اختصاصی بصیرت: در اصول مکتب سلفی، جهاد با این اندیشه پیوندی ناگسستنی دارد. هر چند برخی سعی می کنند که گروه های جهادی و تکفیری را از سلفی ها جدا کنند، اما جهاد از اندیشه های محوری سلفی گری است. سلفی ها جهاد را واجب کفایی می دانند و معتقد به جهاد ابتدایی هستند. حتی در قرن حاضر علت یا سبب جهاد را دعوت به اسلام و مسلمان کردن می دانند. این جریان دفاع از مقدسات و نفس را یکی دیگر از زمینه هایی می داند که جهاد را واجب می کند. در مصر ادامه جریان سیدقطب به ایمن الظواهری رسید که در کنار بن لادن قرار گرفت. تفاوتی که میان جریان بن لادن و ایمن الظواهری با سلفی های جهادی قبلی وجود داشت، این بود که بن لادن و ایمن الظواهری در اواخر کارشان جهاد علیه مسلمان را هم واجب دانستند و حکومت های کشورهای اسلامی را دچار مشکل کردند.
سه واقعه مهم در مقابله و رویارویی سلفی ها با حاکمان کشورهای اسلامی تأثیر داشت؛ اول خروج اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان در اواخر دهه 1980 و در سال 1989 بازگشت گروهی موسوم به افغان عرب ها به کشورهایی مانند الجزایر، تونس و غرب بود که با دنبال کردن تفکرات جهادی خود در آنجا سبب ایجاد مشکلات زیادی از جمله در الجزایر و مصر شدند. واقعه دوم اشغال کویت به دست عراق بود و پس از اشغال کویت از سوی عراق در دهه 0991، بسیاری از خط قرمزهای تفکر سلفی زیر پا گذاشته شد؛ چرا که نیروهای آمریکایی در عربستان و بقیه کشورهای حاشیه خلیج فارس مستقر شدند و جنگ علیه عراق از این سرزمین ها شروع شد. دو خط قرمزی که از نظر سلفی ها از آن عبور شد ورود کفار به سرزمین های اسلامی و استعانت از آنان برای جنگ با یک کشور اسلامی بود که حرام تلقی می شد. دولت سعودی و کویت مرتکب این حرام شده بودند و این مسئله سلفی ها را در مقابل حکومت های کشورهای اسلامی قرار می داد. واقعه سومی که میان تفکر سلفی و حکومت های اسلامی به خصوص عربستان جدایی افکند، حادثه 11 سپتامبر بود که در آن 15 نفر سعودی در میان 19 نفری بودند که این حمله را صورت دادند. این حادثه سبب شد که روابط راهبردی عربستان و آمریکا برای مدتی تحت تأثیر قرار بگیرد. بر این اساس از سال 2001 به بعد عربستان سعودی به عنوان کشوری که در طول 80 سال گذشته هیچ مشکلی با جریان سلفی نداشته و جریان سلفی را به عنوان ابزاری برای سیاست های امنیتی خود مورد استفاده قرار داده است، با بخشی از این جریان دچار مشکل شد و آنها را طرد کرد.
3- تفکر و رویکرد سیاسی سلفی
جریان سلفی تفکر و رویکرد سیاسی خاص خود را در جهان عرب دارد. سلفی ها میان کسی که اصل احکام شریعت را قبول دارد، اما به سبب هواهای نفسانی یا منافع و اهداف دنیوی از احکام شریعت به احکام موضوعه عدول می کند و میان کسی که منکر احکام شریعت است، تفاوت قائل می شوند. این گروه با ایدئولوژی های غیر دینی و لائیک مخالف هستند و معتقدند احکام غیر دینی غربی، با روح تعالیم اسلام سازگاری ندارد. بنابراین سلفی ها دموکراسی را به مثابه یک نظریه سیاسی رد می کنند و به جای آن اصطلاح شورا را به کار می برند.سلفی ها معتقدند میان شورا و دموکراسی تفاوت وجود دارد. به باور آن ها دموکراسی در قبال پیشگام شدن رهبران گمراه و مسلمان های غیرواقعی و غیرمذهبی ها مسامحه می کند، چون دموکراسی صدای بشر در مقابل صدای خداوند است. در مورد دولت مدنی، میان سلفی ها اختلاف نظر وجود دارد، اما در مجموع دولت مدنی مورد نظر لائیک ها به مفهوم جدایی دین از دولت را رد می کنند. این جریان به امارت اسلامی معتقد است که به خلافت اساسی منجر می شود.
در تفکر سلفی، خروج بر حاکم مسلمان تقریباً محال است. در تفکر سلفی تظاهرات معنا ندارد و در این تفکر آنچه که مفهوم پیدا می کند، خروج بر حاکم است. این خروج هم باید مسلحانه باشد؛ چرا که خروج غیرمسلحانه هم معنا ندارد. بر این اساس، تظاهرات بلوا محسوب می شود. علمای کبار سعودی از جمله عبدالعزیزبن باز، در دهه 0991 جزوه هایی را منتشر کردند و شرایط خروج بر حاکم اسلامی را مدون کردند که بر اساس آن تقریباً محال است که بتوان بر حاکم اسلامی خروج کرد. شرط خروج این است که فسق و فجور و ظلم حاکم سبب خروج نمی شود، اما آن چیزی که مجوز خروج را شرعی می کند، این است که حاکم اسلامی رسماً حرامی را حلال اعلام کند و یا برعکس. سعودی ها بر مبنای این تفکرات که ریشه در تفکر حنبلی، سلفی و سنی دارد و با استفاده از فتاوی علمای داخل عربستان، توانستند جریان جهادی و القاعده را طرد کنند. در تفکر سلفی، حاکم ولی است یعنی امیرالمومنین حاکم است و الزاماً هم لازم نیست حاکم فقیه باشد و به حکومت فقیه هم معتقد نیستند، زیرا بر این باورند که حاکم کسی است که غلبه کرده ولو به شمشیر و وقتی که غلبه کرد، خروج بر او جایز نیست. بر این اساس باید از بقیه کارهای حاکم نیز اطاعت کرد. سلفی ها دولت مدنی را قبول ندارند و معتقدند که تفکیک قوا در اسلام معنی ندارد. قدرت با حکم و شریعت است و شریعت هم یعنی حکم خداوند و هیچ قدرتی قادر نیست که حکم خداوند را محدود کند. حاکم نیز باید تلاش کند که حکم خداوند را اجرا کند. قاضی کسی است که حکم خداوند را در مسائل قضایی تطبیق می دهد و از این رو قوه مقننه هم معنا ندارد، چون قرآن قانون اساسی است. سلفی ها اصلاً به دموکراسی اعتقادی ندارند و بر این باورند که دموکراسی با شورا متفاوت است. شورا میان اهل حل و عقد، علما و متفکران اسلامی است و مردم عادی در انتخاب کردن و انتخاب شدن اختیاری ندارند. تحزب باطل است و تظاهرات جزو محرمات است. اگر لازم باشد خروج بر حاکم صورت بگیرد، از طریق تظاهرات نیست. در عین حال، بحث تبلیغات نامزدها را نمی پذیرند؛ چرا که می گویند در انتخابات نباید کسی تبلیغ کند و رأی بیاورد، مردم باید گزینش کنند و منظور از اهل حل و عقد افراد شاخص هستند.
به نظر می رسد که در آینده حداقل در جهان اهل سنت تفکر رقیب و مانع اصلی اخوان المسلمین سلفی ها باشند. اخوان المسلمین در واقع نماینده جریان اعتدال و معتزله در جهان اهل سنت است و سعی دارد میان سنت و تجدد آشتی برقرار کند. اخوان المسلمین مفاهیمی چون جامعه مدنی، دموکراسی، انتخابات و تظاهرات را پذیرفته و بر اساس همین سازوکارها اقدام می کند. اما سلفی ها به این سازوکارها معتقد نیستند. در واقع سلفی ها با آنچه که اخوان المسلمین از حکومت های آینده در جهان مدنظر دارند، کاملاً مخالف هستند. با وجود اینکه در حال حاضر میان سلفی های مصر و اخوان المسلمین آتش بس است، ولی به نظر می رسد که در آینده چالش جدی اخوان المسلمین سلفی ها باشند.
4- بازیگران منطقه ای و سلفی گری
عربستان سعودی را می توان اصلی ترین بازیگر منطقه ای حامل و حامی تفکر سلفی گری در جهان عرب دانست. برخلاف اعتقادات خاص سلفی ها و رد تحول و دموکراسی، این اعتقادات مانع از آن نیست که دستگاه امنیتی و استخباراتی عربستان از جریان های سلفی در سایر کشورهای اسلامی استفاده نکند. سعودی ها در صورت لزوم در هر جامعه حزب تشکیل داده و مجوز حضور در تظاهرات هم داده اند. نمونه بارز این سیاست وضعیت حزب نور در مصر است که عربستان با قدرت نظامی، امنیتی و اقتصادی خود آن را مورد حمایت قرار می دهد. دستگاه استخباراتی و امنیتی عربستان از حضور سلفی ها و ریشه دار بودن تفکر سلفی در بخشی از جامعه مصر به خصوص شهر اسکندریه که منشأ ظهور حزب است، استفاده کرد و وقتی که دید روند تحولات مصر به سمت انتخابات و دموکراسی می رود، سعی کرد سلفی ها را متحد کند. بر این اساس بود که سلفی ها 52 درصد آرای پارلمان مصر را به دست آوردند.
سلفی گری جریانی ریشه دار و گسترده در جهان عرب است و سعودی ها سعی در استفاده از آن در جهت منافع خود در سطح منطقه دارند. سلفی گری یک جریان ریشه دار و تاریخی در تاریخ اسلام است و در دوره ملی هم توانسته به عنوان اولین تفکر اسلامگرا تشکیل دولت بدهد و بر مبنای توانایی های آن دولت خود را بسط و گسترش دهد. انتخاب طبیعی عربستان در تحولات مربوط به بهار عربی، جریان سلفی در کشورهای مختلف است و دولت سعودی به عنوان کشوری که مخالف تغییرات در جهان عرب است، از ابتدای سال 1102 سعی در ایجاد تحول در سوریه دارد. عربستان سعی می کند در کشورهایی که انقلابیون پیروز شدند، از طریق جریان سلفی حضور پیدا کند که این حضور، هم به شکل تخریب دموکراسی و هم استفاده از بهره های دموکراسی است که در مصر این گونه عمل می شود.
اما به نظر می رسد که عربستان سعودی در خصوص سلفی گری و نحوه تعامل با آن در آینده با دو چالش اساسی مواجه باشد. سعودی ها باید در بیرون از عربستان سلفی گری را در مقابل اخوان گسترش دهند. این گسترش حضور به عنوان ابزار سعودی برای نفوذ و حضور در کشورهایی است که دچار انقلاب شده و دموکراسی در آنجا برقرار می شود، اما از سوی دیگر، سعودی ها باید در داخل سلفی گری را کنترل کنند. اقدامات ملک عبدالله در دو دهه گذشته در جهت کنترل سلفی گری است. برخی از اصلاحاتی که امیرعبدالله انجام داده است در آیین سلفی ارتداد محسوب می شود؛ از جمله آن ها ایجاد دانشگاه مختلط است، چرا که اختلاط حکمش ارتداد است. عربستان به دلیل مشکلاتی که سلفی ها ایجاد کرده اند با چالش هایی روبه رو است. با وجود اینکه تفکر و جریان سلفی حدود 08 سال متحد آل سعود بوده است، اما آشکار است که با این تفکر نمی توان حکومت کرد. سلفی و متحد درجه یک آمریکا بودن با هم تناقض دارد. سلفی ها تعریف بسیار واضحی از جهان دارند و آن را به دارالاسلام و دارالکفر تقسیم می کنند و دارالاسلام نیز بسیار محدود است؛ چرا که از منظر سلفی ها بسیاری از مسلمانان اهل بدعت و آشتی هستند. اما اهل بدعت فقط شیعه نیستند، هر سلفی که مثلاً معتقد به جشن برای تولد پیغمبر(ص) باشد، اهل بدعت است. از آنجا که غیر از سلفی ها و حنبلی ها سایر اهل تسنن تولد پیامبر(ص) را جشن می گیرند، دارالاسلام آن ها خیلی محدود و دارالکفر گسترده است. با این تفکر مشخص بود که روزی حکومت مقابل سلفی ها قرار خواهد گرفت. بر این اساس ملک عبدالله به تدریج اصلاحاتی را درون عربستان شروع کرد. با این حال اصلاحات شدید زمینه چندانی ندارد و چالش گسترش سلفی گری در خارج و محدود کردن آن در داخل، در آینده تداوم خواهد یافت.
پس از عربستان سعودی، قطر کشور مهم دیگری است که سعی دارد از سلفی گری در جهان عرب، در جهت اهداف خود استفاده کند. قطر نقش مرموزی را در تحولات جدید عربی بازی می کند و یکی از کشورهایی است که به طور رسمی جریان سلفی و تفکر وهابی را نمایندگی می کند. مذهب رسمی قطر مذهب وهابی است، اما مشخص است که قطری ها به تفکر وهابی و سلفی پایبند نیستند، بلکه در ضدیت و رقابت با عربستان است که این دولت سعی می کند تا بخشی از جریان سلفی را به نفع آشتی دادن سلفی ها با مفاهیم جدید و مدرنیته و تجدد زیر نظر خود بگیرد. در واقع وجود شخصیتی چون یوسف قرضاوی ـ که به اخوانی ها گرایش دارد ـ از یک دهه پیش در قطر نشان دهنده تمایل قطری ها برای تغییر و تحول اساسی در وهابیت عربستان است.
نتیجه گیری
سلفی گری به عنوان جریانی ریشه دار و مهم در جهان عرب محسوب می شود که سعی کرده است با پی ریزی قالب فکری منسجم و اتخاذ رویکردهای سیاسی خاص، در سطح جهان اسلام نفوذ و انتشار یابد. این جریان توانست در عربستان سعودی نظام سیاسی مبتنی بر تفکر سلفی گری را بنیان نهد و در سایر کشورهای منطقه نیز گسترش پیدا کند. هر چند سلفی ها خود به گروه های مختلف با برخی تفاوت ها تبدیل شده اند و به خصوص سعودی ها سعی کرده اند تا خود را از سلفی های تکفیری و جهادی جدا کنند، اما در تحولات جدید جهان عرب، به عنوان یک جریان مهم و تا حد نسبتاً زیادی منسجم نقش آفرینی می کنند.
با وجود اینکه سلفی ها به صورت اصولی و با توجه به چارچوب های فکری خود اعتقادی به دموکراسی، تحزب و مشارکت مستقیم مردم در قدرت سیاسی ندارند و حتی اعتراضات و تظاهرات عمومی در مقابل حاکمیت را نفی می کنند، اما به فرصت ها و موقعیت های جدید بی توجه نیستند. به خصوص اینکه بازیگران منطقه ای مانند عربستان سعودی و قطر، سعی دارند تا از این جریان به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف و منافع خود در جهان عرب استفاده کنند. سعودی ها در ارتباط با مسئله سلفی گری، با چالش جدی روبه رو هستند؛ آنها از یک سو سعی دارند تا سلفی گری را در داخل محدود کنند و بر این اساس سطحی از اصلاحات از سوی ملک عبدالله دنبال می شود، از سوی دیگر دولت سعودی سعی دارد تا در سطح منطقه ای، از سلفی ها برای تخریب روند دموکراسی و بهره گیری از روند های دموکراتیک و مشارکت در قدرت استفاده کند. قطر نیز سعی دارد تا در رقابت و تضاد با عربستان، بخشی از جریان سلفی جهان عرب را تحت کنترل خود در آورد و ضمن آشتی دادن این جریان با تجدد از آن ها در جهت گسترش نفوذ منطقه ای خود بهره برداری کند. در مجموع می توان گفت که با وجود اینکه سلفی ها یکی از جریان های مهم جهان عرب و رقیب اصلی گروه های مانند اخوان المسلمین در تحولات جدید عربی هستند، اما بازشناسی و ایجاد تمایز میان دو وجه تفکر و رویکردهای درونی سلفی ها و بهره برداری بازیگران منطقه ای از آن ها در تبیین جایگاه و نقش این جریان در جهان عرب، اهمیت اساسی دارد.