استاد محمود فرشچیان سرآمد هنر نگارگری و مینیاتور در عصر حاضر است. این هنرمند که بیشتر به خاطر تابلوهایی، چون «عصر عاشورا»، «خواهد آمد»، «ضامن آهو» و همچنین طراحی ضریح حرمهای مقدس امام حسین (ع) و امام رضا (ع) بین مردم شناخته شده است، دارای سبکی متفاوت و دستانی متبحر در نقاشی و ترسیمگری بود. به مناسبت درگذشت این هنرمند برجسته و برای بررسی سبک کاری و آثار و تأثیراتش، نظر یک هنرمند پیشکسوت را جویا شدیم؛ «استاد علیرضا ذاکری»، از هنرمندان شناخته شده عرصه طراحی و نقاشی و کاریکاتور مطبوعاتی است. آنچه ذاکری را گزینه مناسبی برای مصاحبه درباره فرشچیان کرده این است که هم نقاشیهای دیجیتال او تحت تأثیر سبک کاری فرشچیان است و هم تجربه تعامل و مواجهه رسانهای با استاد داشته؛ بنابراین سراغش رفتیم و نظرات و خاطراتش از مرحوم فرشچیان را جویا شدیم. گفتنی است، علیرضا ذاکری، طراح، نقاش و صاحب نظر هنرهای تجسمی است. بیش از ۴ دهه از شروع از فعالیت هنری او میگذرد. در زمینه خوشنویسی، عکاسی مستند اجتماعی و خلاقه، ادبیات و گرافیک، صاحب تخصص و آثار قابل تأملی است. ذاکری داوری جشنوارههای بین المللی کاریکاتور، جوایز هنری، دو طوبای زرین از جشنواره تجسمی فجر، طراحی اولین تمبر کرونای جهان و بیش از ۱۰ تمبر ملی در در کارنامه خود دارد. نقاشی دیجیتال پرتره شخصیتهای فرهنگ و اندیشه و شهدای شاخص که در یک دهه اخیر، خلق کرده مورد توجه مردم و اهالی فرهنگ و هنر قرار گرفته است.
علیرضا ذاکری ابتدای صحبتهایش به جایگاه والای مرحوم فرشچیان در جهان اشاره کرد و گفت: «بسیاری از مراکز هنری و موزههای دنیا متقاضی آثار ایشان بودند و از خارج کشور هم سفارش کار داشت. نقل بود کاغذی که استاد فرشچیان روی آن نقش زده باشد به گرانترین کاغذ تبدیل میشود.»
وی درباره تأثیر محمود فرشچیان بر تاریخ هنر ایران هم معتقد است: «در حوزه مینیاتور کار بزرگی کرد؛ ضمن حفظ سنت، آن را ارتقا داد و فضاهایی را وارد این هنر کرد که تا بحال در آن اتفاق نیفتاده بود. مینیاتور، قرنها درجا میزد و به شیوه سنتی تداوم داشت که استاد فرشچیان آن را دگرگون کرد.»
ذاکری درباره زمینه ظهور فرشچیان به عنوان یک هنرمند مطرح و بزرگ توضیح داد: «مرحوم محمود فرشچیان در خردسالی دچار حادثهای ناگوار شدند و درون حوض آب افتاده و تجربه شبیه مرگ را به مانند وضعیتی شبیه به آنچه مهمانان برنامه «زندگی پس از زندگی» تجربه کردند را از سر گذراند. ایشان میگفت فرمهایی را در آن عالم دیده و این رنگهایی که در کارش موج میزند و این پیچیدگیهای قلم، حاصل همان مشاهدات در آن خلسه روحی بوده است. پدر و مادر او هم افرادی دلداده اهل بیت بودند و استاد در یک فضای کاملا معنوی و مذهبی پرورش یافته و رشد کرد. از همان کودکی تحت تعلیم استادی قرار داشتند که برای هر کاری «بسمالله» میگفت و در فضایی معنوی رشد کرد. این معنویت وقتی درکنار تخصص قرار میگیرد برکات زیادی در پی دارد. من شکی ندارم دلیل اصلی رشد شگفتانگیز مینیاتور نزد استاد بهخاطر همین تجربیات و روحیات معنوی بوده است. تخصص و فن را همه میتوانند یاد بگیرند و هنرمند شوند، اما استاد فرشچیان بهخاطر همین تجربیات معنوی، سطح مینیاتور را از هنر هم بالاتر برد و به آثار تارخی و ماندگار رساندند. خوشنویسان در قدیم میگفتند؛ «داند آنکس که آشنای دل است، که صفای خط از صفای دل است» یعنی اگر ما در یک اثر هنری زیبایی میبینیم و ما را جذب و تسخیر میکند، این از باطن هنرمند است. به تعبیر یکی از اساتیدم، هنر لو دهنده است. یعنی هنر لو میدهد که درون یک هنرمند چه میگذرد. من وقتی نقاشی میکشم، درواقع باطن خودم را روی بوم ترسیم میکنم. فرشچیان خودش را به سطحی رساند که توانست تابلوی «عصر عاشورا» را خلق کند. آن هم در دهه ۵۰ که اوج غلبه هنر مدرن و غربی در ایران بود و همان طور که میدانید فضای هنری قبل از انقلاب چندان سالم نبود؛ فرشچیان در چنین شرایطی آن تابلو را خلق کرد. استاد فرموده بود که قبل از طراحی این تابلو ۲۲ بار کربلا رفته بود و این روحیات باطنی، ایشان را به سطحی رساند که سطح مینیاتور را هم بالا برد؛ فرشچیان خودش را هم در حد عرفای بزرگ بالا برد و شد نقاش اهل بیت. تا جایی که توفیق طراحی ضریح امام حسین (ع)، امام رضا (ع) و حضرت عبدالعظیم حسنی (در دست ساخت است) را پیدا کرد. بهویژه که فرشچیان بابت همه آثار مذهبیاش و همچنین ضریحهایی که طراحی کرده هیچ پولی دریافت نکرده است. خوشا به سعادتشان که قلمش ضریحهایی را طراحی کرده که تا سالهای دور محل تجلی ارادت میلیونها زائر عاشق اهل بیت (علیهالسلام) خواهد بود.»
این هنرمند همچنین درباره برخورد سرد اهالی هنر مدرن و روشنفکران با مرحوم فرشچیان هم گفت: «بعضیها از اینکه یک استاد در این سطح دغدغهاش باورهای مذهبی است، خشمگین هستند. بگذاریم عصبانی باشند! این البته از بیسوادی آنهاست. چون اگر تاریخ هنر ایران را مرور کنیم، بزرگترین هنرمندان و ادیبان ما از رضا عباسی گرفته تا سعدی و حافظ و مولانا همه سر ارادت به مکتب اسلام و اهل بیت (علیهالسلام) داشتند. اما متأسفانه روشنفکری معاصر تصور میکند که هرچه افراد از معنویات و الهایات دورتر باشند، هنرمندتر هستند. من معتقدم این مردم هستند که یک اثر هنری را قضاوت میکنند. مگر در سینما، معتبرترین انتخاب، انتخاب مردمی نیست. این اتفاق درباره آثار مرحوم استاد فرشچیان هم افتاده و تابلوهایی مثل «عصر عاشورا» همواره نزد مردم محبوب و ارزشمند خواهد بود و در تاریخ، ماندگار شدهاست. در سالی که گذشت، در حراج تهران، یکی از آثار استاد فرشچیان بالاترین قیمت را پیدا کرد. هر چند که پول ملاک ارزش یک أثر هنری نیست. اما در حراج تهران، اثری از فرشچیان در بالاترین جایگاه قرار گرفت و با آثار مینیاتوری از «رضا عباسی» و هنرمندان مطرحی از دوران صفویه و قاجار رقابت کرد.»
ذاکری همچنین خاطرهای از فرشچیان به این شرح بازگو کرد: «اواسط دهه ۷۰ وقتی به عنوان طراح و دبیر صفحه هنری روزنامه قدس در مشهد مشغول به کار بودم، در مراسمی استاد فرشچیان حضور داشت و من در آن مراسم کنجکاوی مطبوعاتیام گل کرد و روی کاغذ، دو سؤال را خطاب به استاد فرشچان نوشتم. استاد وقتی کاغذ را خواندند پرسید چه کسی این سؤال را پرسیده؟ اعلام کردم که من! استاد از من خواست تا پای تریبون بروم. وقتی به آنجا رفتم، از من خواست تا خودم را معرفی کنم. من هم خودم را معرفی کردم و گفتم که روزنامهنگار هستم. پرسشم این بود که مینیاتوریستها همواره در آثارشان چهره اهل بیت را با نور یا پوشیه پنهان میکردند، شما چهره امام رضا (ع) را در تابلوی «ضامن آهو» از کجا کشیدید؟ بعد هم استاد گفت که این سؤالی است که یک روزنامهنگار پرسیده و من قصد ریا ندارم و سؤال او را جواب میدهم. استاد عینک خود را برداشته و اشک خود را پاک کردند و گفتند که سال ۱۳۵۸ برای عمل قلب به آمریکا رفته بود. به حضرت امام رضا (ع) متوسل میشوند و بعد از آن وقتی آخرین آزمایش قبل از عمل را انجام میدهد در کمال ناباوری دکترها اعلام میکنند که او کاملا سالم است و نیازی به عمل ندارد! دکترها از این اتفاق شگفتزده میشوند. فرشچیان هم به پاس آن اتفاق، تابلوی ضامن آهو را طی شش ماه میکشند. استاد گفتند وقتی به قسمت چهره حضرت که رسید، در دلم به حضرت گفتم «میخواهم چهره مبارک شما را طراحی کنم. شب هنگام به حضرت متوسل شدم حضرت با محبت به خوابم آمدند و فرمودند که من را ببین و چهرهام را بکش؛ اما وقتی صبح از خواب بیدار شدم چهره امام را فراموش کرده بودم! شب دوم نیز به حضرت متوسل شدم و حضرت به خوابم آمدند و این اتفاق تا سه شب تکرار شد و چهره را کشیدم.» به نظرم این حرفها را میتوان از هنرمند بزرگی همچون استاد فرشچیان پذیرفت. بهویژه که یک بار دیگرهم قبل از طراحی ضریح امام رضا (ع)، دستشان شفا پیدا کرده بود. بعد هم سؤال بعدی من را با مهربانی پاسخ داد.»