تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۳  ، 
کد خبر : ۳۰۲۵۶۸
با نگاه به آينده فرآيند سياسي

آسيب‌شناسي جريانهاي سياسي عراق

اشاره: بحران عراق و پيامدهاي آن براي كشورهاي منطقه از چنان اهميتي برخودار بوده كه اختصاص صفحات ويژه اين شماره را به خود، اجتناب‌ناپذير ساخته است. صفحات ويژه اين شماره راهبرد را سوداي آن است كه با ارائه نوشتارهاي تحليلي در قالب تاليف، ترجمه و گفتگو، ابعاد گوناگون اين رويداد مهم را از منظرهاي گوناگون براي خوانندگان و پژوهشگران گرامي، باز شكافد. نخستين نوشتار بخش ويژه اين شماره به آسيب‌شناسي جريانهاي سياسي عراق پرداخته است. دكتر حميد احمدي، دانشيار علوم سياسي دانشگاه تهران، با طبقه‌بندي جريانهاي سياسي اين كشور و تحليل سه شكاف اجتماعي موجود در عراق، چشم‌انداز آينده آن را ترسيم كرده است اين تحليل حاكي است كه عراق در كوتاه مدت درگير كشمكشهاي سياسي و به تبع آن بي‌ثباتي سياسي و اقتصادي خواهد بود و اين وضعيت، نيروهاي سياسي اين كشور را به سوي تشكيل دولتي غير فرقه‌اي و غير ايدئولوژيك سوق خواهد داد. اثر رواني شكست نيروهاي نظامي عراق، دستمايه مقاله مرگ يك رويا، بازخواني شكست ارتش عراق، قرار گرفته است. دراين نوشتار گفته شده است كه نيروهاي نظامي عراق بر اثر كسب موفقيتهايي چند و به مدد تبليغات دامنه‌دار، توانسته بودند به عنوان حافظ است عربي مطرح شوند اميد و آرزوي اعراب، چشمان آنان را بر ضعفهاي اين ارتش و كاركرد سركوبگرانه آن در داخل عراق بست و از اين رو شكست اخير، كاخ رويايي اعراب را يك بار ديگر ويران ساخت. تحولات جهاني در چند دهه اخير، به ويژه بحران عراق، از زاويه ديگري نيز قابل تامل است و آن، ائتلاف و همراهي دو كشور انگوساكسون (آمريكا و انگليس) است دكتر موسوي‌زاده در مقاله تاحليلي با عنوان ريشه روابط خاص بين انگلستان و آمريكا به ريشه‌يابي اين همراهي توجه نموده و پيوندهاي سياسي و اتمي اين دو كشور را بازشناسي كرده است. مطالعه مذكور نشان مي‌دهد كه همراهي با ايالات متحده در واقع ميراثي است كه از زمان چرچيل بر جاي مانده و تحليل سياستهاي فعلي منطقه‌اي و جهاني انگلستان، بدون توجه به آثار اين ميراث، ممكن نيست. در ديگر نوشتار اين بخش، تحت عنوان نظام بين‌المل در عراق پس از جنگ مقاله‌اي از «هنري كيسينجر» وزير خارجه اسبق آمريكا، آورده شده است كه در آن اختلافات آمريكا با هم پيمانان اروپايي‌اش در مودر تهاجم به عراق و چگونگي اداراه عراق پس از جنگ بررسي شد. كيسينجر براي تداوم هژموني ايالات متحده، توصيه‌هايي را به سياستگذاران و سياستمداران آمريكايي ارائه داده است. برژينسكي، استراتژيست برجسته آمريكايي نيز از زاويه ديگري به بحران عراق نگاه مي‌كند او كه حضور نظام آمريكا در عراق را براي يك دوره زماني معين لازم مي بيند، در عين حال، خطر كره شمالي را از عراق بيشتر مي داند. اگر چه مصاحبه «اشپيگل» بابرژينسكي تحت عنوان «عراق، تروريسم و تنها ابر قدرت» به لحاظ زماني، مربوط به مراحل نخستين بحران عراق است، اما تحليلهاي گاه منتقدانه برژينسكي همچنان مهم و قابل توجه به نظر مي‌رسد. براي نخستين بار از زمان آغاز جنگ سرد، استراتژي جديدي در واشنگتن در حال شكل‌گيري است كه به طور مستقيم در پاسخ به تروريسم طراحي شده و متشكل از هفت عنصر است. اقدامات اخير آمريكا همچون تهاجم به عراق را مي‌توان برپايه همين استراتژي ارزيابي كرد. مقاله «سوداي بلند پروازانه آمريكا» نشان مي‌دهد كه اين استراتژي جديد در آخرين مرحله، جهاني پراكنده‌تر و مملو از خطر را به دنبال دارد كه امنيت در آن در سطح نازل‌تري قرار خواهد داشت. تهاجم به عراق، در يك سال اخير، مهم‌ترين محور تبليغاتي و سياستگذاري در آمريكا بوده است موسسه «كالوپ» كوشيده است به نظرخواهي منظم و مداوم از مردم آمريكا، ديدگاه آنان را در مورد جنگ با تروريسم و حمله به عراق جويا شود. آشكار است كه يافته‌هاي اين نظرسنجيها مي‌تواند داده‌هاي مناسبي براي تجزيه و تحليل در اختيار سياستگذاران و پژوهشگران قرار دهد. از اين رو، سه مورد از نظرسنجيهاي به عمل آمده توسط «گالوپ» در نوشتاري تحت عنوان: نگاه آمريكاييان در اكتبر 2002» كه مربوط به تاريخهاي اول، چهارم و بيست و يكم اكتبر 2002 است، تقديم خوانندگان مي‌شود نوشتار «اسرائيل و مصر در خاورميانه پس از صدام» بر جنبه‌اي از بحران عراق تمركز كرده است كه تا كنون كمتر مورد توجه قرار گرفته و آن، تهديدها و فرصتهاي ناشي از اين بحران براي اسرائيل و مصر است به نظر نويسنده، مسائل اصلي اسرائل ذيل مفهوم امنيت و مسائل اصلي مصر ذيل مقوله رشد اقتصادي قابل درك و تحليل است و تهاجم به عراق موجب تجديدنظر در اين مفاهيم به عنوان راهنماي سياستهاي داخلي و خارجي دو كشور – خواهد گرديد. صفحاتي از بخش ويژه اين شماره تحت عنوان سقوط بغداد پيش‌زمينه‌هاي و پيامدها به گفتگو با تن از صاحبنظران مسائل خاورميانه اختصاص يافته است در گفتگو با دكتر منوچهر پايور، استاد دانشگاه دلايل تهاجم به عراق و پيامدهاي آن بر ساير كشورها منطقه مورد بررسي قرار گرفته است دكتر پايور بر هدف سياسي ايالات متحده از اين حمله تاكيد نموده و سرنگوني رژيم عراق با توسل به زور به معناني شكل‌‌گيري مرحله جديد از روابط بين‌الملل و زنگ خطري براي ساير كشورها مي‌داند. مصاحبه دوم نگاهي دارد به حقوق و تكاليف عراق پس از صدام در قبال كنوانسيونها و پيمانهاي بين‌المللي حقوق بشر، عراق از دير باز عضو تعدادي از كنوانسيونها بوده و اينك كه حكومت عراق توسط نيروهاي ائتلاف سرنگون شده و نظم ساسي جديدي در آن كشور حاكم شده، عضويت و جايگاه عراق در كنوانسيونهاي حقوق بشر، انتظارات سازمان ملل متحد و نيز كشورهاي همسايه و اسلامي درباره حقوق و تعهدات حكومت جديد مي‌تواند به عنوان يكي از مهم‌ترين موضوعات سياسي و حقوقي مطرح و بررسي شود. مايكل گلنون، حقوقدان مشهور آمريكايي، نيز طي مقاله چرايي ناكامي شوراي امنيت آثار حقوقي تهاجم به عراق را در ارتباط با عملكرد شوراي امنيت و آينده آن مورد وارسي قرار داده است. توصيه از آن است كه سازماني جديد و كارآمد و بايد جايگزين شوراي امنيت شود و دستور كار آن نيز بر مبناي واقعيات فعلي سياست بين‌الملل تعيين گردد. ايالات متحده اميد زيادي دارد كه پس از سرنگوني رژيم صدام و پشت سرگذاشتن بحرانهاي ناشي از آن، به حل و فصل منازعات طولاني مدت اعراب و اسرائيل بپردازد و در قالب طرح موسوم به نقشه راه فرآيند صلح در خاورميانه اعمال نمايد. در مقاله فرآيند صلح خاورميانه اين سو و آن سوي تحولات عراق شرايط امروز فلسطينيها مشابه سالهاي 1992 و 1993و حتي بدتر از آن دانسته شده و گفته شده است كه آمريكا براي آنكه صلح موردنظر خود را در منطقه حكمفرما سازد، عملا نشان داده كه تعهد دارد با مخالفان اين فرآيند بر خورد خواهد نمايد. مقاله آينده عراق تصويري كلي از تحولات فراروي آمريكا در عراق ارائه مي‌دهد. نويسنده مقاله كه از افزون بر يك دهه در سمت قائم مقامي وزارت خارجه ج.ا.ا تصدي داشته است، نشان مي‌دهد كه چرا چالشهاي آمريكا روندي صعودي دارد و دليل فرافكنيهاي ايالات متحده در مواجهه با چالشهاي درون عراق، چه مي‌باشد. دو نوشتارهاي پاياني بخش ويژه اين شماره نگاهي نفتي به بحران عراق دارد. مقاله صنعت نفت عراق و آينده آن به امكانات و محدوديتهاي اين كشور براي حضور دوباره و جدي در بازار جهاني انرژي اشاره مي‌كند و پيامدهاي آن را بر ايران و نيز سازمان اوپك برمي‌شمارد. مطلب ديگر با عنوان «تصرف زرستان و پاسخ به سه پرسش كليدي نشان مي‌دهد كه چگونه عطش روزافزون آمريكا براي نفت به عنوان يكي از دلايل عمده تهاجم آمريكا به عراق، ايفاي نقش نمود. اميد است مجموعه مباحث ارائه شده در صفحات ويژه اين شماره مورد علاقه پژوهشگران و خوانندگان ارجمند واقع گردد.
پایگاه بصیرت / دكتر حميد احمدي

(فصلنامه راهبرد – تابستان 1382 – شماره 28 – صفحه 34)

سقوط رژيم بعت در عراق و پايان چندين دهه حكومت اقتدارگراي متكي بر آرمانهاي پان عربي، ظهور نيروها و جريانهاي سياسي گوناگون و نقش آنها در آينده عراق و نوع ساختار سياسي آن را به يكي از عمده‌ترين موضوعات پس از جنگ تبديل كرده است. گروههاي سياسي عراق كه پس از فروپاشي نظام بعثي فرصت ابراز وجود يافته‌اند، در برگيرنده طيفهاي ايدئولوژيك و سياسي پراكنده‌اي هستند كه با تاكيد بر نوع نظام سياسي موردنظر خود، استقرار ثبات سياسي، دموكراسي و وحدت ملي را در اين كشور تحت تاثير قرار داده‌اند. همين گوناگوني مواضع و اهداف سياسي – ايدئولوژيك، كار دولت ايالات متحده آمريكا را در استقرار يك جانشين مناسب براي نظام پيشين با دشواري مواجه ساخته است. در مقايسه با افغانستان، كه نيروهاي مخالف آن از نوعي انسجام و وحدت نظر آشكار برخوردار بودند، دولت آمريكا و متحدان آن در دو مرحله قبل و بعد از عمليات نظامي براي سرنگوني رژيم سياسي با مشكل برقراري وحدت نظر و انسجام سياسي در ميان گروههاي مخالف عراقي مواجه بوده‌اند

نه تنها مذاكرات گروههاي مخالف عراق در دوران پيش از تهاجم نظامي در آمريكا، اروپا و در خود عراق (در منطقه طلاح‌الدين در شمال كشور) به جايي نرسيد، و اختلاف ديدگاهها ميان آنها بر سر تركيب ساختار قدرت و سهم هر گروه، بر طرف نشد، بلكه پس از پايان عمليات نظامي و سرنگوني صدام حسين، و برپايي چند جلسه در داخل عراق، توافق چشمگيري ميان نيروهاي مخالف عراق به وجود نيامده است. علت اين امر را بايد در گوناگوني جريانهاي سياسي عراق، پراكندگي ديدگاههاي آنها درباره عراق و وجود شكافهاي گوناگون اجتماعي سياسي در جامعه عراق كنوني دانست. درك اين مشكلات بيش از هر چيز به دستيابي به شناخت نسبي نسبت به گروههاي سياسي عراق و طبقه‌بندي آنها نيازمند است.

طيف سياسي عراق، آرايش جريانهاي موجود

به طور كلي گروههاي سياسي و مخالفان را مي‌توان از چند جنبه مورد بررسي قرار داد و طبقه‌بندي كرد:

‌1- براساس فرقه‌گرايي و تقسيمات منطقه‌اي،

2- براساس ديدگاههاي آنها پيرامون ساختار سياسي كلي و سرزميني كشور

يكي از رايج‌ترين طبقه‌بندي گروهها و جرياهاي سياسي كنوني عراق، معياري است كه براساس آن گروههاي سياسي عراق بر مبناي ملاحظات فرقه‌اي – قومي، و تركيبي از عوامل سياسي و ايدئولوژيك تقسيم‌بندي مي‌شوند بر اين اساس عمده‌ترين گروهها و جريانهاي سياسي عراق به اين شرح هستند:

‌1- جريانهاي سياسي شيعه؛

2- جريانهاي سياسي – قومي كرد؛

3- جريانهاي سياسي پان عربي؛

4- جريانهاي سياسي ليبرال.

هر يك از اين جريانها نيز در دورن خود داراي انشعابات و دسته‌بندي هستند. مجموعه همين گوناگوني سياسي چهارگانه و تقسيمات داخلي آنها، چشم‌انداز سياسي آينده عراق را پيچيده‌تر مي‌كند. توضيح كوتاه پيرامون هر يك از اين جريانها مي‌تواند به درك اين پيچيدگي كمك كند.

جريانهاي سياسي شيعه

از آنجا كه شيعيان عراق بيش از 60 درصد جمعيت اين كشور را تشكيل مي‌دهند و اصولا رژيم پان عربي بعث در گذشته اين قشر از جمعيت را به لحاظ سياسي در حاشيه نگه داشته است، شيعيان عراق اصولا از استعداد تجلي بخشي سياسي گسترده‌اي در اين كشور برخوردار هستند. با اين همه اگر گمان كنيم كه جريان يا گروه واحدي نمايندگان جمعيت شيعه عراق را به عهده دارد، در تحليل قدرت و وزنه شيعيان به اشتباه رفته‌ايم اصولا شيعيان عراق نيز در درون خود داراي ديدگاههاي گوناگون بوده و به طيف رنگارنگ ايدئولوژيك سياسي كشور تعلق دارند. با اين همه نمي‌توان منكر اين نكته شد كه بيشتر جريانهاي سياسي شيعه گرداگرد گروههاي سياسي اسلام‌گرا جمع شده و در اين گروهها به فعاليت مشغول هستند. به رغم اين نكته،؛ ميان گروههاي اسلام‌گراي شيعه نيز پراكندگي و اختلاف سياسي نيز به چشم مي‌خورد به طور كلي شيعيان عراق را به لحاظ سياسي و اسلام فقاهتي كمتر سياسي، طبقه‌بندي كرد. در هر دو طيف نيز رقابتهاي سياسي ميان جريانهاي اسلام‌گرا و فقاهتي شيعه به چشم مي‌خورد كه مي‌توان آنها را به اين شرح بررسي كرد.

الف: جريانهاي اسلام‌گراي شيعي

اين طيف شامل آن قشر از جميعت شيعه عراق است كه گرداگرد گروههاي اسلام‌گراي شيعي جمع شده و در پي استقرار يك نظام سياسي مذهبي مبتني بر انديشه‌هاي سياسي شيعه هستند. با اين همه، و به رغم برخورداري از خطوط ايدئولوژيك واحد، طيف اسلام‌گراي شيعي عراق دچار انشعابات و اختلافات بر سر قدرت است. در حال حاضر مي‌توان گروههاي سياسي اسلام‌گراي شيعه عراق را چارچوب سه سازمان اصلي طبقه‌بندي كرد:

‌1- مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق. اين مجلس در سال 1361 شمسي (1982) در ايران شكل گرفت و آيت‌الله محمدباقر حكيم يكي از عمده‌ترين بنيانگذاران آن محسوب مي‌شد، گرچه وي در سه سال اوليه، رهبري اين مجلس را به عهده داشت، اما سپس يك شورا مسئوليت اجرايي آن را به عهده گرفت. مجلس اعلاي انقلاب اسلامي به لحاظ تاريخي، در زمره گروههاي جديد اسلام‌گراي شيعه عراق محسوب مي‌شود و گروههاي سياسي با سابقه‌تري وجود دارند كه پيش از آن به وجود آمده‌اند. گرچه اين مجلس در پي اتحاد همه نيروهاي سياسي شيعه عراقي بوده و ادعاي رهبري همه آنها را مي‌كند، اما در عمل چنين وحدتي حاصل نشده است و تشكيلات ديگري نيز به طور مجزا در ميان شيعيان عراق به فعاليت مشغولند.

اهميت مجلس اعلاي انقلاب اسلامي بيشتر به خاطر قدرت نظامي آن است، كه در چارچوب سپاه بدر (يك نيروي حدودا 10000 نفري) سازماندهي شده‌اند. مجلس اعلاي در طول تاريخ فعاليت خود دچار انشعاباتي شده است كه از آن جمله مي‌توان به ظهور «اتحاد نيروهاي اسلامي عراق» متشكل از 5 جناح شيعه اشاره كرد كه در 1991 در دمشق شكل گرفت و به نزديكي بيش از حد مجلس اعلاي به ايران اعتراض داشت

2- حزب الدعوه اسلامي عراق. حزب الدعوه كهن‌ترين و با سابقه‌ترين جريان سياسي شيعه عراق محسوب مي‌شود. اين حزب در سال 1959 ميلادي، يعني پس از كودتاي شيعه كمونيستي 1958 عبدالكريم قاسم و سركوب مقامات مذهبي، به وجود آمد و در واقع خود نوعي انشعاب از حزب‌التحرير الاسلامي عراق محسوب مي‌شد كه وابسته به شاخه اردني آن حزب به رهبري شيخ‌تقي‌الدين نبهاني بود. آيت‌الله محمدباقر صدر رهبر كاريزماتيك شيعيان عراق بنيانگذار اصلي حزب‌الدعوه در 1959 بود، و تا زمان مرگ خود (توسط رژيم بعث در 1981) رهبري اين گروه را به عهده داشت. در واقع مي‌توان گفت كه حزب‌الدعوه در زمان رهبري آيت‌الله محمدباقر صدر، تنها گروه سياسي شعيه اسلام‌گراي عراق محسوب مي‌شود. پس از كشته شدن وي، يك شوراي رهبري هدايت اين سازمان را به عهده گرفت. شيخ علي كوراني، محمدمهدي آصفي و مهدي خالصي عمده‌ترين شخصيتهاي اين گروه محسوب مي‌شدند.

حزب‌الدعوه اسلامي عراق در واقع خود را پيشتاز گروههاي سياسي شيعه عراق دانسته و چندان تمايل به ادغام در مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق نداشته است. به رغم تلاش مجلس اعلاء براي داخل ساختن اين گروه در سازمان خود حزب‌الدعوه همچنان استقلال خود را حفظ كرده و پيروان زيادي نيز در ميان شيعيان عراق دارد.

‌3- سازمان پيكار اسلامي عراق (منطمةالعمل الاسلامي) اين گروه پس از حزب‌الدعوه دومين گروه سياسي اسلام‌گراي شيعي عراق محسوب مي‌شود، و بنا به برخي تحليلها نوعي انشعاب از آن به شمار مي‌آيد. قتل آيت‌الله محمدباقر صدر و فقدان رهبري وي، باعث شد تا آيت‌الله سيدمحمد شيرازي يكي از مراجع شيعه در عراق اين گروه را بنيانگذاري كند، وي پس ازفوت آيت‌الله شيرازي در سال 1379، محمدتقي مدرسي رهبري آن را به عهده گرفته است. محمدتقي مدرسي، اندكي پس از سقوط رژيم بعث عراق به دست سربازان آمريكايي – انگليسي، با همراهان خود وارد عراق شد، و مدتي نيز از سوي نيروهاي ائتلافي در بازداشت به سر برد. سازمان پيكار اسلامي به لحاظ مالي و سازمان داراي قدرت بسيار زيادي در ميان شيعيان عراق است، و به ويژه در حوزه جنوبي خليج فارس (در كشورهاي كويت، امارات، بحرين و عربستان سعودي) نفوذ گسترده‌اي دارد. اصولا سازمان پيكار رابطه خوبي با مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق نداشته و طرفداران آن، آيت‌الله العظمي سيدمحمد شيرازي را به لحاظ فقهي داراي مقام برتر از آيت‌الله محمدباقر حكيم دانسته و او را لايق رهبري جنبش اسلامي شيعه عراق مي‌دانسته‌اند.

ب- جريانهاي فقاهتي و غير سياسي شيعه

همان گونه كه گفتيم، گروههاي اسلام‌گراي سياسي شيعه، تنها نماينده شيعيان اين كشور محسوب نمي‌شوند. جريانهاي كمتر سياسي و سنتي شيعه كه در چارچوب حوزه‌هاي علميه نجف و كربلا سازمان يافته‌اند از نفوذ قابل ملاحظه‌اي ميان شيعيان عراق برخوردار هستند. جريان فقهاتي و حوزه‌اي شيعه، قبل از آنكه در پي كنترل سياسي بر عراق از طريق يك حكومت ديني مبتني بر ولايت فقيه در عراق باشد، براي حفظ منافع كلي شيعيان در عراق و حافظت از ميراث فرهنگي و ديني شيعه و ارتقاء سنت فقه شيعه تلاش مي‌كند. اين جريان بيشتر گرداگرد مراجع بزرگ شيعه سازماندهي شده‌اند. در حال حاضر سه حوزه عمده مدعي نمايندگي مسائل شرعي شيعيان عراق را به عهده دارند.

حوزه آيت‌الله العظمي سيستاني. پس از فوت آيت‌الله العظمي خويي، آيت‌لله العظمي سيستاني مرجعيت اسلامي شيعيان عراق را به عهده گرفت و در حال حاضر چهره با نفوذ حوزه‌هاي علمي شيعه در اين كشور محسوب مي‌شود. در واقع آيت‌الله سيستاني به تعبيري رهبري ديني جهان شيعه را در حال حاضر به عهده‌ دارد، و مرجع تقليد اعلم شيعيان به شمار مي‌رود، چرا كه علاوه بر عراق، پاكستان، افغانستان، عربستان سعودي، كشورهاي عربي حوزه خليج فارس، شيعيان اروپا و آمريكا در ايران نيز برخي از ايشان تقليد مي‌كنند.

حوزه آيت‌الله العظمي خويي. پس از فوت آيت‌الله العظمي خويي، مرجع اعلاي شيعيان جهان، پسران وي همچنان به فعاليتهاي سياسي، اما نه اسلام‌گرايانه، در حوزه شيعيان عراق و خارج از آن ادامه دادند. عبدالحميد خويي در طول سالهاي دهه 1990 دفتري در لندن تاسيس كرده بود، و به فعاليتهاي اعتدال‌گرايانه شبه شياسي مشغول بوده، و ارتقاء اوضاع شيعيان را در نظر داشت، وي پس از شروع جنگ آمريكا، انگليس عليه صدام حسين به عراق برگشت و در جريان حوادث خشونت بار آوريل گذشته (2003) در حرم مطهر حضرت علي(ع) به قتل رسيد. بسياري ماجراي قتل وي را به نيروهاي رقيب شيعه نسبت مي‌دهند، و در اين زمينه شك و ترديد بيش از هر چيز به حوزه صدر و پسران آيت‌الله صدر، يكي ديگر از مراجع شيعه در عراق، معطوف شده است.

حوزه آيت‌الله رياست اين حوزه را يكي از پسران جوان آيت‌الله صدر، مرجع سابق شيعه، به عهده دارد، كه به همراه چندتن از پسران خود در اواسط دهه 1990 ميلادي توسط نيروهاي امنيتي رژيم بعث عراق به قتل رسيد. پسر 22 ساله وي در حال حاضر مدعي رهبري حوزه‌هاي علميه شيعه در عراق است، و اندكي پس از سقوط رژيم صدام حسين، نيروهاي مسلح تحت رهبري وي به محاصره منزل و دفتر آيت‌الله‌العظمي سيستاني دست زدند و خواستار به رسميت شناختن مرجعيت صدر جوان از سوي مرجع اعلاي شيعيان عراق شدند. با اين همه، بسيج نيروهاي مسلح عشايري عراق و حمايت آنها از آيت‌‌الله سيستاني، به ماجراجويي صدر جوان خاتمه داد.

در حال حاضر رقابت بر سر رهبري حوزه‌هاي علميه شيعه در عراق ميان صدريها و طرفداران سيستاني و خويي دور مي‌زند. در اين ميان حوزه خويي، مرجعيت اعلاي آيت‌الله سيستاني را پذيرفته و ادعاي خاصي براي رياست بر حوزه‌هاي علمي شيعه ندارد. ديگر پسر آيت‌الله خويي حامي آيت‌الله سيستاني است، و در واقع رقابت اصلي آن با حوزه صدر است، نه حوزه سيستاني .

در يك جمع‌بندي نهايي از آرايش نيروها و جريانهاي شيعه مي‌توان گفت كه در كل نيروهاي اسلام‌گراي شيعه عراق خواستار استقرار نوعي حكومت اسلامي تحت رهبري شيعيان بوده، اما طيف فقاهتي و سنتي شيعه لزوما در پي چنين هدفي نيست، و با تاسيس يك حكومت متعدل غير مذهبي در عراق نيز چندان سرستيز ندارد. با رفتن آيت‌الله محمدباقر حكيم، رهبر مجلس اعلاي انقلاب اسلامي، بايد در آينده شاهد نوعي رقابت ميان حوزه حكيم و حوزه سيستاني بود، كه در صورت تشديد اين رقابت، شكاف بيشتري در جامعه شيعه در عراق روي خواهد داد.

جريانهاي سياسي – قوي كردي

به لحاظ قدرت تشكيلاتي، گروههاي كرد دومين حوزه قدرت سياسي عراق محسوب مي‌شوند. قدرت آنها به ويژه از آن جهت است كه آنها نه تنها در يك حوزه جغرافيايي مشخص مستقر هستند، بلكه با برخورداري از منابع شمال عراق و حمايت نظامي آمريكا از عمده‌ترين و موثرترين نيروهاي سياسي عراق به شمار مي‌روند. با اين همه، همانند گروههاي شيعي كردها نيز از لحاظ دروني از وحدت و همبستگي كامل برخوردار نيستند و ميان آنها رقابتهاي سياسي و ايدئولوژيك بر سر قدرت به چشم مي‌خورد. به طور كلي طيفهاي سياسي كردي را در محور سه جريان اصلي مي‌توان طبقه‌بندي كرد:

‌1- جريانهاي سنتي – قبيله‌اي كردي

اين جريان كه به نوعي قوي‌ترين و با نفوذ‌ترين جريان سياسي عراق به شمار مي‌رود، در حزب دموكرات كردستان عراق به رهبري مسعود بارزاني، پسر ملامصطفي بارزاني و رهبر سابق حزب، تجلي يافته است. حزب دموكرات كردستان كنترل بخش مهمي از كردستان عراق را در دست دارد و سالهاي نيز بر منابع مالي شمال عراق، نظير عوارض و مالياتهاي مرزي نظارت داشت و در سالهاي دهه 1990 توانست نوعي دولت خودگردان منطقه‌اي در شمال عراق به وجود آورد. حزب دموكرات نقش عمده‌اي در قيام فوريه سال 1991 عليه رژيم عراق به عهده گرفت. اين حزب بر سر كسب قدرت ملي با اتحاديه ميهني كردستان رقابت مي‌كند.

‌2- نيروهاي چپ‌گرا و سوسياليست كردي

نمايندگي اصلي اين جريان را اتحاديه ميهني كردستان عراق (puk) به عهده دارد كه توسط جلال طالباني رهبري مي‌شود. اتحاديه ميهني در سال 1975، به دلايل ايدئولوژيك از حزب دموكرات كردستان عراق منشعب شد. اتحاديه ميهني از سوي جريانهاي كوچك چپ‌گراي كردي نيز حمايت مي‌شود، و بسياري از آنها در قلمرو تحت نفوذ اتحاديه ميهني به فعاليت مشغول هستند. حزب عمل براي استقلال كردستان (pksk) به رهبري يوسف حنا يوسف، اتحاديه دموكراتيك كردستان (DAK) متشكل از 5 گروه كوچك چپ‌گراي كرد؛ و حزب زحمتكشان كردستان عمده‌ترين گروههاي چپ‌گراي راديكال قومي كرد تحت حمايت اتحاديه ميهني كردستان هستند.

‌3- نيروهاي اسلام‌گراي كرد

اسلام‌گرايان كرد در واقع بيشتر در سالهاي دهه 1990 در صحنه سياسي عراق ظاهر شده‌اند با اين همه اولين گروه اسلام‌گراي كرد به نام جنبش اسلامي كردستان عراق (IMIK) در 1986 توسط شيخ عثمان عبدالعزيز بنيانگذاري شد. جنبش اسلامي كردستان عراق پس از حزب دموكرات كردستان او اتحاديه ميهني كردستان سومين گروه سياسي كردي در عراق محسوب مي‌شود. اين جنبش داراي پستهاي وزارتي در دولت خودگردان محلي شمال عراق نيز بوده است. جنبش اسلامي كرد شمال عراق در چند مرحله با نيروهاي چپ‌گراي سوسيال تحت رهبري اتحاديه، ميهني درگير تخاصمات مسلحانه شده است. اين درگيريها در نيمه دوم دهه 1990 و سالهاي اوليه قرن بيست و يكم روي داده است.

علاوه بر جنبش اسلامي كردستان عراق، گروههاي اسلام‌گراي ديگري نيز در منطقه كردي عراق فعال بوده‌اند، از جمله اينها مي‌توان به حزب‌الله انقلابي كرد (KRH) به رهبري شيخ ادهم بارزاني، پسر عموي مسعود بارزاني، اشاره كرد. اتحاديه اسلامي كردستان (KIU) ديگر گروه اسلام‌گراي كرد عراق است كه روابطي نيز با اخوان‌المسلمين دارد. صلاح‌الدين محمد بهاء‌الدين رهبر اين گروه بيشتر داراي تمايلات اسلام‌گرايانه است تا قوم‌گرايي كرد. اما يكي از قدرتمندترين گروههاي اسلام‌گراي كرد عراق در سالهاي پاياني دهه 1990 ظهور كرد.

اين گروه كه در اوايل قرن بيست و يكم به انصار‌الاسلام معروف شده بود، در جريان يك انشعاب از جنبش اسلامي كردستان عراق، در اواخر دهه 1990 به وجود آمد و نجم‌الدين فرج (معروف به ملا كارگر) رهبري آن را، كه ابتدا حماس نام داشت، به عهده گرفت. حماس كه بعدها به انصارالاسلام معروف شد، با نيروهاي چپ‌گراي كردي تحت رهبري اتحاديه ميهني كردستان درگيريهاي شديدي نظامي داشت. مطبوعات غربي و اتحاديه ميهني، اين گروه را به داشتن رابطه با القاعده و بن‌لادن متهم مي‌كردند. پايگاههاي اصلي اين گروه كه از چند صد نيروي مسلح نيز برخوردار بود، توسط هواپيماهاي نظامي آمريكا و نيروهاي مسلح اتحاديه ميهني در جريان جنگ عليه صدام مورد حمله قرار گرفت و بسياري از اعضاي آن كشته شدند. با اين همه، حزب هنوز داراي پايگاه اجتماعي نيرومندي در جامعه كرد عراق است، و نمي‌توان مدعي از بين رفتن كامل آن شد.

در يك جمع‌بندي نهايي، كردهاي عراق نيز به رغم داشتن هدف واحد، يعني كسب خودگرداني و در نهايت استقلال كردستان عراق، همچنان بر سر كسب قدرت و نفوذ با هم رقابت مي‌كنند، و گاه نيز اين رقابتها خونين شده است.

در سالهاي دهه 1990 چندين اقدام اساسي براي پايان دادن به مخاصمات درون كردي صورت گرفت كه از جمله آنها مي‌توان به تشكيل جبهه كردستان عراق در 1978 اشاره كرد، كه 2 حزب اصلي كرد را در بر مي‌گرفت. با اين همه ميان اين دو، در سالهاي دهه 1990 درگيريهايي شديدي مسلحانه روي داد. گرچه در حال حاضر رابطه جريانهاي كردي با يكديگر مسالمت‌آميز است و دو حزب اصلي در پي رسيدن به حكومت محلي در قالب فدراليسم هستند، اما اختلافات ايدئولوژيك ميان آنها و نيز رقابت بر سر قدرت همچنان موجود است و مي‌تواند دوباره خود را جلوه‌گر سازد.

جريانهاي سياسي پان عربي عراق

گرچه با فروپاشي رژيم بعث در عراق، جريانهاي پان عرب نفوذ و كنترل خود بر عراق را به طور كلي از دست داده‌اند، اما نمي‌توان مدعي از بين رفتن كامل آنها شد. اين نكته از اين جهت حائز اهميت است كه جريانهاي ناسيوناليستي عربي، كه عمدتا مبتني بر طبقات متوسط شهري و روشنفكران سني عراق هستند، از حمايت نهايي دولتهاي عربي نيز برخوردار هستند. علاوه بر اين، برخي طبقات متوسط شيعه، روشنفكران شيعي نيز كه بيشتر داراي گرايشهاي سكولار هستند ممكن است از جريان ناسيوناليسم پان عربي طرفداري كنند. اين جريان به طور كلي به استقرار يك حكومت مبتني بر هويت ملي عربي – عراقي معتقد و نسبت به تاسيس حكومت اسلامي يا فدراليسم بدين است.

حزب وفاق ملي در حال حاضر نمايندگي جريان ناسيوناليست پان عربي را به عهده دارد. اين گروه كه در اوايل دهه 1990 به وجود آمد، دربرگيرنده عناصر ناراضي طرفدار ايدئولوژي بعث‌گرايي و نيز عناصر طرفدار ناصريسم است، و تلاش مي‌كند تا معتقدان به ناسيوناليسم عربي، از جمله جريانهاي سلطنت‌طلب عراق را به سوي خود جلب كند. با توجه به سلطه ديرپاي پان عربيسم بر دولت عراق و بي‌اعتبار شدن بعث‌گرايي، اين حزب در كوتاه مدت از شانس زيادي براي اعمال نفوذ گسترده در عراق آينده برخوردار نيست، اما در دراز مدت، به ويژه در صورت بروز تبعات منفي فرقه‌گرايي و قوم‌گرايي در عراق، مي‌تواند به يك نيروي قدرتمند ملي‌گرا در عراق تبديل شود.

جريان سياسي ليبرال

جريان سياسي ليبرال در برگيرنده طيفي از شخصيتها و گرايشهاي سياسي عراق است كه خواستار يك عراق متحد دموكراتيك طرفدار غرب و جذب در نظام جهاني سرمايه‌داري است. كنگره ملي عراق (الموتمر الوطني العراقي) عمده‌ترين نماينده سياسي اين جريان محسوب مي‌شود كه احمد چلبي رياست و رهبري آن را به عهده دارد. كنگره ملي عراق در صال توسط جناحهاي كردي، سني و شيعه عراق در 1992 به وجود آمد. گرچه ابتدا كردها پيشرو تشكيل اين كنگره بودند محل اجلاس خود را در سال 1992 در كردستان عراق تشكيل داد.

بعدها نيروهاي كرد و شيعيان از اين گروه عقب‌نشيني كردند و احمد چلبي، چهره ليبرال شيعه عراق، كنگره را بيش از پيش به دنياي غرب و به ويژه ايالات متحده نزديك ساخت. اين گروه پس از فتح شهر ناصريه، پايگاههاي خود را به جنوب عراق منتقل ساخت و با حمايت نيروهاي ائتلاف، به تشكيل‌ گروههاي مسلح جدي براي سازماندهي ارتش نوين عراق دست زد. كنگره ملي عراق در حال حاضر بيش از همه جريانهاي سياسي شانس مسلط شدن بر صحنه سياسي عراق را، البته با برخورداري از حمايت رسمي آمريكا و انگلستان، دارد. از آنجا كه اين گروه تلاش خود را جهت استقرار جامعه مدني در عراق و استقرار يك حكومت فراجناحي و فراقرقه‌اي متمركز كرده است مي‌تواند در آينده عراق نقش فعالي را به عهده گيرد. وجود يك شخصيت شيعه (چلبي) در راس اين جريان، مي‌تواند مشوق جذب شيعيان و ساير جريانهاي سياسي عراق به آن باشد.

علاوه بر احمد چلبي، برخي شخصيتهاي ديگر ليبرال عراق نظير قاوقچي، وزير خارجه اسبق و بازرگان موفق عراقي، نيز در زمره طرفداران بالقوه كنگره ملي عراق محسوب مي‌شوند. برخي تحليلگران بر آن هستند كه جريان سلطنت عراق به رهبري شريف علي‌حسين، پسر عموي فيصل آخرين پادشاه عراق، در نهايت در طيف نيروهاي ليبرال عراق قرار گرفته و مي‌توانند در كنار كنگره ملي، نقش مهمي در آينده عراق بازي كنند. حمايت آمريكا و انگلستان از ليبرالها، اين احتمال را قوي‌تر مي‌سازد.

جريانهاي سياسي عراق و ساختار آينده حكومت عراق

همان‌گونه در ابتداي تحليل گفته شده، علاوه بر طبقه‌بندي جريانهاي سياسي عراق در امتداد طيف فرقه‌اي ايدئولوژيك، مي‌توان دست‌بندي ديگري نيز در امتداد طيف ساختار سياسي آينده عراق قائل شد. در اين طبقه‌بندي نيروهاي طرفدار نظام سياسي فدرال با برخورداري از خود‌گرداني منطقه‌اي در برابر نيروهاي طرفدار يك عراق متحد عربي قرار مي‌گيرند. اين طيف‌بندي بيشتر نه در كوتاه مدت، يعني دوران حضور نيروهاي ائتلافي و تا مشخص شدن دولت عراقي، بلكه در دراز مدت خود را آشكار خواهد ساخت.

برخي مسائل اختلاف‌برانگيز نظير كنترل منابع طبيعي شمال، و كنترل گمركات در مرزهاي شمال و شمال غرب عراق و نيز اعمال نفوذ‌ها و فشارهاي خارج از اين كشور، از سوي جهان عرب، تركيه و ايران براي استقرار يك عراق متحد و نه فدرال مي‌تواند به آشكار شدن هر چه بيشتر اين طيف كمك كند. نيروهاي قومي كردي در يك طرف طيف مذكور، و ساير نيروهاي عراقي اعم از اسلام‌گرايان و نيروهاي سنتي شيعه، ليبرالهاي عراقي و ناسيوناليستهاي پان عرب در طرف ديگر طيف قرار خواهند گرفت.

شكافهاي سياسي – اجتماعي و آينده عراق

آنچه كه آينده عراق، ثبات سياسي را استقرار دموكراسي نسبي در اين كشور را با دشواري مواجه مي‌سازد تنها منازعات ميان گروههاي چهارگانه عراق مذكور در صفحات پيشين نيست. به طور كلي جامعه عراق و طيف كلي جريانهاي سياسي آن بستر‌ساز برخي شكافهاي سياسي – اجتماعي است كه در لحظه نخست ممكن است ناظر خارجي را به خود جلب نكند، اما مطالعه دقيق‌تر اوضاع سياسي و اجتماعي عراق، برهم‌ريختگي ساختار سياسي آن و پراكندگي جريانهاي سياسي حاكي از وجود شكافهايي است كه مي‌توان آينده سياسي اين كشور را تحت‌الشعاع خود قرار دهد. اين شكافها را در حال حاضر مي‌توان در سه مقوله اصلي مورد بحث قرار داد:

‌1- شكافهاي سياسي درون گروهي – فرقه‌اي

اين گونه شكافها در امتداد خطوط ايدئولوژيك و رقابتهاي سياسي شكل گرفته‌اند. در درون همه جريانات سياسي عراقي، به ويژه جريانهاي شيعي و كردي، به چشم مي‌خورد. گذاشته از اين نيروهاي ليبرال و ناسيوناليستهاي پان عرب نيز از وجود اين مسئله رنج مي‌برند. همان گونه كه ابتدا اشاره شد، شكاف ميان جريانهاي اسلام‌گراي شيعي از يك طرف و جريانهاي سنت‌گراي غير سياسي بسيار آشكار است و بيشتر نيز خود را جلوه‌گر خواهد ساخت. همين نوع شكافهاي ايدئولوژيك و سياسي ميان جريانهاي گوناگون كردي مشاهد مي‌شود، و در گذشته خود را در برخورداري شديد و خونين مسلحانه جلوه‌گر ساخته است. رقابتهاي شخصي ميان احمد چلبي و قادقچي در درون جبهه ليبرال‌هاي گرداگرد كنگره ملي عراق، و شكاف سياسي و ايدئولوژيك ميان بعث‌‌گرايي و ناصر‌گرايي در جبهه ناسيوناليستهاي پان عرب از اين دست هستند.

‌2- شكاف قومي – ملي

اين شكاف كه در گذشته عراق منشاء بسياري از مشكلات بوده است، در كوتاه مدت خود را احتمالا بروز نخواهد داد. اما در دراز مدت با استقرار دولت آينده عراق و بروز مشكلات سياسي و اقتصادي و اختلاف بر سر تقسيم قدرت و يقين حوزه‌هاي نفوذ نيروهاي كردي طرفدار فدراليسم، هر چه بستر جلوه‌گر خواهد شد. همان گونه كه پيش از اين اشاره شد، اعمال فشارهاي سياسي جانبي از سوي همسايگان عراق و همچنين نيروهاي و كشورهاي طرفدار ناسيوناليسم و وحدت عربي به عميق‌تر شدن اين شكاف كمك خواهد كرد. خروج نهايي نيروهاي نظامي آمريكايي – انگليسي، زمينه ظهور شكاف ملي – قومي را نيز تشديد خواهد كرد. اين شكاف در امتداد نيروهاي طرفدار وحدت ملي عراق (شامل شيعيان، سنيهاي عرب و ليبرالها و ناسيوناليستهاي عرب) و كردهاي طرفدار فدراليسم شكل خواهد گرفت، و مي‌تواند تكرار حوادث سالهاي دهه 1980، 1970 و قبل از آن را به دنبال آورد.

‌3- شكاف سكولار – بنيادگرا

يكي از شكافهاي عمده موجود در عراق، كه در آينده نيز در قالب يك چالش سياسي خود را به نمايش خواهد گذارد، اختلاف بر سر نوع نظام سياسي در اين كشور است. در حالي كه جريانهاي اسلام‌گراي شيعه عراق سخن از استقرار يك نظام اسلامي مبتني بر تعاليم حوزه علميه مي‌زنند و در روزهاي پس از سرنگوني صدام حسين، طرفداران خود در اين راستا بسيج كرده‌اند، نوعي نگراني فزاينده از سوي ساير جريانهاي سياس عراقي از مشكلات ناشي از استقرار نظام سياسي مذهبي مشاهده مي‌شود. در واقع شكاف ميان طرفداران نظام سياسي متكي بر بنيادگرايي اسلامي نوعي اتحاد و ائتلاف فرافرقه‌هاي و فراحزبي در عراق به وجود مي‌آورد كه در آن، نيروهاي طرفدار اسلام‌گرايي شيعي در برابر ساير جريانهاي سكولار ناسيوناليستهاي پان عرب، ليبرالهاي عراقي و نيروهاي سياسي كرد قرار مي‌گيرند. گرچه به احتمال زياد ممكن است به دليل مخالفت شديد نيروهاي ائتلافي و سكولارهاي عراقي از استقرار فوري يك نظام ديني در عراق جلوگيري شود، اما سنتي بودن بخش مهمي از جامعه شيعي عراق و نفوذ گسترده حوزه‌هاي علميه شيعه و گروههاي اسلام‌گراي شيعي در ميان آنها، بروز ناآرامي و بي‌ثباتي سياسي ناشي از نارضايتي اسلام‌گرايان شيعه و فشار آنها براي استقرار نظم مذهبي را به وجود خواهد آورد.

فرجام

با توجه به آنچه كه گفته شد، يعني طبقه‌بندي جريانهاي سياسي كنوني عراق، اختلافات دروني هر جريان و اختلاف ديدگاههاي آنها با ساير جريانهاي سياسي رقيب، و سرانجام وجود شكافهاي سه‌گانه فرافرقه‌اي، يعني شكاف قومي – ملي، شكاف سكولار – بنيادگرا و شكافهاي درون گروهي، چشم‌انداز آينده فرايند سياسي عراق و ثبات سياسي و جامعه مدني چندان روشن نيست. در كوتاه مدت اختلافات ناشي از تضادهاي ناشي از شكل نظم سياسي و سرزمين عراق مانع از استقرار يك نظام سياسي باثبات خواهد شد، و گرچه ممكن است در اثر فشارهاي ناشي از مديريت نيروهاي آمريكايي نوعي نظام موقت ائتلافي در كشور مستقر شود، اما با تداوم حضور آمرييكاييها و در نهايت پس از خروج آنها، تضادها و شكافهاي موجود در فرايند سياسي كشور آشكار شده و زمينه را براي گسترش بي‌ثباتي و كشمكشهاي سياسي فراهم خواهد ساخت. رواج بي‌ثباتي – سياسي، به تبع آن آثار منفي اقتصادي در درازمدت مي‌تواند نيروهاي گوناگون چشم‌انداز سياسي عراق را به سوي نوعي اجماع سياسي رهنمون سازد كه بيشتر خود را به شكل يك نظام سياس طرفدار يكپارچگي سرزميني و ناسيوناليسم معتدل عراقي مبتني بر يك حكومت غير فرقه‌اي و غير ايدئولوژيك جلوه‌گر خواهد ساخت.

ش.د820524ف

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات