مهم‌ترین پیامد پاکسازی مرز عراق و شام
اشاره: سرویس خارجی - تحولات میدانی در مرز سوریه و عراق، از جمله مهم‌ترین اتفاقاتی است که می‌تواند سرنوشت این دو کشور و کل منطقه غرب آسیا را مغایر با خواست آمریکا رقم بزند. پیشروی نیروهای سوری و عراق به سمت خطوط مرزی مشترک نتیجه طبیعی نبرد علیه تروریسم در سرزمین‌های عراق و شام بوده و همه منتظر بودند پس از فتح شهرهای بزرگی چون «رمادی»، «فلوجه»، «تکریت»، «موصل» و «حلب»، اتفاق بیفتد. اما برای آمریکا و متحدانش این اتفاق واقعه‌ای تلخ بوده و آنها می‌دانند که از این پس چه پیامدهایی در انتظارشان است. مطلب حاضر اوضاع و احوال فعلی و آتی عراق و سوریه را بر مبنای اصطکاک میان نظامیان این دو کشور و جبهه آمریکا مورد بررسی قرار می‌دهد و نویسنده معتقد است که شرایط موجود، زمینه‌ساز خروج آمریکا از «جنگ نیابتی» به رویارویی شفاف‌تر با ارتش سوریه است.
مقدمه: درخواست «مرگ» برای کسی یا چیزی بی‌مقدمه و بدون تبیین و توضیح، مطبوع طبایع بشری نمی‏نماید؛ اما همین طبع سالم بشری، (1) اگر توجیه و متقاعد شود؛ خود مرگ و نابودی کسانی را می‌طلبد، که آنان را تهدیدی برای هستی و حیات معنوی و مادی خویش یا دیگران می‌بیند، بنابراین باید دید چرا کسی یا کسانی، مرگ دیگری یا دیگرانی را مطالبه می‏کنند، پس چاره‌ای جز شنیدن صدای آنها و درک خاستگاه این صداها و آگاهی از آرمان‌های صاحبان صدا برای تشخیص حق از باطل نیست. اگر جامعه بشری را به اندام آدمی تشبیه کنیم، می‌بینیم که ما آدم‌ها، با همۀ علایقی که به اعضا و جوارح خود داریم، گاهی که یکی از این اعضا بیمار و فاسد می‌شود و غیر قابل درمان، به گونه‌ای که وجود عضو را موجب فساد و تباهی بقیه اعضا و اصل وجودمان تشخیص دهیم، در نهایت می‌پذیریم که از آن عضو چشم بپوشیم، تا در واقع با مرگ، مقابله کرده باشیم و امکان استمرار زندگی را برای بقیه اعضا فراهم کرده باشیم، اعضای جامعه انسانی در سطوح گوناگون هم، همین‌گونه‏اند، چنانکه قرآن کریم تصریح می‏کند که قصاص ضامن حیات است(2) و این یعنی روی دیگر مطالبۀ مرگ، مطالبۀ حیات ایمن انسانی است. گفتنی است که این نوشته را یک ایرانی مسلمان بر پایه باورهای اسلامی برای مخاطبان عموماً مسلمان می‏نگارد، طبعاً استناد به آیات و روایات و بهره‏مندی از گزاره‏های فرهنگ ایران زمین را معتبر و پذیرفتنی می‏دانیم، هرچند برخی از استدلالات، عقلانی یا مبتنی بر استنادات تاریخی است که طبعاً مدعا را برای همگان معقول و مقبول می‏سازد. آخرین مطلب مقدمه اینکه در قرآن کریم و در احادیث و روایات گزاره‏های بسیاری هست که پیدا و پنهان از مطالبه مرگ و نیستی برای کسی یا کسانی حکایت می‏کنند،(3) یعنی خداوند رحمان و رحیم که خود سرچشمه حیات است، به احترام اصل حق حیات، دفع موانع آن را مجاز می‏شمارد، حتی اگر این موانع آدم یا آدمیانی باشند. (4) واژگانی چون لعن، غضب، قتل و مترادفات و مشتقات آنها در حدیث و کلام‌الله مجید از این منظر قابل تأملند. در این نوشته می‌خواهیم انگیزه‏ها و علل حضور خود در روز قدس و درخواست «مرگ» برای صهیونیست‌ها یا رژیم اشغالگر قدس را بازنگری کرده، فهرست نماییم؛ زیرا این انگیزه‏ها را میان خود و بسیار از انسان‌ها در ایران و جهان مشترک می‏بینیم، انسان‌هایی که در روز قدس خشم و نفرت خویش را از صهیونیسم با فریاد «مرگ بر اسرائیل» اظهار می‏کنند. به طور کلی این انگیزه‏ها و علل عبارتند از:
نگاهی به ائتلاف‌سازی عربستان علیه قطر
عوامل و مراحل تدوين، اجراء و ارزيابي:
مقدمه: در تعيين و تدوين استراتژي امنيت ملي هر واحد سياسي، عوامل و مراحل بسياري نقش ايفا مي‌كنند كه در صورت شناخت دقيق و صحيح آنها از يك سو مي‌توان به چارچوبي براي تعيين و جهت‌دهي رفتار خود و از سوي ديگر به شناخت و مقابله با استراتژي غير خود (دشمن) دست يافت. بنابراين شناخت عوامل و مراحل تعيين و تدوين استراتژي امنيت ملي خواه براي نظم‌بخشي به رفتار يك واحد سياسي و خواه براي ايجاد تغيير در آن، امري بسيار مهم و قابل توجه است. براي شناخت عوامل و مراحل تعيين و تدوين استراتژي امنيت ملي از يك سو بايد به قواعد و ضوابط ثابت و از سوي ديگر به خصايص و ويژگيهاي خاص و پوياي هر واحد سياسي توجه داشت. براساس اين نگرش، عوامل و مراحل تعيين و تدوين استراتژي امنيت ملي از جهتي نيازمند تعيين مفروضاتي براي دستيابي به قواعد و ضوابط ثابت و از جهت ديگر نيازمند شناخت خصايص و ويژگيهاي خاص و پوياي هر واحد مورد پژوهش است. براي دستيابي به قواعد و ضوابط ثابت تعيين و تدوين استراتژي امنيت ملي در درجۀ اول بايستي تلقي خود از اهداف و ابزارهاي اين مقوله را مشخص نموده و رابطۀ ميان آنها را با تعيين مفروضاتي محدود و دقيق نماييم: استراتژي ملي به دنبال تحقق اهداف و سياستهاي ملي با توجه به امكانات و محدوديتهاي ملي است؛ بنابراين تعيين و تدوين استراتژي امنيت ملي حداقل نيازمند توجه به سياستها، اهداف، امكانات و محدوديتهاي هر واحد سياسي است كه بدون شناخت هر يك از آنها شناخت و تعيين و تدوين استراتژي امنيت ملي عملاً غير ممكن يا حداقل ناصواب خواهد بود. همچنين از آنجا كه جوهرۀ استراتژي امنيت ملي، امنيت است، اين عامل را نيز بايستي بر چهار عامل مذكور افزود. با عنايت به اين پنج عامل اساسي و با درك رابطۀ معنادار و ارگانيك ميان آنها مي‌توان به عوامل اصلي تعيين استراتژي امنيت ملي دست يافت، اما پيش از آن لازم است اين عناصر را به گونه‌اي مورد توجه قرار دهيم كه قابليت تعريف و تدقيق و شاخص‌سازي عملياتي داشته و دربرگيرندۀ حداكثر عناصر و عوامل تعيين‌كنندۀ استراتژي امنيت ملي باشند. از اين رو به جاي عوامل مذكور بنا به دلايلي، كه در اين نوشتار توضيح داده خواهد شد، از پنج عامل سياستهاي كلان ملي، بنيانهاي حياتي ملي، قدرت ملي، امنيت ملي و آسيب‌پذيريها و تهديدها استفاده شده و بر اين اساس عوامل تعيين استراتژي امنيت ملي تعريف و تدقيق و به بحث گذاشته خواهند شد. علاوه بر اين عوامل پنجگانه، مراحل تدوين تا اجراي استراتژي امنيت ملي را در سه مرحلۀ كلي؛ فرايند تدوين استراتژي، فرايند تعيين خط مشي و فرايند اجرا و ارزيابي مورد بررسي قرار مي‌دهيم. با تعريف و تبيين اين عوامل و مراحل به عنوان قواعد و ضوابط ثابت هر استراتژي و با تطبيق آنها با خصايص و ويژگيهاي پويا و خاص هر واحد سياسي به نظر مي‌رسد بتوان به درك مناسب و منسجمي از استراتژي امنيت ملي هر واحد سياسي دست يافت.
با نگاه به آينده فرآيند سياسي
اشاره: بحران عراق و پيامدهاي آن براي كشورهاي منطقه از چنان اهميتي برخودار بوده كه اختصاص صفحات ويژه اين شماره را به خود، اجتناب‌ناپذير ساخته است. صفحات ويژه اين شماره راهبرد را سوداي آن است كه با ارائه نوشتارهاي تحليلي در قالب تاليف، ترجمه و گفتگو، ابعاد گوناگون اين رويداد مهم را از منظرهاي گوناگون براي خوانندگان و پژوهشگران گرامي، باز شكافد. نخستين نوشتار بخش ويژه اين شماره به آسيب‌شناسي جريانهاي سياسي عراق پرداخته است. دكتر حميد احمدي، دانشيار علوم سياسي دانشگاه تهران، با طبقه‌بندي جريانهاي سياسي اين كشور و تحليل سه شكاف اجتماعي موجود در عراق، چشم‌انداز آينده آن را ترسيم كرده است اين تحليل حاكي است كه عراق در كوتاه مدت درگير كشمكشهاي سياسي و به تبع آن بي‌ثباتي سياسي و اقتصادي خواهد بود و اين وضعيت، نيروهاي سياسي اين كشور را به سوي تشكيل دولتي غير فرقه‌اي و غير ايدئولوژيك سوق خواهد داد. اثر رواني شكست نيروهاي نظامي عراق، دستمايه مقاله مرگ يك رويا، بازخواني شكست ارتش عراق، قرار گرفته است. دراين نوشتار گفته شده است كه نيروهاي نظامي عراق بر اثر كسب موفقيتهايي چند و به مدد تبليغات دامنه‌دار، توانسته بودند به عنوان حافظ است عربي مطرح شوند اميد و آرزوي اعراب، چشمان آنان را بر ضعفهاي اين ارتش و كاركرد سركوبگرانه آن در داخل عراق بست و از اين رو شكست اخير، كاخ رويايي اعراب را يك بار ديگر ويران ساخت. تحولات جهاني در چند دهه اخير، به ويژه بحران عراق، از زاويه ديگري نيز قابل تامل است و آن، ائتلاف و همراهي دو كشور انگوساكسون (آمريكا و انگليس) است دكتر موسوي‌زاده در مقاله تاحليلي با عنوان ريشه روابط خاص بين انگلستان و آمريكا به ريشه‌يابي اين همراهي توجه نموده و پيوندهاي سياسي و اتمي اين دو كشور را بازشناسي كرده است. مطالعه مذكور نشان مي‌دهد كه همراهي با ايالات متحده در واقع ميراثي است كه از زمان چرچيل بر جاي مانده و تحليل سياستهاي فعلي منطقه‌اي و جهاني انگلستان، بدون توجه به آثار اين ميراث، ممكن نيست. در ديگر نوشتار اين بخش، تحت عنوان نظام بين‌المل در عراق پس از جنگ مقاله‌اي از «هنري كيسينجر» وزير خارجه اسبق آمريكا، آورده شده است كه در آن اختلافات آمريكا با هم پيمانان اروپايي‌اش در مودر تهاجم به عراق و چگونگي اداراه عراق پس از جنگ بررسي شد. كيسينجر براي تداوم هژموني ايالات متحده، توصيه‌هايي را به سياستگذاران و سياستمداران آمريكايي ارائه داده است. برژينسكي، استراتژيست برجسته آمريكايي نيز از زاويه ديگري به بحران عراق نگاه مي‌كند او كه حضور نظام آمريكا در عراق را براي يك دوره زماني معين لازم مي بيند، در عين حال، خطر كره شمالي را از عراق بيشتر مي داند. اگر چه مصاحبه «اشپيگل» بابرژينسكي تحت عنوان «عراق، تروريسم و تنها ابر قدرت» به لحاظ زماني، مربوط به مراحل نخستين بحران عراق است، اما تحليلهاي گاه منتقدانه برژينسكي همچنان مهم و قابل توجه به نظر مي‌رسد. براي نخستين بار از زمان آغاز جنگ سرد، استراتژي جديدي در واشنگتن در حال شكل‌گيري است كه به طور مستقيم در پاسخ به تروريسم طراحي شده و متشكل از هفت عنصر است. اقدامات اخير آمريكا همچون تهاجم به عراق را مي‌توان برپايه همين استراتژي ارزيابي كرد. مقاله «سوداي بلند پروازانه آمريكا» نشان مي‌دهد كه اين استراتژي جديد در آخرين مرحله، جهاني پراكنده‌تر و مملو از خطر را به دنبال دارد كه امنيت در آن در سطح نازل‌تري قرار خواهد داشت. تهاجم به عراق، در يك سال اخير، مهم‌ترين محور تبليغاتي و سياستگذاري در آمريكا بوده است موسسه «كالوپ» كوشيده است به نظرخواهي منظم و مداوم از مردم آمريكا، ديدگاه آنان را در مورد جنگ با تروريسم و حمله به عراق جويا شود. آشكار است كه يافته‌هاي اين نظرسنجيها مي‌تواند داده‌هاي مناسبي براي تجزيه و تحليل در اختيار سياستگذاران و پژوهشگران قرار دهد. از اين رو، سه مورد از نظرسنجيهاي به عمل آمده توسط «گالوپ» در نوشتاري تحت عنوان: نگاه آمريكاييان در اكتبر 2002» كه مربوط به تاريخهاي اول، چهارم و بيست و يكم اكتبر 2002 است، تقديم خوانندگان مي‌شود نوشتار «اسرائيل و مصر در خاورميانه پس از صدام» بر جنبه‌اي از بحران عراق تمركز كرده است كه تا كنون كمتر مورد توجه قرار گرفته و آن، تهديدها و فرصتهاي ناشي از اين بحران براي اسرائيل و مصر است به نظر نويسنده، مسائل اصلي اسرائل ذيل مفهوم امنيت و مسائل اصلي مصر ذيل مقوله رشد اقتصادي قابل درك و تحليل است و تهاجم به عراق موجب تجديدنظر در اين مفاهيم به عنوان راهنماي سياستهاي داخلي و خارجي دو كشور – خواهد گرديد. صفحاتي از بخش ويژه اين شماره تحت عنوان سقوط بغداد پيش‌زمينه‌هاي و پيامدها به گفتگو با تن از صاحبنظران مسائل خاورميانه اختصاص يافته است در گفتگو با دكتر منوچهر پايور، استاد دانشگاه دلايل تهاجم به عراق و پيامدهاي آن بر ساير كشورها منطقه مورد بررسي قرار گرفته است دكتر پايور بر هدف سياسي ايالات متحده از اين حمله تاكيد نموده و سرنگوني رژيم عراق با توسل به زور به معناني شكل‌‌گيري مرحله جديد از روابط بين‌الملل و زنگ خطري براي ساير كشورها مي‌داند. مصاحبه دوم نگاهي دارد به حقوق و تكاليف عراق پس از صدام در قبال كنوانسيونها و پيمانهاي بين‌المللي حقوق بشر، عراق از دير باز عضو تعدادي از كنوانسيونها بوده و اينك كه حكومت عراق توسط نيروهاي ائتلاف سرنگون شده و نظم ساسي جديدي در آن كشور حاكم شده، عضويت و جايگاه عراق در كنوانسيونهاي حقوق بشر، انتظارات سازمان ملل متحد و نيز كشورهاي همسايه و اسلامي درباره حقوق و تعهدات حكومت جديد مي‌تواند به عنوان يكي از مهم‌ترين موضوعات سياسي و حقوقي مطرح و بررسي شود. مايكل گلنون، حقوقدان مشهور آمريكايي، نيز طي مقاله چرايي ناكامي شوراي امنيت آثار حقوقي تهاجم به عراق را در ارتباط با عملكرد شوراي امنيت و آينده آن مورد وارسي قرار داده است. توصيه از آن است كه سازماني جديد و كارآمد و بايد جايگزين شوراي امنيت شود و دستور كار آن نيز بر مبناي واقعيات فعلي سياست بين‌الملل تعيين گردد. ايالات متحده اميد زيادي دارد كه پس از سرنگوني رژيم صدام و پشت سرگذاشتن بحرانهاي ناشي از آن، به حل و فصل منازعات طولاني مدت اعراب و اسرائيل بپردازد و در قالب طرح موسوم به نقشه راه فرآيند صلح در خاورميانه اعمال نمايد. در مقاله فرآيند صلح خاورميانه اين سو و آن سوي تحولات عراق شرايط امروز فلسطينيها مشابه سالهاي 1992 و 1993و حتي بدتر از آن دانسته شده و گفته شده است كه آمريكا براي آنكه صلح موردنظر خود را در منطقه حكمفرما سازد، عملا نشان داده كه تعهد دارد با مخالفان اين فرآيند بر خورد خواهد نمايد. مقاله آينده عراق تصويري كلي از تحولات فراروي آمريكا در عراق ارائه مي‌دهد. نويسنده مقاله كه از افزون بر يك دهه در سمت قائم مقامي وزارت خارجه ج.ا.ا تصدي داشته است، نشان مي‌دهد كه چرا چالشهاي آمريكا روندي صعودي دارد و دليل فرافكنيهاي ايالات متحده در مواجهه با چالشهاي درون عراق، چه مي‌باشد. دو نوشتارهاي پاياني بخش ويژه اين شماره نگاهي نفتي به بحران عراق دارد. مقاله صنعت نفت عراق و آينده آن به امكانات و محدوديتهاي اين كشور براي حضور دوباره و جدي در بازار جهاني انرژي اشاره مي‌كند و پيامدهاي آن را بر ايران و نيز سازمان اوپك برمي‌شمارد. مطلب ديگر با عنوان «تصرف زرستان و پاسخ به سه پرسش كليدي نشان مي‌دهد كه چگونه عطش روزافزون آمريكا براي نفت به عنوان يكي از دلايل عمده تهاجم آمريكا به عراق، ايفاي نقش نمود. اميد است مجموعه مباحث ارائه شده در صفحات ويژه اين شماره مورد علاقه پژوهشگران و خوانندگان ارجمند واقع گردد.
تأملي در ريشه‌هاي جهاني شدن و پيامدهاي آن
اشاره: بدون شك جهاني شدن يكي از پرمناقشه‌ترين واژگان در ادبيات سياسي است و ديدگاه‌هاي متنوع وگهگاه متضادي درخصوص تعريف صحيح و جامع از اين واژه وجود دارد. اين نوشتار بر آن است تا با شرح دقيق و همه‌جانبه نظام سرمايه‌داري و عملكرد آن، پديده جهاني شدن را كه دقيقاً در امتداد و راستاي نظام سرمايه‌داري است مورد بررسي و واكاوي قراردهد. واقعيت آن است كه جهاني شدن چيزي جز گسترش نظام سرمايه‌داري به اقصي نقاط جهان و تحميل اقتصاد نوليبرال و فرهنگ هژمونيك غرب نيست و به‌رغم شعارهاي پرطمطراقي چون كثرت‌گرايي فرهنگي و پست‌مدرنيسم كه بر نوعي همزيستي مسالمت‌آميز و اختلاط فرهنگي تأ‌كيد مي‌كنند، همه اين شعارهاي دلربا و فريبنده در راستاي تسلط هرچه بيشتر سرمايه‌داري مطرح مي‌شود. اگر در عصر مدرنيته، خطوط قرمزي جهت سيطره سرمايه وجود داشت، امروز به بركت! حاكم شدن گفتمان پسامدرن، عرصه فرهنگ نيز عرصه تاخت و تاز كاپيتاليسم شده است و بي‌جهت نيست كه سردمداران كاخ سفيد در جريان بحران اقتصاي امريكا، بيشترين كمك مالي را متوجه‌ هاليوود كرده‌اند كه اين امر نشان‌دهنده اهميت ويژه فرهنگ در عصر جهاني شدن است. پخش تصاوير رقص‌هاي قوميت‌هاي مختلف كه درحال تبليغ محصولات شركت پپسي و كوكاكولا هستند و ظهور جنبش‌هاي طرفدار محيط‌زيست، حقوق زنان، سياهان و... گرچه علي‌الظاهر نشان از گسترش فرهنگ حقوق بشر و تساهل و تسامح دارد ولي اگر ژرف بنگريم متوجه خواهيم شد كه اين جنبش‌ها به رغم ژست انتقاديشان، در نهايت به بقا و دوام مدرنيته و سيطره روز‌افزون و عنان‌گسيخته نظام سرمايه‌داري و تسلط بي‌چون و چراي فرهنگ غربي بر فرهنگ‌هاي بومي ديگر كشورها كمك مي‌كنند.
بررسي ضروريات و الزامات «فقه سياسي»
وقتی که انفعال مقابل دشمن عقلانیت تفسیر می‌شود
با نگاه به انديشه سيدحسين نصر
اشاره: وقتي از علم مدرن سخن مي‌گوييم، مجموعه‌اي از روش‌شناسي و مباني معرفتي را مدنظر داريم كه عمدتاً پس از دكارت شكل گرفت و خصوصاً بعد از كانت نسبت به تعريف سنتي علم دچار تحول شد. چالش انسان قرون وسطا با كليسا باعث شكل‌گيري نظام معرفتي جديدي براي مقابله با اين دستگاه حكومتي شد. نظامي كه بر خلاف سيستم اعتقادمحور و ايمان‌محور كليسا، مبتني بر تجربه‌گرايي بود و تكنولوژي‌هاي دوران مدرن نيز با تكيه بر همين تجربه‌گرايي شكل گرفت و توسعه پيدا كرد. علمي كه در انگاره‌هاي معرفتي خود، انسان را محور و دنيا را منحصر به ماديات مي‌دانست. سيدحسين نصر از جمله سنت‌گراياني است كه انتقادات زيادي به اين سيستم معرفتي دارد و در تأليفات مكرر خود و مطالعات خود در حوزه فلسفه علم به اين مسائل اشاره كرده است. وي در خصوص آشنايي و ورودش به نقد نظام معرفتي علمي غرب و مطالعه فلسفه علم چنين مي‌گويد: «در دهه 1950 زماني كه در دانشگاه ام‌آي‌تي مشغول تحصيل بودم، برتراند راسل فيلسوف مشهور غربي روزي براي سخنراني به اين دانشگاه آمد و از علم مدرن سخن گفت. از جمله گفت علم مدرن با كشف ماهيت حقيقت سر و كار ندارد. من شب آن سخنراني تا صبح خوابم نبرد. با خودم فكر كردم كه من به اين دانشگاه معتبر آمدم كه از ماهيت حقيقت و علم آگاه شوم حال آن كه يكي از مشهورترين فلاسفه غرب مي‌گويد نمي‌توانيم به ماهيت حقيقت برسيم. اين مسئله دريچه جديدي در مسير من گشود و چندسال بعد وارد مطالعه فلسفه علم شدم.»
بررسی نقش حمایتی ایران در درگیری‌های منطقه‌ای
قبلی۱۷بعدی