تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۳  ، 
شناسه خبر : ۳۰۶۸۰۷
پایگاه بصیرت / احمد خرم/ فعال سياسي اصلاح‌طلب

(روزنامه اعتماد ـ 1396/07/23 ـ شماره 3929 ـ صفحه 6)

با مطالعه نمونه‌هايي از استراتژي امريكا در قرن 21 و جزوات و كتبي كه توسط كميسيون امنيت امريكا تهيه شده مي‌توان دريافت كه آنها چه رويكردهايي را براي ارتباط با متحدان و عمل عليه دشمنان‌شان اتخاذ مي‌كنند. دنبال كردن كتابي كه توسط كميسيون امنيت امريكا تدوين شده نشان مي‌دهد در اين كتاب با عناويني مثل «به احتمال زياد» و «به احتمال قوي» و «احتمالا» حرف‌ها و استرتژي‌هاي امريكا بيان شده است. آنچه از اسناد موجود و رفتارهاي امريكايي‌ها در مي‌يابيم اين است كه امريكايي‌ها در مورد ايران اعتقاد به تغيير رفتار ندارند و همان‌طور كه پيشتر ترامپ هم گفته است آنها به دنبال «تغيير رژيم» هستند. اما اينكه تغيير رژيم به تعبير آنها با چه ابزاري صورت مي‌گيرد بحثي ديگر است كه در اين مقال نمي‌گنجد.

آنچه مي‌دانيم اين است كه امريكايي‌ها دست از سر جمهوري اسلامي برنمي دارند و حتي به زعم من پذيرفتن برجام نيز از سوي آنها موقتي است. مواضع دولت جمهوري اسلامي در مواجهه با رويكرد امريكا علي القاعده بايد مبتني بر ايستادگي جدي بر برجام باشد. برخلاف ادعاي امريكايي‌ها كه مي‌گويند ايران عامل بي‌ثباتي در منطقه است، بايد گفت اتفاقا آنها عامل ناآرامي‌ها و تشنج در منطقه هستند. فروش تسليحات به كشورهاي عربي منطقه و قرار گرفتن در كنار دولت‌هايي كه در منطقه جنگ به راه مي‌اندازند نشانه‌هايي براي اين مساله است. به وضوح شاهد بوديم كه بعد از بروز جنگ ميان عربستان سعودي و يمن، ترامپ به عربستان سعودي 100ميليارد دلار اسلحه فروخت. امريكا به بقيه كشورهاي منطقه هم اسلحه مي‌فروشد. يكي از اهدافش براي اين كار نيز ايجاد بازار براي فروش اسلحه است. هدف ديگرش در منطقه به خصوص در شرايط كنوني روان و راحت حركت كردن جريان نفت و تسلط بر فروش نفت به دنيا است. بالاخره نبايد فراموش كرد كه لااقل براي 20 تا 25 سال ديگر انرژي فسيلي همچنان در بورس باقي مي‌ماند. امريكا به هر حال خود را ابرقدرت بلامنازع مي‌داند و مي‌خواهد كشورها بدون اجازه‌اش حتي آب نخورند و ابرقدرتي‌اش ايمن بماند.

امروز بدعهدي امريكا بر كسي پوشيده نيست. يكي از احتمالاتي كه بايد در اثناي مذاكرات 1+5 در ذهن مي‌داشتيم احتمال اين بود كه امريكا زير برجام بزند. الان هم به جايي رسيديم كه براي عبور از اين گردنه نبايد توپ را به زمين دولت بفرستيم. بايد تمام حاكميت و تمامي نخبگان و صاحب‌نظران به ميدان بيايند و از تجربه‌ها و دانش آنها استفاده شود. عده‌اي فقط به دنبال شعار دادن عليه امريكا بودند. البته اين روزها مواضع ترامپ باعث همگرايي در داخل كشور شده است. امريكا چند سياست استراتژيك را در پيش گرفته است كه آنها را مرور مي‌كنيم:

1- بازيابي جنگ سرد: به نظر مي‌رسد هيات حاكمه امريكا ترجيح مي‌دهد همواره در حال جنگ سرد باشد. يك روز بر سر تسليحات اتمي، روزي بر سر موشك‌هاي دور برد و يك روز بر سر تروريسم، حقوق بشر يا خاورميانه جنگ به راه بيندازد. چون سياستمداران امريكايي‌ در شوروي سابق با ايجاد فضاي مسابقه و رقابت تسليحاتي از جمله تسليحات اتمي، جنگ سرد را تقويت كرده و اين باور را دارند كه جنگ سرد رقيب را از پا در مي‌آورد. آقاي برژينسكي در زمان رياست‌جمهوري كندي در دهه 40 جواني بود كه تازه فارغ‌التحصيل شده بود. او در مصاحبه‌اي گفته بود كه با رقابت تسليحاتي و جنگ ستارگان، شوروي را به جايي مي‌كشانيم كه هر چه پول دارد، در رقابت تسليحاتي خرج كند و نتواند به رفاه مردمش رسيدگي كند. در اين صورت مردم ناراضي مي‌شوند و براي دولت شوروي مشكل ايجاد خواهد شد. بنابراين به عنوان يك تجربه به اين مساله بايد نگاه كرد و مراقبت كرد تا گرفتار چنين دام‌هايي نشويم. خوشبختانه مسوولان كشور مراقب اين موضوع هستند.

2-‌ از پادرآوردن با تحريم: دومين سياست استراتژيك اين كشور، تحريم است. سياست تحريم را امريكا در مورد كشورمان از زمان ماجراي اشغال سفارتخانه امريكا آغاز كرد اما يك سياست يكجانبه بود. اين كشور بعدها تلاش كرد تا آن را چند جانبه كند. نهايتا موفق شد بر سر مساله انرژي هسته‌اي مساله تحريم ايران را جهاني كند. اوباما كه معتقد به تغيير رفتار جمهوري اسلامي بود، دو يا سه بار در طول 8 سال رياست‌جمهوري‌اش در سخنانش گفت كه تحريم‌ها بيش از آنچه فكر مي‌كردند، گزنده بوده است. بنابراين بايد به خاطر داشته باشيم كه امريكا اگر مجبور باشد، به تحريم يك جانبه برمي‌گردد و دست بردار نيست. بايد فكر ادامه تحريم‌هاي امريكا را كرد.

3- اعمال تاخير در طرح‌هاي توسعه‌اي: سومين استراتژي امريكا كه از ابتداي انقلاب اين سياست را دنبال مي‌كرده، مبتني بر نظريه آقاي كسينجر است. آقاي كسينجر يك نظريه‌اي دارد كه در American University آن را ارايه كرد. اين موسسه در آن دوره براي پنتاگون، سي‌آي‌اي، اف‌بي‌آي و وزارت خارجه كادر مديريتي تربيت مي‌كرده است. كسينجر اين نظريه را دو يا سه دهه پيش در اين دانشگاه عنوان كرده بود كه مصادف با بعد از جنگ ويتنام است. گفته بود ما آموختيم كه هر كشوري را كه مي‌خواهي از پا دربياوري، با او نجنگ بلكه تلاش كن تا طرح‌هاي توسعه‌اي آن كشور را به تاخير بيندازي. در نتيجه اين كار هزينه پيشبرد طرح‌هاي توسعه به قدري زياد مي‌شود كه براي اقتصاد كشور هدف هيچ‌گونه توان رقابتي با دنيا و ميدان اقتصاد جهاني مقدور نباشد.

راهكارهاي موفق براي پايين كشيدن آمريكا از تخاصم

اين سه سياست استراتژيك را امريكايي‌ها تا به حال دنبال كرده‌اند. در اين صورت اين سوال در نظر مي‌آيد كه با توجه به اين شرايط حالا مواضع كشور ما بايد چه باشد؟

اول اينكه ما به جنگ سردي كه امريكا درصدد آن است، دامن نزنيم. بايد در بعد حقوق بين‌الملل تلاش و هزينه كنيم. در اين مورد در طول چهل سال گذشته بسيار ضعيف عمل كرده‌ايم. دوم اينكه ما يك ديپلماسي نسبتا قوي را در برجام پيش برديم. بعد از برجام نيز بايد با يك ديپلماسي قوي‌تر وارد صحنه مي‌شديم و در شرايط كنوني نيز بايد چنين كنيم. از تمام توان كشور در اين ديپلماسي و سياست‌ورزي بايد استفاده كرد. ديپلمات‌هاي ما نشان داده‌اند كه مي‌توانند با 6 قدرت دنيا مذاكره كرده و برجامي را تفاهم كنند كه امريكايي‌ها الان مخالفش هستند. آنها امروز در شرايطي هستند كه تمايل دارند برجام را ملغي كنند. يعني گويي بازي شطرنجي در جريان بود و امريكا لنگه كفشش را درآورده و روي صفحه شطرنج مي‌زند تا مهره‌ها بريزد و بازي به هم بخورد. اين خود يك امتياز است. امروز بايد به دور از برخورد‌هاي احساسي، مساله ديپلماسي بسيار جدي گرفته شود. سوم اينكه در كنار تلاش‌هاي حقوق بين‌المللي كه بايد انجام گيرد، اجراي پروژه‌هاي زيربنايي، خدمات عمومي و صنايع‌مادر در كشور بايد هرچه سريع‌تر انجام شده و گام‌هاي توسعه بلند‌تر برداشته شود. طرح‌هاي زيربنايي، صنايع مادر و خدمات عمومي ما فعلا به كندي انجام مي‌شود.

بايد توجه داشت كه برنامه‌ريزي معمولي مشكلي را حل نمي‌كند. فكر نكنيم كه راهكارهاي معمول اقتصادي مساله را حل خواهد كرد. هم آنهايي كه تا به حال سودهاي كلاني كردند بايد به ميدان بيايند، هم دولت، مجلس و قوه قضاييه بايد براي اين مشكل چاره‌اي بينديشند و برنامه‌ريزي كنند. برخي مي‌گويند امريكا مثل گاوي است كه نبايد به شاخش چسبيد بلكه بايد تلاش كرد، شيرش را دوشيد. چيني‌ها دانش، تكنولوژي و ماشين‌آلات را از غرب گرفتند و با همتي قوي كمتر از 10 سال كشور چين با جمعيت يك و نيم ميليارد را به رشد اقتصادي 12 درصد رساندند. ما بايد با تدبير، سياست و كياست، امريكايي‌ها را از موضع تخاصم به پايين بكشيم. اين كار هنرمندي و دانش برخورد، لازم دارد. برخوردهاي تند ترامپ نيز موجبات همگرايي جناح‌هاي سياسي در كشور را فراهم مي‌كند. بايد از نقطه‌نظرات همه جناح‌ها و طيف‌ها استفاده كرد و با يك خردجمعي به مشكلات اساسي كشور پرداخت. اگر همت و اراده كنيم و از انديشمندان و نخبگان استفاده كنيم، از اين مرحله با موفقيت عبور خواهيم كرد.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=88981

ش.د9602971