جريانهاي غربگرا که اتفاقا حاميان سياسي مديران تکنوکرات غربي نيز به حساب ميآيند، تلاش دارند تا با حمايت از اين سبک مديريتي، از گسترش گفتمان انقلابيگري جلوگيري کرده و لبه تيغ حملات رسانهاي خود را به سوي اين گفتمان نشانه رفته و ذهنيت افکارعمومي را نسبت به مديريت جهادي مخدوش نمايند.
چرا در عين حالي که فرماندهان و رزمندگان جنگ به دنبال توضيح و تشريح عمليات براي روشن شدن اذهان هستند، طيف اصلاحات سعي مي کند با نگاهي سطحي به اين عمليات و موضعي از سر تخريب و تمسخر و فرافکني، اين توئيت را سياسي جلوه دهد؟
اصلاح طلبان چند سالي است از وحدت ملي صحبت ميکنند اما هيچگاه حاضر نشدهاند که براي عملياتي کردن آن اقدام موثري بردارند. در طول اين سالها تلاش منطقي و فارغ از تعلقات جناحي براي ارائه تعريف آن نشده است. گويا ارادهاي هم براي اين امر وجود ندارد و اين مبهم بودن بيشتر به کار طراحان وحدت ملي ميآيد!
موضع گيري جريانات سياسي داخلي نسبت به تحولات بينالمللي بيش از آنکه بازخورد خارجي داشته باشد و بر تحولات بين المللي تأثير گذار باشد براي جهت دهي به افکار عمومي داخلي مورد استفاده قرار ميگيرد و البته باعث شفافيت ماهيت جريانات سياسي داخلي نيز ميشود.
افرادي چون زيباکلام که وضعيت اصلاحطلبي را چندان مناسب براي موفقيت در انتخابات آينده نميبينند و از طرفي با نوعي بيتفاوتي و ياس و نااميدي مواجهاند، به درمان اين وضعيت ميانديشند و اين امر از طريق «رقيبهراسي» در حال دنبال شدن است. در اين سناريو خطر به قدرت رسيدن رقيب آنقدر بزرگ ميشود تا انگيزههاي سلبي براي جلوگيري از پيروزي رقيب فعال گردد.
عبور از شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان و راه اندازي پارلمان اصلاحات خود سرآغاز چالشي جديد خواهد بود که معلوم نيست امکان عبور از آن در اردوگاه اصلاح طلبان وجود داشته باشد. اقدامي که ميتواند در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم در زمستان 1398 به فروپاشي اين اردوگاه و انشعاب و جدايي بخشي از اصلاح طلبان بينجامد.
اصلاحطلبان معتقدند حامي دولت بودهاند ولي شريك دولت نيستند. بخشهايي از آنان دولت را شركت سهامي كارگزاران و اعتدال و توسعه ميدانند و خود را فقط ناظر و پرداخت كننده هزينه! گروهي از آنان هم معتقدند ماشين دولت را راه انداختهاند، ولي آنان را به جاي برخورد محترمانه در صندوق عقب نشاندهاند!
طرح برخي از اسامي براي شهرداري تهران ريشه در رقابتهاي درونگروهي اصلاحطلبان داشته که بخشي از آنها رسانهاي و بخشي ديگر بيان نميشود که از جمله آنها ميتوان به تلاش يک طيف وسيع از اصلاحطلبان تندرو براي جلوگيري از ورود محسن هاشمي به شهرداري تهران اشاره کرد. بر اين اساس به نظر ميرسد مطرح کردن برخي از اسامي مشهور صرفاً براي جلوگيري از تحقق برنامه کارگزارانيها باشد.
آنچه در اين ميان مهم است معيارهاي دوگانه و بشدت متناقض مدعيان اصلاحات است. از نظر آنان اينکه يک چهره کاملاً سياسي بر کرسي فرهنگستان هنر تکيه بزند عيب و ايرادي ندارد اما اگر شاعري همچون معلم بر اين کرسي بنشيند، بايد او را به تازيانه کلمات کوفت!
موج سواري در وضعيت موجود و تصويرسازي مثبت از خود در مقام منجي و به عنوان کسي که به مشکلات موجود واقف بوده و تنها اوست که ميتواند کشور و مردم را از شرايط کنوني نجات دهد را ميتوان مهمترين هدف احمدي نژاد دانست.
نقد پیشنهاد اصلاح طلبان برای تغییر قانون اساسی با هدف تداوم ریاست جمهوری روحانی
دموکراسي همواره در معرض انحراف به سمت اقتدارگرایی و پوپوليست بوده و صاحبان قدرت و ثروت با عوام فريبي و شعبده بازي تبليغات و رسانه ها، تلاش کرده اند تا قدرت را در اختيار گرفته و با لطايف الحيلي از دست بدست شدن آن جلوگيري نمايند. محدود کردن حقوقي و قانوني قدرت مهمترين مانعي است که ميتواند از افتادن دموکراسي در این پرتگاه جلوگيري نمايد.