باید اعتراف کنم که تماشای گفتوگوی مشترک زلنسکی و ترامپ برایم آزاردهنده بود. تجربهی ما ایرانیان از تعامل تاریخی با آمریکا، کودتای 1332 و وابستگی رژیم دیکتاتوری پهلوی به واشنگتن شاید باعث شود تا حدی با زلنسکی احساس همدردی کنیم. ترامپ و ونس، نمایندهی ملتی مستأصل را در گوشهی رینگ گرفتار کرده بودند و از هیچ تحقیر و توهینی دریغ نمیکردند. آنها مدام به او یادآوری میکردند که دیگر هیچ کارتی برای بازی ندارد، و زلنسکی، که گویی در شوکی عمیق فرو رفته بود، پاسخ داد: «من اصلاً کارت بازی نمیکنم.» زلنسکی راست میگوید؛ او اصلاً درک نکرده که در چه موقعیتی قرار گرفته است. او تنها یک کمدین است که با سادهلوحی، خود و ملتش را قربانی بازی ابرقدرتها کرده است. این، بهای اعتماد بیچونوچرا به وعدههای آمریکا است. حالا او تنها یک گزینه پیش رو دارد: واگذاری نیمی از منابع معدنی اوکراین به آمریکاییها. البته گزارشها حاکی از آن است که همچنان در برابر این موضوع مقاومت میکند و در گام بعدی، به انگلستان متوسل شده است. بااینحال، بعید است که نخستوزیر استارمر هم بتواند تغییری در موضع آمریکا ایجاد کند یا به پایان جنگ کمکی برساند. در رابطه با همین نشست اخیر جفری ساکس، اقتصاددان و استاد دانشگاه کلمبیا، روز گذشته در گفتوگویی با شبکهی راشا تودی، پس از تمسخر زلنسکی، هشداری جدی به انگلستان داد و تأکید کرد که باید فکر ادامهی جنگ را از سر بیرون کنند. او یادآور شد که انگلستان دیگر آن ابرقدرت قرن نوزدهم نیست. سپس افزود که اساساً آمریکا و روسیه هیچ اختلاف بنیادینی با یکدیگر ندارند و باید این مسائل پیشپاافتاده را کنار بگذارند. جفری ساکس به نکتهی درستی اشاره کرده است. اکنون زمان آن رسیده که آمریکا و روسیه مشکلات پیشپاافتادهای مانند اوکراین را کنار بگذارند. البته نباید فراموش کنیم که، همانطور که ترامپ شب گذشته گفت، میان او و پوتین «احترام متقابل خاصی» وجود دارد. او گام خود را برداشته است و حالا نوبت مسکو است که برای برطرف کردن نگرانیهای آمریکا اقدامی جدی انجام دهد—البته اگر تا این لحظه چنین نکرده باشد.