همزمان با برگزاری دومین جشنواره هادیان جهادگر فضای مجازی (روایت حقیقت) و در پی انتشار فراخوان سراسری این رویداد، مجموعهای ارزشمند از تولیدات تبیینی، تحلیلی و رسانهای از سوی فعالان جبهه فرهنگی انقلاب، پژوهشگران، نویسندگان، مستندسازان، فعالان رسانه و هادیان جهادگر فضای مجازی به دبیرخانه جشنواره ارسال شده است.
در میان آثار رسیده، سعید میرزایی (هادی سیاسی، پژوهشگر و فعال رسانهای) یادداشتی با عنوان «پارادایمهایی که باید اصلاح طلبان شیفت کنند» به دبیرخانه جشنواره ارسال کرده است. این اثر پس از طی مراحل ارزیابی اولیه، در بخش یادداشت نویسی پذیرش شده و جهت استفاده مخاطبان و پژوهشگران حوزه تبیین، در صفحه جشنواره منتشر میشود.
| نام و نام خانوادگی شرکت کننده | سعید میرزایی |
| محور شرکت در جشنواره | سیاست داخلی |
| قالب شرکت در جشنواره | یادداشت نویسی |
| عنوان اثر | پارادایمهایی که باید اصلاح طلبان شیفت کنند |
| لینک اثر | https://kayhan.ir/001LnJ |
| وضعیت اثر | پذیرش اولیه |
در میانه تیرماه و پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، بیانیهای از 180 نفر از اقتصاددانان و اساتید دانشگاه منتشر شد که در آن ضمن محکوم کردن تجاوز رژیم اسرائیل به ایران و حملات آمریکا به تأسیسات هستهای کشور، خواستار تغییر پارادایم در نظام حکمرانی برای برونرفت از بحران کنونی بودند.
نگاهی به اسامی امضاکنندگان این بیانیه نشان میدهد بسیاری از این افراد در گذشته مسئولیتهای کلیدی در حوزه اقتصاد کشور داشتهاند و نمیتوان نقش آنها را در مشکلات کنونی نادیده گرفت.
پس از این بیانیه، به مرور زمان، جبهه اصلاحات و تنی چند از اصلاحطلبان و حتی روحانی، ظریف نیز خواستار پارادایم شیفت شدند.
در ظاهر، این تعبیر جذاب است و بوی نوگرایی میدهد، اما در باطن، نشانی نادرست میدهد و میتواند ملت را دوباره به بیراهه بکشاند. چرا که پارادایم انقلاب اسلامی خود زنده، پویا و متحول است؛ انقلابی که منبعث از اسلام است و همچون حقیقت دین، ذاتا در حال بالندگی و حرکت است. بنابراین نیازی به تغییر پارادایم انقلاب نیست، بلکه آنچه نیازمند تغییر فوری است، ذهنهای کوچک و زنگزدهای است که با غربزدگی و خودباختگی، مانع درخشش این حقیقت میشوند.
در این یادداشت به مواردی که به نظر میرسد بایستی اول جریان اصلاحات و تکرارکننده پارادایم شیفت این روزها، خود پارادایم شیفت کند، خواهیم پرداخت.
1. پارادایم بر نظام:
در همه دنیا جریانات سیاسی با احزاب و جریانات دیگر رقابت میکنند. اما متاسفانه در چند دهه اخیر جریان اصلاحطلبی به جای رقابت با جریان اصولگرایی، با نظام به رقابت پرداخته است!
در واقع میتوان گفت بخشی از جریان اصلاحات به جای تعریف خود در نظام، خود را بر نظام (علیه نظام) تعریف نمودهاند!
مادامی که این نگرش در این جریان وجود داشته باشد، قطعاً هر نظامی هم که غیر جمهوری اسلامی ایران باشد، اجازه نخواهد داد که چنین جریانی عرضاندام داشته باشد.
لذا مهمترین پارادایم شیفت اصلاحطلبان، تغییر پارادایم از بر نظام، به در نظام میباشد.
2. پارادایم بیتعریفی:
یکی از نقاط ضعف جریان اصلاحطلبی، عدم تعریف اصلاحات از سوی مدعیان آن میباشد. از همان سالهای پس از ۷۶ بود که مقام معظم رهبری از جناب سید محمد خاتمی خواستند تا واژه اصلاحات را تعریف نماید.
اما وی پاسخ دقیقی به این توصیه نمیداد. یکبار جامعه مدنی را مساوی اصلاحات مینامید، یکبار هم توسعه سیاسی را هدف اصلاحات بیان میکرد.
تا اینکه در سال ۷۹ مقام معظم رهبری در تعریف اصلاحات، آن را به دو دسته تقسیم نمودند: یکی اصلاحات انقلابی و اسلامی و دیگری اصلاحات آمریکایی.
امروزه سالها از آن ماجرا میگذرد، اما همچنان جریان اصلاحطلبی بدون تعریف مانده است و معلوم نیست اصلاحطلبان چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند؟!
البته برخی موضوعات مطرح شده است ولی اختلافات جدی در میان آنان وجود دارد. از اینرو هر کس با یک ظن و گمان، خود را در دایره اصلاحطلبی جا تعریف نموده است تا جایی که در جریان فتنه 88 برخیها گفتند: دایره اصلاحطلبی امروز از سروش تا گوگوش است.
به نظر میرسد این جریان باید تکلیف خود را با نام اصلاحطلبی روشن سازد و اگر تغییر پارادایم ندهد، معانی زیادی از آن برداشت میشود که هیچ سنخیتی با فعالیت سیاسی در درون نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد.
3. پارادایم عدم مرزبندی با دشمن:
یکی دیگر از آسیبهای جریان اصلاحطلبی عدم مرزبندی با دشمن میباشد. برای اثبات این ادعا نیاز نیست خیلی تلاش کنیم. چرا که فقط کافی است به شعارهای انتخاباتی نامزدهای این جریان نظری بیندازیم. بررسیها نشان میدهد که نامزدهای این جریان به دلیل اینکه نیاز مبرم به جمعآوری رای دارند، لذا هیچگاه حاضر نشدند در برابر اعلام حمایت جریانات معاند، ضد انقلاب و...موضع بگیرند. این ماجرا در فتنههایی چون فتنه ۷۸ و فتنه ۸۸ به شکل گستردهتری دیده میشود. در حالی که نمایندگان مجلس ششم به واسطه تحصنی که کرده بودند، مورد حمایت رسانههای بیگانه قرار گرفتند، اما آنان حاضر نشدند با دشمنان مرزبندی کنند.
در ماجرای فتنه ۸۸ نیز علیرغم حمایت مقامات آمریکایی و صهیونیستی از موسوی و کروبی، اما هیچ موضعگیری در راستای مرزبندی دیده نشد.
4. پارادایم بیعملی در اندیشه دینی:
طیفی از اصلاحطلبان، خود را متشرع میدانند و ادعا دارند که افرادی دیندار هستند. درست هم میگویند، شاید نماز بخوانند، زن و بچههایشان حجاب داشته باشند، اما وقتی پای عمل و احکام اجتماعی به میان میآید، تنها به بخشی از دین اشاره میکنند و بر جنبههای فردی دین تأکید میکنند. اینان همان مقتسمینی هستند که خداوند در سوره حجر میفرماید و بخشی از قرآن را میگیرند و بخش دیگر را رها میکنند چون به نفعشان نیست!
از این رو در مقوله قانون حجاب در جامعه به جای حمایت از اجرای این حکم قرآنی، از قشر خاکستری و کم حجاب حمایت میکنند!
فهم این افراد متشرع به همین مقدار است و رگههایی از سکولاریسم در اندیشه دینی آنان دیده میشود.
5. پارادایم امیدواری به غرب:
غربگرایی و توهم دانایی از جمله ویژگیهای یک اصلاحطلب میباشد. این غربگرایی ریشه تاریخی دارد و به دوران عباس میرزا برمیگردد.زمانی که او برای جلوگیری از شکست به همان طرف سلطهگر پناه برد و پس از او کسانی پیدا شدند که ریشه عقبافتادگی ایران را در استبداد و دین جستوجو میکردند. لذا در نظر ایشان هر چیزی که مظهر و رنگ و بوی دینی داشت مذموم بود!
اصلا نمیتوانید یک اصلاحطلب را پیدا کنید که دل در گرو غرب نداشته باشد. اگر هم پیدا کنید، خود اصلاحطلبان آن را بدلی مینامند و از خود طرد میکنند.
غربگرایان همواره در تنازع بین ایران و غرب، ایران را مشکل تنازع معرفی کردهاند و نکاتی را به عنوان روزآمدی مطرح نمیکنند که با غرب ناسازگار باشد.
این افراد، مرعوب غرب بوده و هضم در قدرت بینالملل از آرزوهای آنان است.
لذا همیشه برای معرفی استانداردهای جهانی مجبور هستند که امام را تحریف کرده و تبعیت از آنچه در غرب روی میدهد را به عنوان الگو پیشنهاد میدهند.
از اینرو با وجود سابقه چند ده ساله بدعهدی آمریکاییها و اروپاییها هیچگاه حاضر نیستند بدان اشاره کرده و تجربه هم نمیگیرند. آنان همچنان مذاکره و رابطه با غرب را تنها راهحل مشکلات کشور میدانند و آن را نسخه شفابخش ایران میدانند.
6. پارادایم از مردم به مردم:
یکی از موضوعاتی که هیچگاه از دهان یک اصلاحطلب نمیافتد، موضوع مردم است. در طول ادوار مختلف اصلاحطلبان خود را مردمی دانسته و با مطرح کردن شعارهای عوامپسند، نیات خود را پشت واژه مردم مخفی کردهاند.
البته این را هم باید گفت که این جماعت حداقل سه دهه، روی افکار عمومی مردم کار کردند و همسو با تهاجم فرهنگی دشمن، سیاست تساهل و تسامح را در پیش گرفت که بتواند جذابیت ایجاد کنند.
بعد از تغییر سبک زندگی و ذائقه مردم، امروزه در حال چیدن میوههای اقدام فرهنگی مخرب خود هستند و مدعی هستند که باید صدای مردم شنیده شود. در حالی که هدف اصلی تحقق اهداف خودشان است نه مردم.
بارها با سوءاستفاده از شعار مردم مردم، علیه مردم اقدام کردند که نمونه بارز آن، شورش علیه جمهوریت در سال ۱۳۸۸ بود.
برای فهم این مطلب، نگاهی به بیانیه تغییر پارادایم جبهه اصلاحات کافی است. در جایی که از آزادی زندانیان سیاسی سخن به میان میآورند، ولی یک کلام از مشکلات اقتصادی مردم سخن نمیگویند و برنامه ارائه نمیدهند.
از اینرو به نظر میرسد وقت آن رسیده که اصلاحطلبان، نقاب دروغین حمایت از مردم را از چهره بیندازند و به مردم واقعی یعنی همان پابرهنگان و مستضعفان که صاحبان اصلی این نظام هستند، بپیوندند.
7. پارادایم از نگاه حزبی به نگاه ملی:
یکی دیگر از آسیبهای جریان اصلاحات، تمرکز روی نگاههای حزبی و جناحی و ترجیح آن بر مسائل ملی است.
دم از ملیگرایی میزنند، اما قبیلهای کار میکنند. رقیب را متهم به خالصسازی میکنند ولی خودشان قطاری تا آبدارچی سازمانها را عوض میکنند!
خلاصه با هر کس که تفکری غیر از خودشان داشته باشد، رفتارهای آنارشیستی انجام میدهند. بهراحتی رقیب را با برچسبزنی بهدر کرده و در افکار عمومی تخریب میکنند!
در انتخاباتها، اگر نامزد اصلیشان تایید صلاحیت و پیروز انتخابات شده باشد، انتخابات را سالمترین انتخابات مینامند. اما خدا نکند نامزد آنان تأیید نشود و یا پیروز نشده باشد!؟ به راحتی آب خوردن زیر میز بازی میزنند و مثل بچهها با صندوق انتخاباتی قهر میکنند. بدون آنکه هزینه این قهر را پرداخت کنند. انگار نه انگار که انتخابات مربوط به شخص یا حزب و جناحی نیست.
در نگاه آنان، نگاه حزبی بر همه چیز چیرگی دارد مگر خلاف آن ثابت شود. حتی در بحرانها به جای کمک به حاکمیت، متوقعانه از نظام طلبکار بوده و در سایه شعارهای مردمی، مطالبات صنفی خود را مطرح میکنند. از رسانه ملی گلایه میکنند، اما در روزنامههایشان تنها چیزی که معنا ندارد، نگاه ملی است.
بهنظر میرسد برای تداوم جریان اصلاحطلبی، تغییر این پارادایم از نگاه حزبی به نگاه ملی از ضروریات بقای این جریان و تداوم اصلاحطلبی در حاکمیت جمهوری اسلامی میباشد.