تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۳  ، 
شناسه خبر : ۳۰۱۹۴۱
مقدمه: هراس عوام‌فریبی، چیزی است که امروز در میان نخبگان نه تنها در ایران که در جهان نیز به شدت خود را نشان می‌دهد. پیروزی پوپولیست‌ها در رای‌گیری‌ها این هراس را توسعه داده است. دکتر مهدی مطهرنیا که با دید آینده پژوهی‌اش این مساله را می‌بیند، این واقعیت را نه پوپولیسم که پوپولیسم کور می‌خواند و به خبرنگار شفقنا می‌گوید که انتخابات آینده‌ی ایران، زمانی می‏تواند آینده را تهدید کند که پوپولیسم روشن در برابر پوپولیسم کور ببازد. به اعتقاد این استاد دانشگاه، اگر آقای روحانی بخواهد خود را در نقش مدافع وضع موجود به نمایش بگذارد، ریسک بالایی را انجام خواهد داد؛ همان ریسکی که هیلاری کلینتون در مبارزه با ترامپ انجام داد و در ادامه تأکید می‌کند که روحانی باید هنوز به عنوان نقاد وضع موجود و در عین حال نه نفی‌کننده‏ی وضع موجود، خود را به تصویر کشد. متن گفت‌وگوی شفقنا با دکتر مهدی مطهرنیا را می خوانید:
پایگاه بصیرت / شیما مفیدی‌راد

(روزنامه مردم سالاري – 1396/02/12– شماره 4305 – صفحه 10)

*با توجه به انتخابات اخیر در جهان از برگزیت گرفته تا روی کار آمدن ترامپ، آمدن لوپن و تأیید نظرات اردوغان، به نظر می‌رسد حاصل دموکراسی به عنوان دستاورد بشر دیروزی افکار پوپولیستی بوده است. یکی اینکه چرا این اتفاق در جهان افتاده است؟ و دوم این که انتخابات ایران چقدر می‌تواند متاثر از این روند باشد؟

** مطهرنیا: در وهله‏‌ی نخست باید بگوییم که دموکراسی در ذات خود به معنای اصیل کلمه، پوپولیستی است. پوپولیسم به عنوان یک مکتب، مبین توجه کامل به توده‌‏های مردم به‌ویژه طبقات پایین جامعه و اقشار پایین طبقه‏ی میانی جامعه است. دموکراسی نیز اساساً متکی به رای اکثریت مردم جامعه است و اکثریت مردم جوامع هم در طبقات پایین و طبقه‏‌ی متوسط حضور دارند. بر این اساس پوپولیسم به معنای اصلی کلمه با دموکراسی تعارضی ندارد بلکه این روایت‌‏های متضاد از دموکراسی و پوپولیسم و سوءاستفاده از این مفاهیم در قالب ماکیاولیستی است که هم پوپولیسم و هم دموکراسی را به محاق نقد می‏کشاند. پوپولیست‏‌ها بخشی از افراد را در برمی‌گیرد که شعارهای مبتنی بر خواسته‌‏ها و نیازهای طبقات پایین جامعه یا توده‏‌ها را مطرح می‌‏کند. توده، طبقه‌‏ی پایین جامعه است و اقشار پایین طبقه‌‏ی متوسط را نیز دربرمی‌‏گیرد اما آنچه امروز تحت عنوان پوپولیسم یا توده‌گرایی در جامعه مطرح است، آن چیزی است که من پوپولیسم کور می‏نامم؛ پوپولیستی که به نام توده‌‏ها عوام فریبی می‏کند، پوپولیستی که به نام حمایت از طبقات پایین، دروغ و تزویر و ریا بازتولید می‏کند.

پوپولیسم کور در برابر پوپولیسم روشن به جای هدف قرار دادن توده‏‌های فعال در طبقات پایین جامعه و اقشار پایین طبقه‌‏ی متوسط جامعه، عوام را هدف قرار می‌‏دهد و با ساخت فراروایت‌‏های مقدس و همچنین قداست پوشاندن به خویش در دفاع از توده‌‏های مستضعف جامعه، عوام فریبی می‌‏کند. پوپولیسم کور دون‌کیشوت‌وار با کاروان ترقی مبارزه می‏‌کند. به عبارت دیگر به ظاهر در دفاع از مردم و طبقات پایین جامعه به مدرنیست شدن جامعه یا رفاه جمعی طبقات موجود در یک اجتماع ملی می‏‌تازد. جامعه را قطبی می‏‌کند و دون‌کیشوت‌وار تلاش می‏کند با حمله کردن به پیشرفت و ترقی یک جامعه‏‌ی ملی در چارچوب رفاه گسترده‏ی مدنی، زمینه‌‏های حمایت را در طبقات پایین منفعل جامعه برای خود فراهم کند. از طرف دیگر رابین‌هود وار تقسیم ثروت می‌‏کند. پوپولیست‌‏ها فوراً به پخش ثروت اشاره می‏‌کنند. امید جهت ثروتمند شدن توده‏‌های مردم را به جامعه تزریق می‌‏کنند.

این‏ها پوپولیسم به معنای اصیل کلمه نیستند بلکه تلاش می‌‏کنند با جابجا کردن ثروت در جامعه در یک موقعیت مقتضی، توزیع فقر نمایند و با توزیع فقر در لباس هبه‌کردن پول و ثروت به عوام جامعه در پرتو عملیات رابین‌هودی، عملکردهای غیرقانونی و غیرمترقبه‌‏ی خود را لباس قانونی پوشانده و به نام توده‌‏های مردم، دستبرد به ثروت جامعه و از طریق پخش مستقیم ثروت به شیوه‏ی رابین‌هودی زمینه‌‏های حمایت طبقات مختلف جامعه را برای خود فراهم کنند. در عین حال مسیح‌گونه تلاش دارد به خود رنگ قداست بپوشاند و در چارچوب قداست‌زایی عوام‌فریبانه، خویش را محق نشان دهد بنابراین پوپولیسم به معنای واقعی کلمه در دموکراسی در جهت کسب آرای مردمی به میدان می‌‏آید.

شعارهایی می‌‏دهد که بتواند اکثریت جامعه را که بر اساس آمایش جمعیتی به طور طبیعی در طبقات پایین و متوسط جامعه قرار می‏‌گیرند، به طرف خود جلب کنند اما در پوپولیسم روشن تلاش می‏شود به جای عوام‌فریبی، آگاهی به توده‏‌ها تزریق شود و عوام منفعل را به توده‏‌های آگاه فعال تبدیل کنند. زمانی که شعارهای توده‌گرا داده می‌‏شود و به جای انتقال آگاهی و سپس ایجاد حرکت به مردم انتقال تشویش و نگرانی و تحریک مردم را در دستور کار قرار می‌‏دهد، پوپولیسم توده‌گرای روشن مثبت به پوپولیسم کور عوام‌فریب تیره‌ساز تبدیل می‌‏شود و مرزهای میان این دو و تشخیص آن برای طبقات پایین جامعه بسیار مشکل است. اینجاست که نقش رسانه‌‏ها در آگاه‌سازی و ایجاد حرکت مبتنی بر آگاهی و توانایی در هر جامعه‌‏ای بیش از گذشته بارز و آشکار می‌‏شود.

*منظور این است که دموکراسی به معنای حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان بوده است، اما امروز شاهد پیروزی ناآگاهی یا مردم کمتر آگاه بر همه مردم به ویژه غلبه بر نخبگان هستیم. چرا این وضعیت در جهان ایجاد شده است؟

** مطهرنیا: این ناشی از یک دگرگونی عظیم است که تاریخ بشریت در درون آن قرار گرفته است و کمتر به آن توجه می‏شود. ببینید این چند گزاره را کنار هم بگذارید. دنیا تبدیل به اتاق شیشه‏‌ای و گوی بلورین شده است، فاصله‌‏ها مرده است و هر فردی می‌‏تواند از طریق اتاق شیشه‌‏ای یعنی موبایل خود و فضای مجازی که واقعیت موازی زندگی اوست به اطلاعات دست یابد. امروز احساس دانایی از طریق این فضای مجازی به عنوان یک واقعیت موازی در جوامع گوناگون آشکار شده است. این احساس دانایی می‌‏خواهد در برابر قدرت دولت‌‏ها صف‌آرایی کند، لذا شبه‌دانایی به‌وجود آمده در ملت‌‏ها در برابر قدرت دولت‌‏ها صف‌آرایی کرده است.

این دانایی و نقطه‌‏ی عزیمت دانایی هست اما کامل نیست و در طفولیت به سر می‌‏برد بنابراین در عین آن که آگاه شده است، مجرب نیست و چون مجرب نیست، امکان خطای آن در رفتار و کنش افزایش پیدا می‌‏کند. بر اساس فهم چنین فضایی است که کنش‌گران و بازی‌چرخانان سیاسی از همین فضا استفاده کرده و با درک صف‌آرایی دانایی ملت‏‌ها در برابر قدرت دولت‌‏ها و از طرف دیگر دیده‌بانی فضای غیرمجرب و بی‌تجربگی این توده‏‌ها بهره‌برداری می‌‏کنند و با شعارهای عوام فریبانه، ادعای دموکراسی و حمایت از توده‏‌های مردم را به آنها منتقل می‌‏کنند. در چنین فضایی گرایش به شعارهای عوام فریبانه در بین توده‌‏ها گسترش پیدا می‏‌کند. این است که از تهران سال ۱۳۸۴ تا واشنگتن سال ۲۰۱۶ که اوج‌گیری پیشرفت فناوری‌‏های رسانه‌‏ای است، در دو محیط متفاوت و مدعی تقابل دیالکتیک، ضریب نفوذ بالای شعارهای عوام‌فریبانه را در حوزه‌‏ی سیاست شاهد هستیم.

*با توجه به آن‌که جامعه‏ی ایران هم مستثنی از پوپولیسم کوری که در جهان شاهد آن هستیم نیست، انتخابات ایران چقدر می‏تواند تحت تأثیر این موضوع قرار بگیرد؟

** مطهرنیا: این انتخابات، زمانی می‏‌تواند آینده را تهدید کند که پوپولیسم روشن در برابر پوپولیسم کور ببازد. پوپولیسم روشن نباید مدعی حمایت و دفاع از وضع موجود شود، باید در عین حالی که نسبت به عملکردهای مثبت در وضع موجود ارائه‏‌ی گزارش و تولید متن و محتوا می‌‏کند، نقد از وضع موجود و ریشه‌یابی نقدهای درست بر وضع موجود را در دستور کار قرار دهد. پوپولیسم کور خواهان آن است که پوپولیسم روشن به جای نقد وضع موجود در موضع دفاع از وضع موجود قرار گیرد و با افتادن در دفاع از وضع موجود به واسطه‌‏ی وجود گستردگی نارضایتی از وضع موجود و مطلوبیت‌‏های مدنظر مردم بتواند توده‌‏ها را به طرف خود جذب کند؛ کاری که ترامپ در کمپین انتخاباتی خود علیه هیلاری کلینتون به انجام رساند.

*امروز که مناظره ها به طور رسمی شروع شده است و رقابت‌های انتخاباتی علنی‌تر شده‌اند، می‌بینیم که در این میان گاهی بداخلاقی، سوءاستفاده از اطلاعات و وارونه نشان دادن مسایل برای جمع کردن رای وجود دارد. فکر می‌کنید چقدر ممکن است که مردم ایران با توجه به تجربیات پیشین، تحت تأثیر این نوع رفتارها قرار بگیرند؟

** مطهرنیا: امروزه ما در نظامی زندگی می‏کنیم که برخاسته از اصول و ارزش‏‌های دینی و انقلابی است. همین مردم، شهدای گرانسنگی را در جهت اصالت اصول اصیل و ارزش‏های غنی خود در این سه دهه هدیه کرده‌اند اما در عمل شاهد نوعی ماکیاولیسم نقاب‌داری هستیم که کاملاً نقاب دینی به چهره می‏زند و خود را مسیح‌گونه، مقدس نشان می‏دهد و رابین‌هودگونه مدافع تولید ثروت و گرفتن ثروت از بالادستی‌ها برای فرودستی‏‌ها نشان می‌‏دهد و از طرف دیگر تلاش می‌‏کند تا به گونه‌‏ای دون‌کیشوت‌وار بر طبقه‌‏ی بالای جامعه بتازد. این نکته موجب شده است که در وضعیت کنونی، ماکیاولیسم نقاب‌داری را شاهد باشیم که به راحتی دروغ می‌‏گوید، به راحتی جلوی دوربین، سند را عوض می‏کند، به راحتی مردم را در وضعیت بغرنج تشخیص میان سره و ناسره قرار می‌‏دهد و به جای حرکت مثبت به سمت آینده به تحریک عواطف مردم با جهت گیری‏های پوپولیستی کور روی می‌‏آورد. این می‏تواند موجب تأثیر یک جذام بسیار کشنده در حوزه‌‏ی سیاست و انتقال آن به جامعه شده و زمینه‌‏های آسیب‏‌های فراوان‌تری را برای آینده‏ی نزدیک در جامعه فراهم سازد.

*آیا این رفتارها می‌‏تواند خطر سقوط اخلاقی را در جامعه ایرانی به دنبال داشته باشد؟

** مطهرنیا: من در سال ۱۳۸۰ برای رییس جمهور وقت ایران جناب آقای محمد خاتمی نوشتم و اولین جلد جزوه‌‏ی چاپ‌شده‌‏ی آن را شخصاً به دست او دادم که به جای هرگونه شعار در باب توسعه‌‏ی سیاسی، نخست به یک انقلاب اخلاقی بیاندیشیم، سپس یک انقلاب بروکراتیک و در پی آن یک انقلاب علمی و در پس این انقلاب علمی یک انقلاب اقتصادی. چرا که اولین خطر متوجه جامعه‌‏ی ما ضد اخلاقی است که در قالب سیاست در جامعه‌‏ی ملی ما در حال گسترش است. این نامه در سال ۱۳۸۰ تحت‌عنوان پاسخ به رییس جمهور چاپ شد و به صورت یک کتابچه‌‏ی کوچک منتشر شد. امروز اخلاق در جامعه‏‌ی ما در لبه‌‏ی مرگ قرار گرفته است. زمانی که نخبگان مدعی ارزش‏‌های دینی، ملی، سیاسی و نظامی در جلوی دوربین، سپید را سیاه و سیاه را سپید به نمایش می‏‌گذارند، آیا اخلاق در لبه‌‏ی پرتگاه سقوط نیست؟ لذا در این جامعه، مردم به راحتی به ضد ارزش‏‌ها ارزش می‏‌گویند و هرکسی را که نتواند خود را در چارچوب این ضدارزش‏‌ها روزآمد کند، ناتوان و فاقد صلاحیت، بی عرضه، پخمه و هالو می‌‏خوانند. این واژگانی است که امروز در لایه‌‏های گوناگون اجتماع دیده می‏‌شود. این جامعه به جایی می‌‏رسد که زیر پا گذاشتن قانون و فرار از ضمانت اجرای هر قانون را زرنگی و دست‌آوردی مادی برای خود می‏‌پندارد، چنین جامعه‌‏ای دچار هرج و مرج و نوسان‏‌های پرهزینه می‌‏شود.

*در چنین شرایطی وظیفه‏‌ی رسانه‏‌ها و نخبگان چیست؟

** مطهرنیا: در مرحله‌‏ی نخست خودانتقادی و نقد خویشتن و در مرحله‌‏ی دوم، مجاهدتی خستگی‌ناپذیر جهت انتقال آگاهی و دانایی به توده‏‌های مردم، به گونه‏‌ای که مردم به اصالت فطری خود در اصول و ارزش‏‌های دینی و ملی خویش بازگردند و حاضر شوند هزینه‏‌های بازگشت به این اصالت را پرداخت نمایند.

*گفته می‌شود که ۴۰ درصد از واجدین شرایط ایرانی هنوز تصمیم نگرفته‌اند به چه کسی می‌خواهند رای دهند و اصلا می‌خواهند در انتخابات شرکت کنند یا خیر؛ این دایره در ایران معمولا آرای خاکستری نامیده می‌شود. این آرا اساسا چرا وجود دارد؟ آیا به دلیل کوتاه بودن زمان تبلیغات در ایران شاهد چنین ماجرایی هستیم و اگر این دوره تبلیغات طولانی‌تر شود ممکن است آرای خاکستری کاهش پیدا کند؟

** مطهرنیا: به دلیل فقدان احزاب سیاسی فعال در جامعه‏‌ی ایران است. احزاب سیاسی در ایران به واسطه‏‌ی فقدان ساختارهای حزبی در نزدیک هر انتخاباتی فعالیت خود را شکل می‏‌دهند. بعد از پیروزی یا شکست در یک انتخابات، درهای فعالیت خود را می‏‌بندند و تا نزدیک انتخابات بعدی فعالیت خود را آغاز می‌‏کنند. تجمیع انتخابات‌‏ها در ایران هم اکنون همین ضربه را به فرهنگ سیاسی زده است، اگرچه هزینه‌‏های مالی نظام را کاهش داده است اما هزینه‌‏های معنوی را افزایش بخشیده است. حداقل وجود هر انتخاباتی در یک سال موجب می‌‏شد تا زمینه‏‌های فعالیت بیشتری فراهم آید؛ آن هم تالی فاسد‏های خاص خود را داشت اما با توجه به چنین ساختاری در فعالیت حزبی در ایران حداقل بعضی از احزاب را مجبور می‏‌کرد بعد از شکست یا پیروزی در یک بافت یا در یک موقعیت انتخاباتی به سرعت برای تحرک بیشتر وارد برنامه‌ریزی شوند. هرچند که آن برنامه‌ریزی‌‏ها هم در همان ایام نیز موسمی و فاقد شناسنامه‌‏ی اصیل کار حزبی بود.

*آیا رفتارهای عوام‌فریبانه می‌توانند در مقاطع خاصی با ایجاد هیجان، این آرا را به سمت خود جلب کنند؟

** مطهرنیا: اساساً آرای خاکستری، آرایی هستند که دو جبهه‌گیری دارند؛ یکی جبهه‌گیری توده‏ای و یکی جبهه‌گیری عوامانه. توده‏‌ها عناصر فعالی هستند که منتظر آمایش بیشتر حرکت سیاسیون برای تصمیم‌گیری شایسته‌تر هستند بنابراین با توجه به این‌که در طبقات پایین و متوسط جامعه هستند اما منفعل نیستند. این‌ها تا لحظه‏‌های آخر به دیده‌بانی محیط بازی می‏‌پردازند و در لحظه‌‏ی آخر حرکت خود را شکل می‌‏بخشند. از طرف دیگر عوامی وجود دارند که منفعل هستند و نه تنها دیده‌بانی نمی‏‌کنند بلکه تحت تأثیر جریان‌سازی‌‏های گروه‏‌های سیاسی رقیب قرار می‌‏گیرند و در آخرین لحظات با تحریک آن‌ها به شکل ناآگاهانه وارد عرصه‌‏ی انتخاب می‌‏شوند. از این جهت است که احزاب سیاسی باید برنامه‌‏ای در جهت ایجاد حرکت در توده‌ها در ایام منتهی به هر دوره‏ی انتخاب را در دستور کار قرار دهد و اگر این برنامه ‏ها را نداشته باشند، بالطبع ضریب ریسک آن‌ها در آن انتخابات بالا می‌‏رود.

ش.د9600538