تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۲۰۸۸
اشاره: هنوز جوهر تشکیل «ائتلاف مبارزه با تروریسم» در ریاض خشک نشده و «دونالد ترامپ» به کاخ سفید بازنگشته بود که انتشار اظهارات امیر قطر در مورد ضرورت توجه به ایران به عنوان یک بازیگر قدرتمند منطقه‌ای جنجال تازه‌ای را در منطقه به پا کرد. این تنش در روابط بین قطر و آل سعود جدای از این که از اختلافات ریشه‌ای بین دو کشور حکایت دارد نشانگر این نیز هست که ائتلاف شکل گرفته با محوریت آل سعود از پایه‌های بسیار سستی برخوردار است و دولت‌های منطقه به خوبی می‌دانند که با توجه به ضعف ذاتی و شدید سعودی‌ها در نظامی‌گری، در صورت بروز کوچکترین مسئله‌ای این دولت‌های ذره‌ای منطقه هستند که اولین قربانیان قمار خطرناک ریاض- واشنگتن خواهند بود. لذا دولت‌هایی مثل قطر تلاش دارند که راه خود را از آل سعود جدا کنند تا در آینده ثبات، امنیت و توسعه اقتصادی آنها با ماجراجویی‌های حکام ریاض به خطر نیفتد. سرویس خارجی
پایگاه بصیرت / سیدمحمد امین‌آبادی

(روزنامه كيهان ـ 1396/03/11 ـ شماره 21638 ـ صفحه 6)

شرح ماجرا

شنبه (30 اردیبهشت 96) ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا، در اولین سفر خارجی خود به منظور شرکت در نشست موسوم به «اجلاس عربی- آمریکایی» و عقد قراردادهای تجاری و نظامی با عربستان وارد ریاض شد. روز دوشنبه نیز پس از عقد قراردادهای تجاری و نظامی کلان بین آمریکا و سعودی‌ها به ارزش تقریبی 500 میلیارد دلار، ترامپ خوش‌خدمتی سعودی‌ها را جبران کرد و ریاض، پایتخت تفکرات تکفیری- وهابی، ‌از سوی ترامپ به عنوان «مرکز جهانی مبارزه با افراطی‌گری» معرفی شد. اما هنوز یک روز از برگزاری این اجلاس نگذشته بود که اظهارات «شیخ تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر درخصوص روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با ایران و مقاومت، در منطقه جنجال رسانه‌ای گسترده‌ای به‌پا کرد.

بامداد چهارشنبه بود که رسانه‌های عربی از قول خبرگزاری «قنا» (خبرگزاری رسمی قطر) اظهارات امیر قطر را که در پایگاه هوایی العدید عنوان کرده بود منتشر کردند: «قطر همزمان موفق شده روابط خوبی با آمریکا و ایران برقرار کند و از آنجا که ایران ثقلی منطقه‌ای و اسلامی است و نمی‌شود آن را نادیده‌ گرفت، از عقلانیت به دور است که تنش را با آن تشدید کنند چرا که قدرت بزرگ است و ضامن ثبات در منطقه؛ چیزی که قطر به دنبال آن است.» وی در خصوص اختلافات قطر با همسایگان خود نیز گفته بود: «پایگاه هوایی «العدید» قطر که هم مورد استفاده نیروهای هوایی قطر است و هم آمریکا، از دوحه در قبال طمع‌ورزی‌های برخی کشورهای همسایه خود حفاظت می‌کند».بن تمیم حزب‌الله را نیز یک جنبش مقاومت معرفی کرده بود.

اگرچه ساعتی بعد مقامات خبرگزاری قنا از هک شدن این سایت خبر داده و عنوان کردند که برای چند ساعت صفحه توییتر و سایت اصلی شبکه، هک و از دسترس آنها خارج شده است اما این موضوع نتوانست مانع واکنش شدید رسانه‌های سعودی شود. گستردگی سطح این حملات از سوی رسانه‌های سعودی، نشانگر وسعت عمق و دامنه اختلافات میان کشورهای حاشیه خلیج فارس است که اکنون بار دیگر و به بهانه یک خبر و اظهاراتی منتسب به امیر قطر بروز یافته است. دراین میان، این رسانه‌ها بدون توجه به ادعای مکرر خبرگزاری و مقامات قطر مبنی بر هک شدن تارنمای خبرگزاری این کشور، همچنان با استناد به اخبار یاد شده، به حملات خود ادامه می‌دهند؛ به گونه‌ای که برخی منابع خبری از حمله از پیش طراحی شده علیه قطر به بهانه اظهارات منتسب به امیر قطر سخن می‌گویند. همراهی فوری برخی دولت‌های عربی منطقه مثل امارات، بحرین و مصر با عربستان در مقابل قطر نیز حکایت از شدت تنش‌ها بین دو طرف دارد در راستای دامن زدن به این تنش بود که سازمان تنظیم ارتباطات امارات متحده عربی پایگاه شبکۀ خبری الجزیرۀ قطر را فیلتر کرد. به دنبال شروع این موج، بحرین نیز وارد ماجرا شد و پایگاه‌های خبری و رسانه‌ای قطر را در داخل کشور فیلتر کرد. مصر نیز در همراهی با عربستان اقدام به فیلتر کردن سایت‌ها و رسانه‌های قطری کرد. در ادامه برخی رسانه‌ها مدعی شدند که قطر سفرای خود را از این کشورها فراخوانده است.

همزمان با فشارهای سیاسی علیه دوحه، روزنامه‌ها و رسانه‌های نزدیک به آل سعود نیز همچنان حملات خود را به دولت قطر ادامه می‌دهند. در همین راستا روزنامه سعودی «عکاظ» با تیتر «سخنان امیر قطر خامی و خودکشی سیاسی» به قلم «فهیم الحامد» نوشت: «برخی از اظهارات تحریک‌آمیز «تمیم بن حمد آل ثانی» ابراز تعجب می‌کنند اما کسانی که در بطن سیاست دوحه و اقدامات محرمانه و روابط زیرمیزی آن با سازمان‌های تروریستی، ایران، شبه‌نظامیان حزب‌الله، کودتاچیان یمن و گروه‌های فشار اسرائیلی هستند، به خوبی از نقش‌های مشکوک قطر در منطقه آگاهند. هیچ تردیدی نیست که اظهارات امیر قطر، نقاب از چهره او برداشت و موضع دوحه را روشن کرد.

این روزنامه با اشاره به سفر اخیر «محمد بن عبدالرحمن آل ثانی» وزیر خارجه قطر به عراق برای دیدار با «حیدر عبادی»، ادعا کرد که یک دیدار محرمانه دیگر در بغداد در روز دوشنبه گذشته صورت گرفت. به ادعای این نشریه، وزیر خارجه خارجه قطر در ادامه حضورش در بغداد در مقر اقامتش با سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس دیدار و رایزنی کرده و ریشه موضع‌گیری دوحه علیه نشست‌های ریاض و خروجش از ائتلاف صورت گرفته در طول این نشست‌ها پیش از خشک شدن جوهر بیانیه پایانی، همین دیدار بوده است. بغداد نیز مسئول ترتیب دادن این دیدار بوده و در مقابل نیز از قطر امتیاز گرفته است. بنابر این ادعا، در این دیدار که 27 ساعت قبل از نشست‌های ریاض بوده، از امیر قطر خواسته شد که زیر بار توافقات صورت گرفته در ریاض نرود.

میانجیگری کویت

«خالد الحمد الصباح»، وزير خارجه كويت در بحبوحه اين ماجرا و افزایش تنش‌ها بین دو طرف به قطر رفت تا با شيخ تميم ديدار كند، هر چند جزئيات اين ديدار منتشر نشده اما خبرگزاري رويترز به نقل از يك مقام مسئول در كشورهاي حوزه خليج فارس نوشت: «امير كويت در جريان تماس تلفني با امير قطر موضوع ميانجيگري و ميزباني براي مذاكرات را مطرح كرده تا تضميني براي عدم تشديد اختلافات باشد. بنابر اين، امير كويت دست به كار شده تا نقش ميانجيگر بين قطر و سعودي‌ها را بازي كند و وزير خارجه‌اش را هم به دوحه، پايتخت قطر فرستاده تا در گام نخست موافقت شيخ تميم براي اجراي اين نقش را به دست بياورد.» گذشته از اينكه انگيزه صباح خالد الصباح، امير كويت از اين ميانجيگري چيست، مسئله ديگر در نتيجه‌بخش بودن تلاش او است كه تا چه اندازه مي‌تواند تنش بين قطري‌ها و سعودي‌ها را برطرف كند. با توجه به اظهارات «انور قرقاش»، وزير مشاور امور خارجه امارات، بايد گفت كه مأموريت ميانجيگري امير كويت نمي‌تواند بدون تأييد و حتي درخواست سعودي‌ها باشد چرا كه قرقاش به عنوان متحد نزديك سعودي‌ها در اين جريان به طور كامل در برابر شيخ تميم قرار گرفت و حالا از وحدت در صفوف كشورهاي عرب خليج فارس به عنوان يك ضرورت مي‌گويد. در واقع ضرورت چنين وحدتي بيش از هر كسي به نفع سعودي‌ها و ملك سلمان است كه درست بعد از نمايش در مقابل ترامپ نتوانست وحدت ظاهري در صفوف نزديك‌ترين متحدانش را حفظ كند و به همين جهت هم تمام نتايج برنامه‌اش با ترامپ از دست رفت. سعودي‌ها با ميانجيگري صباح خالد الصباح مي‌خواهند شيخ تميم را راضي به حداقل وحدت ظاهري بكنند تا اين همه اختلاف و دشمني علني نشود و تمام آن هزينه‌ها براي ميزباني از ترامپ به باد نرفته و بي‌نتيجه نباشد.

ریشه‌های بحران

بحران‌ها در نظام بین‌ا‌لملل یک باره بوجود نمی‌آیند و زیر پوسته سطوح داخلی‌، منطقه‌ای و بین‌المللی همیشه در حال جریان هستند و تنها فرصتی می‌خواهند که مثل آتشفشان گدازه‌های خود را به بیرون پرتاب کنند. اظهارات امیر قطر و واکنش بسیار تند مقامات سعودی به این اظهارات و تنش در روابط دو کشور، لحظه‌ای به وجود نیامده است و دارای عقبه تاریخی گسترده‌ای است که وضعیت موجود در روابط دو کشور نتیجه آن است. از سوی دیگر این اظهارات جنجالی مسبوق به سابقه نیز بوده است به عنوان مثال در ژانویه ۲۰۱۱ افشای مکالمه تلفنی میان «حمد بن جاسم» وزیر خارجه وقت قطر و «معمر قذافی» دیکتاتور سابق لیبی، از تلاش قطر برای تقسیم عربستان پرده برداشت. در این مکالمه وزیر خارجه وقت قطر آمادگی خود را برای اعزام نیرو به منطقه القطیف در شرق عربستان و اجرای طرح تجزیه عربستان اعلام می‌کند.

وب سایت لبنانی «النشره» در گزارشی می‌نویسد انفجار در روابط عربستان سعودی و قطر به شکل ناگهانی اتفاق نیفتاد بلکه در نتیجه مشکلاتی رخ داد که طی سال‌ها انباشته شد، لیکن همه تلاش‌ها برای کنترل این اختلاف‌ها نتوانست به این هدف برسد تا آنکه ریاض با رسیدن «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا به قدرت، خودش را در برابر فرصتی مناسب برای«ادب کردن» دوحه دید. در همین زمینه این بحران می‌توانست میان دو طرف طی فقط چند ساعت به پایان رسد به ویژه پس از آن که دولت قطر سخنان منتسب به «تمیم بن حمد» امیر قطر را تکذیب کرد اما ادامه سیاست رویارویی از طرف بحرین، عربستان سعودی و امارات تأکیدی بر این است که تنش میان دو کشور فرصتی برای ضربه کاری زدن به دوحه تلقی می‌شود.

1- اختلافات مرزی و سرزمینی

اگر چه قطر در سال ۱۹۷۱ به استقلال خود دست یافت، اما ریشه اختلافات این کشور و عربستان به اوایل قرن بیستم بازمی‌گردد؛ در سال ۱۹۱۳ و به دنبال خروج عثمانی‌ها از قطر، «عبدالعزیز بن سعود» تصمیم گرفت این کشور را اشغال و به پادشاهی آل سعود ملحق کند. این تصمیم عبدالعزیز اگرچه با دخالت انگلیس و عقد توافقنامه «دارین» عقیم ماند، اما اختلافات و درگیری‌های مرزی مجددا در سال۱۹۹۲ و در قالب حادثه «الخفوس» شعله‌ور شد. این درگیری‌های مرزی به کشته، زخمی و اسارت چندین نظامی قطری انجامید. قطر بر این باور است که دستیابی عربستان بر منطقه الخفوس به معنای سیطره این کشور بر تمام خشکی‌های قطر است. منطقه الخفوس در مسیر منتهی به پایگاه دریایی عربستان در «خور العدید» در جنوب قطر قرار دارد. کارشناسان برآورد کرده‌اند که این منطقه ۲۵ کیلومتری در امتداد خط ساحلی خلیج فارس دارای حدود ۱۵ میلیارد بشکه ذخایر قطعی نفت و ۶۵۰ میلیون مترمکعب گاز طبیعی است. به علاوه اینکه این منطقه به عنوان کانال ارتباط تجاری قطر و امارات بزرگترین شریک تجاری این کشور در خلیج فارس به شمار می‌آید. از طرف دیگر عربستان بر این باور است که بر اساس توافقنامه ۱۹۷۴ این منطقه به عربستان تعلق دارد. اثبات این ادعا به این معنی خواهد بود که عربستان از محدوده ۲۰ مایلی آبهای سرزمینی برخوردار می‌شود. این محدوده آبهای سرزمینی مسیرهای مواصلاتی دریایی قطر با امارات را قطع خواهد کرد علاوه بر اینکه در نتیجه این اقدام، منابع نفتی «زرکوه» که در حال حاضر قطر به همراه امارات از آن بهره‌برداری می‌کنند در اختیار عربستان قرار خواهند گرفت.

در سال ۲۰۰۶ نیز عربستان با احداث خط لوله «دلفین» برای انتقال گاز قطر به امارات مخالفت و ادعا کرده بود که این خط لوله از آب‌های سرزمینی عربستان عبور می‌کند. قطر و عربستان ضمن اشراف بر بخش‌هایی از آب‌های خلیج فارس دارای ۶۰ کیلومتر مرز مشترک هستند. موقعیت ساحلی حائز اهمیت قطر در خلیج فارس جایگاه این کشور را در زمینه تجارت دریایی نسبت به عربستان ارتقا داده است. علاوه بر این منابع گازی قطر در رقابت با منابع نفتی عربستان با در نظر قرار دادن مساحت 437/11 کیلومتری قطر در مقایسه با مساحت دو میلیون کیلومتری عربستان زمینه‌های رقابت دو طرف را فراهم می‌کند. فراتر از اینها قرار گرفتن بخش‌های وسیعی از مرزهای عربستان به عنوان عمق استراتژیک قطر باعث می‌شود هرگونه تهدید امنیت ملی قطر عربستان را تحت تأثیر قرار دهد. این واقعیت جغرافیایی، عربستان را ناگزیر کرده است در جهت تحکیم سیطره خود بر قطر تلاش کند.

رژیم سعودی مدعی مالکیت 23 مایل از سواحل جنوب شرقی قطر است‏ و دو کشور در مورد مرزهای جنوب غربی و خلیج «سلوا» واقع در این منطقه نیز با یکدیگر اختلافات ارضی دارند. بنابراین، اختلافات مرزی و سرزمینی میان دو کشور از خلیج «سلوا» واقع در جنوب غربی قطر آغاز و تا «خورالعدید» واقع در جنوب خاوری قطر امتداد می‏‌یابد. به همین دلیل اختلاف‌های موجود میان عربستان و قطر را باید از جدی‌ترین اختلاف‌ها و درگیری‌های مرزی و ارضی بین کشورهای عرب حوزه خلیج فارس به شمار آورد که هراز چند گاهی تشدید و موجب بروز تنش میان دو کشور می‌شود.

2- اختلافات در سوریه

با شروع بحران سوریه اجماع گسترده‌ای در کشورهای منطقه به ویژه بین سه دولت عربستان، قطر و ترکیه در حمایت از گروه‌های تروریستی برای سرنگونی دولت سوریه شکل گرفت. اما هر چه این بحران طولانی‌تر شد. اختلافات نیز در عرصه میدانی خود را بیشتر بروز داد این موضوع، به رقابتی پنهان میان این بازیگران در سوریه نیز دامن زد. در این میان، رقابت‌های عربستان و قطر برای کسب برتری در میان گروه‌های مخالف، به یکی از مهم‌ترین جنبه‌های بحران در سوریه تبدیل شده است. این موضوع، بر پایه این مسئله اساسی استوار است که «در صورت سقوط بشار اسد، افراد وابسته به کدام کشور در میدان خواهند ماند؟».

از ابتدای بحران سوریه، قطر با اتخاذ رویکرد بازیگر عرب مستقل، و از طریق حمایت مالی و نظامی مخالفان از یک طرف و تعلیق عضویت سوریه در شورای همکاری خلیج فارس تلاش کرد، ابتکار عمل مخالفان را در صحنه میدانی و سیاسی سوریه در دست بگیرد. این در حالی است که همچنان مهم‌ترین چالش این کشور با آل سعود در این بحران اجماع نظر درباره گروه‌بندی مخالفان و حمایت از این گروه‌هاست. اوج این اختلافات زمانی آشکار شد که «بندر بن سلطان» در جریان نشست هماهنگی مربوط به پشتیبانی نظامی از مخالفان سوری، مشروعیت کشور قطر را مورد حمله قرار داده و گفت: «قطر صرفا دارای ۳۰۰ نفر و یک کانال تلویزیونی است و نمی‌توان از آن به عنوان یک کشور یاد کرد».! و در این میان و با توجه به اینکه میدان سوریه در جبهه مخالفان «بشار اسد» مجموعه‌ای از جریان‌های تکفیری وهابی مورد حمایت سعودی‌ها و شاخه‌های اخوان‌المسلمین مورد حمایت قطر و ترکیه را در خود جای داده است؛ هم در صحنه میدانی و هم در صحنه سیاسی شاهد ظهور شکاف‌های گسترده از منظر اهداف و منافع بین این جریان‌ها و در نهایت اختلاف بین حامیان آنها هستیم.

روزنامه «رادیکال» چاپ ترکیه نیز با اشاره به رقابت قطر و عربستان در سوریه می‌نویسد «در این رقابت برای نفوذ در سوریه، قطر به طور خاص با گروه‌های وابسته به «اخوان‌المسلمین» کار می‌کند، در حالی که عربستان، گروه‌های میانه‌رو و سکولار را ترجیح می‌دهد. سعودی‌ها در روابط خود با سلفی‌ها نیز به شیوه‌ای گزینشی عمل می‌کنند. سعودی‌ها که امیدوارند بتوانند شکست خود در عراق و تشکیل دولت شیعه در آن کشور را با ایجاد یک «سوریه سنی» جبران کنند، شکل‌گیری احتمالی دولت اخوان‌المسلمین در سوریه را به منزله تهدیدی برای پادشاهی‌های منطقه ارزیابی می‌کنند.» به جز عرصه نظامی، رقابت دوحه و ریاض در حوزه‌های سیاسی مربوط به سوریه نیز کاملاً قابل مشاهده است؛ برای نمونه، در سپتامبر ۲۰۱۲ عربستان و قطر به طور مشترک «فرماندهی شوراهای عالی نظامی انقلابی» را تأسیس کردند. اما یک ماه بعد، وقتی قطر فرماندهان نظامی را در دوحه جمع کرد تا پول در اختیارشان بگذارد، عربستان به میزبانی کسانی پرداخت که به دوحه نرفته بودند. مورد دیگر، مربوط به سال 1391 است که گروه موسوم به ائتلاف مخالفین سوری، اقدام به انتخاب یک نخست‌وزیر موقت کرد. در آغاز اعلام شده بود که دوحه و ریاض بر سر نخست‌وزیری «اسد مصطفی» توافق دارند، ولی در دقیقه آخر، قطر از انتصاب «غسان هیتو» حمایت کرد. در نتیجه، اعضایی که مورد حمایت عربستان بودند، از ائتلاف کنار کشیدند.

3- اختلاف بر سر حوزه‌های نفوذ در جهان عرب

قطر و عربستان هرکدام داعیه رهبری جهان عرب و تقویت نفوذ خود در بین کشورهای منطقه خلیج فارس را دارند و در تلاشند که دایره نفوذ رقیب خود را محدود کنند و نفوذ خود را گسترش دهند.

در طول سال‌های گذشته ریاض هرگز از نقش قطر در منطقه به ویژه آن که توجه‌ها را از عربستان به سمت خود جلب کرده بود، راضی نبود. آل سعود انتظار داشت که همه کشورهای عربی (نه فقط کشورهای حاشیه خلیج فارس) زیر چتر دولت سعودی باشند و در نهایت این که قطر اجازه ندارد که با عربستان مخالفت کند و فرقی نمی‌کند شکل و نوع این مخالفت چگونه باشد. اما ریشه‌های رقابت عربستان و قطر به سال 1995 بازمی‌گردد، هنگامی‌که «حمد بن خلیفه»، امیر پیشین، علیه پدرش شیخ «خلیفه بن حمد» کودتا کرد، تا مرحله جدیدی را در این کشور آغاز کند که پیام‌آور خروج قطر از زیر سایه سنگین عربستان و تبدیل آن به یکی از کشورهای قدرتمند عرب خلیج فارس بود. از آنجا که این شیخ‌نشین کوچک مساحتی فراتر از 11 کیلومتر مربع و جمعیتی بیش از 600 هزار نفر نداشت که تنها یک سوم آنها را ساکنان بومی تشکیل می‌دادند و خواستار طی کردن سریع پله‌های رشد و ترقی بود، سیاست تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی بازی را پیش گرفت تا به مرکز اطلاع‌رسانی در جهان عرب تبدیل شود. دوحه از تمام وسایل و ابزارهای تکنولوژیک ماهواره‌ای و اینترنتی بهره می‌برد و رهاورد اتخاذ این سیاست «شبکه الجزیره» بود که گوی سبقت را از دیگر شبکه‌های ماهواره‌ای عربی ربود.

تا پیش از شیخ تمیم پدر وی «حمد بن خلیفه آل ثانی» با نوع سیاست‌ورزی خاصی که در منطقه اتخاذ کرده بود کشور کوچک قطر را به بازیگر مهمی در مناسبات منطقه تبدیل کرده بود. الجزیره به عنوان بازوی رسانه‌ای دولت قطر نقش مهمی در قبولاندن این نقش به اعراب داشت. وجود شیخ حمد در یک سو و امیر عبدالله در سوی دیگر که هر دو نسبت به حکام جدید شخصیت پخته‌تری بودند، باعث شده بود اختلاف بر سر حوزه‌های نفوذ چندان به تنش و درگیری گسترده و غیرقابل کنترل بین دو طرف منجر نشود. اما با روی کار آمدن تمیم جوان در قطر و تیم تندروی کنونی در عربستان با صحنه‌گردانی «محمد بن سلمان» فرزند جاه‌طلب شاه سعودی، این اختلافات بیشتر ظهور و بروز پیدا کرد و قطری‌ها به جد احساس کردند که عربستان در حال بلعیدن منطقه بوده وموازنه قوا به شدت بر ضرر آنها در حال تغییر است. حمد بن خلیفه امیر سابق در این باره می‌گوید: «تا کنون تاریخ جهان عرب شاهد درگیری میان برادران عرب با یکدیگر نبوده است، ولی در دو سال گذشته شاهد تلاش عربستان سعودی برای تحمیل هیمنۀ خود بر جهان عرب هستیم؛ عربستان سعودی تلاش می‌کند با کشتار برادران عرب ما و تجاوز به ملت یمن، ارادۀ نامشروع خود را بر جهان عرب تحمیل کند. عربستان سعودی طرح‌های غیر کارشناسی نظامی دارد و برخی از امرای آن نیز برای اجرای این طرح‌ها عجله و شتاب زیادی دارند و این امر موجب می‌شود که کشورهای خلیج- فارس- اقدامات امنیتی وسیعی را برای مقابله با پیامدهای خطرناک کشورگشایی آل سعود در دستور کار خود قرار دهند. اگر جهان عرب متحد نشود، چیزی از «عربیت» باقی نخواهد ماند.» رقابت برای حوزه‌های نفوذ در کنار اختلافات عمیق مرزی و سرزمینی، به تلاش دو طرف برای بی‌ثبات کردن همدیگر نیز منجر شده است.

4- اختلاف بر سر اخوان‌المسلمین

از بسترهای اصلی اختلاف بین قطر و سعودی‌ها که در پرونده‌های دیگر مثل سوریه نیز خود را ظهور و بروز داده، اختلاف بر سر اخوان‌المسلمین است. پس از تحولات ۲۰۱۱ موسوم به بیداری اسلامی و حمایت قطر از اخوان‌المسلمین از یک طرف و تلاش عربستان در قرار دادن این گروه در ردیف سازمان‌های تروریستی به اختلافات جدی میان دوطرف درجریان نشست شورای همکاری خلیج فارس در مارس ۲۰۱۴ منجر شد. این اختلافات در نهایت به خروج سفرای عربستان، امارات و بحرین از قطر انجامید. در نهایت و با امضای موافقتنامه تکمیلی قطر متعهد شد ضمن اصلاح رویکرد واگرایانه خود در قبال سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس حمایت مادی و معنوی خود را از گروه‌های غیر همسو با سیاست‌های این شورا و در رأس آن عربستان متوقف کند. در مجموع رویکرد حمایتی شبکه قطری الجزیره از اخوان‌المسلمین در کنار پشتیبانی دولت قطر از شاخه‌های منطقه‌ای اخوان‌المسلمین به ویژه حماس در طول چند سال گذشته از مهم ترین متغیرهای تأثیر‌گذار در اختلافات این کشور با سعودی‌ها به شمار می‌آید.عربستان اخوان‌المسلمین و اندیشه‌هایی که این حزب تحت عنوان اسلام سیاسی در کشورهای عرب منطقه دنبال می‌کند را خطری ایدئولوژیک برای خود به حساب می‌آورد. در مقابل قطری‌ها ثبات خود را در ائتلاف با اخوان‌المسلمین می‌بینند و به همین دلیل نیز تبدیل به پایگاهی برای گروه اخوان‌المسلمین شده‌اند.

از سوی دیگر دولت قطر به اخوان‌المسلمین به عنوان یک کارت بازی در تحولات جهان عرب نگاه می‌کند که می‌تواند به این وسیله امتیازاتی را از سایر بازیگران بگیرد. اختلاف بر سر اخوان‌المسلمین باعث شده ترکیه و قطر به هم نزدیک و تقریبا در یک جبهه مقابل عربستان، امارات و مصر قرار بگیرند و شاید از همین خاستگاه می‌توان اشتیاق و شوق رسانه‌های وابسته به عربستان و امارات را برای کودتای نافرجام در ترکیه فهمید. نکته‌ای که در مورد اخوان‌المسلمین باید گفته شود این است که با روی کار آمدن ترامپ کفه در جهان عرب به نفع مخالفین این جنبش سیاسی سنگین‌تر شده است چرا که ترامپ به دنبال اعلام اخوان‌المسلمین به عنوان یک نهاد و سازمان تروریستی است.

نتیجه‌گیری

تنش در روابط بین قطر و عربستان موضوع تازه‌ای نیست و طی دهه‌های گذشته با شدت و ضعف ادامه داشته است؛ دو طرف بر سر مسائل مرزی و سرزمینی، پرونده‌های منطقه‌ای مثل سوریه و اخوان‌المسلمین و بر سر حوزه‌های نفوذ از گذشته تا کنون اختلاف داشتند که گسترش سریع تنش کنونی نیز ناشی از اختلافات حل نشده قدیمی بین دو دولت است. اما از افق نگاهی دیگر به نظر می‌رسد تنش اخیر ناشی از احساس مقامات قطری از برهم خوردن موازنه قوا و نوع نگاه سعودی‌ها به مسائل منطقه حکایت دارد. امضای قراردادهای نظامی و تجاری بین ترامپ و سعودی‌ها که بر اساس برآوردها ارزش آن به بیش از 500 میلیارد دلار می‌رسد قطری‌ها را نسبت به تمایلات توسعه‌طلبانه سعودی‌ها به وحشت انداخته و آنها با توجه به اختلافات ریشه‌دار قدیمی در جست‌و‌جوی متحدان جدیدی برای برقراری مجدد این موازنه هستند تماس تلفنی رئیس‌جمهور کشورمان با شیخ تمیم و سفر وزیرخارجه قطر به روسیه در همین راستا می‌توان ارزیابی کرد.

از سوی دیگر قطری‌ها از پیش می‌دانند که ائتلاف ضد ایرانی شکل گرفته در ریاض طی اجلاس اخیر و در حضور ترامپ، به شدت شکننده و خطرناک نیز هست و در صورت بروز کوچکترین تنشی این دولت‌های ذره‌ای مثل قطر هستند که اولین قربانیان این قمار خطرناک خواهند بود. عربستان غیر از خرید و انبار کردن سلاح هنر دیگری ندارد و اگر نظامیان سعودی هنری داشتند در عرصه جنگ به شدت نابرابر یمن طی دو سال گذشته آن را نشان می‌دادند.

اگر آل سعود به حمایت آمریکا و انبار سلاح‌های خود و چند متحد ذره‌ای و ضعیف دلخوش کرده و دچار توهم و اشتباه محاسباتی شود جدای از این که این رژیم به ورطه نابودی خواهد رفت کشورهای منطقه نیز که با این بازی خطرناک همراه شده‌اند تاوان سنگینی پرداخت خواهند کرد و به همین دلیل قطر از همان آغاز راه خود را جدا کرده است. بحران در روابط عربستان و قطر چه تشدید شود و چه با میانجیگری فروکش کند یک چیز را ثابت کرد و آن بنیان سست اتحاد نمایشی تشکیل شده با محوریت عربستان بر ضد ایران بود. شکست در جنگ یمن به شدت برخی دولت‌های عرب منطقه را نسبت به توانایی سعودی‌ها برای پیشبرد یک اتحاد نظامی‌ دچار تردید کرده و قطر جلوه بارز ریزش‌ها در این اتحاد نمایشی است. از سوی دیگر شاید بتوان اختلاف بین قطر و عربستان را زمینه‌ساز بروز بحران جدی در شورای همکاری خلیج فارس دانست که این شورا را تا بحران جدی سوق دهد. باید منتظر ماند و دید که چه اتفاقی خواهد افتاد.

http://kayhan.ir/fa/news/105335

ش.د9600566