به گزارش خبرنگار بصیرت تابوتها آرام بر دوشِ موجی از انسانها شناور بود. از میدان انقلاب تا میدان آزادی، تهران نفسهایش را در سینه حبس کرده بود. چهار کیلومتر فاصله، امروز نه یک مسیر، که گذرگاهِ تاریخ بود؛ جایی که پیکرِ سردارانی چون **حسین سلامی**، **امیرعلی حاجی زاده**، **محمد باقری**و**غلامعلی رشید** روی دستهای بیشمار مردمی میرقصید که با پرچمهای سرخِ "لبیک یا حسین" و فریادِ "مرگ بر اسرائیل"، آسمان را میشکافتند. میانِ آنان مادرانی بودند که اشکهایشان را به روی پرچمِ ایران میریختند، و کودکانی که دست در دستِ پدران، وداع با قهرمانان را میآموختند.
**خاکهای مقدس** در انتظارشان بود: حرم حضرت عبدالعظیم برای سلامی، قطعه مدافعان حرم برای حاجی زاده، و کنار امام رضا(ع) برای کاظمی. هر آرامگاه، فصلِ جدیدی از "مقاومت" را در دلِ خاک میکاشت. حتی تابوتهای کوچکِ چهار کودکِ شهید، جلودارِ کاروان شدند؛ گویی میخواستند به دنیا بگویند: "اینجا، زندگی را برای آزادی میفروشیم" .
ساعتها گذشت، اما جمعیت انبوه، راه را بر خودروها بست. کاروان پس از چهار ساعت، هنوز به میدان آزادی نرسیده بود . در میانِ ازدحام، چهرهها گویای همهچیز بود: **مسعود پزشکیان** با چشمانی نمناک، **سردار قاآنی** با لباس سبز پاسداری، که شانهبهشانهٔ مردم ایستاده بود . اینجا نه تشریفات رسمی بود، نه سیاست؛ فقط "ملت" بود و "شهدا".
و اینگونه، مسیرِ "انقلاب تا آزادی"، نقشهٔ جغرافیا نبود؛ نقشهٔ دلهای ما بود.
هر گام، یادآورِ عاشورای دوم محرم شد؛
هر فریاد، پژواکِ این پیام:
**"خونِ ما، شتابدهندهٔ حرکت شماست"** .
امروز، تهران فقط یک شهر نبود؛ صحنهٔ نمایشِ وحدتی بود که جهان را به اعتراف واداشت: از **فرانس ۲۴** تا **الجزیره**، همگی نوشتند: "ایرانیان، قهرمانانِ خود را در آغوش گرفتند" . و ما رفتیم تا شهیدان را در خاکهای روشنِ وطن بخوابانیم؛ جایی که هر ذرهاش، روایتگرِ شعاری خواهد شد:
**"انقلاب تا آزادی، راهی است که با خون گشوده میشود."**
پ.ن: میدان آزادی امروز، میعادگاهِ اشکها و ایمان و نمازی که با الله اکبر اقامه شد.