تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۵۸۴۴
گفتاري از حجت‌الاسلام خسروپناه پيرامون الزامات تمدن‌سازي

(روزنامه جوان ـ 1396/03/31 ـ شماره 5119 ـ صفحه 10)

يكي از ابهامات درباره تمدن‌سازي اسلامي، خلأهاي جدي كنوني در جامعه و آسيب‌هايي است كه به نظر مي‌رسد شايد با وجود چنين آسيب‌هايي، سخن از ساخت تمدن دشوار باشد.

يكي از ابهامات درباره تمدن‌سازي اسلامي، خلأهاي جدي كنوني در جامعه و آسيب‌هايي است كه به نظر مي‌رسد شايد با وجود چنين آسيب‌هايي، سخن از ساخت تمدن دشوار باشد. حجت‌الاسلام خسروپناه در گفتاري كه در ذيل خواهد آمد و تلخيص شده از گفت‌وگويي است كه اخيراً با خبرگزاري مهر داشته‌اند، به اين سؤال پاسخ مي‌دهند كه آيا با وجود مشكلات كنوني، توجه به امر تمدن‌سازي ممكن است؟

ريشه نرم‌افزاري تمدن نوين اسلامي

تمدن در واقع مجموعه‌اي از سخت افزارها و نرم افزار‌هاي بشري است؛ به عبارتي وقتي بشر به ايجاد سخت افزار‌ها و نرم افزارهايي در راستاي نيازمندي‌هاي انساني مي‌پردازد، به گونه‌اي كه اين دستاوردها بتوانند بر جوامع و اجتماعات ديگر نيز اثرگذار باشند، اين رويكرد را تمدن‌سازي مي‌نامند؛ لذا مي‌توانيم مؤلفه‌هايي مانند علم، معرفت، معيشت، سلامت و امنيت را از اركان اساسي تمدن ذكر نماييم. به تعبيري اگر جامعه‌اي بتواند يك مدل و تعريف و نظرياتي از معرفت، سلامت و امنيت را ارائه نمايد، به گونه‌اي كه متفاوت و مجزا از نظريه‌ها و ايده‌هاي ديگران باشد و اين مدل‌ها بتوانند پاره‌اي از معضلات انسان و جامعه معاصر را حل و فصل نمايند و همچنين اين نرم افزارها و سخت افزارهاي انساني، توان اثرگذاري بر جوامع ديگر را نيز داشته باشند، مي‌توان گفت كه اين پروسه، مختصات تمدن است.

در باب تمدن نوين اسلامي، وقتي صحبت از تمدن اسلامي مي‌شود، بايد گفت كه منظور در واقع رويكردي است كه بايد در محضر عقلانيت و همچنين حكمت اسلامي بنا و بنيان نهاده شود. در واقع بايد بيان كرد كه ريشه تمدن نوين اسلامي، حكمت اسلامي است كه از اين ريشه و اساس، معرفت، امنيت و سلامت منبعث خواهد شد.

لازمه تمدن‌سازي، شرايط آرماني نيست

اساساً اين رويكرد در جهت رفع و برطرف كردن معضلات و مصائب انسان معاصر تعريف و تبيين مي‌گردد. در رويكرد اسلامي و با توجه به اهتمام اسلام به مباني حكمي و فلسفي، تمدن نوين اسلامي، نوع و مدلي كامل‌تر از تمدن غربي و اروپايي خواهد بود. اينكه بيان مي‌شود جامعه دچار بحران و معضل نبايد وارد مقوله تمدن‌سازي شود، امري نادرست و ناصحيح است. جامعه اسلامي هرگز قائل به رفع و حل و فصلِ تمام مناقشات و معضلات نبوده و نيست. در اين باب كه گفته مي‌شود تمدن فقط در جامعه بدون معضل شكل و قوام مي‌گيرد بايد بيان كرد كه اين رويكرد، ازديدگاه و منظر ديني، فقط در زمان امامت و سقايت حضرت ولي عصر(ارواحنا له الفداء) روي خواهد داد كه به تعبيري گرگ و ميش نيز در كنار يكديگر همزيستي مسالمت آميز خواهند داشت. فقط در عصر ظهور است كه مناقشات و درگيري‌ها پايان مي‌پذيرد و يك زندگي بهشتي در زمين شكل مي‌گيرد. اين رويدادها مختص عصري است كه به عصر مهدوي معروف و مشهور است ولي جامعه اسلامي در حال حاضر و بنا به ايجاد تحول و بنا به مقدورات و مقتضياتش بايد در مسير تمدن و فرهنگ عقلاني و انساني گام بردارد و وجود معضل و مشكل، وظيفه جامعه اسلامي را در مسير نيل به بنيان‌هاي عقلي و فطري الهي و انساني، سلب نمي‌نمايد.

تمدن پروسه فرهنگي است نه آيين‌نامه دستوري

اساساً بحث تمدن، يك مقوله و توصيه اخلاقي و يك آيين نامه اجرايي و حكومتي نيست؛ تمدن يك فرايند و پروسه‌اي است كه نيازمند صرف زمان و توان است. بايد گفت: اولين و ابتدايي‌ترين گام در مسير نيل به تمدن نوين اسلامي؛ دستيابي به اراده و همت جمعي انسان‌ها، به خصوص در ميان نخبگان و انديشمندان است.

اگر ما در جامعه نخبگاني داشته باشيم كه منفعل باشند و همچنين هويت خود را فراموش كرده باشند و نيز استقلال و ماهيت ملي و فرهنگي خود را از ياد برده باشند يا اينكه نخبگاني داشته باشيم كه تنها چشم و گوششان به سمت تمدن‌ها و دستاوردهاي ديگران است بايد گفت كه اساساً با چنين نخبگان و انديشمنداني، هيچ تمدني آغاز نخواهد شد. زماني كه جامعه و نخبگان از تمدن اسلامي سخن بگويند و اراده نمايند كه اين مسير را به پيش ببرند، آن زمان است كه مي‌توان ادعا كرد، آن جامعه تمدنش را آغاز كرده است، اما اينكه اين تمدن، چند سال يا چه زماني محقق خواهد شد بايد گفت كه شايد اين فرايند و زمان قابل پيش‌بيني نباشد.

پايه علمي تمدن غرب، از انديشمندان اسلامي گرفته شد

اگر به طور مثال، به همين تمدن مهم غرب بخواهيم اشاره نماييم؛ تمدن‌سازي در غرب از رنسانس(Renaissance) به بعد و از سده دوازدهم و سيزدهم ميلادي شروع شد. اروپائيان دراين سده‌ها با ترجمه آثار محققان و انديشمندان اسلامي و ايراني مانند ترجمه كتاب «الحاوي» زكرياي رازي و كتاب «قانون» ابن سينا متوجه شدند كه ارسطويي نيز در يونان باستان وجود داشته است. اروپائيان با ترجمه آثار انديشمندان ايراني و اسلامي، به ميراث ملي خود پي بردند. اين تحولات معروف به رنسانس از كشور ايتاليا شروع شد و اين كشور مَهد امپراطوري روم و يونان باستان ‌بوده و اين محققان اروپایي بودند كه با توجه به آثار انديشمندان مسلمان، متوجه شدند كه يك تاريخ و هويتي نيز داشته‌اند. اين زايش از رنسانس به اين طرف، دچار يك زايش دوباره شد و بعد از چند سده و از سده هفدهم به بعد، شاهد تحولات و دگرگوني‌ها علمي و فلسفي در غرب هستيم. اين حركت و تحول، در عرصه علوم انساني و صنعت و در عرصه سخت‌افزارها و نرم‌افزارها نيز حاكم شد و شرايط تحول و دگرگوني را در اين عرصه‌ها فراهم كرد. كساني كه معتقد به عدم پايه‌ريزي و استحكام تمدن نوين اسلامي هستند در واقع افراد خودباخته‌اي هستند كه هويت خود را فراموش كرده‌اند و با اين ديدگاه اجازه نمي‌دهند كه گام‌هاي ابتدايي تمدن اسلامي نيز برداشته شوند.

ضرورت نگاه توأمان به آينده تمدني و مشكلات فعلي

در مقابل اين رويكرد نبايد از اين نكته نيز غافل شد كه اگر كساني معتقد به تمدن نوين اسلامي باشند ولي در مقابل، به فكر مشكلات، معضلات و كاستي‌هاي جامعه نباشند، قطعاً بايد گفت كه اين رويكرد نيز روش و طريق ناصحيح و نامعقولي است.

به تعبيري زماني كه از تمدن نوين اسلامي صحبت مي‌شود، بايد ببينيم كه مشكلات امروزي جامعه چگونه بايد حل و فصل شوند. تمدن نوين اسلامي بايد در تمام زمينه‌ها، از محيط‌زيست گرفته تا اقتصاد، فرهنگ، آموزش و نظام خانواده وارد شود و مشكلات و نابساماني‌ها را رفع و حل و فصل نمايد. ما امروزه، نياز به يك جامعه تمدن محور داريم تا بتوانيم نيازهاي محيط‌زيستي را برطرف نماييم و اگر اين رويكرد تمدن محوري، قوام و اتقان نيابد، قطعاً مشكلات فرا روي جامعه نيز قابليت رفع و رجوع نخواهند داشت.

منبع: مهر

http://www.Javann.ir/858066

ش.د9602149