تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۱  ، 
شناسه خبر : ۲۹۹۴۹۲
گفتمان سیاسی - اجتماعی امروز ما چقدر متأثر از اهداف راهبردی انقلاب اسلامی است؟
پایگاه بصیرت / دکتر ناصر فکوهی / استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران

(روزنامه ايران – 1395/11/20 – شماره 6429 – صفحه 15)

انقلاب محدود به یک ایدئولوژی و گروهی محدود از کنشگران نیست، بلکه بخشی مهم از تاریخ ما است.

با هر دیدگاه و هر ایدئولوژی و هر نظری به انقلاب نگاه کنیم باید اعتراف کنیم که هدف از انقلاب رسیدن به «عدالت اجتماعی»، «آزادی» و «استقلال ژئوپلیتیکی» بوده و هست. همه ضرباتی که از درون یا از بیرون، ایران را هدف گرفته‌اند در پی از میان بردن این اهداف بوده‌اند.

اهداف راهبردی انقلاب است که همه را با یکدیگر متحد و به‌ رغم رقابت‌های سیاسی و اجتماعی، اتحادهای فکری و عملی ضروری را ایجاد می‌کند.

امروز مبارزه برای آزادی، استقلال، عدالت‌اجتماعی، حفظ و تقویت قدرت منطقه‌ای ایران و در رأس همه اینها مبارزه گسترده و سخت با فساد و بستن راه‌های رشد آن در کشوری که هرگز نمی‌تواند همچون یک کشور فقیر و جهان سومی، فساد مهار گسیخته‌ای را بدون تنش‌های بزرگ اجتماعی، تجربه کند، باید در رأس دغدغه همهدلسوزان آینده ایران قرار گیرد.

ما هنوز فرصت داریم که اهداف راهبردی انقلاب را به اهدافی اصلی برای همه مردم ایران بدون طرد و کنار گذاشتن هیچ گروهی تبدیل کنیم. طرد این یا آن گروه، معنایی جز تمایل خواسته یاناخواسته به زیر سؤال بردن «راهبردهای بنیادین انقلاب» ندارد.

انقلاب 1357، همچون همه انقلاب‌های بزرگ قرن نوزده و بیست، نتیجه فرآیندهای پیچیده و داده‌های بی‌نهایتی از لحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی بود. این انقلاب، که به اراده مردم به سرانجام رسید، نیروهای سیاسی و شخصیت‌های گوناگونی را درون خود داشت که در نهایت سرنوشت‌های بسیار متفاوتی پیدا کردند؛ فراز و فرودهای انقلاب، از پیش از آن آغاز و تا امروز ادامه یافت. انقلاب، فرآیندی بود که همچون همه فرآیندهای بزرگ سیاسی، شاهد دخالت‌ها و دستکاری‌هایی از درون و برون بویژه از جانب قدرت‌های بزرگ، ابتدا برای در دست گرفتن آن و سپس برای هدایتش در جهت خود یا بهره‌برداری از آن یا حتی تخریبش، بود. جنگ تحمیلی عراق، یکی از این دستکاری‌های بزرگ بود. و این امری شناخته شده است که عموماً پس از وقوع انقلاب‌های بزرگ تاریخی (انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه و...) نظیر آن را دیده‌ایم؛ جنگی با هزینه‌ای انسانی و مادی که بسیار سنگین بود اما توانست، تا حد زیادی «قدرت مقاومتی» را در کشور به وجود آورد که تا امروز توانسته در برابر فشارهای بیرونی و ژئوپلیتیکی تداوم و انسجام ملی را حفظ کند.

حال اگر با هر دیدگاه و هر ایدئولوژی و هر نظری به انقلاب نگاه کنیم و اگر نخواهیم نسبت به شناخت تاریخ و روندهای انقلابی بی‌تفاوت باشیم، اگر نخواهیم عینک بزرگ ایدئولوژیک و طرفداری از این و آن را بر چشم بزنیم؛ باید اعتراف کنیم که هدف از انقلاب عمدتاً رسیدن به «عدالت اجتماعی»، «آزادی» و «استقلال ژئوپلیتیکی» بوده و هست. بنابراین باید این «اهداف راهبردی» را همیشه حفظ کنیم. فراموش نکنیم که در طول چندین دهه، همه ضرباتی که از درون یا از بیرون، ایران را هدف گرفته‌اند در پی از میان بردن این اهداف بوده‌اند.

از این‌رو است که به باور ما هر برنامه، هر روند، هر شخصیت و هر حرکتی که در کوتاه یا در دراز مدت یکی از این اهداف راهبردی را تهدید کند، در حقیقت انقلاب را به زیر پرسش برده است. انقلاب محدود به یک ایدئولوژی و گروهی محدود از کنشگران نمی‌شود، بلکه بخشی مهم از تاریخ یک کشور است. برای نمونه امروز وقتی از انقلاب فرانسه پس از 200 سال سخن گفته می‌شود، منظور، کنشگران نخستین یا رویدادهای روز به روز و حتی سال به سال آن نیست بلکه تأثیر آن در گفتمان سیاسی - اجتماعی و به‌ روز جامعه کنونی فرانسه است. بنابراین اهداف راهبردی است که همه را با یکدیگر متحد و به‌ رغم رقابت‌های سیاسی و اجتماعی، در جایی که لازم باشد، اتحادهای فکری و عملی ضروری را ایجاد می‌کند.

از این رو، ما نیز باید متوجه باشیم که هر فکر و نظری داشته باشیم از یاد نبریم که چرا انقلاب اتفاق افتاد؛ زیرا عدالت اجتماعی وجود نداشت و به‌ رغم ثروت زیاد فاصله طبقاتی ایجاد شده بود؛ زیرا با وجود همه ادعاهای حاکمان، کشور به یک منطقه زیر نظر و تحت فرمان یکی از ابر قدرت‌ها تبدیل شده بود و به‌عنوان عامل سیاسی در حال خدمتگزاری به آن ابر قدرت بود و لذا به محض آنکه با این روش کوچک ترین فاصله را گرفت همان قدرت‌ها زیر پایش را خالی کردند؛ زیرا آزادی فکر و اندیشه و بیان در کشور وجود نداشت و دستگاه امنیتی و نظامی سرکوبگری که کار خود را از ابتدای دهه 1350 تشدید کرد به همه چیز و هر کسی مشکوک بود و همه را به چشم خرابکار و توطئه‌گر می‌دید و «اعتماد اجتماعی» را بشدت مورد خدشه قرار داده بود به صورتی که حتی نزدیک‌ترین کنشگران به قدرت سیاسی، دیگر اطمینانی نسبت به آینده خود نداشتند و به همین دلیل نیز حاضر به حمایت از رژیمی نبودند که برای این آینده و برای کل کشور هیچ ضمانتی نمی‌داد.

اینجا است که می‌توانیم درک کنیم چرا ضرورت دارد ما به جای دعواهای سیاسی یا گوش سپردن به سخنان سیاسیون رادیکال و تندرو به راهبردهای اساسی انقلاب گوش بسپاریم.

امروز مبارزه برای آزادی، استقلال، عدالت‌اجتماعی، حفظ و تقویت قدرت منطقه‌ای ایران و در رأس همه اینها مبارزه گسترده و سخت با فساد و بستن راه‌های رشد آن در کشوری که هرگز نمی‌تواند همچون یک کشور فقیر و جهان سومی، فساد مهار گسیخته‌ای را بدون تنش‌های بزرگ اجتماعی، تجربه کند، باید در رأس دغدغه همه دلسوزان آینده ایران قرار گیرد. نهادهای دموکراتیکی همچون انتخابات، قوانین، نهادهای قضایی و اجرایی، نظام‌های اداری و شهرداری‌ها و سایر نظام‌های قانونی به هر شکلی که با مشکل و آسیب روبه‌ رو باشند باید از طریق مشارکت و نظارت‌های بیشتر و بهتر بویژه با رسانه‌های آزاد و شفاف‌سازی شبکه‌های اجتماعی و روابط و گسترش آزادی‌های مدنی و بالا بردن ظرفیت نقد، به سمت بهتر کردن‌‌شان رفت و بشدت از گفتمان‌های رادیکال و پوپولیستی که در هیچ کجا ثمره‌ای جز تخریب و نابودی نداشته‌اند، پرهیز کرد.

ما هنوز فرصت داریم که اهداف راهبردی انقلاب را به اهدافی اصلی برای همه مردم ایران بدون طرد و کنار گذاشتن هیچ گروهی تبدیل کنیم. این نکته‌ای اساسی است؛ زیرا هرگونه طرد این یا آن گروه به بهانه‌های ایدئولوژیک و سلیقه‌ای، معنایی جز تمایل خواسته یا ناخواسته به زیر سؤال بردن راهبردهای بنیادین انقلاب ندارد.

http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6429/15/170770/0

ش.د9503786