تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۷  ، 
شناسه خبر : ۳۰۳۶۱۹
پایگاه بصیرت / دكتر حميدرضا جلايي‌پور/ استاد جامعه‌شناسي دانشگاه تهران

(روزنامه اطلاعات ـ 1396/05/02 ـ شماره 26774 ـ صفحه 2)

در گروه‌هاي تلگرامي‌كاريكاتوري را به نقل از يك روزنامه در موضوع فرار مغزها «شاهكار» ناميدند. ظاهراً طراح كاريكاتور تلويحا مي‌خواهد بگويد در حالي كه جمهوري اسلامي‌گيس‌ها را كنترل مي‌كند آمريكا مغزهاي ما را مي‌ربايد. در گروه‌هاي تلگرامي‌نيز كساني كه منتقد وضع موجودند، فوت مريم را بهانه‌اي براي نقد جمهوري اسلامي‌قرار دادند. من در برابر اين ارزيابي منفي سه نكته دارم.

اول اين كه اتفاقا مريم ميرزاخاني مصداق فرار مغزها نيست بلكه برعكس مصداق توانايي جامعه مدرن ايران و جمهوري اسلامي‌است. حالا چرا؟ او فرزند با استعداد يك خانواده كارمند معمولي بوده است. آموزش و پرورش هم با تاسيس مدرسه تيزهوشان او را جذب كرده و در جريان برگزاري مسابقات المپياد رياضي مريم طلا گرفته و توانايي‌اش براي جامعه شناخته شده است. سپس در بهترين مركز رياضي كشور(دانشگاه صنعتي شريف) مشغول به تحصيل رياضي شده است. بعد با تأييد و راهنمايي اساتيد همين دانشگاه او به بهترين دانشگاه رياضي جهان در آمريكا رفته است. پس از آن هم او راحت به ايران مي‌آمده و با دانشگاه صنعتي شريف ارتباط علمي‌داشته است. تا اينجا جمهوري اسلامي‌كوتاهي نكرده است. چه بسا دختراني در افغانستان استعدادهاي درخشان داشته باشند ولي زمينه رشدشان فراهم نشود. از اين رو مريم مصداق خوبي براي نقد جمهوري اسلامي‌نيست.

دوم اين كه «مهاجرت» نيروهاي كيفي واژه بهتري بجاي «فرار» مغزها است. كاربرد فرار مغزها از بي‌توجهي به ويژگي‌ «پويايي تحرك اجتماعي» در زندگي مدرن ناشي مي‌شود. اساتيد مريم گفته‌اند او استعداد حل مسائلي را در علم رياضي داشته، كه هر دو سه دهه يكبار چنين استعدادهايي در جهان ظهور پيدا مي‌كنند. اگر او با اين استعداد ژاپني، يا آلماني يا انگليسي هم بود شايسته بود به مراكز رياضي جهان(دانشگاه‌هاي‌هاروارد، پرينستون و استنفورد) مهاجرت كند. لذا مريم از ايران فرار نكرده و به مركزي كه شايسته‌اش بوده مهاجرت كرده و اتفاقا رابطه خوبي با ايران و نهادهايش داشته است. سوم اين كه البته ميزان بالاي مهاجرت نيروهاي كيفي ايران پس از انقلاب يك امر آسيب شناسانه است چه بسا اگر ايران به طور جدي تري در مسير توسعه درون زا، دموكراتيك و مبتني بر عدالت اجتماعي حركت كند، از ميزان مهاجرت نيروهاي كيفي كم شود. ولي در مجموع حتي در شرايط تحكيم دموكراسي اين مهاجرت‌ها نه در ايران و نه در كشورهاي ديگر ريشه كن نمي‌شود(در ضمن مصداق مهاجرت مريم در برابر كنترل موهاي زنان قرار نمي‌گيرد، چون او به خاطر حجاب از ايران مهاجرت نكرده است.)

متاسفانه در ميان مخالفان وضع موجود و جمهوري اسلامي‌مد شده كه هر چه دم دستشان مي‌آيد(در اين جا فوت جانكاه مريم ميرزاخاني) به عنوان نقد عليه جمهوري اسلامي‌به كار مي‌برند. اين ديگر نقد نيست بلكه نوعي توجيه براي نفي هست. همانطور كه اشاره شد اتفاقاً موضوع مريم ميرزاخاني مصداق توانايي جامعه مدرن ايران و جمهوري اسلامي‌است. در صورتي كه ما مي‌توانيم در زمينه‌هايي بجاي ديگري جمهوري اسلامي‌را نقد كنيم. مثلا ما مي‌توانيم بگوييم در انتخابات 96 مردم روحاني را انتخاب كردند چرا در درون همين نظام بخشي از آن نمي‌گذارد روحاني در تحقق وعده‌هايش‌ كابينه‌اش را بچيند، وعده‌هايش را انجام دهد ـ ديديد روز بعد از رأي گيري رأي مردم را حرام ناميدند، با بني صدر مقايسه‌اش كردند!

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2017\07\07-23\22-17-41.htm&storytitle=%E3%E5%C7%CC%D1%CA%20%E4%CE%C8%90%C7%E4%20%E6%203%20%E4%DF%CA%E5

ش.د9601320