مردمی که با فریبهای معاویه، پشت به امام کرده بودند و به خیال آرامش و آسایش چشم به معاویه دوخته بودند؛ خبر نداشتند که معاویه تصمیم دارد پس از گرفتن قدرت، همهی این بندها را زیر پا بگذارد. پس از صلح، معاویه به کوفه آمد و گفت:«هان! من برای نماز، زکات و حج با شما نجنگیدم! من فقط برای قدرت با شما جنگیدم و به آن رسیدم! بدانید که تمام تعهداتم را زیر پا گذاشتم.»
سرراستترین جمله در شناخت شرایط دوره امام حسن مجتبی(ع) این جمله رهبرمعظم انقلاب است که میفرمایند: «چیزی که امام حسن مجتبی(ع) را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که فتنه خوارج را بهوجود آورد و امیرالمومنین(ع) را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود.»این گونه میتوان گفت که شکست امام حسن مجتبی (ع) نه از نبود حقیقت، بلکه از کوردلی مردم و نیرنگ دشمنان بود. مردمی که دیروز و پس از شهادت امام علی(ع) با امام حسن مجتبی(ع) بیعت کردند، در برابر تطمیع و تهدید، پشت به ولی خدا کردند.
وعدههای سرخرمن معاویه
یکی از فرماندهان امام حسن(ع) که فریب زر و زور معاویه را خورد عبیدالله بن عباس، فرمانده لشکر 12 هزار نفری سپاه امام بود که وعده یک میلیون درهمی معاویه چنان او را گیج و منگ کرد که شبانه به اردوی معاویه پیوست؛ بر اساس منابع تاریخی، عبیدالله بن عباس به تمام پولی که به او وعده داده شده بود، نرسید. معاویه به روش معمول خود، ابتدا مقداری از مبلغ وعده دادهشده را پرداخت کرد تا عبیدالله را به خیانت ترغیب کند. اما پس از پیوستن او، معاویه تمام پول را به او نداد. این رفتار، بخشی از سیاست معاویه بود که بسیاری از خیانتکاران را پس از استفاده، کنار میگذاشت یا از بین میبرد. معاویه حتی با جعده بنت اشعث، همسر امام حسن مجتبی(ع) هم همین کار را کرد و با وعده همسری یزید و صدهزار درهم او را فریب داد تا در نهایت امام حسن مجتبی را به شهادت رساند؛ مسعودی در مروج الذهب در این باره مینویسد:«معاویه به جعده پیغام داد که اگر حسن را مسموم کنی، تو را به عقد یزید درمیآورم و صد هزار درهم به تو میدهم.» پس از شهادت امام، جعده با بیشرمی نزد معاویه رفت، اما او نهتنها به وعدهی خود عمل نکرد، بلکه گفت:«زن قاتل شوهرش، هرگز همسر یزید نخواهد شد!»
دست دوستی معاویه به سمت روم
معاویه دو جبهه را همزمان پیش میبرد جبهه داخلی و مبارزه با مسلمانان و جبهه خارجی و دراز کردن دست دوستی به سمت امپراطوری روم؛ روم که آن زمان درگیر مبارزه با ساسانیان بود و نمیخواست خود را وارد جبهه تازهای بکند با معاویه دست همکاری داد و در ازای ممانعت از ورود اسلام به مرزهای روم شرقی به حمایت تمام قد از معاویه پرداخت. در تاریخ طبری و ابن سعد آمده است که معاویه با استفاده از پیشنهادات مالی و تجاری به امپراتوری روم شرقی، در دوران جنگهای صفین و جنگهایی که پس از آن میان او و امام علی (ع) و سپس امام حسن (ع) رخ داد، توانست از حمایتهای نظامی و تسلیحات روم شرقی بهرهبرداری کند. این حمایتها بیشتر در قالب تامین سلاح، منابع مالی، و مشاورههای نظامی بود. همچنین بر اساس کتاب تاریخ طبرانی، مقاتل الطالبیین و الکامل فی التاریخ نوشته ابن اثیر، معاویه در برخی از مواقع جنگهای داخلی و بحرانهای سیاسی را با درخواستهای صریح از امپراتوری روم شرقی پشت سر میگذاشت.
روابط معاویه با روم با صلح امام حسن(ع) هم متوقف نشد چرا که در منابع تاریخی دیگری همچون البلاذری و الطبقات الكبرى آمده است که معاویه پس از صلح امام حسن (ع)، برای تقویت سلطنت خود و حفظ امنیت مرزهای شام با روم شرقی مذاکراتی داشت. در این مذاکرات، یکی از شرایط اصلی همکاری، حفظ مرزهای هر دو طرف از تهدیدات مسلمانان و ایجاد امنیت تجاری در مرزهای شرقی بود. این نشان میدهد که حمایت روم شرقی برای معاویه نه تنها به معنای حمایت نظامی، بلکه به عنوان یک حمایت سیاسی و اقتصادی نیز بوده است.
چرایی حرکت جامعه از عدالت علوی به سمت استبداد اموی
اگربخواهیم به طور خلاصه آنچه که موجب تغییر جریان عدالت علوی و روی آوردن جامعه به سمت استبداد اموی شد و امام را مجبور به صلح کرد باید بگوییم که نخست؛ در برخی از ممالک اسلامی مانند شام مردم چندان شناخت درستی از اسلام نداشتند تا جایی که نماز جمعه را در روز چهارشنبه خواندند و از مردم کسی دم نزد. عامل دیگر این که بی دینی، بر بسیاری از سران و سردمداران حکومت داشت و وضع زندگی آن ها پریشان و روحیه و دین آنها قابل خرید بود. دوم اینکه عده زیادی از مردم در اثر تبلیغات و شایعه پراکنی ها، دچار تزلزل و حتی عده ای عثمانی مسلک شده بودند. سوم اینکه بسیاری از کارگزاران امام، منتظر فرصتی مناصب برای نیل به مناسب عالیه بودند و روحیه طمع ورزی داشتند.
در این شرایط صلح امام حسن (ع) را میتوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر به حساب آورد. چرا که در صورت قیام، اگر پیروزی به دست میآمد (که با وضع آن روز اصحاب خیلی بعید بود)، پیروزی گوارایی نبود چرا که قدرتگیری معاویه به اوج خود رسیده بود و همانطور که بیان شد بسیاری از اصحاب حضرت در مقابل تطامع و فریبهای معاویه عنان از کف داده بودند. اما در فرض شکست، معاویه کسی از شیعیان را زنده نمی گذاشت. امام مجتبی(ع) در جواب بُشر که در مدینه با امام حسن (ع) ملاقات میکند، رودرروی امام می ایستد و میگوید: «السلام علیک یا مذل المؤمنین!» حضرت در جواب او می فرمایند: لست مذل المومنین ولکنّی معزهم ما اردت بمصالحتی معاویه الا أن أدفع عنکم القتل عندما رأیت تباطؤ اصحابی عن الحرب ونکولهم عن القتال؛ من ذلیل کننده مؤمنان نیستم! بلکه عزیز کننده آنانم. من با صلح با معاویه، جز دفع مرگ از شما چیزی نخواستم، زمانی که سستی و سنگینی اصحابم را در مورد جنگ مشاهده کردم.»
نقاب معاویه از چهره افتاد
مردمی که با فریبهای معاویه، پشت به امام کرده بودند و به خیال آرامش و آسایش چشم به معاویه دوخته بودند؛ خبر نداشتند که معاویه تصمیم دارد پس از گرفتن قدرت، همهی این بندها را زیر پا بگذارد. پس از صلح، معاویه به کوفه آمد و گفت:«هان! من برای نماز، زکات و حج با شما نجنگیدم! من فقط برای قدرت با شما جنگیدم و به آن رسیدم! بدانید که تمام تعهداتم را زیر پا گذاشتم.» درحالیکه او تعهد کرده بود که پس از خود، خلافت را به امام حسن (ع) بازگرداند و به شیعیان آسیب نرساند، بلافاصله پس از قدرت گرفتن، تمام عهدشکنیها را آغاز کرد و بسیاری از شیعیان امام علی(ع) از جمله حجر بن عدی را به قتل رساند و پسرش یزید را به ولایتعهدی خود گماشت. معاویه حتی شرط پرداخت خراج دارابگرد به امام را که در برخی منابع قید شده، جامه عمل نپوشانید و بنابر روایاتی مردم بصره از واگذاری خراج (مالیات) به امام جلوگیری کرد.