تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۶  ، 
شناسه خبر : ۳۰۲۱۹۲
آيا اصول‌گرایان شکست خورده‌اند؟
اشاره: بعد از انتخابات 96 و مشخص شدن نتایج آن، سیل تحلیل‌ها و یادداشت‌ها در فضای مجازی منتشر و در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شد. اول با خود قرار گذاشتم که فقط خواننده باشم و مطلبی ننویسم. اما خاصیت سیاست این است که با نوشتن و خوانده شدن بخشی از ذهن آرام می‌گیرد. اما وقتی نیت و قصد بر نوشتن باشد هجوم سؤالات و نقطه شروع است که به اندازه خود مطلبی که قرار است نوشته شود ذهن آدمی را درگیر می‌کند. اگر انتخابات را یک پدیده سیاسی - اجتماعی بدانیم که تبعات فراوانی در جامعه و حتی نسل‌های آتی دارد؛ آن‌گاه تحلیل و بررسی و کندوکاو ابعاد مختف این پدیده سیاسی - اجتماعی مهم و درخور توجه است. در تحلیل انتخابات 1396 و نتایج آن رویکردی که تحلیلگر از آن زاویه به تحلیل می‌پردازد مهم است. اگر تحلیلگری معتقد است که در هر حال ورود به صحنه رقابت سیاسی پیروزی است و هرگز قائل به شکست نیست؛ زاویه تحلیل این فرد با زاویه تحلیل کسی که معتقد است رقابت سیاسی قواعدی دارد و مبتنی بر آن قواعد پیروزی و شکست معنا دارد؛ متفاوت می‌شود. بنابراین بسیار مهم است که بدانیم که: آیا اصول‌گرایان شکست خورده‌اند؟ اگر شکست نخورده‌اند؛ وجه این عدم تعبیر به شکست خوردگی چیست؟ و اگر شکست خورده‌اند؛ علل این شکست‌های پیاپی چیست؟ به نظر نگارنده این یادداشت مبتنی بر قواعد و قوانین رقابت سیاسی؛ اصول‌گرایان در انتخابات 96 شکست خوردند. این اولین مبنای تحلیل این نوشتار است. کسی که معتقد است در انتخابات شکست نخورده‌ایم و همه مأجور هستند و مهم آن است که به تکلیف عمل شود تنها تلاشی مذبوحانه است برای تشفی خاطر خود و احیاناً برای حفظ بدنه و جریان خود برای شکست‌های بعدی. انتخابات به سان یک بازار است. بالاخره در بازار اگر نتوانی کالای خود را بفروشی و کل بازار مشتری فروشنده متبحر دیگری شدند؛ شما شکست خوردید. رقابت هم با برد و باخت معنا دارد هر چند به معنای ظاهری آن. ممکن است در سطح دیگری تمامی فعل انسانی در جهان آفرینش و نظام احسن بر مبنای حق و تکلیف قرار بگیرد. منعی نیست اما وقتی شما وارد گردونه رقابت شدید؛ قواعد بازی انتخابات و رقابت؛ شکست یا پیروزی است. حتی امکان دارد شما در دل آن شکست پیروزهای دیگری هم برای خود رقم بزنید و در دل آن شکست برای خود درس‌ها و عبرت‌هایی داشته باشید؛ عیبی ندارد اما قاعده بازی را نباید بهم زد. انتخابات یک مسابقه است، یک رقابت است و رقابت و مسابقه حتماً بازنده و پیروز دارد. لذا جملاتی نظیر عمل به تکلیف، مأجور بودن، عدم شکست، در یک سطح از فعل یک مسلمان شاید قابل پذیرش باشد اما در سطح دیگری مقبول نیست. پذیرفتن شکست در انتخابات اولین قدم برای جبران است و گرنه شما در همه انتخابات‌ها می‌توانید ادعا کنید که پیروز هستید ولو اینکه مجلس را سی بر صفر ببازید یا در شورای شهر تهران 21 بر صفر ببازید یا در ریاست جمهوری شکست بخورید. حال که پذیرفتیم در انتخابات 1396 شکست خوردیم؛ آنگاه می‌توان پیگیر علل این شکست‌ها شد و دریافت علت آن چیست؟
پایگاه بصیرت / سیدجواد حسینی آملی
(ويژه‌نامه روزنامه صبح نو - 1396/03/08 - شماره 246 - صفحه 3)

1. تبدیل شدن رقابت سیاسی به رقابت ایدئولوژیک

یکی از جدی‌ترین اشتباهات اصول‌گرایان در انتخابات‌های مختلف؛ تبدیل کردن فضای انتخابات به رقابت بین دو جبهه حق و باطل است. این تصویرسازی از رقابت یکی از خطاهای استراتژیک است. وقتی رقابت در دل جمهوری اسلامی در حال رخ دادن است؛ دیگر جبهه حق و باطل معنا ندارد. رقابت بر سر دو گونه از شیوه اداره کشور است. نباید رقابت سیاسی به نهایت التهاب و نهایت چالش برسد. تبدیل کردن مخالفان خود به عنوان جبهه باطل با تمامی انتقاداتی که به آنان وارد است منجر به نتیجه عکس در بدنه و توده جامعه می‌شود و ثمره آن دوری جامعه از تفکر اصول‌گرایی شده است. اشتباه نشود کسی نمی‌خواهد بر انبوه مشکلات جبهه مقابل و دولت مستقر نسبت دهد، اما نسبت دادن باطل به جبهه رقیب باعث مظلوم نمایی و تحریک احساسات به نفع آن می‌شود.

2. خود مرکزپنداری

در ادامه آسیب قبلی؛ وقتی فضای رقابت بین دو جریان سیاسی تبدیل به رقابت بین حق و باطل می‌شود، اصول‌گرایان بر مدار حق می‌نشینند و خود را مرکز حق می‌پندارند. به عبارت دیگر یکی از اشکالات اساسی این جبهه آن است که خود را مرکز حق و رقیب را مرکز باطل می‌پندارند. این خود حق پنداری و خود مرکز پنداری منجر به این می‌شود که در افکار عمومی جامعه نسبت به این تفکر از بالا به پایین حساسیت رخ دهد و نسبت به آن بدبین شوند. این در حالی هست که در جامعه نمی‌توان با این رویکرد ورود کرد و به مدیریت آن پرداخت. مشکل اصول‌گرایی در تمامی انتخابات‌هایی که شکست خورده این بوده که خود را مرکز و سایر جریان‌های سیاسی را تابع خود معرفی می‌کند.

3. مرجع‌های تحلیل

یکی دیگر از مصیبت‌های اصول‌گرایان مرجع‌های تحلیل خودساخته است. از 84 و با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در سپهر سیاست ایران مرجع‌های تحلیل سیاسی در بدنه جریان اصول‌گرایی به سوی افرادی تغییر کرد که در حیات خود هیچ تجربه سیاسی نداشتند. اگر روزی مرجع تحلیل‌های جریان اصول‌گرایی شخصیت‌هایی نظیر مرحوم آیت الله مهدوی کنی، مرحوم عسگر اولادی یا مرحوم پرورش بود؛ امروز شاهد مراجع تحلیلی هستیم که مهم‌ترین سابقه آنان در نهایت فعالیت فرهنگی و تبلیغی است.

سیاست یک بعد عملی دارد که از آن به عنوان سیاست ورزی نام برده می‌شود. سیاست ورزی با تجربه و فعالیت سیاست عملی ارتباط مستقیم دارد. بدیهی است که سیاست جوانب مختلف و زوایای بسیار دارد و به این سادگی که برخی از مداحان و منبری‌ها تحلیل می‌کنند؛‌ نیست. تا زمانی که مرجع تحلیل سیاسی اصول‌گرایی شخصیت‌هایی است که هیچ سابقه فعل سیاسی ندارند؛ فعالیت سیاسی اصول‌گرایان در انتخابات‌ها همواره انتزاعی خواهد بود. بسیاری از همین مراجع تحلیل اصول‌گرایی در پنجشنبه قبل از انتخابات خبر از پیروزی بزرگ می‌دانند و به دنبال مکان جشن پیروزی و شعار پیروزی و حتی لباس پیروزی بودند.

4. پدرخوانده‌های کوتوله

جریان اصول‌گرایی در دست پدرخوانده‌هایی گرفتار است. پدرخوانده‌هایی که خود را مالک این جریان می‌دانند و تلاش می‌کنند تصمیم خود را به کل سطوح این جبهه تسری دهند. شکل گیری جمنا نمونه کاملی از این پدرخوانده‌هایی بود که سطح فکری آنان از یک میزان خاصی فراتر نمی‌رود. این در حالی است که جریان اصول‌گرایی سابقه و تجربه سامانه‌هایی نظیر شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، ائتلاف 5+6، ائتلاف 2+1 و ... را در حافظه تاریخی خود دارد و جالب اینکه تمامی این سامانه‌ها شکست خورده‌اند. اصول‌گرایی گرفتار گروهک‌هایی است که خود را صاحب کل این جریان می‌دانند و در رقابت‌های انتخاباتی تنها طرح و برنامه خود را برای اصول‌گرایی شفا بخش می‌دانند. نتیجه این نگرش انحصار طلبی و کوته بینی به حداقل رسیدن بهره وری در ظرفیت‌های اصول‌گرایی می‌شود.

5. فاصله از جامعه

نبض جامعه در دستان جریان اصول‌گرایی نیست. به روشنی مشخص است اگر نبض جامعه در دستان مردان اصول‌گرایی بود به این میزانی که کاندیداهای این طیف بر روی اقتصاد و معیشت و تورم مانور دادند؛ می‌بایست پیروز انتخابات باشند اما این‌گونه نشد. ممکن است مسائلی مانند معیشت و اقتصاد در جامعه جزو مسائل اصلی باشد اما افکارعمومی همواره نسبت به مسائل اجتماعی نگاه اولویتی دارد. به عبارت دیگر تمرکز طولانی مدت جریان اصول‌گرایی بر مسائلی مانند حجاب و گشت ارشاد و روش‌های تکراری برای حل مسائل آن و تغییر یک‌باره رویکرد به مسائل معیشتی تصنعی و ناپذیرفتنی است. تغییر مسیر و تغییر جهت جریان اصول‌گرایی از مسائل سطح پایین به مسائل اقتصادی و معیشتی توسط جامعه مورد قبول واقع نشده است. جامعه به مسائل اقتصادی توجه دارد اما تا زمانی که این تصور برای او ایجاد نشود که در ورای این تمرکز بر مسائل معیشتی موجب محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی برای او خواهد شد.

6. کمپین انتخاباتی

انتخابات و پیروزی در آن یک مهارت است. جلب آراء و افکارعمومی جامعه برای یک کاندیدا دارای قواعد و اصولی است که در بازاریابی سیاسی به عنوان یک علم از آن بحث می‌شود. در این کارزار رقابتی تبلیغات، رسانه، طراحی، بازیگران، تیم حرفه‌ای، بازیگران فعال و ... لازمه یک پیروزی تمام عیار هستند. این‌که وارد کارزار انتخابات شویم و تنها منتظر امداد غیبی باشیم یا در برخی موارد ضدتبلیغ عمل کنیم؛ نباید طبق قواعد علمی انتظار پیروزی داشته باشیم. نحوه سازوکار جمنا، شکل استخراج کاندیدا از این سامانه، مواضع نامزدهای سیاسی نسبت به این سامانه، نحوه ورود کاندیداهای اصول‌گرایی به انتخابات، میزان و کیفیت حضور در مناظره‌ها، نحوه طراحی موج‌های رسانه‌ای، محاسبه و تخمین بازی حریف و ... همه و همه در نتیجه و پیروزی سهیم بوده و نقش داشتند. در تمامی این موارد بر شمرده شده؛ موارد مختلف اشتباه استراتژیک از سوی اصول‌گرایان قابل رصد است. با این میزان از حجم اشتباهات در یک کمپین انتخاباتی نباید انتظار پیروزی داشت.

جمع‌بندی:

نتایج انتخابات 96 را می‌توان از منظرهای مختلف تحلیل و بررسی کرد. اما برای اصول‌گرایان این تحلیل باید موشکافانه‌تر و دقیق‌تر باشد. اولین نکته در مواجهه با نتیجه انتخابات 96 درک درست مسأله است. بسیاری از تحلیل گران معتقد هستند که اساساً شکستی رخ نداده و سراسر حضور در انتخابات چون از باب عمل به تکلیف است؛ پس شکستی در کار نیست. جدای از این مطلب که وظیفه یک مسلمان همیشه عمل به تکلیف نیست و گاهی اوقات در ترک یک عمل است. باید به این نکته اشاره داشت که انتخابات یک رقابت است و رقابت سیاسی قواعد و هنجارهای مختص به خود دارد. طبق قواعد این رقابت سیاسی اصول‌گرایان در انتخابات 96 شکست خورده‌اند و فهم این شکست خود می‌تواند مقدمه پیروزی‌های احتمالی آینده باشد. در قدم دوم پس از پذیرفتن شکست؛ در کندوکاو علل آن می‌توان به عواملی نظیر تبدیل شدن رقابت سیاسی به رقابت ایدئولوژیک، خود مرکز پنداری، شک‌گیری مراجع تحلیل کاذب، پدرخوانده‌های کوتوله، عدم فهم درست از جامعه و عدم درک درست از مفهوم کمپین انتخاباتی را اشاره کرد.

http://sobhe-no.ir/newspaper/246-1/3/9207

ش.د9600605