تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۶۳۷۵۸
درباره اظهارات اخیر محمود سریع‌القلم

از بیلدربرگ تا کودتای مخملی!


دکتر مجتبی اصغری: برخوردهای اولیه با ماجرای اظهارات خطرناک و عجیب محمود سریع‌القلم، مشاور عالی رئیس‌جمهور به پایان رسیده است. از اعتراضات کشوری تاکسیرانان گرفته تا انتقادات رسمی متخصصان و رسانه‌ها و مردم! اما نوع تحلیل چنین حوادثی با توجه به سابقه سیاه دیکتاتوری در طول تاریخ ایران شناسایی خاستگاه چنین نظراتی را در اولویت قرار می‌دهد.

اولین و ساده‌ترین تحلیل این است که سریع‌القلم از افشای نتایج نظرسنجی‌های جهانی موسساتی چون گالوپ و زاگبی در تایید حمایت قاطع 96 درصدی مردم ایران اعم از تاکسیرانان، معلمان، دانشجویان، کشاورزان و پزشکان و مهندسان و حتی لبوفروشان از پیشرفت برنامه هسته‌ای کشورمان به‌رغم فشارهای بین‌المللی عصبی شده و به قول معروف «گاف رسانه‌ای» داده است.

دومین تحلیل مبتنی بر موج‌سازی آگاهانه مشاور ویژه رئیس‌جمهور در حوزه روابط بین‌الملل با هدف انتحار شخصی به‌منظور حفظ رویه اجرای برنامه دیپلماسی غیرایرانی فعلی، در صورت شکست اقدامات ظریف و باند مشهور به نیویورکی‌های وزارت امور خارجه است. به هر حال واضح است که در صورت شکست توافق ژنو که به نظر بسیاری از متخصصان تاکنون نیز حاصل شده، در طرح‌های سیاست خارجی کشورمان که به‌طور واضح تکیه بر ظهور «نجات‌دهنده خارجی» در حوزه‌هایی همچون اقتصاد و سیاست دارد، بازنگری جدی صورت خواهد گرفت اما آیا می‌توان با کنکاش در زندگی سریع‌القلم به تاییدیه‌ای منطقی برای تحلیل دوم با تاکید بر عامدانه بودن تلاش برای رفع بن‌بست دیپلماتیک دولت در داخل کشور دست یافت؟

از سریع‌القلم در کیفرخواست مدعی‌العموم علیه متهمان فتنه 88 چنین نا‌م‌ برده شده است: «افراد دیگری مانند سریع‌القلم، ناصر هادیان و هادی سمتی با تفکرات خاصی شروع به تئوری‌سازی در زمینه تامین منافع آمریکا در ایران کردند. آنها موضوعاتی مانند انرژی اتمی و موشکی، حمایت از لبنان و فلسطین را آرام آرام مورد هجوم قرار می‌‏دادند. این تئوری‏‌ها در مراکز تحقیقاتی مختلفی در دولت اصلاحات پرداخته شد و در مطبوعات به‏صورت گسترده در جامعه پخش می‌‏شد».(1)

واضح است که وی از موثرین تفکر مخملی علیه انتخابات مردم در سال 1388 بوده چرا که جرم تئوری‌پرداز سواره با پیاده‌نظام فاقد عنادورزی بنیادین با نظام قابل قیاس نیست اما پای چنین فردی هرگز به محکمه باز نشد و همچون برخی دانه‌درشت‌ها در حاشیه امنیت به حیات سیاسی خود ادامه داد.

گفته می‌شود مشاور‌عالی رئیس‌جمهور ایران اسلامی دست‌کم در سال 2006 براساس اسناد منتشر شده(2) به کنفرانس گروه بیلدربرگ دعوت شده است.

بیلدربرگ یک سازمان جهانی سیاست‌گذاری ماسونی است که با دو شاخه فرعی لژ نیویورک و لژ منچستر فعالیت می‌کند و ابزارهای قدرتمند مالی، نظامی و نفوذ لازم برای رسیدن به اهداف خود در مدیریت اقتصاد و سیاست جهان را در اختیار دارد. هدف اصلی این گروه، ایجاد یک دولت جهانی است که تحت حکمرانی یک طبقه ممتاز باشد. لازم به یادآوری است تعداد افرادی که به این گردهمایی ماسونی دعوت می‌شوند به اندازه‌ای اندک است که افشای نام سریع‌القلم به عنوان یک ایرانی دعوت شده، بهتی شدید در رسانه‌های پیگیر این همایش رازآلود جهانی ایجاد کرد.

در اجلاس سال 2006 که در اتاوای کانادا برگزار شد چندین موضوع مهم در دستور کار ماسون‌های جهانی قرار داشته است که یکی از این موضوعات «ایران» بوده است!(3)

فارغ از اینکه سریع‌القلم در کانادا حاضر شده باشد یا نه لفظ دعوت به چنین گردهمایی ماسونی اصولا «بی‌علت» نمی‌تواند باشد. اما این تنها ارتباط زندگی سریع‌القلم با نهادهای وابسته به فراماسونری نیست. استاد دانشگاه شهید بهشتی تهران، عضو هیات تحریریه «مرکز تحقیقاتی خلیج»(4) نیز هست. این مرکز علاوه بر اینکه تحت حمایت شورای همکاری خلیج‌فارس و مجموعه‌ای از وزارتخانه‌های سعودی و اماراتی قرار دارد از حمایت بزرگ‌ترین خانواده‌های پدید آورنده فراماسونری همچون روچیلد و راکفلر نیز برخوردار است(5)! آیا مشخص است همکاری مشاور‌عالی رئیس‌جمهور ایران با مراکز تحقیقاتی منتسب به ولید بن طلال سعودی(6) فراماسون اعظم و شاهزاده متمول جدی‌ترین دشمن منطقه‌ای کشور که هم‌اکنون به‌صورت غیررسمی در جنگ نیابتی سوریه با ایران درگیری رسمی دارد،بناست به چه بینجامد؟!

سریع‌القلم بدون بهره‌بردن از هر سمت دولتی سال‌هاست توفیق دعوت و حضور در یکی دیگر از نهادهای جهانی سیاسی – اقتصادی را نیز دارد. اجلاس داووس کلا در هر دوره بیش از 2000 مدعو ندارد اما به دلایلی نامشخص سریع‌القلم همواره در این لیست جایگاهی ویژه به خود اختصاص داده است! توجه به نحوه حضور وی در این اجلاس خود بیانگر این موضوع است که سریع‌القلم به واسطه هیچ نهاد دولتی در خاص‌ترین ویترین‌های «سیاسی» داووس با جک استراو – وزیرخارجه وقت انگلیس- و بسیاری از سیاستمداران بیلدربرگی دیگر جای نگرفته است.

اما چه موضوعی سریع‌القلم را تا این اندازه محبوب سیاستمداران غربی کرده است؟ او یکی از اولین ایرانیانی است که پس از انقلاب درباره موضوع بسیار مهم «روابط ایران و اسرائیل» به اظهارنظر رسمی پرداخته است.

صحبت‌های او درباره اجبار ایران به دست‌شستن از آنچه وی «سیاست خارجی ایدئولوژیک» می‌خواند در واقع پاشنه آشیل مشکل لاینحل حضور رسمی رژیم غاصب صهیونیستی در خاورمیانه است. شکی نیست آنکه مشروعیت صهیونیست‌ها در جهان را زیر سوال برد امام خمینی(ره) بود. به‌واسطه اقدامات هوشمندانه و برآمده از قدرت درونی امام‌خمینی(ره)، تزی در روابط بین‌الملل علیه اسرائیل شکل گرفت که نتیجه آن انزوای جهانی این رژیم شد. امروز به‌رغم گذشت 24 سال از عروج مبدع طرح انزوای اسرائیل در جهان، نه تنها این ایده جهانی افول نیافته بلکه دامنه آن تا قلب اروپا و آمریکای شمالی نیز به واسطه طرح‌های جانبی همچون «بایکوت اسرائیل» گسترش یافته است. علاوه بر اینکه براساس اعلام نظر رسمی مدیران پروژه ایران از جمله گری سیک، بهبود روابط ایران و آمریکا قرار است کلید صلح خاورمیانه باشد.

صلح خاورمیانه طرحی به قدمت تاریخ تاسیس رژیم نامشروع صهیونیستی است که بانیان آن می‌کوشند به واسطه عملیاتی ساختن اجباری آن، مشکل غده سرطانی خاورمیانه را با مشروعیت بخشی جهانی- از بالا- حل و فصل کنند. از ریختن خون کودکان مظلوم غزه گرفته تا ترور فرماندهان ارشد حزب‌الله لبنان و حتی تحریم‌های اقتصادی ایران، همه و همه در راستای پایه‌ریزی صلح خاورمیانه به عنوان مقدمه صلح جهانی و ایجاد حکومت جهانی فراماسون‌ها صورت گرفته است. حال سریع‌القلم به عنوان کارگزاری تربیت‌یافته در اندیشکده لیبرالیستی، مسؤولیت خلع سلاح ایدئولوژی ظلم‌ستیزانه ایران اسلامی در عرصه بین‌الملل را به عنوان نخبه‌ای فراملی، برعهده گرفته است. مقالات(7) و نظرات(8) سریع‌القلم در این زمینه به اندازه‌ای در خارج از کشور مورد علاقه واقع شده که موجبات صدور گرین کارت حضور وی در خصوصی‌ترین جمع‌های ماسونی غرب را فراهم ساخته است. مشکل اینجاست که وی در پیاده‌سازی طرح‌های غربی‌ها بسیار عجولانه رفتار می‌کند و به قول معروف دیپلماسی را مشابه غربی‌ها «به شرط چاقو» تجویز می‌کند. این اقتدارگرایی که وی با عصبانیت توأم با دیکتاتوری ذاتی نهفته در آن، در عرصه سیاست‌های ملی ایرانیان اجرا می‌کند را می‌توان با ضیق وقت پروژه سزارین طرح صلح خاورمیانه مرتبط دانست.

دیرکرد بیش از این قطعا موجب خفگی یا سقط کامل کل طرح «صلح خاورمیانه» خواهد شد. سرنوشتی که قربانی حتمی آن اسرائیل است و اسرائیل! آنچه در این میان توسط تریتا پارسی، پادوی سخیف تشکیلات فراماسونری، به خودی‌های غربزده در داخل مرزهای ایران پیشنهاد شده تلاش برای همه‌گیری اتحادی خیانتکارانه میان نخبگان ایرانی و صهیونیست‌هاست. در جای جای تز پارسی که با راهنمایی‌های بی‌دریغ فرانسیس فوکویاما، برژینسکی و گری سیک تهیه شده لزوم دور زدن «ظریف» مردم و رهبری در قالب اتحادی(9) سیاسی‌ ـ اقتصادی دیده می‌شود. پروژه‌ای که ابتدای آن با محکوم کردن «کف و تکبیر» در عرصه سیاست خارجی آغاز شد، امروز وقیحانه به مرحله حذف «سهم» رای و نظر مردم از آینده ایران رسیده است.

افراطی‌خواندن هر آن که با ورژن دیپلماسی اجرا شده در مدت اخیر و در طول برخی وقایع تاریخی بسیار مهم ایران، مخالفت ورزیده یکی از همان تزهای قجری است که دیکتاتوری را لازمه ظهور بتمن‌ها و سوپرمن‌های اقتصادی و سیاسی خارجی در آسمان منافع ملی ایران می‌داند. از میان همین طرح‌هاست که «رضاخان‌های اسلامی» به نام نجات‌دهندگانی که برای شرکت‌های نفتی راکفلرها دعوتنامه فدایت شوم ارسال می‌کنند، سر بر می‌آورند. لازمه چنین سیاست خارجی تنزل منافع ملی در برابر «اراده شاهانه» برخی نخبگان خاص است تا به واسطه آن اجرای کودتای مخملی در کشوری با قدمت و قدرت ایران اجرایی می‌شود! در آستانه یوم‌الله 9 دی موظفیم با صدای بلند اعلام کنیم کیفردادن پاپتی‌ها و آزاد گذاشتن تئوریسین‌ها موجبات پیروزی کودتاگران 88 در عرصه‌های جدید را فراهم ساخت. مشکل ما در ایران میزان قدرت دشمن نیست، بلکه کوتاهی و کم‌لطفی خودی‌هاست! نتیجه ترحم بر پلنگ تیز دندان، صدور فرمان بی‌اثری رای و نظر تاکسیرانان و لبوفروشان یا در یک کلمه «مردم ایران» در منافع ملی‌شان شد. آیا وقت هوشیاری فرانرسیده است؟

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات