در سالهای اخیر، یک تحلیل خطرناک و سادهانگارانه در ذهن برخی سیاسیون ایرانی ریشه دوانده است و آن اینکه ایالات متحده آمریکا موجودی صادق و خوشنیت است که با رفع سوءتفاهمات، به دنبال خیر و صلاح مردم ایران است. این دیدگاه، که گاه از سر خوشبینی مفرط یا ناآگاهی تاریخی شکل گرفته، نهتنها با واقعیات تاریخی و سیاسی همخوانی ندارد، بلکه میتواند پیامدهای خطرناکی برای منافع ملی ایران به همراه داشته باشد.
برای درک نادرستی این تحلیل که آمریکا را موجودی خوشنیت میداند، کافی است نگاهی به تاریخ روابط ایران و آمریکا بیندازیم. از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با حمایت مستقیم آمریکا و بریتانیا علیه دولت ملی دکتر مصدق رقم خورد، تا حمایت بیقیدوشرط واشنگتن از رژیم پهلوی در سرکوب مردم ایران، شواهد تاریخی نشاندهنده رویکرد مداخلهجویانه و منفعتطلبانه آمریکا در قبال ایران است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷، این رویکرد نهتنها تغییر نکرد، بلکه با اعمال تحریمهای اقتصادی، حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، و فشارهای سیاسی و نظامی تشدید شد.
در دوران معاصر، توافق هستهای برجام (۲۰۱۵) نمونهای برجسته از رفتار غیرقابل اعتماد آمریکا بود. پس از سالها مذاکره و تعهد ایران به محدودیتهای هستهای، ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ بهصورت یکجانبه از این توافق خارج شد و تحریمهای سختگیرانهای را تحت عنوان «فشار حداکثری» علیه ایران اعمال کرد. این اقدام نهتنها به اقتصاد ایران ضربه زد، بلکه نشان داد که آمریکا حتی به تعهدات مکتوب خود نیز پایبند نیست. با این حال، برخی سیاسیون ایرانی همچنان بر این باورند که با مذاکره و رفع سوءتفاهمات، میتوان به توافقی پایدار با آمریکا دست یافت. این دیدگاه، که ریشه در سادهانگاری یا نادیده گرفتن تاریخ دارد، میتواند ایران را در برابر زیادهخواهیهای غرب آسیبپذیر کند.
در سالهای اخیر، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، بهویژه در موضوع احیای برجام یا رفع تحریمها، بار دیگر موضوع اعتماد به آمریکا را به بحثی داغ تبدیل کرده است. بیان رهبر معظم انقلاب که «نه به مذاکره خوشبین هستم و نه بدبین» را میتوان کلیدی برای فهم رویکرد واقعبینانه ایران در این مذاکرات دانست. این موضع نشاندهنده یک دیپلماسی هوشمندانه است که نه در دام خوشبینی سادهلوحانه میافتد و نه به بدبینی مطلق که هرگونه تعامل را منتفی میکند، گرفتار میشود.
خوشبینی بیش از حد به مذاکره، همان خطری است که برخی سیاسیون ایرانی را گرفتار کرده است. این گروه گمان میکنند که با نشان دادن حسن نیت یا امتیازدهی یکجانبه، میتوان آمریکا را به شریکی قابل اعتماد تبدیل کرد. اما تجربه تاریخی و رفتار آمریکا در مذاکرات اخیر نشان میدهد که واشنگتن بیش از آنکه به دنبال رفع سوءتفاهم باشد، به دنبال تحمیل خواستههای خود و تضعیف قدرت منطقهای ایران است. از سوی دیگر، بدبینی مطلق نیز میتواند ایران را از فرصتهای دیپلماتیک محروم کند. موضع رهبر معظم انقلاب، با تأکید بر واقعبینی، راه را برای مذاکره باز نگه میدارد، اما این مذاکره باید با هوشیاری کامل، حفظ منافع ملی، و عدم اعتماد به وعدههای طرف مقابل پیش برود.
باور به اینکه آمریکا موجودی خوشنیت است، میتواند پیامدهای جبرانناپذیری برای ایران داشته باشد. نخست، این دیدگاه ممکن است به امتیازدهی یکجانبه در مذاکرات منجر شود. تجربه برجام نشان داد که ایران با پذیرش محدودیتهای گسترده در برنامه هستهای خود، انتظاراتی برای رفع تحریمها و بهبود اقتصادی داشت، اما خروج آمریکا از توافق، این انتظارات را نقش بر آب کرد. دوم، این خوشبینی میتواند انسجام داخلی ایران را تضعیف کند. وقتی برخی سیاسیون بهصورت علنی از ضرورت اعتماد به آمریکا سخن میگویند، این پیام به جامعه منتقل میشود که راهحل مشکلات کشور در دستان غرب است، نه در توانمندیهای داخلی. این امر میتواند روحیه مقاومت و خودباوری ملی را تضعیف کند.
سوم، چنین دیدگاهی میتواند ایران را در برابر فشارهای بینالمللی آسیبپذیرتر کند. آمریکا و متحدانش بارها نشان دادهاند که از مذاکره بهعنوان ابزاری برای تحمیل خواستههای خود استفاده میکنند. اگر ایران با خوشبینی وارد مذاکره شود، ممکن است در دام تعهداتی گرفتار شود که استقلال و قدرت منطقهای آن را محدود کند.