تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۵  ، 
شناسه خبر : ۳۰۵۰۲۴
مروری بر روابط ایران و دولت‌های خاورمیانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پایگاه بصیرت / عباس پرورده / کارشناس مسائل خاورمیانه

(روزنامه شرق – 1396/05/31 – شماره 2943 – صفحه 9)

درک رفتار منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران نیازمند شناخت مؤلفه‌های سیاست خارجی آن است. اصول سیاست خارجی ایران در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، تابعی از منافع ملی از یک سو و پایبندی به آرمان‌های انقلاب اسلامی است که در اصول ١٥٢ و ١٥٤ قانون اساسی انعکاس یافته است. با مرور روابط ایران با جهان می‌توان دریافت دیپلماسی ایران در چهار دهه گذشته، چرخش‌هایی نیز داشته است.
این‌گونه چرخش‌ها از آنجا ناشی می‌شود که دگرگونی در محیط منطقه‌ای یا بین‌المللی، خواه ناخواه موجب تغییراتی در اهداف و ابزارهای سیاست خارجی کشورها بوده و پویایی سیاست خارجی را نشان می‌دهد و به سبب این‌گونه ضرورت‌های محیطی، کشورها خود را ملزم به دگرگونی‌هایی در اهداف و ابزارهای سیاست خارجی می‌بینند. مؤلفه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی که سیاست خارجی ایران را در سال‌های پس از انقلاب اسلامی شکل داد، می‌توان به چهار مقطع زمانی تقسیم کرد: نخست، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دهه‌های اول پس از انقلاب اسلامی که برآمده از نوعی نگاه آرمان‌گرایانه بود که در رفتار منطقه‌ای و بین‌المللی ایران نمود پیدا کرد.

براساس اصل ١٥٤ قانون اساسی، حمایت از جنبش‌های اسلامی و ملت‌های مظلوم از وظایف دولت است. به‌ویژه، موضوع فلسطین در این سال‌ها سیاست خارجی ایران را تحت‌الشعاع قرار داده است. در مرحله دوم، شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که نزدیک به یک دهه روابط ایران با جهان را تحت‌ تأثیر قرار داد. سومین تغییر، فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد بود که فضای تازه‌ای را در نظام بین‌الملل رقم زد و سیاست خارجی ایران نیز از آن تأثیر گرفت. تحول چهارم، شروع انقلاب‌های عربی در سال ٢٠١١ بود که سیاست خارجی ایران را وارد مرحله تازه‌ای کرد که همچنان ادامه دارد. خاورمیانه یکی از زیرسیستم‌های نظام منطقه‌ای غرب آسیا است که ایران یکی از بازیگران اصلی این زیر‌سیستم محسوب می‌شود. غالب جمعیت این زیر‌سیستم را اعراب تشکیل می‌دهند؛ موضوعی که دیپلماسی ایران را در خاورمیانه پیچیده‌تر کرده، زمینه‌های سوءظن متقابل بین اعراب و ایران نسبت به یکدیگر است که به طور سنتی از دیرباز وجود داشته است. با همین پیش‌فرض، روابط خارجی ایران در تحولات چهار دهه گذشته براساس بازیگران را می‌توان به شرح زیر تصویر کرد.

شورای همکاری خلیج فارس، متناقض و آمیخته با دشمنی و احتیاط

اردیبهشت ١٣٦١، در‌حالی‌که شعله‌های تهاجم وحشیانه صدام علیه ایران زبانه می‌کشید، به فاصله ٢٠٠ مایل از جبهه‌های جنگ، در ابوظبی، پایتخت امارات متحده عربی، شش کشور حاشیه خلیج فارس «شورای همکاری خلیج فارس» را تشکیل دادند. اگرچه در دهه‌های بعدی این شورا به دلیل ضعف ساختاری و اختلاف‌نظر در مسائل منطقه‌ای و ناهمگونی در سیاست‌ها نتوانست دستاورد مقبولی برای اعضا ارائه دهد؛ اما کارشکنی‌های زیادی علیه ایران در منطقه داشت. از بدو تأسیس شورای همکاری، پیوسته سایه سنگین عربستان به‌عنوان بزرگ‌ترین کشور عضو با بی‌تناسبی فاحش ژئوپلیتیک بر شورا سنگینی کرده است.

معمولا در پیمان‌های منطقه‌ای، اگر تناسب میان اعضا وجود نداشته باشد، سیاست‌های عضو قدرتمندتر بر منافع سایر اعضا غالب شده و پیمان را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد. این الگویی است که در چهار دهه در شورای همکاری وجود داشته و الگوهای دوستی و دشمنی در شورا تحت نفوذ تمایلات سعودی شکل گرفته‌اند. توافق بر سر استقرار دبیرخانه شورا در ریاض مهم‌ترین گواه پذیرش زعامت عربستان به‌عنوان برادر بزرگ‌تر از سوی سایر اعضا بود. این در حالی بود که برخی اعضای شورا حتی با عربستان اختلافات حل‌نشده ارضی داشتند. ادعای ارضی درباره جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی ترجیع‌بند بیانیه‌های سالانه سران شورای همکاری از بدو تأسیس بوده است. ادعا درباره جزایر، به نماد رفتار غیردوستانه شورای همکاری با ایران تبدیل شده است. تهران ادعاها درباره تمامیت ارضی خود را زیاده‌گویی و مصداق مداخله در امور سایر کشورها اعلام کرده است. روی‌هم‌رفته کارنامه شورای همکاری نسبت به ایران در این سال‌ها دوگانه، متناقض و آمیخته با دشمنی و احتیاط بوده است.

عربستان، جریان‌ساز سیاست‌های شورای همکاری

روابط ایران و عربستان در سال‌های پس از انقلاب اسلامی بسیار پرفرازونشیب بود و هیچ‌گاه به سطح مطلوب نرسید. در این سال‌ها حتی روابط دو کشور دو بار کاملا قطع شد. نخست در کشتار حجاج ایرانی در مکه در سال ۱۳۶۶ روابط قطع شد. سه سال بعد عراق، کویت را اشغال کرد و رخنه در وحدت اردوگاه اعراب مخالف ایران آغاز شد. با فروکش‌کردن بحران اشغال کویت، اعضای شورای همکاری که از کمک‌های خود به صدام در جنگ با ایران ظاهرا اظهار ندامت می‌کردند و این هم‌زمان با تغییراتی در فضای سیاسی داخل ایران در زمان ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی بود، روابط ایران با اعضای شورای همکاری و عربستان اندکی بهبود یافت؛ اما تشدید تنش در روابط شکننده دو کشور با افزایش درگیری‌ها در سوریه در ٢٠١٣ شروع شد و با حمله عربستان به یمن در ٢٠١٥ تشدید و با اعدام شیخ باقرالنمر، روحانی بلند‌پایه شیعه عربستانی در دسامبر همین سال برای بار دوم قطع شد. تهران و ریاض در سال‌های پس از انقلاب اسلامی درگیر رقابتی نامحسوس، به‌ویژه بر سر بهای نفت بودند که پس از تشدید بحران در سوریه و حمله عربستان به یمن به جنگ نیابتی تبدیل شد، اما به‌دلیل اشتراکات دینی و منطقه‌ای همیشه فرصتی را برای برقرای روابط حفظ کرده‌اند. اکنون با وجود قطع روابط دیپلماتیک، ده‌ها‌هزار زائر ایرانی برای انجام حج تمتع در مکه حضور دارند.

تک‌روی سیاسی در شورای همکاری

اعضای کم‌قدرت‌تر شورا که حضور در سایه برادر بزرگ‌تر را اجتناب‌ناپذیر می‌دیدند، اما هرکدام تلاش کردند سلایق منطقه‌ای خود را با اقداماتی تک‌روانه در خارج از شورا جبران کنند.

عمان: سلطان‌نشین عمان نزدیک‌ترین روابط را با ایران پس از انقلاب اسلامی داشته است؛ خاندان آل ابوسعید در این کشور که عمدتا از مذهب «اباضی» پیروی می‌کنند، به‌دلیل پیروی‌نکردن از اندیشه وهابی و واقع‌گرایی سیاسی، روابط معقولی با ایران داشته‌اند و کمتر سیاست‌های عربستان را دنبال کرده‌اند.

کویت: کویت تنها عضو شورای همکاری است که پارلمان و انتخابات و یک دموکراسی محدود در سایه امیر دارد. کویت در جنگ عراق علیه ایران کمک‌های مالی و نظامی زیادی به عراق کرد، اما پس از اشغال این کشور توسط صدام، سیاست محافظه‌کارانه برابر ایران را در پیش گرفت و تلاش کرد در ائتلاف‌ها علیه ایران حضور نیابد، اگرچه همیشه زیر فشارهای عربستان قرار دارد.

بحرین: بحرین با اکثریت ناراضی شیعه که تحت حاکمیت خانواده آل‌خلیفه قرار دارند، پیوسته درصدد فرافکنی مسائل داخلی خود به ایران بوده و در دهه گذشته با افزایش اعتراض‌های داخلی، ایران را متهم به دخالت در بحرین کرده است. این کشور کوچک حاشیه خلیج فارس به پیروی از عربستان روابط خود را با ایران در ٢٠١٥ قطع کرد.

امارات متحده عربی: این کشور با وجود روابط اقتصادی گسترده با ایران، به‌دلیل پیروی از اندیشه وهابی و سیاست‌های عربستان با مطرح‌کردن ادعاهای ارضی، ابزاری برای اهداف مقابله‌جویانه عربستان علیه ایران بوده است.

قطر: خاندان آل‌ثانی که از ١٨٥٠ در قطر حاکمیت دارند، از بدو تأسیس شورای همکاری کمترین پیوستگی را با شورا داشتند. حتی حس استقلال‌طلبی این کشور در برابر ریاض باعث شد چند کودتای بدون خون‌ریزی و جانشینی پسر و پدر در قطر انجام شود. قطر تلاش کرده از همه ظرفیت‌های اقتصادی و منطقه‌ای خود برای بی‌اثرکردن سلطه عربستان سود جوید. حمایت از اخوان‌المسلمین، تأسیس شبکه الجزیره و مالکیت بزرگ‌ترین منابع گاز طبیعی جهان از امتیازاتی بود که دوحه آنها را برای استقلال‌طلبی در برابر ریاض به کار برد، اما ریاض تمرد آل‌ثانی را تحمل نکرد و به اتهام حمایت از تروریسم، قطر را تحریم و روابطش با این کشور را قطع کرد. قطر نیز بلافاصله به ایران و ترکیه روی آورد و درحال‌حاضر ایران مسیر ترانزیت قطر به جهان خارج است.

لبنان، حزب‌الله و حمایت از مقاومت

بسیاری از انقلابیونی که پس از انقلاب اسلامی ١٣٥٧ در ایران به قدرت رسیدند، در دهه ١٩٧٠ میلادی در پایگاه‌های نظامی جنبش «امل» لبنان و «ساف» آموزش‌های چریکی دیده بودند و با شیعیان لبنان در ارتباط بودند. سال ١٩٨١ زمانی که اسرائیل لبنان را اشغال کرده بود، حزب‌الله لبنان از سوی افرادی از جنبش امل و دیگر گروه‌های شیعه تشکیل شد. حزب‌الله بعدها به قدرتی تأثیرگذار در صحنه سیاسی لبنان تبدیل شد و اشغالگران اسرائیلی را در سال ٢٠٠٠ میلادی از خاک لبنان عقب راند. حزب‌الله به‌عنوان متحد ایران از سال ٢٠٠٠ میلادی به یکی از جریان‌های اصلی سیاسی در لبنان تبدیل شد و تعداد زیادی از کرسی‌های پارلمان و وزرای کابینه را از آن خود کرد.

برخی گروه‌های مسیحی مارونی و اهل سنت لبنان نیز به حزب‌الله پیوستند و در سال ٢٠٠٥ جریان هشتم مارس را شکل دادند، اتفاقی که باعث شد جریان چهاردهم مارس به رهبری سعد حریری و برخی گروه‌های مسیحی مارونی در مقابل حزب‌الله شکل گیرد. حزب‌الله در سه دهه گذشته مهم‌ترین مانع در برابر توسعه‌طلبی‌های تل‌آویو در لبنان بوده و مکرر با استفاده از نفوذ خود در مجامع بین‌المللی تلاش کرد حزب‌الله را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دهد. ازهمین‌رو مهم‌ترین اتهامات آمریکا به ایران تحت عنوان حمایت از تروریسم به‌دلیل حمایت ایران از حزب‌الله و حماس بوده است. در بحران سوریه، حزب‌الله نیروهایش را برای کمک به ارتش سوریه فرستاد و جبهه‌بندی‌های منطقه‌ای وارد مرحله تازه‌ای شد.

سوریه؛ متحد استراتژیک عرب تهران

با تهاجم عراق علیه ایران، تنها کشور عربی که از ایران حمایت کرد، سوریه بود. حافظ اسد خط لوله نفت عراق را که از سوریه عبور می‌کرد، قطع کرد و موضع‌گیری‌های سوریه در کنفرانس کشورهای عربی مانع از شکل‌گیری جبهه متحد کشورهای عرب علیه ایران شد. درباره انگیزه حمایت حافظ اسد از ایران حرف‌های زیادی وجود دارد که یکی رقابت او با حزب بعث عراق است؛ اما آنچه مسلم است حمایت دمشق از تهران در یک تهاجم ناجوانمردانه، ائتلاف پایدار بین ایران و سوریه را در پی داشت و در بحران کنونی این کشور نیز ایران مهم‌ترین حامی سوریه است. در سال‌های پیش از ٢٠١١، قبل از جنگ داخلی، نقش سوریه حمایت از حزب‌الله و محور مقاومت در برابر اسرائیل بود. ایران در مذاکرات بین‌المللی حل بحران سوریه نیز مشارکت دارد. موضع رسمی ایران حمایت از دولت قانونی بشار اسد و انتقال قدرت از طریق صندوق آرا توسط مردم سوریه است؛ فرایندی که با موانع زیادی روبه‌روست و تاکنون هزینه‌های زیادی را به ایران و دیگر بازیگران بحران سوریه تحمیل کرده است.پس از ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، آمریکا در سوریه فعال‌تر شد. با وجود حمایت نظامی روسیه از بشار اسد، شمایی از مناسبات جنگ سرد در سوریه دیده می‌شود که به نظر می‌رسد به علت تعدد بازیگران خرد در سوریه، در نهایت توافق مسکو و واشنگتن سرنوشت سوریه را تعیین کند. از این جهت شاید کار تهران در مذاکرات آتی سوریه مشکل‌تر باشد.

فلسطین، از ساف تا حماس

هنوز چند روز از استقرار نظام انقلابی در ایران نگذشته بود که ابوعمار «یاسر عرفات»، دبیر کل سازمان مقاومت فلسطین که آن زمان نماینده رسمی فلسطینی‌ها شناخته می‌شد، بی‌دعوت رسمی و بدون تشریفات دیپلماتیک وارد تهران شد تا با امام خمینی(ره) و سایر رهبران انقلاب دیدار کند. در همان روزها سفارت اسرائیل در تهران با حضور عرفات به فلسطینی‌ها واگذار شد، اما روابط ایران و «ساف» چندان دوام نیاورد و با برخی سیاست‌های عرفات که مغایر با سیاست‌های ایران بود، به‌خصوص حمایت از صدام حسین سرد شد و پس از مذاکرات صلح اسلو در سال ١٩٩٣ که با محکومیت ایران همراه بود، به کلی قطع شد. موضع رسمی ایران درباره فلسطین، برگزاری همه‌پرسی با حضور همه ساکنان غیرمهاجر فلسطینی جهت تعیین سرنوشت، بازگشت همه آوارگان حتی آوارگان ١٩٤٨ و تشکیل یک دولت فراگیر با حضور همه گروه‌های سیاسی و اقلیت‌های دینی بود، اگرچه در برخی سخنرانی‌های مقامات و راهپیمایی‌های خیابانی همیشه شعار نابودی اسرائیل وجود داشته است. از این جهت ایران حمایت از انتفاضه و حرکت‌های مردمی فلسطینی را ادامه داد و پس از تشکیل مقاومت اسلامی فلسطین، «حماس»، از این گروه حمایت کرد.

روابط ایران با حماس نیز در سال‌های گذشته مسیر همواری را طی نکرده است. پس از افزایش درگیری‌ها در سوریه، حماس با تأسی از گروه‌های اخوان‌المسلمین که با بشار اسد مخالف هستند، دفتر سیاسی خود را از دمشق به دوحه، پایتخت قطر انتقال داد و با معارضان سوری اعلام همبستگی کرد. این رفتار حماس گذشته از آنکه اقدامی خلاف جهت سیاست منطقه‌ای ایران بود، از سوی محافل داخلی نوعی ناسپاسی نسبت به حمایت‌های بی‌دریغ ایران از گروه‌های فلسطین تلقی شد. اگرچه مقامات ایرانی اعلام کردند ایران در چند دهه گذشته از آرمان فلسطین حمایت کرده است. پس از این، چند رویداد، دوباره حماس را به ایران نزدیک کرده است. نخست، سرنگونی دولت اخوانی مصر در ٢٠١٣، دوم برخی موفقیت‌های نظامی سوریه در برابر معارضان در ماه‌های اخیر و سوم اخراج قطر از شورای همکاری خلیج فارس در هفته‌های گذشته تا حدی که مقامات حماس اعلام کردند اسماعیل هنیه، نخست‌وزیر حماس در آینده نزدیک به ایران سفر خواهد کرد.

عراق، از تهاجم بعث تا ائتلاف نظامی در برابر تروریسم

روابط ایران و عراق پس از استقلال رسمی این کشور در ١٩٣٢ یکی از بی‌ثبات‌ترین روابط نسبت به سایر همسایگان بوده است. پس از انقلاب اسلامی، رژیم بعث که در عراق حاکم بود، برخلاف همه قواعد بین‌المللی، تهاجم گسترده‌ای به ایران انجام داد که هشت سال ادامه یافت. دولت‌های محافظه‌کار عرب منطقه که ساختاری غیردموکراتیک دارند، با فرض احتمال صدور انقلاب ایران و احساس تهدید، در طول جنگ از عراق حمایت کردند که همین منشأ تحولات دیگری در منطقه شد. پس از پایان جنگ هشت‌ساله، تا سرنگونی رژیم بعث در سال ٢٠٠٣ توسط ائتلاف به رهبری آمریکا، ایران و عراق در شرایط نه جنگ و نه صلح به‌سر می‌بردند.

پس از سرنگونی صدام، ایران که از سال‌ها پیش از معارضان عراقی حمایت می‌کرد، با به‌قدرت‌رسیدن گروه‌هایی مثل «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» و «حزب الدعوه» که مورد حمایت ایران بودند، به یکی از حامیان اصلی عراق تبدیل شد. از سوی دیگر بهبود روابط ایران و عراق باعث رنجش دولت‌هاي عرب منطقه شد که احساس می‌کردند وحدت عربی در برابر اقدامات منطقه‌ای ایران در حال فروریختن است. از این رو درصدد تحریک اختلافات قومی و مذهبی در عراق برآمدند. با خروج آخرین گروه از نظامیان آمریکایی از عراق در ٢٠١٤، امنیت ساختگی که در زمان اشغال وجود داشت، فروریخت و گروه تروریستی موسوم به «داعش» بخش‌های بزرگی از استان‌های سنی‌نشین عراق را اشغال کرد. ایران در سه سال گذشته بیشترین حمایت‌ها را از دولت و ارتش عراق برای بیرون‌راندن داعش انجام داده و همچنان یکی از شرکای عراق محسوب می‌شود.

در هفته‌های گذشته برخی رهبران شیعه و مقامات عراقی به عربستان سفر و با ولیعهد و مقامات عربستان دیدار کرده‌اند که در شرایطی که روابط تهران و ریاض در بحرانی‌ترین شرایط قرار دارد، سؤال‌برانگیز شده است. ایرج مسجدی، سفیر ایران در عراق در توضیح اینکه این رفت‌وآمدهای دیپلماتیک به منزله دورشدن آنها از ایران است، با رد این گمانه‌زنی‌ها تأکید کرد: «این سفرها ربطی به تهران ندارد و این رفت‌وآمدها به معنای دورشدن جریان تشیع یا دولت عراق از ایران نیست».

مصر، یخ ذوب‌نشدنی روابط سیاسی

روابط تهران با قاهره پس از انقلاب اسلامی زیر سایه فلسطین و مذاکرات صلح کمپ دیوید قرار گرفت. چند ماه پس از پیروزی انقلاب، روابط سیاسی با مصر رو به سردی رفت. با ترور انور سادات و حمایت ایران از سازمان جهاد اسلامی و اخوان‌المسلمین خصومت میان دو کشور بالا گرفت و مصر در تهاجم صدام حسین به ایران با ارسال سلاح و سرباز از صدام حمایت کرد. پس از ٢٠ سال قطع روابط، در دیدار سید‌محمد خاتمی در ژنو با حسنی مبارک در ٢٨ آوریل ١٩٩١، روابط دیپلماتیک در سطح اقتصادی احیا شد. انقلاب‌های عربی ٢٠١١ و به‌قدرت‌رسیدن گروه اسلام‌گرای اخوان‌المسلمین، گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال ازسرگیری روابط را تقویت کرد، اما سیر رویدادها روی دیگر ناپیدای روابط پیچیده ایران و مصر را نشان داد و نتوانست یخ ٣٠ساله روابط را ذوب کند. محمد مرسی، رئیس‌جمهور اخوانی، در آگوست ٢٠١٢ برای شرکت در اجلاس جنبش عدم‌تعهد به تهران آمد که اولین سفر رئیس‌جمهور مصر به ایران پس از انقلاب اسلامی بود، اما به دلیل موانع بی‌شمار منطقه‌ای، به‌خصوص تأثیر کشورهای عرب خلیج‌فارس به‌عنوان متحدان اصلی مصر همراه با فقدان اشتراکات کافی روابط قاهره و تهران همچنان در اتاق انتظار ماند.

ترکیه، شریک اقتصادی ناگزیر

زمانی که ایران در جنگ و تحریم بود، ترکیه که از منابع انرژی فسیلی محروم است، برنامه‌های توسعه اقتصادی را آغاز کرد. تحمیل جنگ و تحریم بر ایران، فرصتی در اختیار آنکارا به‌عنوان مسیر ارتباطی زمینی ایران با غرب و شریک اقتصادی قرار داد. ترکیه با حکومت لائیک و رویکرد اقتصادمحور توانست در فاصله ١٩٨٠ تا ٢٠١٠ اقتصادش را توسعه دهد. در سیاست منطقه‌ای نیز برخلاف بسیاری از همسایگان، سیاست توسعه‌محور را در پیش گرفت و از جنگ فرسایشی تهران و بغداد به‌عنوان فرصت بهره برد. با به‌قدرت‌رسیدن حزب اسلام‌گرای اعتدال و توسعه در ترکیه، به نظر می‌رسید یکی از آرمان‌های دیرین انقلاب اسلامی ایران که اسلامی‌شدن حکومت در کشورهای مسلمان بود، تحقق یافته است، اما این تصور چندان دوام نداشت.

با شروع انقلاب‌های عربی در ٢٠١١ و بحران سوریه در ٢٠١٣، ناگاه روی ناپیدای سکه آرمان‌گرایی ترک‌ها برای ایفای نقش منطقه‌ای و احیای دوران عثمانی رونمایی شد. حمایت از گروه‌های شورشی در سوریه که برای سرنگونی اسد سلاح به دست گرفته بودند، روابط تهران و آنکارا را مکدر کرد. ایران که حمایت سوریه از محور مقاومت را فصل جدایی‌ناپذیر سیاست خارجی منطقه‌ای خود می‌داند، تلاش کرد در برابر اقدامات ترکیه سکوت مصلحت‌آمیز پیشه کند و با لطایف دیپلماتیک شرایط میدانی در سوریه را مدیریت کند. با افزایش نقش ایران در منطقه، تحریم‌های آمریکا علیه ایران به بهانه فعالیت‌های هسته‌ای تشدید شد و تهران در برابر تناقض مشارکت ترک‌ها برای دورزدن تحریم‌ها و اقدامات ترکیه در سوریه قرار گرفت؛ تناقضی که همچنان دو همسایه را در یک همکاری ناگزیر سیاسی و اقتصادی قرار داده است.

http://www.sharghdaily.ir/News/139126

ش.د9602201