تاریخ بشکل دیگری رقم میخورد اگر ...
حسین به مسلخ نمیرفت اگر ...
زینب به اسارت نمیرفت اگر ..
ابوالفضل شرمنده کودکان نمیشد اگر ...
سهم کودک شش ماهه رباب؛ تیر سه شعبه نبود اگر.
علی اکبر اربا اربا نمیشد اگر ...
خیمهها آتش نمیگرفت و دخترکان آواره بیابانها نمیشدند اگر ...
هجده هزار نامه کوفیان باز پس گرفته نمیشد اگر ..
مسلم به حسین نامه نمینوشت که نیا؛ کوفه مهمان کش است اگر ....
اِرتَدَّ النّاس و ارتجاع اتفاق نمیافتاد اگر ....
در یک کلام کربلا؛ کرب و بلا نمیشد اگر ...
آن هنگام که منادی ندا سر داد که «هَل مِن ناصِرِِ یَنصُرُنی» پاسخ در خور دریافت میکرد و ندای «لبیک یا حسین» را میشنید. او گفت آنچه را باید میگفت، اما مخاطبانش را در همیشه تاریخ جستوجو میکند که تا ظلم هست مبارزه هست و هر که در این مسیر گام گذاشت باید آنرا تا انتها که به جاده ظهور میرسد طی کند. امروز ما در کجای تاریخ قرار گرفتهایم؟ اگر انقلاب اسلامی را نقطه عزیمت اتصال به ظهور بدانیم در اینصورت باید سرود «امیری حسین و نعم الامیر» را به بلندای آسمان سر دهیم و عشق به حسین میطلبد که از سختی راه نهراسیم که دل به دریا زدگان خنده به سیلاب کنند.
اینک ماییم و راهی که باید طی شود؛ راهی که پر سنگلاخ و دشمنیهای قبیله قابیلیان پیچیده و تشخیص سره از ناسره دشوار و عملههای دشمن در حال خرابکاری هستند باید احتیاط کرد.
مقام معظم رهبری در مقطعی فرمودند:
«من میبینم صحنه و صف آراییها رو؛ میبینم ذهنهای با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای بهم فشرده شده رو؛ اما چه کنم اگر کسی نمیبیند»
در جنگ تمام عیار و ترکیبی قرار گرفتهایم که یکی از ابعاد مهم آن؛ جنگ ادراکی یا جنگ شناختی ست.
جنگ ادراکی به جنگ ارادهها معروف است بقول آیزنهاور اگر جنگ جهانی سومی روی دهد این جنگ؛ جنگ تسخیر ذهنها و اندیشهها خواهد بود. در این جنگ کشوری پیروز نیست که تسلیحات مدرن و پیشرفته داشته باشد، بلکه کشوری پیروز است که روایت گر خوبی باشد. با نگاهی به حادثه کربلا به وضوح میتوان جنگ ادراکی و روایتگری خوب و بد را مشاهده کرد. اگر چه یزید در عرصه جنگ نظامی به ظاهر بر امام حسین علیه السلام غلبه کرد و اعوان و انصار ایشان را به شهادت رساند و سر مبارک حضرت را بر نیزه کرد و اهل بیتش را به اسارت گرفت، اما در عرصه جنگ شناختی، چون روایتگر خوبی نبود عملا بازی را واگذار کرد. اینجاست که در مجلس ابن زیاد و یزید بن معاویه نقش حضرت زینب کبری (س) و امام سجاد (ع) که مدیریت افکار عمومی را بدست گرفتند و با روایتگری خوب و تشریح فلسفه قیام حضرت سیدالشهدا و اثبات مظلومیت و حقانیت اهل بیت علیهم السلام و افشای ماهیت پلید امویان؛ کاخ یزید را به لرزه در آوردند، آشکار میگردد.
در جنگ ادراکی، دشمن بدنبال مدیریت احساسات؛ مدیریت ادراکات و مدیریت تحریکات میباشد.
امروز در نبرد نابرابر و در صف آرایی و تقابل جبهه حق و جبهه گسترده باطل؛ بر ماست که به ندای «هَل مِن ناصِرِِ یَنصُرُنی» فرزند فاطمه (س) که همیشه تاریخ بروز و ظهور دارد در قالب جهاد تبیین؛ لبیک گفته و ثابت کنیم که اگر در کربلا بودیم در رکاب حسین قرار میگرفتیم چرا که «کُلُ یَومِِ عاشورا وَ کُلُ عَرضِِ کربلا» تکلیف همگان را روشن کرده است و افسوس که تعلل در این امر خطیر از جانب برخی خواص در آن برهه خاص؛ شهادت حسین و اسارت زینب را رقم زد و تاریخ را به قهقرا برد؛ امروز اگر از تاریخ عبرت نگیریم خدای نکرده مجبور خواهیم بود آن را به بدترین شکل ممکن تجربه کنیم که نه شرط عقل است و نه شرط دینداری.
در چنین زمانهای هر انقلابی؛ هر عاشورایی و هر انسان با بصیرت و رهرو واقعی مکتب عاشورا باید: یک عمار، یک رسانه، یک روایتگر خوب باشد.