تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۳  ، 
شناسه خبر : ۳۰۶۸۸۸
پایگاه بصیرت / سعدالله زارعی
(روزنامه كيهان - 1396/08/14 - شماره 21764 - صفحه 2)

«مذاکره و توافق، تنها راه‌حل ایران است» این خلاصه نظریه و مبنای رفتاری کسانی است که معتقدند حل همه مسائل ایران در گرو انجام مذاکره با غرب و رسیدن با آنان به توافق است. این روزها این نگرش در داخل به نوعی مطرح می‌شود که حساسیت مردمی که در همین دو سال اخیر ناکامی مذاکره و توافق در پرونده‌ای که نزدیک به 15 سال در جریان را شاهد بوده‌اند، کاهش دهد.

خلاصه کلام این طیف این است که درباره تسلیحات و سپاه هرگز با کسی مذاکره نمی‌کنیم و درباره مسائل منطقه‌ای آماده گفت‌وگو هستیم! در خصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:

1- مذاکره با دولت‌ها و گروه‌های شبه دولتی موضوع شناخته شده‌ای است و از آنجا که مبنای روابط خارجی «مذاکره» است، مورد پذیرش عمومی می‌باشد و علی‌الاصول مخالفی ندارد. در این میان مذاکره به عنوان ابزار، کارکرد معین و مشخصی دارد اما در پاره‌ای از اوقات مذاکره به «هدف» تبدیل می‌شود و در پاره‌ای از اوقات هم مذاکره به معنای پذیرش شرایط و مطالبات طرف مقابل است؛ منتها از آنجا که پذیرش بدون مقدمه تحمیلی طرف مقابل واکنش مردم را در پی می‌آورد، این تحمیل با مذاکره بزک می‌شود و در واقع پذیرندگان تحمیل نام آن را با استناد به مذاکره، «توافق» می‌گذارند!

این روش معمولاً در جاهایی دنبال می‌شود که «مذاکره» یا همان «تحمیل» تنها راه برون‌رفت از مشکل دیده شده و این در حالی است که چنین روشی نه تنها راه حل نیست بلکه خود مشکل بزرگتری را پدید می‌آورد در حالی که مشکل اول را نیز حل نمی‌کند. به عنوان نمونه نزدیک نگاه کنیم به مذاکرات منتهی به برجام که از یک سو غرب زیاده‌خواه را به طمع بیشتر انداخت و به فشار بیشتر روی آورد و از سوی دیگر حتی مسئله «عادی‌سازی فعالیت هسته‌ای ایران» که از سوی داخلی‌ها، هدف مذاکرات معرفی می‌شد را نیز حل نکرد و امروزه غرب دنبال مطالبات جدید از جمله در پرونده هسته‌ای برای دائمی کردن تعهدات ایران یعنی توقف هرگونه فعالیت هسته‌ای است.

2- این روزها شاهد ادبیاتی با اجزاء متمایز از سوی نظریه‌پردازان و دنبال‌کنندگان مذاکره با غرب هستیم. آنان از یک سو با یک ژست انقلابی که مصرف داخلی دارد، وانمود می‌کنند که با هرگونه اعمال فشار بر سپاه پاسداران و نیز هرگونه محدودیت علیه برنامه‌های نظامی ایران مخالف بوده و اجازه گفت‌وگو در این موارد را به کسی نمی‌دهند و از سوی دیگر همزمان زمزمه لزوم مذاکره پیرامون مسائل منطقه‌ای- یعنی حمایت ایران از ملت‌ها و دولت‌ها در برابر اشغال و تروریزم تکفیری- را مطرح می‌کنند! تو گویی مطالبات غرب و در واقع زیاده‌خواهی‌های غرب درباره مسائل نظامی ایران، سپاه پاسداران و مسائل منطقه‌ای قابل تفکیک بوده و این امکان وجود دارد که ایران در پاسخ به بعضی نه و در پاسخ به بعضی دیگر آری بگوید! اما وقتی به این سه موضوع نگاه می‌کنیم می‌بینیم این سه کاملاً به هم مرتبط هستند و پاسخ آری به یکی به پاسخ آری به دو مورد دیگر منتهی می‌شود. از قضا در این نقشه راه، برخلاف سر و صدایی که در حمایت از سپاه راه انداخته‌اند، مدعیان می‌خواهند به موضوعی پاسخ «آری» بدهند که پاسخ آری به دو موضوع دیگر را در پی می‌آورد.

همه می‌دانیم که ریشه تقابل غرب با سپاه، تسلیحات ایران، هسته‌ای و... در نفوذ منطقه‌ای ایران خلاصه می‌شود و در واقع به برنامه‌ای که مانع سیطره غرب بر این منطقه حساس و پیش‌بردن برنامه غرب می‌باشد، باز می‌گردد. آن موقع هم که غرب با برنامه هسته‌ای و به عبارتی با پیشرفت علمی ایران مخالفت می‌کرد به خاطر آن بود که یک ایران توانمند و مجهز به فن‌آوری روز نفوذ و مطلوبیت بیشتری در منطقه پیدا می‌کند. مسئله غرب در منطقه این است که علیرغم اعزام صدها هزار نیروی جنگی به منطقه و اشغال پرهزینه دو کشور- افغانستان و عراق- و صرف صدها میلیارد دلار و زیرپا گذاشتن انواعی از معاهدات بین‌المللی و هنجارهای جهانی قادر به سیطره بر منطقه نشده و امروز در روند تحولات سیاسی و امنیتی آن به حاشیه رفته است. غرب، ایران را مانع اصلی و عامل مستمر شکست‌های پی در پی خود در منطقه می‌داند و معتقد است تا حضور فعال ایران در منطقه وجود دارد، غرب قادر به پیگیری سیاست‌های تجاوزکارانه‌اش نیست. بنابراین دغدغه اصلی غرب چیزی جز سامان دادن به این مشکل نیست.

بعضی در داخل به درستی می‌دانند که مشکل اصلی غرب با ما پس از هویت اسلامی نظام، نفوذ پرطنین منطقه‌ای ایران است و لذا نمی‌توان آنان را به ساده‌لوحی متهم کرد و طبعاً نمی‌توان به اندرز دادن آنان به عنوان راهی برای اصلاح «خطای دید» دل بست. آنان به دقت می‌دانند مسئله چیست و پیشنهاد یا به تعبیری «دستور کار» آنان چه معنایی داشته و چه نتایجی را در پی می‌آورد. آنان برای موجه جلوه دادن ادعای خود به فریبکاری روی آورده‌اند؛ «ژست انقلابی برای رساندن غرب زیاده‌خواه به هدف اصلی خود».

3- اگر ایران بپذیرد که درباره مسائل منطقه‌ای با غرب باب گفت‌وگو و در واقع باب به تاراج گذاشتن سرمایه مسلمانان منطقه از جمله سرمایه خود را باز کنند باید اولا راجع به نیروهایی که طی ده‌ها سال گذشته به مرور این سرمایه را برای مسلمانان و کشور پدید آورده‌اند، تن به سازش بدهد و آنها همان نیروهای سپاه ‌پاسداران انقلاب اسلامی هستند. از سوی دیگر اگر بحث راجع به سپاه آغاز شود، بحث راجع به سلاح سپاه هم آغاز می‌شود و سپس می‌بینیم که بحث از منطقه به هیچ وجه فارغ از بحث سپاه و سلاح نیست.

و به همین دلیل باید گفت آنان که علی‌الظاهر از سپاه و سلاح به گونه‌ای حمایت می‌کنند که تو گویی از رهبری هم در این مورد انقلابی‌تر شده‌اند و همزمان و بطور علنی و البته فعلا خیلی مجمل می‌گویند چه اشکالی دارد که درباره سوریه، عراق، یمن و افغانستان حرف اروپایی‌ها را بشنویم، در حال اجرای نقشه راهی هستند که هر آنچه مربوط به قدرت ملت‌های منطقه و ایران است در این نقشه راه وجود دارد آنهم نه برای اینکه بده بستانی صورت گیرد بلکه برای آنکه همه را تقدیم کرده و به خیال خام یا خدای نکرده خیانت‌آلود خود، خلاص شوند! چه اینکه بده‌بستان ماهیت دو جانبه‌ای دارد چیزی داده و چیزی ستانده می‌شود اما در اینجا از تحقق بخش دوم خبری نیست کما اینکه در بحث هسته‌ای از بخش دوم خبری نشد و این همه در حالی است که اگر بپذیریم که در پرونده اول خطایی صورت گرفته است نمی‌توانیم تکرار آن در پرونده‌های دیگر را خطا حساب کنیم.

4- دنبال‌کنندگان این رویه در ژستی عقلایی و منفعت‌نمایانه و برای آنکه کارشان با مانع داخلی مواجه نشود و نیز عده‌ای را به هوای رسیدن به وضعی بهتر با خود همراه گردانند، می‌گویند الان زمان آن است که دستاوردهای منطقه‌ای خود را نقد کرده و به حساب نیازهای اقتصادی و تنگناهای معیشتی مردم واریز نمائیم. اینها می‌گویند ما در حال حاضر از یک سو در اقتدار منطقه‌ای در اوج هستیم و از سوی دیگر آمریکا و اروپا در شرایطی به سر می‌برند که بینشان شکاف وجود دارد ما در این شرایط اگر نتوانیم معامله را پنجاه‌پنجاه کنیم می‌توانیم 70 به 30 کنیم و با آن 30 که به دست می‌آوریم، مشکلات مردم را حل کنیم و توصیه می‌کنند که بشتابیم تا با تغییر شرایط ناگزیر نباشیم به معامله‌ای 90 به 10 تن دهیم و در واقع چیزی بدست نیاوریم!

یادمان نرفته است همین‌ها که امروز می‌گویند ما در بهترین شرایط منطقه‌ای قرار گرفته‌ایم، شش‌سال پیش فضاسازی‌ می‌کردند که حمایت ما از سوریه و دولت بشاراسد به جایی نمی‌رسد و جز خسارت برای ما حاصلی ندارد و چهار سال پیش یعنی زمانی که ایران برحفظ نظام مردم‌سالار عراق تاکید می‌کرد و وابستگان آمریکا در عراق و منطقه به این دلیل ایران را زیر ضربات سنگین گرفته بودند، همین‌ها که امروز علی‌الظاهر با تحسین به اقتدار منطقه‌ای ایران نگاه می‌کنند، در آن روزها حمایت از مردم و دولت عراق را به دلیل ناخرسندی عربستان و اردن و ترکیه برای ایران خسارت‌بار و سبب انزوای ایران تبلیغ می‌کردند.

اما در اینجا چند نکته کلیدی وجود دارد، نکته اول این است که فشار داخلی روی اقتدار منطقه‌ای ایران حتما بخش مهمی از پروژه مشترک آمریکا و اروپا برای خلع ید ایران و در واقع برای خلع‌ید دولت‌ها و ملت‌های منطقه از اقتدار خویش است. بر این اساس هرگز نباید گمان کرد که این داعیه داخلی تجزیه و تحلیلی شخصی از این و آن فرد و یا تجزیه و تحلیلی مبتنی بر حل مشکلات داخلی ایران است. نکته دوم این است که این آقایان اگر دیروز صرفا از واگذاری سرمایه ایران به غرب حرف می‌زدند، امروز از سپردن سرمایه ملت‌های منطقه به غرب حرف می‌زنند و در واقع از ملتی که همه افتخارش این است که با «انقلاب پرشکوه اسلامی» خود، منطقه را به میزان زیادی از سیطره غرب خارج کرده است، می‌خواهند راهبری واگذاری منطقه به غرب را به دست بگیرد!

ما واقعا باید از این آقایان سؤال کنیم که مگر ملت‌های منطقه زرخرید شما هستند که شما می‌گوئید بیایید در یک معامله 70 به 30 آنان را به آمریکا و انگلیس بفروشید؟ ملت مظلوم یمن به شما چه؟ ملت و دولت سوریه به شما چه؟ ملت و دولت عراق به شما چه؟ شما چه حقی دارید که درباره ملت‌های دیگر تصمیم بگیرید و آنان را به زیر زنجیر آمریکا و انگلیس برگردانید؟ این در حالی است که اگر یک سر این زنجیر در لبنان باشد سر دیگر زنجیر در پاکستان و افغانستان خواهد بود و ایران نیز در زنجیرکین‌ورزی غرب قرار می‌گیرد. که البته هرگز چنین تحمیلی را ملت ایران اجازه نخواهند داد و آنچه از چنین اذهانی تراوش می‌کند را به دیوار می‌کوبد.

5- در این بین این آقایان می‌گویند یا مذاکره و توافق یا جنگ! دراین بین ‌گاهی می‌گویند اگر مسایل فی‌مابین ایران و غرب - و در واقع داعیه پایان‌ناپذیر آمریکا - را حل نکنیم باید به استقبال جنگ برویم گاهی هم می‌گویند اگر توافق نکنیم و رضایت آمریکا و عربستان را جلب ننماییم، باید برای مدت مدیدی شاهد وقوع جنگ‌های پیاپی در منطقه باشیم خب جدای از اینکه در این سخنان اعتراف به ماهیت جنگ‌طلب غرب وجود دارد، نوعی فریبکاری هم به چشم می‌آید. تجربه سال‌های اخیر منطقه در لبنان، در عراق و در سوریه این است که اگر بایستیم جنگ‌ها مهار می‌شوند و اگر ضعف نشان دهیم جنگ‌ها یکی پس از دیگری شعله‌ور می‌شوند. می‌ایستیم برای اینکه جرأت تحمیل جنگی پیدا نکنند.

http://kayhan.ir/fa/news/118310

ش.د9603338