تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۷  ، 
شناسه خبر : ۲۹۷۸۵۳
پایگاه بصیرت / محمد فراج ‌ابوالنور

(ماهنامه سياسي نظامي ت 1382/08/15 ـ شماره 268 ـ صفحه 16)

پايان جنگ سرد و فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سرآغاز حقيقي نفوذ رژيم صهيونيستي در پاره‌اي از كشورهاي مسلمان آسياي ميانه است كه در قالب كشاكش منافع، گسترش سلطه و خيمه زدن در جهان عرب و اسلام و همچنين جستجوي جاي پايي در اماكني كه پيشتر براي دولت عبري و ايالات متحده آمريكا مناطق ممنوعه بودند، مطرح مي‌گردد.

خوب است يادآور شويم كه راهبرد صهيونيزم بخشي از استراتژي آمريكايي ـ غربي است كه هدفش رخنه در قلب آسياي ميانه و قفقاز و استيلا بر كانون‌هاي ثروت و منابع انرژي در اين بخش حايز اهميت از جهان و بستن راه بر روي چين به عنوان يك قدرت بالنده و ايفاگر نقش اساسي در پهنه بين‌المللي مي‌باشد. از اين رو تلاش‌ها و اقدامات صهيونيسم در واقع مكمل نقش آمريكا محسوب مي‌شود. در دايره فعاليت‌هاي ضد روسي و چيني و ديگر كشورهاي منطقه و فعال نظير ايران، هماهنگي نظامي ـ اطلاعاتي آمريكا و رژيم صهيونيستي در برخي از كشورهاي آسيانه ميانه به خوبي مشهود است.

بعضي از تحليلگران به اين مطلب اشاره دارند كه عدم حضور كشورهاي عربي و اسلامي در پي فروپاشي امپراطوري سرخ، راه را براي ورود رژيم صهيونيستي كاملاً همواره ساخت. اين رژيم با استفاده از موقعيت طلايي با كوله‌باري از طرح‌هاي غول‌پيكر وارد منطقه شد و كمك‌هاي اقتصادي و نظامي زيادي ارايه كرد و با استفاده از همه فرصت‌ها برنامه‌هاي خود را در منطقه فشرده‌تر ساخت، تا جاي خود را محكم سازد، و مهاجرت يهوديان اين جمهوري‌ها را به فلسطين اشغالي سامان بخشيد تا از دين براي ايجاد پل‌هاي ارتباطي سياسي، اقتصادي و اجتماعي بهره جويند. واقع امر اين است كه جنگ آمريكا عليه آنچه آن را تروريسم مي‌نامد، چتر حمايتي ديگري بود تا دست رژيم صهيونيستي را در فعاليت نظامي ـ اطلاعاتي وسيع در آسياي ميانه باز بگذارد. اين در حالي است كه واشنگتن احداث پايگاه‌هاي نظامي در ازبكستان و ديگر كشورهاي اين منطقه را در چارچوب يك استراتژي آغاز كرده است؛ استراتژي كه هدفش توسعه دايره هيمنه آمريكا و بسط نفوذ آن در آسيا و نيز تكميل طرح‌هاي زنجيروار اين كشور براي سلطه جهاني است.

دولت عبري امروزه در پي كسب موقعيت‌هاي جديد در جهان و گسترش محدوده مناسبات سياسي و منافع اقتصادي خويش است و در همين راستا رژيم صهيونيستي خود را در فرآيند تحركات اروپايي ـ آمريكايي موسوم به «منظومه تمدن غربي» جاي داده و به رغم اقدامات سركوبگرانه و تروريستي عليه مردم بي‌دفاع فلسطين، مدعي است كه در تعامل با ساير ملل، رفتاري دموكراتيك و تمدن‌مابانه دارد. از اين رو تل‌آويو مي‌كوشد، چهره ظاهري خود را در برابر جهانيان زيبا جلوه دهد. شكي نيست كه فضاي فعلي حاكم بر جهان نه تنها در جهت رويكرد دولت صهيونيستي است بلكه مرام فاشيستي او را با مشي غير منطقي موجه جلوه مي‌دهد. همين معيارهاي دوگانه، بي‌اساس بودن ادعاهاي غرب مدعي پاسباني از ارزش‌هاي انساني و همزيستي مسالمت‌آميز ملت‌ها را برملا مي‌سازد.

همين شرايط، فضاي مساعدي را به وجود آورد تا رژيم صهيونيستي سوار بر راهبردي متحرك، منافع خود را تامين و از خلال آن كانون‌هاي ضديت با دو جهان عرب و اسلام را پي‌ريزي كند. بر همين اساس، آسياي ميانه به يكي از كانون‌هاي جديد مورد توجه سياست‌هاي راهبردي رژيم صهيونيستي تبديل شد. اين رژيم تلاش مي‌كند كه همكاري نظامي و امنيتي را در سرلوحه برنامه‌هاي خويش قرار دهد تا اين موضوع در جدول مناسبات دوجانبه جزء اولويت‌ها درآيد. اين رژيم همچنين سخت به دنبال بازاري جديد براي صنايع نظامي خويش است. با توجه به اين شرايط، كشورهاي عربي و اسلامي موظفند، توجه خاصي به آسياي ميانه و جمهوري‌هاي اسلامي آن داشته باشند و ايجاد بستر منافع مشترك ـ كه به تحكيم ساختار مناسبات سياسي در چارچوب راهبردي آينده‌نگر بيانجامد ـ را وجهه همت خويش قرار دهند تا از اين رهگذر راه را بر روي اقدامات آمريكايي ـ صهيونيستي كه موجوديت و تمدن عرب‌ها و مسلمانان را نشانه رفته است، ببندد.

اگرچه جنگ عليه افغانستان به خوبي راهبرد سلطه‌جويانه آمريكا در آسياي ميانه را برملا ساخت، اما اين جنگ ژرفاي خطر نفوذ صهيونيسم در منطقه و همچنين عمق هم‌پيماني و همگوني اهداف و دقت در هماهنگي موضعگيري‌ها و فعاليت‌ها ميان آمريكا و رژيم صهيونيستي را نيز به وضوح روشن ساخت. چند هفته‌اي از آغاز جنگ نگذشته بود كه ابتدا موضوع مشاركت نيروهاي ويژه صهيونيستي در طرح آمريكايي سرقت زرادخانه هسته‌اي پاكستان (در صورت وقوع كودتا عليه دولت ژنرال مشرف) و پس از آن شركت مستقيم واحدهاي نظامي صهيونيست در جنگ افغانستان فاش شد. در مرحله بعد گزارش‌ها از انتقال نيروهاي ويژه صهيونيستي به ازبكستان به منظور حمايت از آن در قبال حملات احتمالي تروريستي خبر دادند. اين نيروها براي فاش نشدن مقصد نهايي خود چند روزي را در قرقيزستان توقف كرده بودند. اين رويدادها نمونه‌هاي آشكاري هستند كه حكايت از عمق پيوند ميان نفوذ چندمنظوره صهيونيسم در آسياي ميانه و استراتژي سلطه‌جويانه آمريكا بر منطقه دارد. سابقه همكاري مستحكم ميان واشنگتن و تل‌آويو با هدف نفوذ در كشورهاي آسياي ميانه به ساليان طولاني گذشته و به طور مشخص‌تر به ماه‌هاي اوليه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در دسامبر 1991 باز مي‌گردد. در ديدار جورج بوش (پدر) رئيس‌جمهور وقت آمريكا با «اسحاق رابين» (معدوم) در سال 1992 طرفين توافق كردند، همكاري فيمابين عرصه‌هاي سياسي، اقتصادي، نظامي و امنيتي را دربربگيرد و از ورود تسليحات و يا فناوري هسته‌اي و همچنين تسليحات مدرن كه كشورهاي آسياي ميانه از اتحاد جماهير شوروي به ارث برده‌اند، به كشورهاي عربي و يا كشورهاي نظير ايران ممانعت به عمل آورند.

هم‌پيماني ديرين

اواخر ماه ژوئيه «ريچارد آرميتاژ» معاون وزير امور خارجه آمريكا و مسئول هماهنگي كمك به جمهوري‌هاي اتحاد جماهير شوروي سابق از تل‌آويو ديدار و طي آن با مقامات صهيونيستي درباره جزئيات توافق مذكور و چگونگي اجراي آن به بحث و تبادل نظر پرداخت. در اين ديدار طرفين توافق كردند، آمريكا هزينه‌هاي يك پروژه صهيونيستي در كشورهاي آسياي ميانه را تامين كند. اين طرح مي‌بايست در گام اوليه به مسايل كشاورزي، آبياري و منابع آبي، بهره‌وري از فناوري صهيونيستي در اين مجال و آموزش كارشناسان كشورهاي ياد شده بپردازد. طرفين همچنين در مورد تشكيل گروه مشترك كاري بررسي زمينه‌هاي گوناگون همكاري و هماهنگي و هدايت فعاليت‌ها و تلاش‌ها در سازمان‌ها و همايش‌هاي بين‌المللي ذيربط و مختص اعطاي وام و كمك‌هاي اقتصادي و فني به كشورهاي آسياي ميانه به توافق رسيدند. از اين توافقات مي‌توان نتيجه گرفت كه موضوع به تضمين سهمي براي رژيم صهيونيستي در اجراي برنامه‌هاي بين‌المللي كمك به كشورهاي مزبور (آسياي ميانه) و به عبارتي بهتر، به تامين و تهيه زمينه‌اي مساعدتر و مناسب‌تر براي نفوذ صهيونيسم در آسياي ميانه بستگي دارد. در همين رابطه و از آنجا كه رژيم صهيونيستي در كشورهايي چون تاجيكستان، قرقيزستان و تركمنستان سفارتخانه‌اي نداشت،‌ آرميتاژ از قرار دادن امكانات اطلاعاتي و ارتباطي سفارتخانه‌هاي آمريكا در اختيار تل‌آويو خبر داد.

ناگفته پيداست كه اين اقدام در مناسبات بين‌المللي امري غير متعارف است اما با توجه به روابط استراتژيك ميان آمريكا و رژيم صهيونيستي قابل توجيه مي‌باشد. اين ارتباط و اين رويه ميان اين دو (آمريكا و رژيم صهيونيستي) در كشورهاي آسياي ميانه طي سال‌‌هاي بعد نه تنها تداوم داشت، بلكه تقويت هم شد. نفوذ صهيونيسم در كشورهاي آسياي ميانه عرصه‌هاي بسيار حساس و مهمي را درنورديد و به يقين اين مهم بدون تقاضا، استقبال و يا دست‌كم چراغ سبز آمريكا امكان‌پذير نبود. در اين زمينه مي‌توان علاوه بر افغانستان به نفوذ سازمان‌هاي امنيتي و اطلاعاتي رژيم صهيونيستي در كشورهاي ازبكستان، قزاقستان و قرقيزستان اشاره نمود. نفوذي كه با توجه به ظهور بنيادگرايي در منطقه (در پي شورش طالبان عليه واشنگتن و به ويژه هم‌پيماني با سازمان القاعده) روند آمريكاستيزي به خود گرفته، به شكلي كاملاً ملموس و مشهود، در حال رشد است. از ديگر زمينه‌هاي نفوذ صهيونيسم در اين منطقه، مي‌توان از فناوري هسته‌اي ياد كرد، به ويژه در قزاقستان كه از نظر علمي سرآمد كشورهاي آسياي ميانه محسوب مي‌شود. آمريكا به رژيم صهيونيستي براي خريد مجتمع عظيم «نسيليا» جهت پرورش اورانيوم خام چراغ سبز نشان داد.

راهبردهاي همگرا

حقيقت امر اين است كه ايالات متحده آمريكا از نقش صهيونيسم در آسياي ميانه استقبال كرد و از آن حمايت‌هاي سياسي و مادي همه‌جانبه به عمل آورد، زيرا آن را در خدمت منافعش و در راستاي راهبردهاي سلطه بر منطقه و به عنوان پيش‌زمينه استراتژي خود براي تسلط بر جهان مي‌داند. اهم اهداف آمريكا از سلطه بر آسياي ميانه به شرح زير است:

1. محاصره و تضعيف روسيه به نحوي كه نتواند نقش خود را به عنوان ابرقدرت در آينده نه چندان دور بازيابد و از حضور فعال در آسياي ميانه و قفقاز دور بماند.

2. تسلط بر منافع و ثروت‌هاي سرشار طبيعي در آسياي ميانه و درياي خزر به ويژه نفت و گاز و نيز راه‌هاي انتقال آن به بازارهاي جهاني.

3. محاصره و مهار بال غربي چين (نيروي نامزد رقابت با آمريكا طي دهه‌هاي آتي) و درهم كوبيدن ائتلاف پكن و مسكو، بر ضد يكه‌تازي آمريكا در سلطه بر جهان.

4. تكميل محاصره ايران از دو سوي شمال و شرق و ايجاد پيش‌زمينه سيطره بر اين كشور و در صورت لزوم مورد تهاجم قرار دادن و نابودي برنامه‌هاي هسته‌اي و موشكي آن.

5. جلوگيري از انتقال فناوري، مواد و تجربيات هسته‌اي و همچنين جلوگيري از انتقال تكنولوژي موشكي و سلاح‌هاي مدرن كلاسيك به جاي مانده از دوران اتحاد جماهير شوروي در كشورهاي آسياي ميانه و به ويژه قزاقستان و ازبكستان به كشورهايي نظير ايران و كره شمالي و ديگر كشورهاي عربي (حتي ميانه‌رو) به منظور حفظ برتري نظامي رژيم صهيونيستي.

6. وجود نظام‌هايي در خط آمريكا و عموما غربي و متكي بر بازار آزاد كه به نوبه خود سرريز شدن سرمايه‌هاي آمريكايي و غربي به اين كشورها و نيز به دست گرفتن بازارهاي آنان را فراهم مي‌كند.

7. از ميان برداشتن جنبش‌هاي اصولگراي راديكال در منطقه به گونه‌اي كه امنيت داخلي آمريكا و منافع برون‌مرزي‌اش تامين و منافع كشورهاي هم‌پيمان و ثبات نظام‌هاي طرفدار او در منطقه تضمين شود. اهميت اين هدف طي سال‌هاي اخير و به ويژه پس از حوادث 11 سپتامبر دوچندان شده است.

اگر تنها ابرقدرت جهان، هدف‌هايي اين‌چنيني پيش روي خود قرار داده باشد كه خبر از حدوث تغييرات گسترده در نقشه آسيا و جهان دارد، بديهي است كه رژيم صهيونيستي (با درك و شناختي كه از امكانات خود به عنوان يك دولت كوچك و به رغم تاييد اهداف آمريكا دارد) توجه خود را به تحقق اهدافي محدود و مختص خويش معطوف سازد و فعال‌سازي مهاجرت يهوديان كشورهاي ياد شده، استفاده از نفوذ و جايگاه يهوديان مقيم اين كشورها به منظور عمق بخشيدن به نفوذ سياسي، اقتصادي، فرهنگي و امنيتي و يافتن جاي پاي فزاينده در بازارهاي آنان را در راس اهداف خود قرار دهد. رژيم صهيونيستي همچنين سخت مي‌كوشد از انتقال فناوري، تخصص‌ها و تجربيات هسته‌اي و موشكي و سلاح‌هاي پيشرفته كشورهاي آسياي ميانه به كشورهاي عربي و اسلامي به ويژه ايران، مصر و سوريه جلوگيري به عمل آورد و روابط كشورهاي ياد شده را با كشورهاي آسياي ميانه برهم زند.

از آنجايي كه تمامي اقدامات رژيم صهيونيستي، با منافع آمريكا در منطقه همسو است، اين كشور در طول اين مدت در صدد تقويت همكاري و هماهنگي با رژيم صهيونيستي برآمد. تصدي‌گري پست وزارت امور خارجه آمريكا از سوي خانم «مادلين آلبرايت» در سال 1997 به اين روند همكاري و به ويژه رويارويي با ايران و آنچه مبارزه با تروريسم مي‌نامند، شتاب بيشتري بخشيد. آمريكا و رژيم صهيونيستي به توافق رسيده بودند كه اين همكاري از طرف وزارتخانه‌هاي امور خارجه، دفاع و سازمان اطلاعاتي آمريكا و به طور مشخص زير نظر آلبرات هدايت شود. در وهله اول اين تلاش‌ها متوجه ازبكستان شد، تا از او در مبارزه با بنيادگرايي اسلامي و به اصطلاح تروريسم! و تهديدات ايران در آسياي ميانه و درياي خزر همدست و شريكي بسازند و در همين رابطه سفراي آمريكا و رژيم صهيونيستي در تاشكند ماموريت يافتند، نقطه نظرات آلبرايت را پي‌گيري نمايند.

شريك فعال

اگرچه رخنه صهيونيسم به آسياي ميانه در چارچوب راهبرد آمريكايي تحقق نيافت، اما بايد يادآور شد كه رژيم صهيونيستي به عنوان شريك كوچك‌تر آمريكا پيوسته مي‌كوشد ضمن حفظ منافعش، به نقش خود سامان بخشيده و دايره فعاليتش را توسعه دهد. رژيم صهيونيستي زيركانه نقش خود را با بهره‌گيري از نقاط قوت ايفا مي‌كند. اين رژيم از لابي‌هاي يهودي موجود در كشورهاي آسياي ميانه و شناخت كافي آنان از اوضاع اين كشورها براي گشودن درها بر روي نفوذ سياسي، اقتصادي، امنيتي و فرهنگي به خوبي بهره جست، شايان ذكر است كه اين لابي‌ها به شكل كاملاً مطلوبي سازماندهي شده‌اند و سازمان اطلاعاتي رژيم صهيونيستي از زمان اتحاد جماهير شوروي به واسطه نهاد خاصي (فافيت) كه مستقيماً زير نظر نخست‌وزير فعاليت مي‌كند، عميقا در درون اين تشكيلات نفوذ كرده است. «فافيت» متولي سازماندهي يهوديان مقيم خارج و سامان‌بخشي به امر مهاجرت آنان و نيز جذب جاسوس از ميان آنها مي‌باشد. فافيت نهادي بسيار خطرناك و بازوي نيرومند نفوذ صهيونيسم در تمامي جمهوري‌هاي اتحاد جماهير شوروي سابق محسوب مي‌شود كه بايد در جاي ديگري مفصل بدان پرداخته شود. رژيم صهيونيستي با استفاده از مناسبات مستحكم خويش با آمريكا، از خود و جنبش جهاني صهيونيسم به عنوان واسطه‌اي فعال در امر جذب سرمايه‌هاي يهوديان و غربي‌ها در كشورهاي آسياي ميانه و تطهير چهره رژيم‌هاي اين منطقه در رسانه‌هاي جمعي غرب، نهايت استفاده را برد تا جايي كه «اسلام كريم اف» رئيس‌جمهور ازبكستان رژيم صهيونيستي را پنجره‌اي به جهان غرب! معرفي مي‌كند. رژيم صهيونيستي همچنين لابي‌هاي يهودي جمهوري‌هاي شوروي سابق كه ابزار تسهيل سلطه آمريكا در منطقه و گشودن دروازه‌هاي كشورهاي ميزبان بر روي ايالات متحده محسوب مي‌شوند را به اين كشور سپرد.

خلاصه اين كه حمايت آمريكا از حضور رو به افزايش صهيونيسم در آسياي ميانه حاكي از ضعف عاطفي و مزمن ايالات متحده در قبال رژيم صهيونيستي به دليل لابي قدرتمند يهوديان اين كشور نيست، بلكه رژيم صهيونيستي به دنبال اين است كه چگونه در فرآيند راهبرد منطقه‌اي آمريكا براي خود جايي بيابد و ابتدا شريكي فعال و سپس مهم‌ترين هم‌پيمان آمريكا در اين منطقه مهم استراتژيكي شود.

منبع: باشگاه انديشه (به نقل از صداي فلسطين اسلامي)

ش.د820752ف