مقدمه: ترکیه علیرغم تلاش‌های بسیار در گذشته برای پیوستن به اتحادیه اروپا، در برهه کنونی دیگر مثل گذشته رغبتی به عضویت در این اتحادیه ندارد. بر همین اساس، ترکیه به سمت تقویت روابط منطقه‌ای خود رفت .به گزارش خبرگزاری مهر،با تأسیس جامعه اقتصادی اروپا در سال ۱۹۷۵توسط ۶کشور اروپایی و گسترش آن به اتحادیه اروپا با ۲۸عضو، روند همگرایی در اروپای پس از جنگ دوم جهانی بی‌وقفه دنبال شده است . همگرایی که بر بنیاد اقتصاد شکل گرفت و رفته رفته حوزه‌های امنیت، مهاجرت، انرژی و سیاست خارجی کشورهای عضو را در برگرفت. طی سال‌های گذشته دو دیدگاه اصلی برای گسترش اتحادیه اروپا در این بزرگ سازمان منطقه‌ای، مطرح بوده است. آلمان‌ها که خواستار گسترش طولی اتحادیه و فرانسوی‌ها که خواستار تعمیق بخشی و گسترش از لحاط عمق این اتحادیه هستند. اتحادیه‌ای که غرب اروپا را در برگرفته است برای گسترش بر پایه دیدگاه آلمانی باید نگاهی به سمت شرق داشته باشد؛ به سمت کشورهای به‌جا مانده از اتحاد جماهیر شوروی. اینجاست که اختلاف‌ها بروز پیدا می‌کند. اختلاف بر سر پذیرش یا عدم پذیرش کشورهایی که از منظر دموکراسی، فرهنگ، ثبات سیاسی و اقتصادی با نیمه دیگر اروپا همگن نیستند.اما فراتر از آن، بحث در مورد پذیرش کشور ترکیه هم مطرح است. کشوری که از لحاظ جغرافیایی کاملاً در حوزه اروپا قرار نمی‌گیرد اما به لطف تلاش سیاستمداران این کشور و از زمان تأسیس ترکیه نوین در سال ۱۹۲۳تا کنون خود را به جغرافیای سیاسی اروپا پیوند زده‌اند و حساب‌شان را از آسیا جدا کرده‌اند. در یک کلام باید مجموع تلاش‌هایشان را برای غربی شدن دانست. از سال ۱۹۸۷که نخستین گام عملی ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپایی برداشته شده است، دوران پر فراز و نشیبی تا کنون طی شده است. در این جستار از قید نگاه تاریخی به مسئله عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا، عبور کرده و حالِ این مسئله را مورد بررسی و کنکاش قرار خواهیم داد.
تأملي بر فلسفه واقعه غدير و مروجان معاصر اين فلسفه
تأملي در نظرات فلاسفه پيرامون موسيقي
مقدمه: موسيقي، همواره ميان صاحبان فكر، موضوعي جذاب و پرداختني به حساب مي‌آمده است، انديشمندان زيادي در شرق و غرب عالم به تبيين ماهيت موسيقي پرداخته‌اند. برخي فلاسفه موسيقي را از جنس حقيقت مي‌دانند و برخي براي فرار از حقيقت. حتي در دسته‌بندي علوم نيز نگاه‌هاي متفاوتي براي موسيقي وجود دارد و برخي ماهيت موسيقي را بيش از آن كه از جنس هنر بدانند، علم رياضي قلمداد مي‌كنند. در اين نوشتار به بررسي برخي نظرات مشهور از فلاسفه متقدم و متأخر در اين موضوع مي‌پردازيم.
ائتلاف عربي - عبري؛ تلاش مايوسانه براي شکست مقاومت
مقدمه: تحولات اسراییلی - فلسطینی در ورای بحران‌های منطقه‌ای، کما فی السابق در جریان است. سلمان رضوی دروب سایت ندا نوشت،از یک سو، فلسطینی‌ها در کرانه باختری از طریق تداوم انتفاضه قدس و در نوار غزه با استمرار آمادگی دفاعی- نظامی، از خود در برابر سیاست‌های توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی دفاع می‌کنند و از سوی دیگر، رژیم اسراییل با تأکید بر احتمال نبرد با حزب الله لبنان و حماس در سال جاری و همچنین افزایش تعاملات سیاسی- دیپلماتیک خود با کشورهای عربی، درصدد تثبیت موقعیت و شرایط خویش است. در سطور زیر، سه مسأله انتفاضه قدس، احتمال جنگ جدید علیه نوار غزه و ائتلاف عربی- عبری به اختصار مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.
«شرق» بررسي مي‌كند
کارشناسان سیاسی و نمایندگان مجلس در گفت‌وگو با «ایران» مواضع روحانی در نیویورک را ارزیابی کردند
کلاهی که سياست جديد ارزي بر سر اقتصاد ايران می‌گذارد
ريشه‌هاي پوپولیسم و عوارض آن:
مقدمه: در این دو، سه دهه اخیر در منابع مختلف بومی و بین‌المللی درباره موضوع پوپولیسم بحث به میان می‌آید و کنش‌ها و رفتارهای پوپولیستی توصیف و تحلیل می‌شود. در کشور ما در رسانه‌های ملی، به‌‌ویژه در رسانه‌های کاغذی (روزنامه‌نگاری) به تناوب بحث‌هایی دراین‌باره مطرح می‌شود. شاید به‌‌این‌دلیل است که اطلاع‌رسانی دراین‌باره ضروری به‌ نظر می‌رسد؛ اما تصور می‌رود که کاربست واژه پوپولیسم، برخلاف معنای ظاهری آن، یعنی «عامه‌گرایی»، مفهوم چندان روشنی را بازنمایی نمی‌کند و زمانی که واکاوی بیشتری به ‌‌عمل می‌آید، پی می‌بریم که این واژه، مرزها و حتی محتوای چندان مشخصی ندارد. شاید بتوان گفت معنای چندگانه این واژه بر روی پیوستاری می‌لغزد که از عامه‌پسندی و طرفداری از «مردم عادی» (عوام‌‌الناس جامعه) تا عوام‌فریبی و اغواگری را در‌بر می‌‌گیرد. ازاین‌رو، به ‌خاطر دامنه معنایی گسترده‌ای که این مفهوم دارد، در این نوشتار، خواسته و ناخواسته از همان واژه «پوپولیسم» استفاده می‌شود تا هم تمام این پیوستار معنایی را شامل شود و هم بیش از این باعث ابهام نشود. شاید همین ابهام مفهومی باعث شده که این واژه در محافل روشنفکری موضوع گفت‌‌وگو باشد یا گاهی با استفاده یا سوءاستفاده آگاهانه و ناآگاهانه، برداشت‌های متفاوت عملی و نظری از آن بشود. به‌این‌خاطر به نظر می‌رسد بازاندیشی و ژرفکاوی درباره این مفهوم گنگ، کاری سودمند یا حتی ضروری باشد. بدون اینکه نویسنده ادعای فروتنی علمی داشته باشد، برخی از همکاران که تجربه نظری و تجربی در جامعه‌شناسی سیاسی دارند، ممکن است بتوانند با دقت بیشتری به تحلیل این موضوع بپردازند؛ دغدغه‌ای که باعث تهیه این مقاله بوده، کمتر هدف تبیین سیاسی این موضوع داشته و بیشتر به پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این‌گونه سیاست‌‌ورزی در سطح ملی و بین‌المللی توجه داشته است. از نظر این نویسنده، نگرانی اصلی در این است که توسعه پوپولیسم، مانند هر رویداد اجتماعی، تحولات ساختاری در دیگر جنبه‌های اجتماعی را در پی داشته؛ چنان‌که برای نمونه در نظام‌های آموزشی و ارزشی جامعه تأثیر تخریبی خود را برای مدتی نامعلوم باقی می‌گذارد و عمّال پوپولیستی خود را پاسخ‌گوی این پیامدها نمی‌‌دانند؛ هرچند که در رفتار پوپولیستی درکل رسم «پاسخ‌گویی» و مسئولیت‌‌پذیری اجتماعی، امری فراموش‌شده است. به‌‌هرحال، نویسنده این مطالب ادعای آن همه توانایی قلمی و علمی را ندارد که در این بررسی نه‌‌چندان مفصل، بتواند به تمام گوشه‌ها و زوایای تاریک و روشن این قضیه بپردازد و مشکلی را در حوزه علوم اجتماعی حل کند؛ بلکه به نظر می‌رسد اگر این بحث فقط بتواند ابعاد مسئله‌‌آمیزی قضیه را تا اندازه‌‌ای باز کند (یعنی فقط بار مسئله پوپولیسم را روشن کند) به دستاورد مفیدی رسیده است. بد نیست اضافه شود که برخی هم این موضوع را نه‌تنها مسئله‌آمیز نمی‌‌دانند؛ بلکه آن را توجیه هم می‌کنند و حتی آن را تریبون سیاسی یا ابزاری برای کسب قدرت بیشتر قرار می‌دهند و از آن استفاده‌های شایان می‌برند. در دیکشنری کمبریج، پوپولیسم را شامل اندیشه‌ها و فعالیت‌‌های سیاسی‌ای دانسته‌اند که از حقوق «مردم عادی» حمایت می‌کند. چنانچه معنای جامع و مانع پوپولیسم همین عبارات و توصیف مختصر باشد، جایی برای بحث و نقد باقی نمی‌‌ماند؛ هرچند صفت «سیاسی» در این تعریف برای «اندیشه‌ها و فعالیت‌‌ها»، این نکته را القا می‌کند که پوپولیسم کلا مفهومی سیاسی است و جامعه‌شناسی و دیگر شاخه‌های علوم اجتماعی با آن کاری ندارند یا این موضوع در حاشیه بحث آنها قرار می‌گیرد. البته اگر این واژه در زبان و قلمرو مباحث سیاسی وارد شده، بیشتر به‌ صورت کرداری سیاسی یا در رفتار سیاست‌مداران بازنمود پیدا می‌کند و کمتر در معرض مفهوم‌پردازی‌های مناسب با مبانی فلسفی و تحلیل دقیق علمی قرار می‌‌گیرد؛ ازاین‌رو ژرفکاوی درباره آن را لازم می‌داند. درصورتی‌که این «کردارها و رفتارهای» سیاسی و مواضع پوپولیستی آشکار و پنهان که در این چند دهه اخیر رواج یافته و می‌‌یابد و گفته‌های سخن‌گویان و عمّال پوپولیستی که به ‌ظاهر در حمایت از خواست‌های «مردم» است، پس از مدتی کوتاه و به‌ویژه در میان‌مدت، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی‌ای برای طبقات متوسط و پایینی جامعه داشته که اهمیت و مطالعه آنها از دیدگاه جامعه‌‌شناختی درخور توجه است. با این مقدمه کوتاه، بدیهی می‌نماید که مواضع پوپولیستی تنها به‌ صورت «کردار و رفتار سیاسی» موردی و مقطعی باقی نمی‌ماند و لازم است که این موضوع در بحث‌های مفهومی و تحلیلی فلسفه و علوم سیاسی مطرح شود و علاوه‌برآن در تحلیل‌‌ها و ژرفکاوی‌های اقتصادی، جامعه‌شناسی سیاسی، مطالعات فرهنگی و کلا در مطالعات میان رشته‌ای به بحث گذاشته شود.
«مردم‌سالاري» علل تنش‌آفريني رياض را بررسي مي‌کند
«مردم‌سالاري» مواضع مرتضوي از انکار تا عذرخواهي را بررسي مي‌کند
قبلی۳۲بعدی