تاریخ انتشار : ۰۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۵  ، 
شناسه خبر : ۲۹۸۶۴۵
سيدمحمد هوشي سادات در گفت‌وگو با «آرمان امروز»
مقدمه: خاورميانه روزهاي پر التهاب خود را مي‌گذراند. تروريسم موضوع اول است. اخبار و رويدادها به سرعت تغيير مي‌كنند. از ميدان جنگ در سوريه و عراق تا ميز مذاكره در كشورهاي مختلف. هركدام با تحولات خاص خود به پيش مي‌روند. تقريبا همه نگاه‌ها به سوريه است و مامن امن تروريست‌ها اين روزها براي آنها به جهنمي تبديل شده است. مسير جنگ و مذاكره هر دو عليه داعش و گروه‌هاي مشابه آن به پيش مي‌رود. بعد از آنكه ارتش سوريه توانست به كمك روس‌ها حلب را پس بگيرد در آخرين مورد خبر از اعلام آتش‌بس فوري رسيد. تاثير اين آتش‌بس در آينده سياسي منطقه چه خواهد بود؟ آنچه آمريكا به دنبالش در خاورميانه بود به كجا رسيده است؟ از ابتداي هزاره سوم طرح خاورميانه بزرگ‌تر مطرح شد كه تغيير مرزهاي كشورهاي خاورميانه در آن نهفته بود. ايران يك پاي همين مذاكرات دستيابي به آتش‌بس در سوريه بوده است. جايگاه ايران در آنچه امروز در خاورميانه رخ مي‌دهد كجاست؟ در هفته گذشته با سيد محمد هوشي سادات استاد مطالعات خاورميانه در دانشگاه تهران و پژوهشگر در مقطع فوق دكترا در طرح مشترك دو دانشگاه نيويورك و‌هاروارد آمريكا برخي سياست‌هاي حسن روحاني در نظام بين‌الملل و خاورميانه را بررسي كرديم. در ادامه مصاحبه از آينده خاورميانه با توجه به تحولاتي چون حضور روسيه و به قدرت رسيدن ترامپ در آمريكا خواهيم گفت؛ از زبان نظريه‌پردازي كه براي نخستين بار تئوري بيداري چهارم عربي را در جهان ارائه داده است، كه در ادامه مي‌خوانيد.
پایگاه بصیرت / امين ناييني

(روزنامه آرمان – 1395/10/12 – شماره 3221 – صفحه 6)

* يكي از موضوعاتي كه چند سالي است مطرح مي‌شود بيداري عربي است كه در سال ۲۰۱۱ موج سوم اين بيداري‌ها شكل گرفت، شما نخستين سياست پژوهي هستيد كه عنوان بيداري چهارم عربي را در ژورنال‌هاي علمي جهان ارائه كرديد. اين بيداري چهارم چه تغييري در خاورميانه ايجاد خواهد كرد؟

** اينجانب با انتشار يك كتاب و همچنين دو مقاله بين‌المللي عنوان بيداري چهارم عربي را براي نخستين‌بار در جهان سياست مطرح كردم. بيداري اول محصول جدايي اعراب از عثماني بعد از جنگ جهاني اول بود كه سوداي خلافت دوباره را تحت لواي وحدت عربي در سر مي‌پروراند. بيداري دوم رويكرد پان عربيسيم چپ‌هاي عرب مانند مصر با جمال عبدالناصر در مقابل محافظه‌كاراني چون عربستان بود كه بعد از جنگ جهاني دوم رخ داد و معلول ناكامي موج نخست بيداري اول عربي و همچنين شكست اعراب در نخستين جنگ عليه اشغالگران اسرائيلي در فلسطين بود كه به دنبال احياي پان عربيسم تحت لواي بيداري دوم و به رهبري جمال عبدالناصر بود كه دومينوي كودتاها در جهان عرب را به دنبال داشت و برخي از اين بوروكرات‌هاي نظامي اقتدارگراي تا موج بيداري سوم عربي نيز همچنان در قدرت باقي ماندند. اين موج نيز در نهايت با شكست اعراب در جنگ‌هاي سه گانه اين دوره و درگذشت ناصر به نوعي ناكام ماند. بيداري سوم عربي خيزش‌هايي بودند كه از سال ۲۰۱۱ آغاز گرديده اما ناتمام مانده‌اند. بيداري چهام با سه موج پيشين به لحاظ ماهيتي و ژئوپلیتيكي متفاوت خواهد بود.

بيداري چهارم تغيير و تحولاتي است كه در پادشاهي‌هاي حاشيه خليج فارس و به ويژه در عربستان رخ خواهد داد. پادشاهي‌هاي حاشيه خليج فارس براي تامين امنيت و بقاي خود متكي به دولت‌هاي فرامنطقه‌اي هستند و از سوي ديگر، ساختار سياسي آنها با جريان اصلي (main stream) نظام بين‌الملل سازگاري ندارند. براي مثال ما در حال پيروزي جريان راست در نظام بين‌الملل هستيم؛ برگزيت در انگلستان، پيروزي ترامپ در آمريكا و رد اصلاحات قانون اساسي در ايتاليا مواردي است كه نشان مي‌دهد كشورهاي جهان به دنبال ساختار خود اتكايي و خود كفايي هستند. درواقع آنچه باعث شده اين پادشاهي‌ها در حاشيه امني باشند نياز ساختار به انرژي و مهار انقلاب اسلامي ايران بوده است. به‌ويژه در شرايط خودكفايي آمريكا در حوزه انرژي‌هاي هيدروكربني از منابع غيرمتعارف و جايگزين شدن حجم زيادي از انرژي‌هاي پاك در اروپا به جاي نفت و گاز، كشورهاي عرب منطقه برگ برنده خود را از دست مي‌دهند. از طرف ديگر ساختار بين‌المللي بازتوليد جمهوري اسلامي را در منطقه با محصولات سلفي‌گري مقايسه مي‌نمايد كه همان گروه‌هاي تكفيري و تروريسم است. همچنين از يك طرف ديگر طبقه متوسط و تحصيلكرده در اعراب درحال رشد است و بنابراين، موج چهارم بيداري عربي مي‌تواند شاهد فروپاشي پادشاهي‌هاي مطلقه در آينده باشد.

* آيا مي‌توان سياست‌های تهاجمي عربستان در يكي دو سال اخير را هم در جهت همين روند رو به افول پادشاهي مطلقه در اين كشور در نظر گرفت؟

** سياست خارجي تهاجمي عربستان واكنشي از سر ضعف به تحولات منطقه‌اي است. اگرچه آنها با برخورداري از پترودلار اجماعي را در كنفرانس اسلامي يا اتحاديه عرب ايجاد مي‌كنند اما در واقع در يك حوزه خاص به‌طور موقت مي‌توانند وحدت ايجاد كنند و اين وحدت به سرعت به كثرت مبدل مي‌گردد، همان‌طور كه در يك قرن گذشته و در امواج بيداري عربي در خاورميانه نيز شاهد آن بوده‌ايم. براي نمونه، در موضوع بحران سوريه، مصر به عنوان يكي از كشورهاي مهم عربي خاورميانه به‌طور غير رسمي به سمت مواضع ايران آمده است. اتفاقي كه موجب شد حتي عربستان صادرات نفت خود را به مصر قطع كرده و در حوزه هيدروپلیتيك و سياست آب، از احداث سد بر رود نيل در اتيوپي حمايت نمايد. به نظر مي‌رسد جايگاه سنتي عربستان در عرصه اسلامي و عربي رو به افول گذارده است. رقابت‌هاي دروني در شوراي همكاري خليج فارس نيز ميان اعضا مشهود است كه تاسيس شبكه الجزيره قطر در رقابت با العربيه عربستان، سياست‌هاي گازي قطر در مقابله با سياست‌هاي نفتي عربستان، حمايت قطر از اخوان المسلمين در مقابل خصومت عربستان با اخواني‌ها و ناخرسندي عمان و يمن از تبليغ وهابيت در اين كشورها در اين زمره قرار مي‌گيرند. درواقع سياست تهاجمي واكنشي در قبال وضع موجود محسوب مي‌گردد.

* طرح خاورميانه بزرگ‌تر كه چند سالي است شنيده مي‌شود از سوي آمريكا طرح‌ريزي شده است، طرحي كه گفته مي‌شود مي‌خواهد مرزبندي‌ها در خاورميانه را تغيير دهد و شايد بسياري را به ياد توافق سايكس پيكو بيندازد كه در واقع نقشه خاورميانه امروز را ترسيم كردند، آيا چنين طرحي در حال اجراست يا مي‌تواند در آينده اجرا شود؟

** طرح خاورمیانه بزرگ‌تر متعاقب حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و در سال ۲۰۰۲ مطرح شد كه همان زمان با واكنش اعراب منطقه، اروپايي‌ها و روس‌ها هم روبه‌رو شد و در اجلاس كشورهاي صنعتي گروه هشت در سي آيلند در سال ۲۰۰۴ به طرح خاورميانه و شمال آفريقاي وسيع‌تر بدل گرديد. اين موضوع موجب شد بعضي از گزاره‌هاي آن متحول شود اما اين طرح عملا با شكست رژيم صهيونيستي از حزب‌ا... در سال ۲۰۰۶ به انزوا رفت. اين طرح و سناريوهاي موازي به دنبال تغيير در ساختار سياسي برخي حكومت‌هاي منطقه، حذف محور مقاومت و تجزيه كشورها مبتني بر الگوي شكل‌گيري دولتي ليبرال دموكرات در عراق در دوره پس از فروپاشي حزب بعث بود. نكته اينجاست كه تحولات منطقه‌اي همواره بر اساس ميل قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي پيش نرفته است كه ناكامي طرح خاورميانه‌اي آمريكا پس از ۱۱ سپتامبر، عدم شكل‌گيري دولت ليبرال دموكراسي در بغداد پس از فروپاشي حكومت صدام و عدم سرنگوني حكومت كنوني در سوريه در اين راستا ارزيابي مي‌گردند و از همين باب است كه تغيير مرزبندي‌هاي كنوني و حتي تشكيل كشورهايي جديد، با وجود مخالفت ايران، تركيه، سوريه و عراق، مي‌تواند براي نظام بين‌الملل هزينه زا باشد.

* در همين چند روز گذشته ولاديمير پوتين اعلام كرد كه آتش‌بس سراسري ميان مخالفان و دولت اسد به نتيجه رسيده است. اين اتفاق بعد از نشسته سه جانبه ايران، روسيه و تركيه رخ داده است، نقش ايران در اين توافق چقدر بوده است؟ رويكرد ايران بايد نسبت به اين آتش‌بس چگونه باشد؟

** طرح آتش‌بس كه با محوريت تهران، آنكارا و مسكو صورت پذيرفت، درصدد يافتن راه‌حل سياسي براي بحران سوريه است كه جمهوري اسلامي نيز همواره بر اين مسير تاكيد داشته است. اين طرح كه تاحدودي با قطعنامه ۲۲۵۴ شوراي امنيت سازمان ملل متحد هماهنگ است، مشتمل بر سه سند بوده كه نخستين مورد آن ميان دولت و مخالفان سوري در جهت برقراري آتش‌بس در سراسر اين كشور است و اسناد ديگر مربوط به تدابير نظارتي و همچنين مذاكرات صلح هستند. در حقيقت، اين طرح در چهارچوب دستيابي به راه­‌حل سوري- سوري بوده، به­‌ويژه آنكه گروه‌هاي تكفيري كه سازمان ملل متحد آنها را تروريست معرفي كرده است، از جمله داعش و جبهه النصره، در اين روند حضور نخواهند يافت. از جمله گروه‌هايي كه توافق مذكور را امضا كرده‌اند، مي­‌توان به احرار الشام، جيش الاسلام، فيلق الشام و جنبش نورالدين زنگي اشاره داشت. اين آتش‌بس در آستانه نشست قزاقستان به منظور ايجاد فضاي گفت‌وگو ميان دولت سوريه و معارضان در چهارچوب همكاري سه جانبه ايران، روسيه و تركيه حائز اهميت است كه قرار است روز بيستم بهمن‌ماه در شهر آستانه برگزار شود. هر چند اين طرح بر خروج گروه‌هاي نظامي از جمله حزب‌ا... لبنان از خاك سوريه تاكيد دارد.

* اين آتش‌بس چقدر مي‌تواند پايدار باشد و اگر به آرامش در سوريه برسد مي‌توان گفت طرح خاورميانه بزرگ‌تر به‌طور كامل از آينده خارج مي‌شود؟

** تنوع گروه‌های تكفيري و تروريستي حاضر در سوريه و عدم امضاي طرح آتش‌بس توسط برخي گروه­هاي تكفيري و حاميان منطقه‌ای و فرامنطقه‌­اي بالقوه و بالفعل آنها، حكايت از شكنندگي طرح مذكور دارد كه از آن جمله مي­‌توان بيانيه گروه موسوم به ناظر حقوق بشر سوريه مبني بر نقض آتش‌بس توسط معارضان را در ساعات اوليه اجراي اين طرح بر شمرد. با نگاهي به گذشته، مي‌توان به نقض دو آتش‌بس پيشين در سوريه كه با ميانجي گري آمريكا و روسيه در ماه‌هاي بهمن و اسفند ۱۳۹۴ و شهريور و مهر ۱۳۹۵ منعقد و اجرايي شده بودند، اشاره كرد. با اين حال، روسيه و تركيه به ترتيب تضمين‌هاي لازم درباره پايبندي دمشق و همچنين معارضان به آتش‌بس را ارائه مي‌دهند. همچنين، اين آتش‌بس كه در آخرين روزهاي دولت باراك اوباما منعقد گرديد، نخستين ابتكارعمل ديپلماتيك بين‌المللي مرتبط با خاورميانه طي سال‌های گذشته كه بدون حضور آمريكا منعقد گرديده است.

هر چند وزير خارجه روسيه از احتمال پيوستن دولت جديد واشنگتن به روند صلح سوريه خبر داده، ضمن آنكه از مصر، عربستان، قطر، عراق، اردن و سازمان ملل درباره مشاركت در روند صلح در سوريه دعوت به عمل آورده است. بنابراين حضور فعال و مثبت كنشگران تاثيرگذار در جنگ داخلي سوريه مي‌­تواند پايداري روند آتش‌بس را تقويت نمايد. همچنين اين طرح مي‌تواند زمينه كاهش نيروهاي روسي را نيز در سوريه فراهم آورد كه رئيس‌جمهور روسيه ضمن اشاره به اين موضوع، بر تداوم حمايت از دولت دمشق تاكيد داشته است. از طرف ديگر، طرح خاورميانه و شمال آفريقاي بزرگ‌تر و متعاقب آن وسيع تر، به دنبال عدم شكل‌گيري دولت ليبرال دموكرات در عراق پس از سقوط رژيم بعث و همچنين شكست نظاميان ارتش رژيم صهيونيستي از حزب‌ا... لبنان در سال ۲۰۰۶ به نوعي به انزوا رفت و در صورت برقراري آرامش سراسري در سوريه اين روند تقويت خواهد شد.

* كمتر از يك ماه ديگر دونالد ترامپ قدرت در آمريكا را به دست خواهد گرفت. كاخ سفيد تحت هدايت او چه برنامه‌هايي را در خاورميانه دنبال خواهد كرد؟ مي‌دانيم كه داعش در ليست خطر عليه امنيت ملي آمريكا از سوي تيم انتقالي ترامپ قرار گرفته است.

** سياست خارجي ترامپ يك علامت سوال بزرگ است. اگرچه او در دوران انتخاباتي تحت تاثير هيجانات آن زمان وعده‌هايي داده است، اما به نظر مي‌رسد در كسوت رئيس‌جمهور آمريكا اقدامات او متفاوت باشد. حتي هنري كسينجر كه در سياست خارجي آمريكا يد طولايي دارد و با دولت‌هاي مختلفي كار كرده است اخيرا در مقاله‌ای گفته كه سياست خارجي ترامپ حداقل در ۹ ماه اول مبهم است. پديده - شخصيتي موسوم به دونالد ترامپ معتقد است سياست‌هاي آمريكا در منطقه با ۶ تريليون دلار هزينه در عراق و افغانستان هيچ دستاوردي نداشته است و حتي موجب افزايش قدرت مخالفان آمريكا در منطقه شده است.

با اين حال به نظر مي‌رسد مقابله با داعش در دستور كار جدي او باشد. از طرف ديگر ترامپ اعلام كرده روابط نزديكي را با روسيه دنبال خواهد كرد كه اين همكاري اگر شكل بگيرد مي‌تواند روند مقابله با تروريسم را تسريع نمايد. علاوه بر اين رئيس‌جمهور آمريكا گفته سياست تغيير رژيم در كشورهاي منطقه را نمي‌خواهد دنبال كند. البته او قطعا تلاش خواهد كرد كشورهايي كه مخالف سياست‌هاي آمريكا در منطقه هستند قدرتشان افزايش نيابد. موضوع مناطق امن هم البته از سوي ترامپ براي سوريه اعلام شده است كه هزينه‌هاي خاص خود را دارد و با توجه به گستردگي جنگ در اين كشور و تعداد انجام آن سخت است.

* اگر آن طور كه پيش‌بيني مي‌شود ترامپ با پوتين روابط دوستانه‌ای برقرار كند و اين دو به مصالحه‌اي براي آينده سوريه برسند، موقعيت ايران در سوريه چگونه خواهد شد؟

** دو نكته وجود دارد؛ اول اينكه آيا انتخاب رئيس‌جمهور در سوريه از سوي روسيه و آمريكا مي‌تواند رخ دهد؟ كه من در چنين رويه‌اي ترديد دارم و مورد دوم تجربه عراق است كه نوري‌المالكي متحد ايران بود اما اتفاق نظر بين‌المللي بر حيدر العبادي او را به قدرت در عراق رساند. اما با حضور حيدرالعبادي هم مساله تغيير نكرد و همچنان عراق متحد منطقه‌اي ايران باقي ماند. در سوريه هم نفوذ ايران بيش از روسيه است. درست است كه سوريه متحد سنتي روس‌ها در خاورميانه است و پايگاه‌هايي در اين كشور دارد اما روس‌ها مي‌دانند به ايران در سوريه نياز دارند. در حقيقت، سند راهبرد سياست خارجي جديد روسيه با عنوان «مفهوم سياست خارجي فدراسيون روسيه» كه در تاريخ ۳۰ نوامبر ۲۰۱۶ به امضاي ولاديمير پوتين رسيد، حاكي از عدم تغيير اولويت‌هاي مسكو در خاورميانه است. در آن سوي ديگر هم آمريكا به فرانسه به عنوان كشور پر نفوذ در تاريخ سوريه نياز دارد. البته ممكن است بديل‌هاي ديگري براي اسد در نظر گرفته شود كه نفوذ ايران را كاهش دهد اما در كل ساختار سياسي مهم است كه سوريه متحد سنتي ماست و ما در اين كشور نفوذ داريم.

* ايران در حال حاضر به خواست دولت اسد در سوريه حضور دارد و در روند مبارزه با تروريسم فعال است. با اين حال بهترين نگاه ايران به آينده سياسي و قدرت در سوريه چگونه بايد باشد؟

** جمهوري اسلامي بر اساس پيمان دفاعي دوجانبه سال ۲۰۰۶ با سوريه، از اين كشور حمايت نموده و از ابتدا نيز اعلام داشته است كه حل و فصل بحران سوريه از مسير سياسي و نه نظامي امكان‌پذير است. از طرف ديگر تاكيد ايران اين است كه آينده نظام سياسي از سوي مردم سوريه مشخص شود. ايران تاكيدي ندارد كه بشار اسد مادام العمر باشد. قانون اساسي سوريه هم در برخي موارد تغيير كرده است. يكي از اين موارد اين است که به جاي همه‌پرسي آري يا خير بر روي يك گزينه، در انتخاب رئيس‌جمهور نامزدهاي مختلف بيایند و رقابت كنند. درهمه‌پرسي قانون اساسي تازه سوريه درسال ۱۳۹۰ قانون جديد با اصلاحاتي تصويب شد. براساس اين قانون اساسي احزاب ديگر نيزآزادانه مي‌توانند تشكيل شوند. در حقيقت، تاكيد بر اين است؛ در اين دوره‌اي كه بشار منتخب مردم است در قدرت باشد و بعد در شرايط ثبات در انتخابات آتي سوريه مردم اين كشور رئيس‌جمهور خود را انتخاب كنند. روندي كه درحال حاظر پيش مي‌رود و به نظر مي‌رسد در شرايط جديد ساختار نظام بين‌الملل هم بر حضور اسد در قدرت تاكيد دارد و احتمالا اسد تا پايان دوره رياست‌جمهوري يعني تا سال ۲۰۲۱در قدرت باشد.

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/173957

ش.د9503468