمینی رحمه‌الله با الهام از آموزه‌های علوی، این گونه می‌گوید: عهده‌دار شدن حکومت فی حدّذاته شان و مقامی نیست، بلکه وسیله اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است. حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام درباره نفس حکومت و فرماندهی به ابن عباس فرمود: «این کفش چقدر می‌ارزد؟» گفت: هیچ. فرمود: «فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم ارزش‌تر است»، مگر این که به وسیله فرماندهی و حکومت بر شما بتوانم حق (یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم و باطل (یعنی قانون و نظامات ناروا و ظالمانه) را از میان بردارم»! (کتاب ولایت فقیه،‌ مبحث حکومت اسلامی) مصداق مهم انجام وظیفه زمامداران، خدمت به خلق خدا است. امام در وصیت به فرزند خویش درباره قبول مقام می‌گوید: «خدمت به خلق را برای آنکه خلق خدا هستند بنمای».(صحیفه امام، ج19، ص119) و ملاک عدم پذیرش مقام را چنین بیان فرموده اند: «اگر خدای نخواسته برای هواهای نفسانی و ارضای شهوات است، از آن اجتناب کن که مقامات دنیوی ارزش آن را ندارد که خود را در آنها تباه کنی.»(همان)

6- خدمت به مردم

امام خمینی زمامداران را تشویق به خدمت به مردم، مخصوصا قشر محروم می‌کند. نکته بارز این سفارش‌ها این است که امام، مردم و قشر محروم را ذی حق و حکومت را مکلف به خدمتگزاری به آنان می‌داند، نه این که پرداختن به امور مردم، موجب تفضّل زمامدارن و منّت آنان گردد. این تلقّی، ریشه در سیره گفتاری و کرداری علی علیه‌السلام دارد. علی علیه‌السلام در فرمان به مالک اشتر توجه به عامه مردم را در سر لوحه برنامه حکومت اسلامی اعلام می‌دارد: و آنچه باید بیش از کارهای دیگر دوست داشته باشی، میانه روی در حق و همگانی کردن برابری و دادگری است که بیش از هر چیز دیگر، سبب خشنودی مردم می‌گردد؛ زیرا خشم همگان، رضا و خشنودی چندتن را پایمال می‌سازد و خشم چند تن در برابر خشنودی همگان اهمیت ندارد. علی علیه‌السلام مردم را ستون دین می‌داند و انبوهی مسلمان‌ها و آمادگی آنها در برابر دشمنان را ارج می‌نهد و به مالک سفارش می‌کند.پس باید با آنان همراه بود و میل و رغبت تو با آنها باشد.

نگاه زمامداران به مردم، نگاهی از روی تفضّل نیست؛ بلکه مردم صاحب حق هستند: «و کلّ قد استرعیتَ حقّه؛ آنچه بر عهده تو نهاده اند، رعایت حق ایشان است».پرداختن به امور مردم و به خصوص مستمندان، چنان اهمیت دارد که می‌فرماید: سپس خدا را! در طبقه فرودست دین از مردم؛ آنان که راه چاره ندارند و از درویشان و نیازمندان و از بیماری بر جای ماندگانند؛ که در این طبقه، مستمندی است خواهنده و مستحق عطایی است به روی خود نیاورده.» امیرالمومنین علیه‌السلام به حاکمان گوشزد می‌کند که کارهای خُرد را به بهانه انجام کارهای بزرگ بر زمین نگذارند! امام خمینی رحمه‌الله باتوجه به این رویکرد، خدمت به محرومین را جلوه ولایت حضرت امیر علیه‌السلام می‌داند. علاوه بر این، ایشان ماهیت حکومت بی‌توجه به مردم و محرومان را حکومت اشرافی و مذموم می‌شمارد. ایشان می‌فرماید: «اصل جنسِ اسکلتِ حکومتِ اشرافی این است که به مردم نرسند.»(صحیفه امام، ج18، ص27) امام مردم را ولی نعمت زمامداران می‌داند و دلیل سخن خویش را این گونه بیان می‌کنند: «اگر اینها نبودند ما یا در تبعید بودیم یا در حبس بودیم یا در انزوا».(صحیفه امام، ج16، ص24)

علاوه بر این، براساس دیدگاه امام «همه چیز، مردم هستند»؛ زیرا «تا ملت در کار نباشد، نه از دولت و نه از استانداران کاری نمی‌آید... از این جهت... همه باید کوشش بکنید که رضایت مردم را جلب بکنید در همه امور».(صحیفه امام، ج18، ص251) باید قدمی فراتر نهاد، «آنکه همه چیز است، به دست آوردن رضای خداست و آن این است که رضای مخلوق خدا را به دست بیاورید.» چه بسا افرادی به زمامداری نگاه کنند؛ شعار مردم و مردم‌داری دهند، ولی ایمان به آن نداشته باشند. لذا امام به زمامداران سفارش می‌کند: «توجه بکنند که خدمتگزارند. در دل خودشان این مطلب را ایمان بیاورند به آنکه ما خدمت می‌خواهیم به این مردم بکنیم.»(صحیفه امام، ج16، ص23)

خدمت به خلق به انسان شرافت می‌دهد. امام رحمه‌الله این نکته مهم را در جلسه تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید رجایی بیان کردند: «شرافت همه ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم. اینها بندگان خدا هستند. و نهایت اینکه کمک به محرومان و مظلومان جامعه، از اموری است که در بردارنده نصرت خدا است و کسی که نصرت خدا نکند، نباید در انتظار نصر خدا باشد.»

7- حق‌مداری توام با مهربانی

امام خمینی رحمه‌الله به کارگزاران حکومت سفارش‌های اکید می‌کند که عین حق مدار بودن، مسائل را با مهربانی و عطوفت و به صورت برادرانه حل کنند. در راستای همین مبنا می‌فرماید: «خدمتگزار حق باشیم.»

نتیجه این است که: «اگر قبلاً اشتباه کرده باشیم، باید صریحا بگوییم اشتباه نموده‌ایم.»(صحیفه امام، ج18، ص178) اشتباه از هر شخص و یا نهادی ممکن است صورت گیرد؛ شامخ بودن جایگاه یک نهاد نباید مانع اعلان اشتباه شود. مثلاً در یکی از بیانات امام آمده است: «فقهای شورای نگهبان و اعضای شورای عالی قضایی هم باید این طور باشند که اگر در مسئله‌ای اشتباه کردند، صریحا بگویند... و حرف خود را پس بگیرند. ما که معصوم نیستیم!»(صحیفه امام، ج18، ص241) مانع مهم حق مداری «عصبیت» است. عصبیت، یعنی حق مدار نبودن، بلکه بدون چون و چرا طرفداری کردن از بستگان و هم مسلکان خود. امام خمینی رحمه‌الله با حساسیت ویژه‌ای این گونه عمل را حق مداری نمی‌شمارند و آن را از عصبیت می‌دانند: «عصبیت... فی نفسه مذموم است، گر چه برای حق باشد یا در امر دینی باشد و منظور اظهار حق نباشد، بلکه منظور غلبه خود یا هم مسلک خود یا بستگان خود باشد.»(شرح چهل حدیث، ص145) امام، حق مداری را بر انتخابات مجلس تطبیق داده می‌فرماید: «اگر کسی یا کسانی را در غیرگروه یا صنف خود یافتند که از افراد گروهشان لایق‌تر است، او را کاندیدا کنند.»

8- اختلاف سلیقه‌ها

امام رحمه‌الله چون طبیبی حاذق، با موشکافی، امور مشابه ولی در واقع مختلف را، از هم جدا می‌کنند. مثلاً ایشان اختلاف میان کارگزاران را که ریشه در هوای نفس دارد و مانع حق مداری است، ناپسند می‌شمارد، ولی هنگامی که درون یکی از تشکیلات سیاسی مهم، انشعابی به وجود آمد، فرمود: «انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید، به معنای اختلاف نیست؛ که اختلاف در آن موقعی است که خدا ناکرده هر کس برای پیشبرد نظرات خود، به دیگری پرخاش کند.»(صحیفه امام،‌ ج21، ص26) از این بیان روشن می‌شود که امام تفاوت دیدگاه‌ها را به راحتی می‌پذیرد؛ آنچه اهمیت دارد شیوه برخورد با دیگران است. به همین سبب به نمایندگان سفارش اکید می‌کند که: «مجلس، باب مباحثه است و باید مثل مباحثه طلبه‌هایی باشد که با هم دوست هستند و با یکدیگر بحث و گفت وگو می‌کنند. مباحثه، بررسی دیدگاه‌های دیگری است که برای رسیدن به حق است نه انتقام جویی.»(صحیفه امام،‌ ج18، ص203)

از این رو حضرت امام در عین حالی که از انتقاد سازنده و به دور از انتقام جویی استقبال می‌کند، به نمایندگان توصیه می‌نماید تا در نطق خویش به کسی توهین نکنند و حرمت‌ها را پاس دارند. این امر سبب می‌شود که مباحثات به مناقشات تبدیل نگردد.نکته بسیار مهمی که اینجا وجود دارد این است که ممکن است انتقاد شوندگان با استناد به انگیزه‌های درونی انتقاد کنندگان و طرح مسائلی چون عدم حقمدرای و عصبیت، از پاسخگویی امتناع ورزند و خود همین مسئله، سبب بحران در روابط سیاسی گردد. امام به دقت به پی آمدهای موضوع توجه می‌کنند و به کارگزاران سفارش می‌نماید که تحمل شنیدن انتقاد را داشته باشند؛ خواه انتقاد حق باشد و یا باطل. امام رحمه‌الله با چنین رویکردی تلاش می‌کند در عین اخلاقی کردن رفتار کارگزاران، تبعات منفی حقوقی آن را بزداید.

9- رفتار برادرانه مسئولان با یکدیگر

امام رحمه‌الله درعین حق مداری، توصیه می‌کند که افراد با عطوفت و مهربانی و برادرانه با هم رفتار کنند؛ زیرا: «برادری از اموری است که هم قرآن کریم فرموده است که [مومنان] در این عالم برادرند و هم فرموده است که در بهشت برادر هستند و در سریرها در روبه روی هم می‌نشینند و برادرند. برادری در دنیا و آخرت ناشی از پیوند وثیق اعمال دنیا و بروز آن در آخرت است؛ «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیرا یرَهُ»؛ پس (در آن روز) هر کس به قدر ذره‌ای کار نیک کرده باشد (پاداش) آن را خواهد دید.»(صحیفه امام، ج16، ص140) در مقابل: یکی از مصیبت‌هایی که اهل جهنم مبتلا هستند، همین خصامی (دشمنی) است که با هم دارند؛ جنگ و نزاعی است که به هم دارند. البته نظر رحمت و عطوفت داشتن به معنای دست کشیدن از مبانی و حق مداری نیست، بلکه وسیله مناسبی جهت اجرای حق است.

امام خمینی رحمه‌الله به این نکته ظریف توجه داده می‌فرماید: «در مسائل، ملایمت و جهت رحمت، بیشتر از جهت خشونت تاثیر می‌کند.»(صحیفه امام،‌ ج18، ص204) همچنین در ارتباط با مباحثه‌های مجلس می‌گوید: «انتقاد و استیضاح حق مجلس است، اما برخورد با متخلف با آرامی و طرح مسائل اخلاقی، بهتر رفع اختلاف می‌کند تا با الفاظ نیش‌دار و مقابله کردن با یکدیگر.(صحیفه امام، ج18، ص43) تاثیر چنین رفتاری در اخلاق عمومی جامعه بسیار است؛ مردم از رفتارهای اخلاقی زمامدران الگوبرداری می‌کنند؛ در نتیجه به سرعت شیوه رفتاری مسئولان در میان مردم شیوع پیدا می‌کند. به همین جهت امام درباره مجلس می‌فرماید: «مجلسی که اساس یک کشور است باید محلی برای بحث و ساختن اخلاق جامعه باشد». همچنین می‌فرماید: «باید نطق‌های قبل از دستور یا مسائلی که در مجلس واقع می‌شود، همانند خطبه‌های نهج البلاغه و خُطَب ائمه اطهار، مردم را رو به صلاح ببرد و آقایان... خودشان را یک واعظ حساب بکنند که می‌خواهند مردم را موعظه کنند.»(صحیفه امام‌، ج18، ص43) رفتار عطوفانه منحصر در رفتار با دوستان نیست و حوزه آن وسیع است تا جایی که اسیران، زندانیان، محکومان به حدود الهی را هم در بر می‌گیرد:با اسرای خود... رئوف و مهربان باشید و برادرانه رفتار کنید و زندان‌ها را به یک مدرسه آموزش و تربیت اخلاقی مبدّل کنید... تا منحرفان و گناه کاران، شیرینی عدالت اسلامی را بچشند... باب رحمت، گنهکاران را بهتر جذب می‌کند، حتی آن کسی که مستحق حدود الهی است، از قتل ودیگر جزاها، باید از عطوفت ماموران تا پای‌دار و محل مجازات برخوردار باشند.

آنچه گذشت شمّه‌ای کوتاه از بیانات بزرگ مردی بود که علم و عمل را توام ساخته بود. امام تلاش کرد با پیوند اخلاق، سیاست و حقوق، رفتار زمامداران را مورد توجه قرار دهد و آنان را به سوی قله‌های کمال انسانیت راهنمایی کند. ایشان در عین احترام به حقوق و قواعد و مقررات، روح معنوی در کالبد امور جاری کرد و چون طبیبی حاذق، تلاش نمود تا ریشه‌های درد فقدان معنویت و اخلاق را بیابد و راه درمانی ارائه دهد. استفاده از بیانات و سیره رفتاری آن حضرت، نیاز به شناخت مبانی و پایه‌های نظری دیدگاه ایشان دارد. در صورت فقدان شناخت این پایه‌ها، چه بسا تفسیرهای ناروا و استفاده‌های بی‌جا از سیره ایشان شود. روشن است که یافتن همه زوایا و پی بردن به اصول حاکم بر رفتار زمامداران و تطبیق آن بر موارد خاص، نیاز به دقت وسیع و مطالعه عمیق‌تری دارد.

منبع: (مجموعه آثار کنگره اندیشه‌های اخلاقی – عرفانی امام‌خمینی، ج8)

http://jomhourieslami.net/?newsid=120258

ش.د9503282