تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۲  ، 
شناسه خبر : ۳۰۷۹۶۲
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در گفت‌و‌گو با «جوان»:
اشاره: رقابت هيلاري کلينتون و ترامپ در انتخابات رياست جمهوري امريکا نخستين ورود زنان به عرصه سياست در سطح رياست جمهوري نبود؛ پيش از اين در بسياري از کشورهاي دنيا زنان تا سطح رياست جمهوري در حوزه سياست خود را بالا کشيده بودند. دیلما روسف رئيس جمهور پيشين برزيل،‌کریستینا فرناندز رئيس جمهور سابق آرژانتين و آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان نمونه‌هايي از زناني هستند که به دنياي سياست راه يافتند و در بالاترين سطوح نقش آفريني کردند. سال‌هاست شاهد رقابت جدي زنان با مردان براي دستيابي به سطوح بالاي سياست در دنيا هستيم؛ زناني که در ظاهر بازيگر نقش‌هاي عرصه‌هاي جهان سياست شده‌اند اما انگار خواسته يا ناخواسته در مسير پياده‌سازي سياست‌هاي نظام سرمايه‌داري قدم بر مي‌دارند و اين مسئله در کشورهاي در حال توسعه و جهان سوم نمودي جدي‌تر مي‌يابد. به عبارت ديگر مي‌توان نتيجه گرفت جهان سياست به اين خاطر سياست فمنيزه کردن سياست را در پيش گرفته است که بتواند از اين رهگذر مهره‌چيني نظام سياست در کشورهاي در حال توسعه و جهان سوم را مطابق با معيارهاي خود پيش ببرد،به همين خاطر هم در پي زناني است که بتوانند چنين سياستي را پياده‌سازي کنند و در غير اين صورت به رغم تمام شعارهاي فمنيستي زناني که بخواهند در برابر روند فمنيزه کردن سياست در راستاي امريکايي سازي بايستند با مواضع قهري جوامع غربي مواجه مي‌شوند.«فمنيزه شدن سياست» موضوعي است که دکتر عباس اسدي در مقاله‌اي ابعاد مختلف آن‌ را مورد واکاوي قرار داده است.به سراغ اين استاد دانشگاه علامه طباطبايي مي رويم تا مفهوم فمنيزه شدن سياست اهداف،‌پيامدها و تبعات آن براي زنان را مورد بررسي قرار دهيم.
پایگاه بصیرت / زهرا چیذری

(روزنامه جوان – 1396/10/04 – شماره 5268 – صفحه 9)

* اگر بخواهيم تعريفي كلي از فمنيزه شدن سياست ارائه كنيم، آن چه تعريفي مي‌تواند باشد؟

** وقتي مي‌خواهيم فمنيزه شدن سياست را تعريف كنيم بايد ابتدا دو مفهوم فمنيسم و سياست را از هم جدا كرده، بعد تعريف و سپس به فمنيزه شدن خود سياست بپردازيم.

بر اين باورم كه فمنيسم و سياست هر دو تعريف‌هاي بسيار كلي، متعدد و متنوعي دارند. يعني هر شخصي بر اساس گرايش و نگرش خود تعاريفي از اين دو مفهوم داشته است. در مورد تعريف كلي از فمنيسم مي‌توان گفت آن يك جريان و گرايشي است كه به دنبال برابري و عدالت جنسيتي و به عبارتي سهم خواهي است.

در مورد سياست هم مي‌توان گفت كه سياست، شناخت فرصت‌ها و به كارگيري فرصت‌ها براي رسيدن به يك اهداف خاص است.

حالا اگر بخواهيم با اين دو تعريف ارائه شده، فمنيسم را بررسي كنيم مي‌توانيم بگوييم كه جنس مونث مي‌كوشد تا با اثبات خودش در عرصه سياسي بتواند بخشي از قدرت را از يد مردان یعنی رقبایش خارج كند و به دست بياورد و بتواند به اهداف و منافع خود كه در شعار برابري و عدالت جنسيتي متبلور است دست يابد. حال اينكه آيا مي‌تواند اين اهداف را براي خود محقق سازد؟ اين خود بحث ديگري مي‌طلبد.

در مجموع در خصوص فمنيزه كردن سياست مي‌توان گفت كه تلاشي است براي قطع كردن صداي مردانه سياست. يعني مردان را از صحنه به نوعي دور كرده و منويات، اهداف و نگرش‌هاي زنانه خود را در عرصه سياست پياده كند كه اين مسئله هم داراي ابعاد و اهدافي است.

* آقاي دكتر! اين فمنيزه كردن سياست آيا يك جنبش است كه از متن و بطن زنان برخاسته يا طبق تعريفي كه شما از سياست داشتيد جرياني هدفمند است كه به دنبال پيگيري پروژه خاصي است؟

** به نظرم اين سؤال را مي‌توان به اين شكل مطرح كرد كه فمنيزه شدن يا پروژه است و يا پروسه؟ معتقدم كه هر دوي اينهاست. فمنيزه كردن سياست ابتدا پروسه بوده و سپس تبديل به پروژه شده است.

با اندكي تعمق مي‌توانيم دريابيم كه زنان ابتدا به دنبال اين بودند كه حقوق خودشان را پيگيري و آن را تأمين كنند ولي آرام آرام از مطالبات صنفي و سياسي خود دور و وارد پروژه شده‌اند. به عبارت ديگر مي‌توان گفت كه فمنيزه كردن سياست، پروژه و ابزاري در دست سياستمداران و سرمايه‌داري شده است. جريان سرمايه‌داري مي‌كوشد با اين اهرم براي توجيهات خود و تأمين منافعش فعال شود و با شعار برابري زنان و امثالهم در پي پنهان شدن پشت زنان براي تأمين اهدافش است.

* با توجه به تعريف شما، سرمايه‌داري از طريق پروژه فمنيزه كردن سياست چه اهداف و منافعي را دنبال مي‌كند؟

** جريان سرمايه‌داري عمده هدفش از پيگيري اين پروژه كالايي كردن همه چيز است. اين جريان با نگاه سودمحوري و كالايي كردن در پي بهره‌گيري از بسياري از مناسبات مربوط به فمنيزه كردن است. به طور مثال دقت كنيد كه چطور به دنبال برپايي همه ساله مراسم انتخاب ملكه زيبايي هستند. در ظاهر اين يك مسابقه است،اما در باطن خود به دنبال تأمين اهداف سرمايه‌داري است. سرمايه‌داري از زن به عنوان ابزاري براي شكل دهي به بازار مطلوب خود بهره‌گيري مي‌كند.

به عبارت ديگر، سرمايه‌داري به دنبال استعمار و استثمار و اقتصادي كردن جهان با ابزار و پديده‌اي به نام فمنيزه كردن است. شما همين بازار لوازم آرايشي، بازار لباس و غيره را مورد بررسي قرار دهيد، كاملاً واضح است كه جريان سرمايه‌داري به دنبال خالي كردن جيب مردم است. البته هم جيب مردم و هم فكر و روح مردم، يعني مي‌توان گفت كه سرمايه‌داري به دنبال پديد آوردن فرهنگي است كه در يد اين جريان بوده تا با اتكا به مصرف‌گرايي كالاهاي خود را به فروش برساند. در حقيقت مي‌توانم بگويم كه سود سرمايه‌داري در تقويت فرهنگ مصرف است كه براي آن سوژه‌اي بهتر از زنان در دست ندارد.

* با توجه به توضیحات شما آیا نمی‌توان گفت که ما شاهد شیفت شدن استفاده ابزاری از زنان از ساحت فرهنگ تبلیغاتی به عرصه و حوزه سیاسی هستیم؟

** اگر در همين ايران خودمان نگاهي به دوران قاجاريه داشته باشيم به دليل اينكه زنان چندان آگاه و تحصيلكرده نبودند جريان سرمايه‌داري نتوانست اعمال نفود و قدرت كند، اما در شرايط امروزين اين جريان براي اينكه بتواند حوزه سياست را هم آلوده كند، اين حوزه را به سمت مصرف‌گرايي پيش مي‌برد. به بيان ديگر مي‌خواهند به عرصه سياست رنگ و لعاب لوكس بدهند؛ به شكلي مي‌توان گفت ترغيب زنان براي ورود به سياست در راستاي ترويج افكار سازشگرانه است.

* آقاي دكتر! آيا مي‌توان گفت فمنيزه كردن سياست با هدف همان سياست‌هاي جهاني‌سازي امريكا در حال پيگيري است؟

** فمنيزه كردن عمده‌اش توسط امريكا در حال پياده‌سازي است ولي اين به معناي آن نيست كه اين اتفاق در بخش‌هاي ديگر غرب صورت نمي‌گيرد. امريكا به دنبال آن است كه هم سياست و هم فمنيسم را به نام جهاني‌سازي، امريكايي‌سازي كند. هدف امريكا به صورت كلي امريكايي‌سازي اقتصاد، سياست و... است. به عبارت دقيق بايد گفت كه جهاني‌سازي به نوعي امريكايي‌سازي است. امروزه به دليل يك قطبي بودن جهان امريكا از طريق رسانه‌ها، مطبوعات، سينما و غيره به دنبال آن است كه اهداف خود را رواج دهد. در مجموع مي‌توان گفت كه ما در فمنيزه كردن سياست كاملاً مي‌توانيم رگه‌هاي برجسته امريكا براي تأمين اهداف خود را مشاهده كنيم.

* در بررسی مقالات شما در حوزه فمنيزه کردن سياست ما با مسئله کشورهای مرکز يا همان جهان اول و کشورهای پيراموني يا همان در حال توسعه و جهان سوم در خصوص فمنیزم مواجه هستیم. در حالي که از ادعاهاي فمنيسم برابري جنسيتي است اما با پياده شدن پروسه فمنيزه شدن سياست، نخستين چيزي که مورد هجمه قرار مي گيرد موضوع برابري در ميان خود زن‌هاست. اين نابرابري چگونه اتفاق مي‌افتد؟

** فمنيزه كردن سياست در خودش يك نابرابري دارد. شما با يك بررسي متوجه مي‌شويد كه در فمنيزه كردن سياست شما مي‌توانيد ببينيد كه برخي از زنان كشورهاي پيراموني چشم به دهان كشورهاي مركز دارند و هر آنچه مورد تأكيد آنان باشد مورد توجه قرار مي‌گيرد. در حقيقت زنان در كشورهاي پيراموني گماشتگان غرب محسوب مي‌شوند و به عبارتي نگهبانان منافع آن هستند. به طور مثال شما در ميانمار مي‌بينيد كه خانم سوچي نگهبان منافع غرب است و به رغم مسائل حقوق بشري كه در آن جا وجود دارد و با توجه به عدم خدمت اين زن به كشور و زنان خود مي‌بينيم به دليل همين نگهبان بودن منافع اقدامي عليه وي از سوي غرب صورت نمي‌گيرد. چرا؟ چون خانم سوچي سنگ غرب را همواره به سينه مي‌زند.

بايد بگويم كه اكثريت زنان تا زماني كه منافع سرمايه‌داري و غرب را حفظ مي‌كنند به عنوان زن نمونه،زن شايسته و مترقي از سوي اين نظام تعريف و تمجيد مي‌شوند و به محض تحت انقياد نبودن مي‌شوند زن متحجر و ارتجاعي.

همين مسئله را شما مي‌توانيد در ماجراي سوريه ببينيد. تا پيش از حوادث و بحران سوريه شما در رسانه‌هاي جريان سرمايه‌داري و غرب مشاهده مي‌كرديد كه آنان از همسر بشار اسد به عنوان يك زن الگو و موفق نام مي‌بردند، اما حين اتفاقات اين كشور شروع كردند به سمپاشي عليه وي. در واقع سرمايه‌داري به دنبال آن است كه در جهان سياست ردپاي زنان را داشته باشد و قدرت را به سبب آنان از مرداني كه در تقابل با نظام سرمايه‌داري هستند، خارج سازد. در واقع مي‌كوشند كه به نفوذي‌ها خود ميدان و قدرت بدهند،بنابراين فمنيزه كردن سياست وجهه مثبت ندارد و امري منفي است و معتقدم كه اين وضعيت روزي وبال گردن زنان خواهد شد.

* اين فمنيزه شدن سياست چه تبعاتي براي زنان خواهد داشت؟

** كافي است به همين جامعه خودمان نگاه كنيم. زناني را مي‌بينيم كه به مجلس راه يافته‌اند. انصافاً اين زنان چقدر در مجلس به دنبال منافع همه زنان اعم از روستايي و شهري بوده‌اند؟ اينها يا به دنبال منافع شخصي خود هستند يا منافع اقليتي كه در حوزه زنان شهري به شمار مي‌آيند. معتقدم اين زنان خود به سياست‌هاي مردسالارانه روي آورده و عملاً به جامعه زنان نگاه مردانه دارند. بايد بررسي شود زناني كه مثلاً به مجلس راه يافته‌اند آيا به بخش عظيمي از قشر زنان خدمت كرده‌اند يا خير؟ يا اينكه تلاش‌ها و كنش‌هاي آنان در چارچوب تأمين خواست و منافع بخش‌هايي از جامعه بوده است؟

* به تعبير شما، يعني برخي با تحريكات و هيجانات عمومي به دنبال آن هستند كه آرا را در انتخابات جلب و جذب كنند و سپس هنگام استقرار در قدرت منافع برخي گروه‌هاي خاص را دنبال مي‌كنند؟

** با مشاهده اين روند در مي‌يابيد كه سرمايه‌داري به طور مثال از ابزار زيبايي زنان استفاده و با برجسته‌سازي اين مسئله از اين عنصر به عنوان يك ابزار و شيء براي جلب و جذب آرا استفاده مي‌كنند. اين آرايي كه به زنان داده مي‌شود فقط مختص به زنان نيست، مردان هم به آنان رأي مي‌دهند. بعد هم ملاحظه مي‌شود كه اين زنان پس از استقرار در قدرت نگاه مردسالارانه‌اي را در تفكر، عملكرد و مشي خود ظهور و بروز مي‌دهند.

* آقاي دكتر! آيا ما اين رويه و اين وضعيت را هم در ايران شاهد هستيم يا اين مسئله مختص كشورهاي غربي است؟

** اين مسئله به نوعي در ايران هم هست. برخي از زنان در كشور ايران به عنوان كشوري پيراموني، وقتي بحث فمنيسم را مطرح مي‌كنند، به دنبال رفتار، آداب و عادات زنان مركز هستند. آنها مي‌بينند كه زنان مركز چه مي‌كنند و بعد تلاش مي‌نمايند همان اظهارات، شيوه‌ها و عملكرد را در داخل پياده‌سازي و دنبال كنند. حتي مي‌توان گفت اين مسئله در ايران دارد بعضاً افراطي‌تر دنبال مي‌شود. به طور مثال در خصوص روزجهاني 8 مارس(روز زنان) شما مي‌توانيد ببينيد كه چه اتفاقاتي در كشورهاي غربي اتفاق مي‌افتد و چه تلاش هايي در ايران صورت مي‌گيرد؟ به طوري كه مي‌توانيم بگوييم آنطور كه اين روز از سوي برخي زنان در ايران دنبال مي‌شود در غرب به اين شدت و غلظت پيگيري نمي‌شود.

در مجموع مي‌توان گفت اين بخش از زنان به شدت تشنه قدرت بوده و با مطرح كردن خود و برجسته‌سازي مي‌خواهند تبديل به بت شوند. بت‌هايي كه عايدي براي خدمت به زنان ما ندارند. شما اندكي تأمل كنيد. مشاهده مي‌كنيد كه ما اين همه زن روستايي داريم كه مشكلات بيشماري دارند. واقعاً به اينها از سوي همين زنان چه خدماتي داده شده و چه دغدغه‌اي از آنان رفع شده است؟ اين زنان معطوف و حاضر در قدرت متأسفانه دنباله‌رو تزهاي زنان مركز بوده و اصولاً توجهي به واقعيت موجود زنان ايراني به طور عام ندارند. اينها متأسفانه دقت ندارند كه ارزش‌هاي كشور ما چيز ديگري است و ارزش‌هاي كشورهاي غربي چيز ديگر.

* سلسله روش‌هايي هست كه برخي از سازمان‌ها در راستاي توانمندسازي زنان و آموزش مهارت‌ها و در قالب به ظاهر برنامه‌هاي انسان‌دوستانه، دنبال مي‌كنند. آيا اين روش‌ها به نوعي در چارچوب منويات كشورهاي مركز يا همان کشورهاي توسعه يافته نيست؟

** بسياري از سازمان‌هاي بين‌المللي به صورت خواسته يا ناخواسته در چارچوب برنامه‌هايي فعاليت مي‌كنند كه زنان براي آنها حكم ابزار را دارند. اينها به بهانه توانمندسازي زنان در برابر نابرابري جنسيتي به آموزش زنان مبادرت مي‌ورزند. آموزش‌هايي كه در راستاي منافع آنها بوده و برآيند نهايي آنها تأمين منافع سرمايه‌داري است. اگر مشاهده مي‌شود كه در برخي روستاها نيز كارهايي صورت مي‌گيرد، اين اقدامات در فضاي كلي تأثيري ندارد و بخشي از آن نيز براي ردگم‌كني است.

* آموزش‌های این سازمان‌ها چگونه مي‌تواند به فمنيزه شدن سياست و دستيابي کشورهاي توسعه‌يافته به اهدافشان در کشورهاي در حال توسعه کمک کند؟

** آموزش‌هاي اين سازمان اشكال مختلفي دارد. بعضي اوقات آنها مي‌آيند خبري را به صورت هدفمند منتشر مي‌كنند كه به طور مثال فلان زن، به قدرت رسيده، يعني اينكه زمينه‌سازي مي‌كنند كه پلن موفقيت و رسيدن به موفقيت بر اساس پيمودن مسيرهايي است كه آن زن طي كرده است. از طرف ديگر برنامه‌هايي را براي زنان در نظر گرفته و آموزش‌هايي را ترتيب مي‌دهند كه به موجب آن زنان مي‌آموزند كه چگونه به قدرت برسند.

طرح مباحثي همچون كمپين‌سازي و امثالهم نيز در همين راستاست. به عبارت ديگر آنها از اين طريق مهره‌سازي مي‌كنند تا وقتي كه اين زنان به قدرت رسيدند منافع اين جريان را تأمين كنند. باز هم تأكيد مي‌كنم فمنيزه كردن سياست ظاهري دارد اما در باطن عواقب منفي‌اي دارد. به گونه‌اي كه عواقب اين كار دامنگير زنان خواهد شد. ما مي‌گوييم كه زن نبايد به عنوان كالا و شيء در دست جريان سرمايه‌داري باشد كه از آن استفاده ابزاري شود. بايد زن و ارزش‌هايش مورد تأكيد و توجه قرار گيرد نه اينكه زيبايي و ظرافت وي جهت تأمين منافع جريان سرمايه‌داري مورد استثمار قرار گيرد.

* در راستاي اين مواردي كه فرموديد مي‌توان گفت موضوع جراحي‌هاي زيبايي برخي از شخصيت‌هاي زن غربي نيز در همين چارچوب است؟

** اين مسائل براي اين است كه اين چهره‌ها و مهره‌ها به لحاظ ظاهري جذابيت داشته باشند. براي همين است كه طبق مشاهدات تجربي مي‌بينيم كه روي اين افراد جراحي‌هاي زيبايي و پلاستيك صورت مي‌گيرد كه علاوه بر تأمين جاذبه‌ها قدرت جلب رأي را از طريق آنان افزايش دهند و بتوانند نظر خود را در سطح جامعه نفوذ دهند.

از سوي ديگر بايد به نكته‌اي هم اشاره كنم و آن اين است كه بهره‌گيري از اين چهره‌ها تا زماني است كه چهره‌هاي مزبور همچنان كارايي داشته باشند و در صورتي كه اين چهره‌ها در تقابل با جريان سرمايه‌داري قرار گيرند يا كاركرد خود را از دست دهند با سناريوهاي مختلفي سوزانده و مهره‌هاي جديدي جايگزين آنها مي‌شوند. به طور مثال اين روزها در خبرها مي‌بينيد كه اخباري از فسادهاي جنسي چهره‌ها و مسئولان سياسي غربي منتشر مي‌شود. اينها را مي‌شود در راستاي فمنيزه كردن سياست دانست كه مي‌آيند به صورت درست يا نادرست مطالبي را در باره افراد در زمينه فساد جنسي و مالي مطرح مي‌كنند تا وي را بركنار و فرد جديدي را جايگزين او كنند.

* پس شما معتقديد رسانه‌اي شدن فسادهاي جنسي اخير در مقامات غربي يك سناريو است؟

** بله، معتقدم اين اخبار و فعاليت‌ها در راستاي فمنيزه كردن سياست است. اين اقدامات تلاشي است براي سوزاندن يك مهره و جايگزيني مهره‌اي ديگر به صورت عمدي. جريان سرمايه‌داري رصد مي‌كند كه كجا منافعش در شرف از بين رفتن است آن وقت حتي براي افراد اقدام به تله‌گذاري مي‌كند.

در زيمباوه ديديم كه بنا بود همسر رئيس‌جمهور، جانشين وي شود. بعد ديديم كه چطور وي را كنار گذاشته و مهره مورد نظر غرب را روي كار آوردند. اينها به نظر من حساب شده است. يعني اين جريان افراد را تا زماني كه در راستاي منافع آنان است در قدرت نگه مي‌دارند و اجازه انتشار مسائل منفي را نيز عليه وي نمي‌دهند، اما به محض آغاز زوايه، عدم تأمين منافع و از دست رفتن كاركرد مهره شاهد طرح مسائل مختلف و اتهامات براي كنار گذاشتن آن هستيم.

* شما مخالف حضور زنان در عرصه سياست نيستيد اما در حال بيان اين هشدار هستيد كه ادامه روند فعلي موجب فمنيزه شدن سياست مي‌شود، درست است؟

** معتقدم شرايط امروز كشور نشان مي‌دهد كه پديده فمنيزه كردن سياست دارد اتفاق مي‌افتد و پيگيري مي‌شود. حالا ممكن است كه برخي موافق نظر من باشند و عده‌اي نه.

* آقاي دكتر! از طرفي صحبت‌هايي در خصوص شكاف‌هاي موجود ميان زن و مرد مي‌شود و از طرف ديگر ما در بحث سبك ايراني- اسلامي مسئله خانه و خانواده را مورد تأكيد قرار مي‌دهيم. چطور مي‌شود كه هم در عرصه سياسي حضور داشت و هم اينكه به سمت فمنيزه كردن سياست نرفت؟

** ما داريم خواسته يا ناخواسته زنان را تشويق مي‌كنيم كه وارد دانشگاه‌ها شوند و درس بخوانند. در حال حاضر حدود 90 درصد دانشگاه‌هاي ما را زنان تشكيل مي‌دهند كه اكثراً هم بيكار هستند. وقتي زنان از خانه بيرون آمده و وارد عرصه سياست مي‌شوند از محيط خانواده دور مي‌شوند. اينها مسائلي است كه بايد مورد موشكافي قرار گيرند و براي حلشان راهكارهايي داده شود.

متأسفانه ما داريم مي‌بينيم كه خانواده‌اي به معناي واقعي آن وجود ندارد. الان طلاق عاطفي در جامعه به حدود 70، 80 درصد رسيده است. همچنين ميزان مكالمات روزانه زنان و مردان در خانواده 5 دقيقه در روز را نشان مي‌دهد. عمدتاً زنان و مردان هم در شبكه‌هاي مجازي سرگرم هستند.

در شرايط فعلي آشپزخانه‌ها مملو از وسايل آشپزخانه است، اما آشپزي تعطيل بوده و پخت و پزي صورت نمي‌گيرد.

از سوي ديگر وقتي ازدواج در كشور تجاري مي‌گردد، وضع به‌گونه‌اي ديگر مي‌شود. ازدواج‌ها بايد بر اساس ارزش‌ها باشد نه اينكه با نگاه به سبك زندگي غربي به دنبال مصرف‌گرايي باشيم. مثلاً براي فردي كه مي‌خواهد دختر خود را شوهر دهد، مي‌گويند بايد سرويس‌ها و جهيزيه‌اش از مارك به‌خصوصي باشد. ماحصل اين موضوع چيست؟ قطعاً نتيجه‌اش اين مي‌شود كه جيب سرمايه‌دار پر شود.

به نظرم آينده خوبي قابل ترسيم نيست. به ويژه اينكه غربي‌ها در موضوع فمنيزه كردن در كشورهاي جهان سوم و حتي ايران به دنبال انقلاب زنانه هستند. به دنبال اين هستند كه زنان را به‌گونه‌اي تحريك و تهييج كنند كه اينها به پاخاسته و قدرت را براندازند.

* عملكرد مردان را در اين حوزه چگونه مي‌بينيد؟ آيا عملكرد بد مردان هم مي‌تواند فمنيزه شدن سياست در كشور را تشديد كند؟

** در مجموع معتقدم مردان ما هم در جامعه دارند بد عمل می‌کنند و نه حقوق خودشان را و نه حقوق زنان را رعايت مي‌كنند كه اين باعث به‌وجود آمدن سرخوردگي‌هايي شده است. معتقدم كه فقط حضور زن در جامعه از مسير دانشگاه و سياست نيست از راه‌هاي ديگري هم زنان مي‌توانند در جامعه حضور داشته باشند. نبايد شرايط به سمت بهره‌برداري‌هاي سياسي برود.

http://www.Javann.ir/887374

ش.د9603980