تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۸  ، 
شناسه خبر : ۳۰۱۴۴۱
محمدرضا رئوف شيباني، سفير سابق ايران در دمشق در گفت‌وگو با «اعتماد»:
مقدمه: كلمات از بيان بحران امنيتي- سياسي در سوريه عاجز شده‌اند. هفت سال از آغاز درگيري‌هاي داخلي كه خيلي زود جاي خود را به جنگ‌هاي نيابتي بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي داد، مي‌گذرد. جهان گويا به بحران انساني و سياسي در اين كشور عادت كرده است. هرازچندگاهي تصوير جسد كودكي در ساحل يك كشور همسايه يا پسري بهت زده كه حتي ياراي اشك ريختنش هم نيست جهان را تكان مي‌دهد. سياستمداران مقابل دوربين‌ها اشك چشمان خود را پاك مي‌كنند و از تلاش براي حل بحران سخن مي‌گويند. باز درد مشمول زمان مي‌شود و بازي‌هاي نظامي جاي اراده‌هاي انساني براي پايان جنگ را مي‌گيرد. پرونده سوريه در ١٠ روز گذشته شاهد دو تحول مهم بود: حمله شيميايي به خان شيخون و پس از آن نخستين دخالت نظامي مستقيم امريكا در اين بحران با حمله به پايگاه الشعيرات. ايران، از ابتداي بحران سوريه و حتي بسيار پيشتر از آنكه روس‌ها وارد ميدان سياسي و نظامي شوند وارد اين پرونده شد. نگاه‌ها چه در داخل ايران و چه در خارج به حضور ايران در اين پرونده با سوال‌هاي بسياري روبه رو است. محمد رضا رئوف شيباني از سال ١٣٩٠ عنوان سفير جمهوري اسلامي ايران در سوريه را در اختيار داشت و ماموريت وي در مهرماه ١٣٩٥ در اين كشور به پايان رسيد. شيباني كه سابقه سال‌ها حضور در كشورهاي حادثه خيز منطقه را در كارنامه كاري خود دارد در تازه‌ترين گفت‌وگوي تفصيلي خود با روزنامه اعتماد به صراحت از سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران در سوريه مي‌گويد، انتقادها را مي‌شنود و پاسخ‌هاي شفافي براي هركدام از آنها دارد. وي پرونده سوريه را يكي از پيچيده‌ترين پرونده‌هاي منطقه‌اي مي‌داند كه بايد در داخل درخصوص آن بسيار سخن گفته شود و مورد بحث و بررسي قرار بگيرد. متن اين گفت‌وگو به شرح زير است:
پایگاه بصیرت / سارا معصومي

(روزنامه اعتماد ـ 1396/01/26 ـ شماره 3782 ـ صفحه 8)

* معادلات سوريه با حمله شيميايي به خان شيخون تغيير كرد. حمله‌اي كه حتي در رسانه‌هاي مستقل غربي نيز سوال‌هايي درخصوص آن مطرح شده است. بشاراسد، رييس‌جمهور سوريه در غرب نخستين متهم اين حمله و كشته شدن بيش از ٨٠نفر در جريان آن است. با اين همه هنوز تحقيقات بين‌المللي درباره آن صورت نگرفته است. اگر فرض كنيم كه دولت سوريه دراين حمله دست داشته، نخستين سوالي كه به ذهن مي‌رسد اين است كه دمشق در مقطعي كه هم در پشت ميز مذاكرات سياسي دست برتر را در اختيار دارد و هم در صحنه نظامي در حال پس گرفتن زمين‌هاي بيشتر است، چه نيازي به اين حمله دارد؟

** به نكته دقيقي اشاره كرديد. مجموعه اقدام‌هايي كه پس از حمله شيميايي عليه دولت سوريه و كشورهاي حامي آن صورت گرفت و همچنين فضاي سياسي و رواني كه در سطح سوريه، سطح منطقه‌اي و بين‌المللي شكل گرفت، اين سوال را مطرح مي‌كند كه اگر دولت سوريه دست به چنين كاري زده است آيا تبعات اين موضوع را مدنظر نداشت و اگر با اين تبعات آشنا بود، چه دليلي داشت كه دمشق اين كار را انجام بدهد؟ پيش از اين نيز سابقه مساله شيميايي در سوريه مشخص بود و امريكا عملا هشدار لازم را در اين باره داده بود و علاوه بر واشنگتن، در سال ٢٠١٣جامعه بين‌الملل هم نسبت به اين داستان هشدار داده بود. برهمين اساس، دولت سوريه آمادگي كامل خود را اعلام كرده بود تا از سلاح شيميايي كه در اختيار دارد دست بكشد و مراحل نابودي آنها را طي كرد. مراحلي كه در يك بازه زماني يك سال و نيم الي دو ساله طي شد و در نتيجه آن كليه تسليحات شيميايي در اختيار دولت سوريه با نظارت سازمان ملل و گزارش‌هاي نوبه‌اي اين سازمان در اين امر به خارج از كشور منتقل شد و اين پرونده فيصله و مختومه شد. درهمان مقطع زماني، پرونده سلاح شيميايي سوريه توسط خانم كاگ، نماينده سازمان ملل به صورت رسمي پايان يافته اعلام و ماموريت خانم كاگ هم تمام شد. مسووليت خانم كاگ نسبت به اين پرونده به اتمام رسيد و ايشان به يك پرونده ديگر منتقل شدند كه براي بررسي آن در حال حاضر در لبنان به سر مي‌برند.

* يعني بر اساس بازرسي‌هايي كه نماينده سازمان ملل هم ناظرآن بود اعلام شد كه دولت سوريه سلاح شيميايي ديگري در اختيار ندارد؟

** بله، در همان مقطع رسما از سوي نماينده سازمان ملل اعلام شد كه سوريه ديگر سلاح شيميايي در اختيار ندارد.

* نبود سلاح شيميايي به معناي نبود ابزارهاي لازم براي دسترسي دوباره به آن هم بود؟ منظور امكانات سخت افزاري دولت سوريه است.

** در ارتباط با سخت افزارهاي موجود مانند انبارهاي حفظ و نگهداري مواد، گفت‌وگوهايي ميان سازمان ملل و دولت سوريه شكل گرفت. نحوه انهدام اين مراكز و امكانات سخت‌افزاري دولت مورد توافق دولت سوريه و نماينده سازمان ملل صورت گرفت و مراحل توافق در حال اجرا بود. اصل ماده شيميايي خارج شده بود ولي تخريب مكاني كه در گذشته به عنوان مخزن مواد شيميايي مورد استفاده قرار مي‌گرفت، زمانبر است كه البته اين پروسه به طور مستمر بين مسوولان دولت سوريه و سازمان ملل در حال انجام بود. اين بدان معناست كه انجام هيچ فعاليتي در زمينه سلاح شيميايي از سوي دولت سوريه امكان پذير نبود چرا كه همه‌چيز تحت اشراف سازمان ملل قراردارد. اما نكته‌اي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه برخي مراكز شيميايي به دليل وضعيت ميداني در مناطقي كه گروه‌هاي مسلح بر آن سيطره داشتند، قرار داشت.

* تمام اين مراكزي كه در منطقه تحت سيطره مخالفان يا گروه‌هاي مسلح بود پيش از اين خلع سلاح شيميايي سوريه به تصرف آنها درآمده بود؟

** بله، قبل از اينكه پرونده شيميايي مطرح بشود، اين مراكز در دست مخالفان افتاده بود. حتي نماينده سازمان ملل در گزارش خود اعلام كرده بود امكان حضور در اين مناطق و انجام عمليات اكتشاف و انهدام تاسيسات شيميايي احتمالي در آنها براي اين نهاد بين‌المللي به دليل مسائل امنيتي وجود ندارد. دولت سوريه هم اعلام كرده بود كه اين مناطق از كنترل دمشق خارج هستند.

همزمان گزارش‌هايي مبني بر اينكه گروه‌هاي مسلح از خارج سوريه يعني از عراق و تركيه، اقدام به انتقال سلاح و مواد شيميايي به داخل كشوركردند توسط دولت سوريه منتشر مي‌شد و اين گزارش‌ها با ذكر جزييات براي سازمان ملل و همچنين كشورهايي كه ذيربط اين موضوع بودند و اين مساله براي آنها مورد اهتمام بود، به صورت نوبه‌اي ارسال مي‌شد. از جمله اينكه اين گزارش براي جمهوري اسلامي ايران هم ارسال مي‌شد و هر چند وقت يك بار ما گزارش و اطلاعاتي را از دولت سوريه دريافت مي‌كرديم مبني بر اينكه گروه مسلح با فلان نام، از فلان منطقه اقدام به ورود سلاح شيميايي به فلان منطقه كرده است. نماينده سوريه در سازمان ملل اين گزارش‌ها را به صورت نوبه‌اي به سازمان ملل و سازمان منع سلاح شيميايي اعلام مي‌كرد.

* برخي مقام‌هاي امريكايي پس از حمله شيميايي اخيرادعا كردند كه روسيه در جريان توافق سال ٢٠١٣ تمام تسليحات شيميايي دولت سوريه را شامل توافق نكرده و همين مساله منجر به بروز اين حمله شده است. تا چه اندازه چنين ادعايي مي‌تواند صحيح باشد؟

** از نظر سياسي و تئوريك اينكه گفته شود دولت سوريه همچنان تكنولوژي سلاح شيميايي و همچنان سلاح شيميايي را در دست دارد، وارد نيست. چرا كه نظارت به شكل كامل از سوي سازمان ملل وجود داشت و همزمان دولت روسيه هم مسوول بود كه در ارتباط با اين مساله اشراف كامل داشته باشد. متن گزارش‌هاي نماينده سازمان ملل در اين باره و مختومه شدن اين پرونده وجود دارد.

* بنابراين اگر هنوز سلاح شيمايي در اختيار دولت سوريه است و طبق ادعاي غربي‌ها از آن استفاده مي‌كند، يكي از ضعف‌ها مي‌تواند نظارت سازمان ملل برجريان اجراي توافق شيميايي سال ٢٠١٣ باشد؟

** براي پاسخ به اين سوال نگاهي به تبعات اين داستان بيندازيم. تبعات اين حادثه‌اي كه اتفاق افتاد، نشان مي‌دهد دولت سوريه بايد در ارتباط با اين قضيه فشار سنگيني را متحمل شود. هر ذهن تحليلگري وقتي وضعيت ميداني و همچنين شرايطي كه بعد از حمله خان شيخون براي دولت سوريه ايجاد شد را بررسي مي‌كند به اين نتيجه مي‌رسد كه اصلا امكان‌پذير نخواهد بود يك دولتي كه در مذاكرات دست برتر را دارد، در وضعيت ميداني نيز توفيق‌هاي چشمگيري داشته دست به چنين اقدام محركي بزند. دولت سوريه بعد از عمليات حلب و بعد از توافق‌هاي مختلفي كه در نقاط متعدد خاك سوريه از جمله در حمص يا ديگر مناطق اطراف دمشق با گروه‌هاي مسلح داشت و اين گروه‌ها از اين مناطق خارج شدند در وضعيت بسيار مطلوبي قرار گرفت. در چنين شرايطي امكان‌پذير و عاقلانه نيست كه دولت سوريه مرتكب انجام چنين كاري بشود.

* احتمال حمله تصادفي كه از سوي روس‌ها مطرح شد، تا چه اندازه مي‌تواند قوي باشد؟

** يك احتمال وارد همين است. روس‌ها نيز همين مساله را مطرح كرده‌اند كه منطقه بمباران شده محل ذخيره مواد شيميايي گروه‌هاي مسلح بوده و دولت سوريه از اين ماجرا اطلاع نداشته است. از سوي ديگر، با توجه به اينكه دولت ترامپ جديدا روي كار آمده و گروه‌هاي مسلح و طرف معارضه مذاكره‌كننده و كشورهاي حامي آنها تلاش جدي دارند كه موضوع سوريه و رفتن بشار اسد را در اولويت‌هاي دولت امريكا قرار دهند، اين طرح و توطئه را براي دولت سوريه ايجاد كردند كه ناخودآگاه وضعيت را به چنين شرايطي بكشانند. ترامپ در رقابت‌هاي انتخاباتي هيچ بحثي از مقابله و استمرار سياست‌هاي دولت گذشته امريكا در قبال دولت سوريه نداشت.

* شما احتمال حمله اشتباهي ارتش سوريه به منابع شيميايي در اختيار معارضه مسلح را مطرح مي‌كنيد. با اين همه حداقل از سال ٢٠١٥ و با ورود نظامي جدي روسيه به منازعه در سوريه، هماهنگي‌هاي اطلاعاتي بسيار دقيقي ميان دمشق و مسكو در جريان است. آيا قابل باور است كه روسيه هم از حضور مواد شيميايي در خان شيخون چه از گذشته وجود داشته باشد و چه به اين منطقه منتقل شده باشد، بي‌خبر بوده است؟

** منطقه خان شيخون منطقه‌اي تحت سيطره گروه‌هاي مسلح و مخالف دولت است. در اين منطقه امكانات مختلفي حمل و نقل و جابه‌جا مي‌شود. اينكه آيا اين سلاح از جايي منتقل شده يا اينكه در همان محل تهيه شده است، جاي تامل دارد. ولي به هر حال سيستم‌هاي اطلاعاتي نمي‌تواند اين مساله را شناسايي كند كه آيا در فلان محل سلاحي توليد شده است يا خير؟ البته نقل و انتقال‌ها مي‌تواند تحت رصد باشد.

* در سال ٢٠١٣ براي جامعه جهاني مهم بود كه تسليحات شيميايي بشار اسد را از او بگيرد. چرا در همان زمان مكانيسمي از سوي جامعه جهاني يا حتي روسيه و ايران براي خلع سلاح شيميايي معارضه تعريف نشد؟ پيش‌بيني نمي‌كرديم كه مواد شيميايي در اختيار مخالفان قابل استفاده در هر سناريويي باشند؟

** مشكل ميداني كه در سوريه وجود دارد اين است كه كسي نمي‌تواند معارضه را در همه ابعاد آن مهار، مديريت و كنترل كند يا براي آنها دستورالعمل صادر كند. معارضه و گروه‌هاي مسلح هم در قبال قوانين و موسسات بين‌المللي، تعهدي ندارند. حتي فراتر از بحث سلاح شيميايي، در بحث آتش‌بس كه در مقاطع مختلف در طول اين سال‌هاي گذشته يا به صورت فراگير يا به صورت مقطعي مطرح شده و اجرايي شده، گروه‌هاي مسلح به علت تفرقه و اختلاف نظري كه بين آنها وجود دارد به يك حرف واحد و يك اجماع نمي‌رسند.

دامنه فعاليت‌هاي تروريسم محدوديت ندارد و از هر وسيله‌اي براي دستيابي به اهداف خود استفاده مي‌كند. اخيرا شاهد بخشي از فعاليت‌هاي اين تروريسم در منطقه‌اي در اطراف دمشق بوديم كه تهديد كرده بود آب شرب دمشق را با مواد سمي آلوده خواهد كرد. اين همان خطر تروريسم است، خطري كه جامعه جهاني را مورد تهديد قرار مي‌دهد. اين گروه‌ها التزام و تعهدي به قوانين بين‌المللي ندارند و اين در حالي است كه قوانين براي دولت‌ها همراه با تعهد و الزام‌آور است.

* چرا دولت امريكا با توجه به رويكردي كه از دولت ترامپ مبني بر اولويت دادن مبارزه با داعش بر فروپاشي حكومت اسد سراغ داشتيم اجازه تحقيقات ميداني پيش از حمله به الشعيرات را نداد؟ امريكايي‌ها ابتدا حمله كردند و سپس از ضرورت انجام تحقيقات سخن گفتند.

** اين سوال مهمي است كه بلافاصله بعد از عمليات ناوگان‌هاي امريكايي عليه سوريه، در سطوح بالا مطرح شد. رييس‌جمهور و وزير خارجه روسيه، رييس‌جمهور و وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، اين سوال را مطرح كردند كه چرا چنين اقدامي بدون موافقت سازمان ملل انجام شده است؟ حتي قبل از حمله امريكا، فضاي جامعه بين‌المللي نوعي از مطالبه‌گرايي از امريكا براي انجام تحقيقات بود. افكار عمومي به دنبال تشكيل يك گروه تحقيق براي روشن شدن ابعاد متفاوت قضيه بود تا بر مبناي تصميم اخذشده از سوي اين گروه، جامعه بين‌الملل به صورت مشترك و هماهنگ موضعي را عليه اين حادثه اتخاذ كند. اما اگر سناريوي از پيش طراحي شده‌اي در ميان باشد طبيعي است كه دولت امريكا در قالب اين سناريو اجازه نخواهد داد گروه تحقيقي تعيين شود و زمان براي اعلام نتيجه اين گروه تحقيق بگذرد. جريان‌هاي مخالف بشار اسد تصميم داشتند دولت امريكا را به چنين وضعيتي بكشانند و بلافاصله بعد از اين حادثه حلقه دوم اين سناريو كليد خورد كه آن هم ورود امريكا به داستان و انجام عمليات موشكي ضد پايگاه هوايي سوريه بود.

* شما به انتظار جامعه بين‌المللي براي تشكيل گروه تحقيق درباره حادثه خان شيخون اشاره كرديد اما اين انتظار با واكنشي كه از سوي مقام‌هاي كشورهاي متعدد شاهد بوديم در تناقض است. اروپايي‌ها ازجمله وزير خارجه ايتاليا مي‌گويد اين اتفاق موجب شد هارموني بين اروپا و امريكا احيا شود. كشورهاي عربي منطقه هم از عملكرد امريكا استقبال كردند چرا يك حمله نظامي به خاك سوريه بدون مجوز سازمان ملل بايد مورد چنين استقبالي قرار بگيرد؟

** علت اصلي اين برخورد را در ناكامي اين كشورها در تامين اهداف‌شان در سوريه مي‌دانم. رفتار دولتمردان اين كشورها در افكار عمومي خودشان زير سوال رفته است. آنها سياست‌هايي را در طول اين پنج سال در سوريه پيگيري كردند كه بخش عمده‌اي از آن محقق نشده است. به همين خاطر براي تحقق آن اهداف و خارج شدن از آن سوالي كه افكار عمومي در مقابل آنها مطرح كرده است، حاضر هستند نظم بين‌المللي و قوانين كه حاكم بر نظم بين‌المللي است را ناديده بگيرند. تشويق‌ها و كف‌زدن‌هاي آنها دليل بر قانوني بودن تصميم امريكا در حمله نظامي به سوريه نيست.

* اين تصميم قانوني نيست و اين واكنش‌ها هم آن را قانوني نمي‌كند اما به هر حال دوباره ائتلافي عليه بشار شكل گرفت و همان طور كه عنوان كرديد اين روزها بشار اسد فشار سنگين رواني را تحمل مي‌كند. قبل از اين اتفاق‌ها، بسياري از كشورهاي اروپايي و حتي امريكا سيگنال‌هاي مثبتي را ارسال كرده و گفته بودند كه به دنبال بركناري فوري بشار نيستند. فكر مي‌كنيد كه تاثير اين فشار بر سرنوشت سياسي بشار اسد چه خواهد بود؟

** سياست امريكا در دور قبل و بعد از اوباما كاملا مشخص است و آنها در سوريه تغيير حاكميت را دنبال مي‌كنند. اولويت‌هايي كه اخيرا نيز ركس تيلرسون، وزير امور خارجه امريكا اعلام كرده علاوه بر مبارزه با داعش و تروريسم، بركناري بشار اسد نيز هست. وي به صراحت تاكيد كرده كه هيچ صلحي با وجود بشار اسد براي سوريه امكان پذير نخواهد بود. اين حاكي از آن است كه همچنان سياست امريكا، سياست تغيير رژيم در منطقه است.

سياست دوم آنها، سياست ايجاد هرج و مرج مديريت شده در منطقه است. همان طور كه ناظران سياسي معتقدند، منطقه حساس خاورميانه در حال طي كردن مرحله گذار استراتژيك است و لازمه اين گذار استراتژيك آن است كه از نگاه امريكايي يك به‌هم‌ريختگي مديريت شده در منطقه ايجاد شود و طرح جديدي كه مدنظر آنهاست به خاورميانه ديكته شود.

اروپاييان به عنوان بازيگر ديگر در اين حوادث، استراتژي روشني ندارند. متاسفانه اروپا اشتباهات استراتژيكي بزرگي در طول اين بحران انجام داد و همين اشتباهات استراتژيك اروپايي‌ها موجب شد كه تروريسم از هزاران كيلومتر دورتر از مرزها و حاشيه امنيتي اروپا، به كشورهاي اروپايي كشيده شود. بخشي از تروريسم از افغانستان كوچ كرد و سوريه، ليبي و حاشيه امن مديترانه را اشغال كرده است. يكي از اصلي‌ترين عوامل آن اشتباه استراتژيكي بود كه اروپاييان و امريكاييان در اين رابطه مرتكب شدند و اين سياست را همچنان ادامه مي‌دهند.

در سوريه اروپا و امريكا لاجرم بايد يكي از اين دو گزينه را انتخاب كنند: يا مبارزه با تروريسم و تقويت دولت مركزي، يا تضعيف دولت مركزي و رشد تروريسم. اين دو به عنوان دو نقطه مقابل يكديگر تعريف مي‌شوند. با توجه به شناختي كه بنده از ميدان در سوريه دارم، اين امر، يك امر واقعي و ميداني است. هر چقدر كه دولت مركزي در سوريه تضعيف بشود، امكان مديريت سياسي، اجتماعي و امنيتي در اين كشور از بين خواهد رفت و نتيجه آن رشد تروريسم خواهد بود. طرح اخير امريكايي‌ها كه در روزهاي گذشته اتخاد شد در حقيقت حركت در مسير تضعيف دولت مركزي است كه نتيجه آن رشد تروريسم در منطقه خواهد بود.

* در بسياري از رسانه‌هاي غربي اين مساله مطرح مي‌شود كه اين دو گزينه يا بشار يا داعش و جريان‌هاي تروريستي، گزينه‌هايي هستند كه بشار اسد و متحدانش از جمله روسيه، ايران و حزب‌الله لبنان در مقابل جامعه جهاني قرار داده‌اند و دليل تطويل بحران در سوريه را هم اين استراتژي دولت سوريه مي‌دانند. پاسخ شما به اين مساله چيست؟

** در حال حاضر امريكايي‌ها در سوريه با مشكل نبود آلترناتيو مناسب براي بشار اسد روبه رو هستند. در پاسخ به سوال بالا گفتم كه سياست و استراتژي امريكا در قبال سوريه، تغيير حاكميت است اما چرا تاكنون اين سياست را عملي نكرده‌اند؟ دليل آن اين است كه آنها هنوز نتوانسته‌اند جايگزين مناسب و مطمئني براي بشاراسد پيدا كنند. مي‌گويند اين دولت نباشد و دولت ديگري باشد، اما چه دولتي؟ شرايط فعلي و ساختار سياسي در حال حاضر به گونه‌اي است كه اگر اين دولت نباشد، نتيجه آن وجود خلأ سياسي در جامعه سوريه خواهد بود. اصرار جمهوري اسلامي ايران مبني بر اينكه راه‌حل نظامي راه‌حل مناسبي براي حل بحران سوريه نيست و تاكيد ايران بر ضرورت حل و فصل مناقشه سوريه از طريق گفت‌وگوهاي جامع بين طرف‌هاي منازعه در سوريه به منظور پرهيز از شكل‌گيري خلأ قدرت در ساختار سياسي سوريه است. اين مساله يك موضوع ذهني نيست بلكه واقعيتي است كه اتفاق افتاده است. اين مساله و خلأ سياسي در كشورها در جامعه بين‌الملل بارها اتفاق افتاده و كارگزار اين شرايط هم امريكايي‌ها و اروپايي‌ها بوده‌اند. در عراق و ليبي ما شاهد اين وضعيت هستيم. امريكايي‌ها و اروپايي‌ها بدون توجه به واقعيت‌هايي كه در اين كشورها وجود دارد، تصميماتي را اتخاذ مي‌كنند كه عملا منطقه را دچار بحران، ناامني و بي‌ثباتي مي‌كند. اين سياست‌هاي نسنجيده ضرر و زيان گسترده‌اي را بر مردم و كشورهاي منطقه تحميل مي‌كند.

* چرا ما در سوريه با چنين اپوزيسيون ضعيفي روبه رو هستيم. آيا اين خلأ سياسي به دليل سركوب‌هايي است كه صورت گرفته يا ايراد اصلي بر اپوزيسيون وارد است؟ مثلا در مصر زماني كه انقلاب رخ مي‌دهد ما با جريان جايگزيني مانند اخوان‌المسلمين روبه‌رو شديم كه هرچند دست و پا شكسته اما فعاليت‌هايي مشخص داشت. نمي‌توان گفت كه بشار آنقدر محبوب بود كه اپوزيسيوني يا جريان مخالفي وجود نداشت.

** نه صرفا بحث محبوبيت بشار و نه صرفا سركوب اپوزيسيون توسط دولت مطرح بوده است. شايد عوامل متعددي موجب چنين موضوعي شده اما صرفا آن دو عامل مطرح نبوده است. هم مي‌تواند سركوب باشد هم مي‌تواند عدم توانمندي باشد ولي يك عامل ديگر را ما بايد اضافه كنيم و آن وابسته بودن و غير مستقل بودن معارضه سوريه است. معارضه سوريه عمدتا براي دستيابي به اهداف خود، راهبرد مستقلانه‌اي را اتخاذ نكرد. اگر مرور سريعي به معارضه و عملكرد آن از ابتداي آغاز بحران تاكنون داشته باشيم، به اين نكته مي‌رسيم كه معارضه عملا دستورالعمل خودش را از كشورهايي مي‌گرفت كه از آنها حمايت مي‌كردند و تحت پوشش آن كشورها عمل مي‌كردند. بخشي از معارضه وابسته به تركيه، بخشي ديگر وابسته به عربستان، بخشي وابسته به قطر، بخش ديگر وابسته به سلاح امارات، بخشي هم وابسته به امنيت اردن شد. مجموعه اين كشورها بودند كه معارضه را مديريت مي‌كردند. به همين دليل ما شاهد هستيم كه منافع مردم سوريه متاسفانه تحت‌الشعاع منافع كشورهاي درگير در اين بحران قرار گرفت. زماني مردم سوريه خواستار آزادي بودند ولي الان تنها خواسته آنها بازگشت امنيت است.

* شما اشاره كرديد كه زماني درخواست مردم سوريه آزادي بود اما امروز به امنيت فكر مي‌كنند. به عنوان كسي كه در صحنه ميداني حضور داشته‌ايد، فكر مي‌كنيد بشار اسد تا چه اندازه مي‌توانست اين درخواست آزادي را مديريت كند، به گونه‌اي كه تبديل به بحراني ٧ ساله نشود؟

** من شناخت كاملي از بشار اسد دارم. در سال ٢٠٠٠ همزمان با فوت حافظ اسد و انتقال قدرت به فرزندش بشار، من در سوريه به عنوان كاردار جمهوري اسلامي ايران مشغول فعاليت بوده‌ام. همچنين بعد از آن، ازابتداي بحران در سوريه بودم. با شناختي كه از شخصيت بشار اسد دارم، مي‌توانم بگويم كه شخصيت او يك شخصيت اصلاح‌طلب است. زماني كه قدرت را در دست گرفت يكي از دستوركارهاي او اين بود كه اصلاحات مورد نظر را در داخل سوريه اعمال كند. اين روحيه هم دلايل مختلف داشت كه يكي از آنها اين بود كه وي در محيطي آموزش و رشد كرده بود كه فكر و ذهن او با الفباي دموكراسي آشنا شده و همراه شده بود. وي با همان فضاي ذهني رهبري سوريه را برعهده گرفت و حتي توافق‌ها و وعده‌هايي را كه به برخي از كشورهاي اروپايي در گفت‌وگوهاي دو جانبه داده بود همگي دال بر اجراي دموكراسي بود.

* چرا اين ميل به اصلاح‌طلبي و تقويت دموكراسي بالفعل نشد؟

** اين مساله هم علت داخلي و هم علت خارجي دارد. هم عوامل داخلي مانع از اجراي اين نگاه و رويكرد بشار شد، هم عوامل و تاثيرات خارجي مانع از اين شد كه سوريه حركت به سمت دموكراسي و آزادي را سرعت بدهد. از عوامل داخلي، مي‌توان به وجود جريان نسل قديم در حاكميت و حزب بعث اشاره كرد كه نگران ايجاد يك فضا و افق جديد در برابر جامعه سوريه و حزب بود. عموما نسل قديم در هر حاكميتي خواستار حفظ و تثبيت وضع موجود هستند و اگر نگاه جديدي ظهور پيدا كند با خوف و ترديد به آن نگاه مي‌كنند. فشار نسل قديم در حزب يكي از عواملي بود كه آقاي بشار را متوقف كرد.

بحث دوم داخلي، نحوه رويكرد معارضه و استقبال معارضه از سياست بشار اسد بود. معارضه سياسي كه در سال ٢٠٠٠ هسته‌هاي اوليه آن در داخل سوريه شكل گرفت، در دستيابي به دموكراسي بسيار عجله داشت و زمان دستيابي به آن را بسيار كوتاه فرض مي‌كرد. در صورتي كه دموكراسي در هر جامعه‌اي زمانبر است و اروپا صدها سال تلاش كرد تا به حد غيرقابل قبولي از دموكراسي برسد. جوامعي مانند سوريه قطعا زمان بيشتري را لازم دارند ولي معارضه در سوريه عجله داشت و احساس مي‌كرد با حمايتي كه از خارج براي خود ايجاد كرده مي‌تواند فشارهاي مضاعفي را بر حاكميت اعمال كند.

از جمله عوامل خارجي، حوادثي بود كه در پيرامون سوريه اتفاق افتاد. اشغال عراق و تهديد سوريه توسط دولت وقت امريكا شرايط براي دولت بشار را سخت كرد. زماني كه تانك‌هاي امريكايي به سمت بغداد حركت مي‌كردند، كالين پاول همزمان پيامي را به سوريه فرستاد كه حاكي از استمرار اين عمليات به سمت دمشق بود. عملياتي كه امريكايي‌ها مي‌گفتند ابعاد نظامي و سياسي هم دارد. عامل ديگر، فشارهاي كشورهاي عربي به ويژه عربستان سعودي به دولت بشار و تهديد دولت وي بود. البته اين مساله هم دليل داشت و علت آن اين بود كه با توجه به حوادثي كه در عراق اتفاق افتاده بود از جمله خروج صدام حسين از گردونه سياست منطقه‌اي، موازنه قوا به ضرر عربستان تغيير كرده بود و رياض مترصد اين بود كه اين خسارت را به نحوي جبران كند. جبران خسارت يا بازگرداندن عراق به وضعيت قبل از اشغال و روي كار آوردن حاكميت شبه صدام در اين كشور به گونه‌اي كه بتواند جبهه عربي ضد ايران را نگه دارد و موازنه قدرت را به وضعيت قبلي بازگرداند روياي عربستان سعودي در منطقه بود كه امكان‌پذير نشد. البته تلاش عربستان موجب شد كه شرايط عراق، شرايط ناپايدار و ناامني باشد.

يكي ديگر از گزينه‌هاي عربستان، يافتن جايگزيني براي عراق بود كه مي‌توانست سوريه باشد. در همان مقاطع و قبل از بحران هم شايعات و اخبار زيادي پخش مي‌شد مبني بر اينكه طرح‌هايي براي تغيير حاكميت در سوريه وجود دارد. طرح‌هايي مانند تقويت يكسري شخصيت‌هاي همراه با سوريه و تشكيل مجموعه‌اي از اين شخصيت‌ها كه اعمال فشار كنند. از جمله خدام، رفيق حريري و جنبلاط چهره‌هايي بودند كه هسته اوليه اجراي سياست‌هاي عربستان را در داخل سوريه اعمال مي‌كردند. اين هسته به دنبال اين بود كه يا تغيير روش و عملكرد دولت اجرا بشود، يا اينكه اين حاكميت تغيير كند. ترور رفيق حريري يكي ديگر از حوادث مهمي بود كه اتفاق افتاد و متهم كردن دولت سوريه به دست داشتن در اين اتفاق و اعمال فشار به دمشق، براي مدتي بحراني را در اين كشور ايجاد كرد. اگر اين وضعيت را براي هر كشور ديگري با دموكرات‌ترين حاكم نيز ايجاد كنيد، وقتي كه مشغله و دغدغه امنيتي و خارجي به او اجازه ندهد، قطعا اولويت او بازگردان و استقرار ثبات در كشور است و برقراري دموكراسي در اولويت دوم قرار خواهد گرفت.

* مقتدي صدر درچند روز اخير موضع‌گيري متفاوتي در قبال بشار اسد داشته است. وي روحاني شيعه‌اي است كه از بشار اسد خواسته به خاطر مردم خود كنار برود. اگر بشار اسد در اوايل بحران با بيان اينكه براي جلوگيري از خونريزي بيشتر كنار مي‌روم، رفته بود ما امروز با چه سوريه‌اي روبه رو بوديم؟

** سوال اينجاست كه چه كسي جاي او بيايد. در صحنه بين‌المللي اين رويه كه با هر حادثه‌اي حاكم بركنار بشود و شخص ديگري جايگزين او شود، قابل پذيرش نيست. يكي از روش‌هاي تغيير حاكميت‌ها هميشه سخت‌افزاري نيست بلكه يكي از روش‌هاي آن انجام يك‌سري اقدامات اينگونه‌اي است كه متاسفانه در طول اين سال‌ها تبديل به يك رويه شده است و ما شاهد نقض قوانين بين‌المللي هستيم. اينكه يك طيف تحت معارضه فعال مي‌شوند و بعد هم كشورها در حمايت از آن معارضه وارد عمل مي‌شوند و مي‌گويند شما از حاكميت كنار برويد تا اين معارضه جايگزين شود. اگر مساله اقليت و اكثريت را در نظر بگيريم، در ابتداي بحران سوريه اكثريت در اختيار دولت بشار اسد بود. ثانيا بشار اسد روش‌هاي متعددي را براي پاسخگويي به معارضه انتخاب كرده بود.

* آيا پيشنهاد مشخصي براي مذاكره هدفمند به معارضه داده بود؟

** بشار اسد به شخص فاروق الشرع مسووليت داد تا با مجموعه گروه‌هاي معارض وارد مذاكره شود و تصميم‌گيري‌هايي صورت بگيرد تا اين تصميمات اجرايي شوند. اسد همزمان هم يك‌سري خواسته‌هايي را كه از جانب اكراد مطرح بود پاسخ داد. رييس‌جمهور سوريه در طول اين مدت قانون اساسي را در سوريه تعديل كرد و قانون جديد انتخابات را براي انتخابات رياست‌جمهوري بنا نهاد. وي زمان رياست‌جمهوري را تغيير داد و قانون وضعيت ويژه و فوق‌العاده را لغو كرد. اما قرائت من به عنوان ناظر حاضر در ميدان اين بود كه معارضه تصميم خود را به دليل فضا و نگاه بين‌المللي و حمايت‌هايي كه از كشورهاي متعدد داشت گرفته بود و حاضر نبود از سقف خواسته خود كنار بيايد. اين سقف خواسته هم يا رفتن بشار اسد بود يا بحران. معارضه ديگر قصد مشاركت در حاكميت را نداشت چرا كه در يك مقطع بشار اسد در تشكيل دولت بخشي از معارضه را در جريان مشاركت داد.

* اين ميزان مشاركت دادن در قدرت در چه سطحي بود؟

** بشار اسد آقاي قدري جميل را به عنوان يكي از شخصيت‌هاي معارض كه خواستار بركناري وي بود به عنوان معاون نخست‌وزير در قدرت مشاركت داد. وي از علي حيدر به عنوان يكي از شخصيت‌هاي معارضه دعوت كرد و از شخصيت‌هاي ديگر هم دعوت كرد اما معارضه اين پيشنهاد را نپذيرفت.

جمهوري اسلامي ايران نيز در مقام حسن نيت، تلاش‌هاي متعددي را براي ايجاد فضايي آرام كه منجر به حل و فصل سياسي مساله شود، انجام داد. ما حتي با بخش‌هايي از معارضه و جريان اخوان‌المسلمين نيز ارتباط برقرار كرديم. آقاي دكتر صالحي مستقيما با يكي از شخصيت‌هاي برجسته و چهره واضح معارضه گفت‌وگو داشتند. در كنار اين، ما در تهران نشست‌هايي را برگزار كرديم كه شخصيت‌ها و چهره‌هاي معارضه در آن حضور داشتند و در اينجا با نمايندگان دولت سوريه توافق‌هاي اوليه‌اي را انجام دادند. اين به عنوان گام و حركت اوليه، گام خوبي بود ولي بناي معارضه اين نبود كه از طريق حل و فصل و مشاركت سياسي به نتيجه برسد. معارضه به دنبال اين بود كه حاكميت را به عهده بگيرد. همين الان هم اگر معارضه در گفت‌وگوهاي ژنو يا آستانه شركت مي‌كند، به دنبال اين است كه حاكميت را در اختيار بگيرد. بنده شخصا معتقد هستم معارضه‌اي كه به دنبال دستيابي به حقوق واقعي خود است، حق مردم سوريه است اما متاسفانه اين معارضه به سرعت از آن روش مسالمت‌آميز و گفتمان سياسي دور شد و دست به سلاح برد. دست بردن به سلاح، بهانه‌اي براي فراهم شدن زمينه جهت ورود جريان‌هاي تروريستي و گروه‌هاي مسلح به سوريه شد و عملا فضاي حركت سياسي و فضاي انقلاب و خواسته دموكراسي را تبديل به يك فضاي سرشار از تروريسم كرد.

* بهانه آنها اين است كه بشار اسد دست به سركوب خشونت‌آميز اعتراضات صلح‌آميز زد و معارضه هم براي همين دست به سلاح برد.

** نخستين درگيري مسلحانه‌اي كه اتفاق افتاد در جسر الشقور بود. در اين درگيري حدود ٢٠ نفر از سربازان ارتش سوريه و نيروهاي امنيتي اين كشور توسط معارضه گرفته شده و گردن زده شدند و در مقابل دوربين‌ها به نمايش گذاشته شدند. طبيعي است كه جريان نيروهاي امنيتي سوري هم اقدامات ناشايستي را انجام دادند ما نبايد تماما معارضه را متهم كنيم به اينكه خطا كرده است. قطعا خطا از طرف حاكميت هم بوده كه همين مساله بحران و شكاف بين جامعه را تعميق كرد. در كنار آن تحريك برخي رسانه‌ها و سناريو‌سازي‌هاي مختلفي صورت گرفت كه هم جامعه جهاني و هم فضاي داخلي را به سمت تنش و اختلافات بيشتر برد.

* بشار اسد مي‌دانست كه توان رويارويي با هياهوي رسانه‌اي غرب و اعراب را ندارد. بعد از شش سال جنگ، الان چهره‌اي كه از بشار اسد در نتيجه همين تبليغات ساخته شده، چهره ديكتاتوري است كه مي‌گويند عليه مردم خودش از سلاح شيميايي استفاده مي‌كند. سوريه در نتيجه بحران به آواره‌اي بدل شده است. هرچه از دمشق فراتر مي‌رويد وضعيت اسفناك هم بيشتر ملموس مي‌شود. آيا چنين سابقه‌اي براي يك رييس‌جمهور مطلوب است؟

** اكنون در سوريه شاهد جنگ اراده‌ها هستيم و بناي هر دو طرف بر ايستادگي و مقاومت است. با پيشرفت بحران چهره طرف مقابل كه چهره تروريسم است روشن‌تر و اين فضاي ايستادگي و مقاومت هم بيشتر مي‌شود. شايد كسي اول بحران چنين فضايي را تصور نمي‌كرد و نمي‌دانست كه طرف مقابل كه معارضه هم ناميده مي‌شود چنين چهره خشني دارد و سياست زمين سوخته را دنبال مي‌كند. در يك مقطع زماني ما شاهد اين بوديم كه همين كشورهايي كه الان بشار را محكوم مي‌كنند، مي‌گفتند كه براي مقابله با جريان تروريستي به او نياز داريم. يعني رفتن بشار اسد از دستور كار اين كشورها خارج شده بود و براي مقابله و مبارزه با اين جريان‌ها و گروه‌ها، حضور بشار به يك ضرورت تبديل شده بود.

* الان هم بعد از حمله نظامي و اتهام‌هاي استفاده از تسليحات شيميايي اين حضور يك ضرورت است؟

** بله، الان هم حضور وي يك ضرورت است. متاسفانه برخي رسانه‌هاي معاند و معارض به هر وسيله‌اي براي رسيدن به اهداف شان متمسك مي‌شوند. بشار اسد متهم شده ولي هيچ سندي در جهت اثبات اتهام او ارايه نشده است. بر اساس سناريوي تعريف شده، معارضه سلاح‌هاي شيميايي را فراهم كرده، اطلاعات ناصحيحي به بخشي از نيروهاي امنيتي داده شده و حمله شيميايي صورت گرفته است. حلقه دوم اين سناريو، عمليات نظامي امريكا بود و رسانه‌ها هم مي‌توانند يكي ديگر از حلقه‌هاي اين سناريو باشند. وضعيت اينگونه نيست كه رسانه‌ها تبليغ مي‌كنند.

* تاريخ پر از چهره‌هايي است كه هيچگاه اتهام آنها ثابت نشد ولي به هر حال همواره از آنها به تلخي ياد شد. در جريان حمله به عراق هم هيچگاه تسليحات كشتارجمعي پيدا نشد.

** آيا ما بايد در مقابل اينها تسليم بشويم؟

* خير ما نبايد تسليم بشويم. اما مردم سوريه در اين ميان قرباني شدند. آمار بالاي كشته‌شدگان، آوارگان و پناهندگان متاثركننده است. دولت سوريه به هرحال بايد تا حدودي پيش‌بيني چنين وضعيتي با تطويل بحران را مي‌كرد.

** درست است و ما هم از چنين شرايطي ناراحت هستيم اما اين اشكال از حاكميتي است كه بر جهان رسانه سيطره پيدا كرده است. جمهوري اسلامي ايران هم از اين فضا خسارت ديده و هزينه‌هايي پرداخت كرده است. ما اقداماتي را در راستاي استفاده صلح آميز از امكانات هسته‌اي انجام مي‌دهيم اما آنها فضا را به گونه‌اي طراحي كرده بودند كه به تصورشان جمهوري اسلامي ايران به سمت توليد سلاح هسته‌اي مي‌رود. اقداماتي كه دولت آقاي روحاني انجام داد، اقدامات بسيار تاثير‌گذاري بود كه حسن‌نيت جمهوري اسلامي ايران را اثبات كرد ولي همچنان مشاهده مي‌كنيم كه سياست دولت امريكا و رسانه‌ها همان سياست پيشين است. همين رسانه‌هايي كه ما به آنها خوش آمد مي‌گوييم، مجددا به يك فضاي ضد جمهوري اسلامي ايران بازخواهند گشت و براي تقويت چنين فضايي تلاش هم مي‌كنند. ما به عنوان جمهوري اسلامي ايران و افكار عمومي ما نبايد متاثر از رسانه‌ها باشد. در واقع شايد ما هم علاقه‌مند به اين وضعيت در سوريه و آقاي بشار اسد نيستيم ولي اين دليل نمي‌شود كه روايت رسانه‌ها ما را متقاعد كند.

* اگر امروز انتخابات در سوريه برگزار بشود، بشار اسد راي مي‌آورد؟

** اگر انتخابات آزاد و بدون تاثير خارجي برگزار بشود، آقاي بشار اسد مي‌تواند راي بياورد.

* منظور شما از تاثير خارجي چه هست؟

** اينكه كشورهاي حامي گروه‌هاي مسلح دست از حمايت‌هاي مالي و تجهيزاتي خود بردارند.

* اگر چنين اتفاقي قابل تحقق بود كه بحران وارد هفتمين سال خود نمي‌شد؟

** اين كشورها بايد پول خود را به جاي اينكه خرج خريد سلاح براي معارضه و گروه‌هاي تروريستي كنند آن را در پيشبرد راهكار سياسي در سوريه هزينه كنند. اگر جامعه جهاني به مردم سوريه اجازه بدهد كه سرنوشت‌شان را خودشان تعيين كنند، از طريق گفتمان سياسي هر گونه اقدامات گروه‌هاي مسلح را متوقف كنند، كليه راه‌ها و مرزها را روي گروه‌هاي مسلح ببندند و زمينه را براي گفتمان سياسي فراهم كنند، هر نتيجه‌اي كه از اين گفت‌وگوهاي سياسي خارج بشود براي همه بازيگران خارجي بايد قابل احترام باشد.

* اين گفت‌وگوهاي سياسي در همان شش سال پيش كه هنوز خوني ريخته نشده بود، اصلا شكل هم نگرفت. حتي معارضه حاضر به صحبت كردن هم نشد. بعد از شش سال جنگ و خونريزي و توليد نفرت چگونه انتظار داريد كه گفت‌وگوهاي سياسي شكل بگيرد و نتيجه آن تداوم دولت بشاراسد باشد؟

** اگر گفت‌وگوهاي سياسي شكل بگيرد و در نتيجه مذاكرات دو طرف بنا بر نبودن بشار اسد باشد اين هم براي جمهوري اسلامي ايران قابل احترام است. مهم اين است كه از طريق نظامي، نتيجه‌اي بر مردم سوريه تحميل نشود.

* شكل‌گيري چنين روندي به نظر بسيار طولاني است. بنابراين بايد انتظار تطويل بيشتر بحران در سوريه را داشته باشيم؟

** خير. اين بستگي به مردم سوريه دارد كه خودشان به اين قناعت برسند كه زمان پايان بحران رسيده است.

* كدام مردم سوريه؟ مگر چند نفر در سوريه مانده‌اند و از همان جمعيت مانده چندنفر توان به كرسي نشاندن حرف خود را دارند؟

** به هر حال مردمي كه در سوريه هستند، تاثيرگذار هستند. جامعه سوريه هنوز زنده است. مردم سوريه زنده هستند و حيات دارند. به داخل سوريه كه برويد، بسياري از شهرهاي بزرگ كه به قول عرب‌ها به آن مليان مي‌گويند، پراز جمعيت است. در سوريه جمعيت دمشق يك و نيم برابر وضعيت طبيعي خودش شده است. در حما، لاذقيه، طرطوس و ديگر شهرهاي بزرگ سوريه مردم به زندگي خود ادامه مي‌دهند. طبق آمار سازمان ملل، در خارج از سوريه چيزي حدود پنج ميليون آواره هستند. بنابراين از بيست و دو ميليون، هفده ميليون مي‌ماند كه چيزي حدود دوازده ميليون از اين هفده ميليون مستقيما نان خور دولت سوريه هستند و اين وضعيت را پذيرفته‌اند. آنها براي تامين امنيت خود پذيرفته‌اند كه ذيل حاكميت سوريه زندگي كنند.

* آيا امروز از آتش بس چيزي جز اسم باقي‌مانده است؟

** به اعتقاد من، آتش بس در سوريه غير واقعي است و آن هم به دليل اين است كه انتخاب استراتژيك معارضه، آتش بس نيست.

* آيا بعد از اين حمله نظامي ممكن است كه معارضه جسورتر هم بشوند و به سمت نقض آتش‌بس براي تصاحب زمين‌هاي بيشتر بروند؟

** حتما اين گونه است. يكي از نتايج حمله امريكا تشويق گروه‌هاي مسلح به عمليات مسلحانه بيشتر است. آنها احساس مي‌كنند كه يك پشتوانه قوي‌تر و فعال‌تري را به دست آورده‌اند. طرح حل نظامي بحران مجددا روي ميز آمده است. زماني بود كه به دليل فعاليت‌ها و نشست‌هايي كه جمهوري اسلامي ايران و روسيه انجام داد و با همراهي تركيه روبه‌رو شد، حل سياسي بحران تقريبا شاكله خود را پيدا كرده بود. نشست‌هايي كه در آستانه و ژنو برگزار شد حل سياسي بحران سوريه را تقريبا به صورت يك ادبيات رايج بين بازيگران مختلف جا انداخته بود. ولي الان با اين اقدام نابخردانه امريكا، عملا حل نظامي به اولويتي براي سايرين بدل شده است. اين مساله بازيگران اعم از گروه‌هاي مسلح و كشورهايي كه در واقع به عنوان بازيگر در صحنه سوريه قرار دارند، مانند روسيه، عربستان و تركيه را در مسير حركت‌هاي نظامي تندتر قرار مي‌دهد.

* آيا مي‌توانيم، بگوييم كه اين حمله نظامي پايان مثلث تركيه، روسيه، ايران خواهد بود. شاهد برگزاري نشستي در روسيه با حضور وزراي امورخارجه ايران، روسيه و سوريه بوديم در حالي كه تركيه حضور نداشت.

** انگيزه‌اي كه تركيه را وادار به ورود به مذاكرات سياسي كرد، همچنان باقي است. ترك‌ها از دو مساله نگراني دارند: يكي تروريسم كه دامن تركيه را گرفته است. دوم خطر كردي كه مناطق مرزي اين كشور را مورد تهديد قرار مي‌دهد. اين دو عامل موجب شد اولويت‌هاي تركيه در بحران سوريه تغيير كند و اين دو عامل همچنان باقي است.

* اگر تركيه در بحث مبارزه با تروريسم دنبال تغيير شركاي خود باشد چطور؟ مثلا امريكاي ترامپ را جايگزين روسيه كند؟

** قطعا يك گوشه چشم ترك‌ها به سمت امريكا است. ترك‌ها از روي كارآمدن ترامپ خرسند بودند و تلاش كردند تا تزها و رويكردهايي را كه از جانب اوباما پذيرفته نمي‌شد از طريق ترامپ اجرايي كنند. از جمله اقدامات مختلف و متعدد آنها پررنگ شدن فعاليت نظامي در سوريه، حضور مستقيم نظامي در اين كشور پيشنهاد تشكيل منطقه امن بود. زماني كه ترك‌ها در آستانه مذاكره مي‌كردند چشم شان به واشنگتن بود. اگر ترك‌ها احساس كنند كه منافع شان و دو عاملي كه موجب شده به سمت گفت‌وگوهاي سياسي بيايند از طريق همكاري جدي‌تر با امريكايي‌ها تحقق پيدا مي‌كند، امكان چرخش مجدد تركيه به سمت امريكا و محور هم‌پيمانان امريكا وجود دارد.

* وزير خارجه امريكا با شعار دور كردن روسيه از بشاراسد به مسكو رفت. اروپايي‌ها حاضر هستند براي دور كردن روسيه از دولت بشار، امتيازهاي بسياري بدهند. يكي از اين امتيازها اين است كه روسيه‌اي كه به دليل ماجراي اوكراين از گروه ٨ اخراج شد اكنون مي‌تواند دوباره عضويت خود را فعال كند. از سوي ديگر روسيه سرمايه‌گذاري سياسي و نظامي فاحشي در سوريه كرده است. آيا ممكن است شخص بشار اسد به برگ مصالحه بدل شود؟

** نمي شود فكر روس‌ها را خواند. روس‌ها در طول مدت بحران سوريه ثابت كردند كه ظرفيت و آمادگي اين را دارند كه هزينه مورد نظر را پرداخت كنند و بر سر مواضع خودشان بايستند. اين نخستين بار نيست كه روس‌ها زير فشار قرار دارند. زماني كه روس‌ها تصميم گرفتند به طور جدي وارد بحران سوريه بشوند، منافع اقتصادي آنها از خيلي جهات مورد تهديد قرار گرفت و به آنها هشدار داده شد. از جمله عرب‌ها كه منافع اقتصادي كلاني داشتند در پشت پرده تهديدهاي بسياري كردند. همچنين موارد تشويقي بسياري هم به روس‌ها پيشنهاد شد. به اعتقاد من روسيه در بحران سوريه رويكرد استراتژيكي را اتخاذ كرده كه اين فقط مختص پرونده سوريه نيست و يك نگاه و رويكرد كلان استراتژيك اين كشور است. روسيه يك سري التزامات و تعهدات بين‌المللي را دارد و قطعا شركاي بين‌المللي دارد كه بايد وضعيت آنها را هم رعايت بكند. ولي به اين مفهوم نيست كه روسيه از منافع استراتژيك خودش به نفع شركا و كشورهاي رقيب دست بكشد. از جمله مكان‌هايي كه روسيه به آن به عنوان يك نقطه استراتژيك در سياست كلان بين‌المللي خودش نگاه مي‌كند، سوريه است.

* قبل از اين حمله نظامي، بشار اسد پاي ميز مذاكره دست برتر را داشت. كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس و امريكا به حاشيه رانده شده بودند. اين حمله نظامي تا چه اندازه بر موقعيت سياسي تيم مذاكره‌كننده سوريه و حاميان منطقه‌اي بشار اسد تاثيرگذاشت؟

** دست برتر مذاكراتي ما يك فن مذاكراتي و ديپلماتيك بود ولي مهم‌تر از آن وضعيت و جايگاه ما در معادلات ميداني سوريه بود. ما به عنوان عامل تاثيرگذار درجه يك يا دو در معادلات جهاني پذيرفته شده‌ايم. همه اعتراف بر اين داشتند كه حل بحران سوريه بدون توجه به نقش جمهوري اسلامي ايران امكان‌پذير نخواهد بود. اين عامل همچنان به قوت خود باقي است. زماني بود كه جمهوري اسلامي ايران دايما مورد توجه نماينده سازمان ملل و كشورهاي مختلف و متعدد بود. زماني هم بود كه جمهوري اسلامي ايران را براي مذاكرات دعوت نمي‌كردند و يك زماني هم شرايط برگشت. اين ذكاوت و توانمندي جمهوري اسلامي ايران را مي‌رساند. ما در صحنه تحولات منطقه‌اي قابل حذف نيستيم.

* قابل حذف نيستيم، اما آيا با اين حمله نظامي و فشارهاي رواني ناشي از حمله شيميايي كه بشار اسد با يا بي‌مدرك متهم در آن شناخته مي‌شود، مي‌توانيم مطالبات خود را مانند گذشته پيگيري كنيم؟

** بله. ابزار و امكاناتي كه ما در بحران سوريه در اختيار داريم حضور ما در روند حل سياسي سوريه را به همگان تحميل كرده است.

* امريكايي‌ها مي‌گويند كه حمله اخير هدفمند و به تلافي خان شيخون انجام شده است. آيا شما فكر مي‌كنيد كه دخالت نظامي امريكا در همين حد محدود خواهد ماند يا خير؟

** من فكر مي‌كنم كه امريكايي‌ها به صورت محدود اين كار را انجام داده‌اند. امريكايي‌ها به دلايل مختلف امكان گسترده‌تر كردن حضور خود را در تحولات سوريه ندارند. آنها صرفا به علل خاصي اين حمله به پايگاه الشعيرات را انجام دادند. پرستيژ و ژست امريكا در سطح بين‌المللي به دليل مواضع بي‌ثبات ترامپ از بين رفته بود و رييس‌جمهور امريكا براي بازگرداندن اين ژست دست به اين حمله نظامي هدفمند زد. از سوي ديگر امريكايي‌ها با اين حمله در تحولات تاثيرگذار منطقه‌اي و بين‌المللي اعلام حضور مجدد مي‌كنند.

حمله نظامي امريكا به سوريه كه همراه با واكنش‌هاي بين‌المللي بود در واقع در حد تست است. به همين خاطر اين حملات بسيار دقيق و مطالعه شده بود به گونه‌اي كه اين عمليات در حدواندازه خود محدود بماند و ابعاد گسترده‌اي به خودش نگيرد. از اين رو است كه مي‌بينيم امريكايي‌ها قبل از انجام عمليات، سيگنال‌هاي لازم را به روسيه مي‌دهند، روس‌ها به سوري‌ها اطلاع مي‌دهند و سوري‌ها هم امكانات را در حد امكان خودشان خارج مي‌كنند.

برخي تحليلگران مي‌گويند اقداماتي را كه امريكايي‌ها در پايگاه الشعيرات انجام داده‌اند، در واقع حركت نمايشي بيش نبوده است. اين حمله خسارت جدي وارد نكرد، تغييري را در موازنه ميداني ايجاد نكرد و بيش از آنكه بخواهد در ميدان تغييري ايجاد كند، در جامعه بين‌المللي، صرفا يك حالت رواني ايجاد كرد كه اين فضا هم به مرور از بين خواهد رفت.

امريكايي‌ها در حال حاضر ابزار نظامي لازم براي حضور وسيع‌تر در سوريه را در اختيار ندارند. امريكايي‌ها پيش از اين حمله مستقيم نيز در سوريه حضور داشتند و بخشي از فضاي سوريه در اختيار امريكايي‌ها و ائتلاف امريكايي بود ولي اهداف آنها محقق نشد چرا كه در ميدان نيرويي كه بتواند از عمليات هوايي در راستاي تحقق اهداف تصويب شده استفاده كند، حضور نداشت.

* بنابراين اين حمله نظامي را گوياي تبيين استراتژي جديد امريكا در سوريه كه حل‌وفصل نظامي مساله با دخالت مستقيم باشد، نمي‌دانيد؟

** خير. در حال حاضر امريكا در افق سوريه دچار يك استراتژي نامعلوم است. نمي‌داند كه چه كاري بايد انجام بدهد. آيا با دولت بشار اسد براي مبارزه با تروريسم همراهي كند؟ آيا دولت بشار را بزند؟ چه نتيجه‌اي از خروج دولت بشار خواهد گرفت؟ افقي كه در برابر سياست‌گذار امريكايي وجود دارد، افق مبهمي است. به همين خاطر براي حضور مستمر نمي‌تواند تصميم درستي بگيرد. تجربياتي كه در عراق، افغانستان، ليبي براي امريكا به وجود آمد، همه اينها سناريوهايي است كه اولا امريكا تجربه كرده است و اگر تصميم‌گذار امريكايي عبرت نگيرد، بايد شك كنيم. تصور من اين است كه تيم آقاي ترامپ و مجموعه تصميم‌گيرنده امريكايي بالاخره داراي عقل است. رويكردها بعضا افراطي است اما مقداري حالت اعتدال به خود مي‌گيرد. اين عقل مانع از اين خواهد شد كه امريكايي‌ها به صورت گسترده و وسيع آن‌گونه كه در عراق، افغانستان و ليبي اقدام كردند در سوريه وارد عمل شوند.

* مردم سوريه امروز مي‌گويند كه قرباني جنگ‌هاي نيابتي شده‌اند. منظور از جنگ نيابتي هم روسيه و امريكا است و هم ايران و عربستان سعودي. در روزهاي اوليه بحران، جمهوري اسلامي ايران چه ارتباط‌هايي با عربستان سعودي و كشورهاي حاشيه خليج فارس براي كنترل و مديريت بحران گرفت؟

** ما بارها و بارها با قطري‌ها، ترك‌ها و سعودي‌ها صحبت كرديم. حتي در نشستي كه در مصر تشكيل شد در سطح عالي شركت كرديم و از همه خواستيم كه براي حل و فصل سياسي موضوع به گفت‌وگو روي آورند. ولي متاسفانه تعمد دستگاه ديپلماسي سعودي به دلايل مختلف مانع از نزديكي نگاه بازيگران منطقه‌اي براي حل و فصل سياسي بحران شد. اعتقاد جمهوري اسلامي ايران بر اين است كه حل و فصل سياسي بحران‌ها بايد در درون منطقه انجام بشود. هر مقدار كه بازيگران منطقه‌اي در حل‌و فصل بيشتر شوند و نقش بازيگران خارجي كمتر شود، منافع جمعي و مشترك بهتر تامين خواهد شد. متاسفانه عربستان و برخي ديگر كشورهاي عربي حاضر به چنين گفتمان ساده‌اي در منطقه نبودند.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=72263

ش.د9600394