اخیرأ دونالد ترامپ در گفتوگو با اکسیوس مدعی شده که مذاکرات بر سر طرح او برای پایان جنگ در غزه در مرحله نهایی قرار دارد و افزود که این توافق میتواند راه را برای صلح گستردهتر در خاورمیانه بگشاید. این درحالی است که بنیامین نتانیاهو قرار است روز دوشنبه با ترامپ در کاخ سفید دیدار کند. منابع آمریکایی با مانور بیحد و حصر خبری بر روی این گزاره ادعایی، میگویند این مهمترین تلاشی است که تاکنون برای پایان دادن به جنگ غزه صورت گرفته است. جنگی که تا کنون بیش از ۶۶ هزار فلسطینی در آن به شهادت رسیدهاند. ادبیات استفاده شده توسط ترامپ در این برهه زمانی بسیار قابل تأمل است:
"همه در جریان برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای رسیدن به توافق گرد هم آمدند، اما هنوز باید آن را نهایی کنیم. کشورهای عربی همکاران فوقالعادهای در این روند بودند. حماس هم با آنها وارد کار شده است. آنها برای جهان عرب احترام زیادی قائلاند. جهان عرب صلح میخواهد، اسرائیل صلح میخواهد و بنیامین نتانیاهو صلح میخواهد. اگر موفق به انجام این توافق شویم، روز بزرگی برای اسرائیل و خاورمیانه خواهد بود. این نخستین بخت برای حصول صلح واقعی در خاورمیانه است. اما در اول باید آن را نهایی کنیم."
در همین راستا ترامپ طرحی ۲۱ مادهای ارائه نموده که ترجمانی از همان اهداف اعلامی نتانیاهو در روزهای نخستین جنگ غزه است. به عبارت بهتر، رئیسجمهور آمریکا در صدد تئوریزه نمودن اهداف وقیحانه و غیرقابل دسترسی نخستوزیر رژیم صهیونی و کابینه وی در نوار غزه برآمده است. خلع سلاح مقاومت فلسطین، برون سپاری امنیت غزه به آنچه جامعه بینالملل خوانده میشود و سرمایهگذاری مستقیم آمریکا و متحدان منطقهای آن برای بازسازی نوار غزه بخشهایی از این طرح ۲۱ مادهای به شمار میآید. حضور فردی معلومالحال به نام تونی بلر نخستوزیر اسبق انگلیس و یکی از نمادهای اشغالگری غرب در افغانستان و عراق نیز با هدف تنظیم استراتژی مهار حداکثری مقاومت فلسطین و ایجاد فضای باز برای صهیونیستها در طرح ترامپ پیشبینی شده است. در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمیتوان به سادگی از آنها عبور کرد:
سنخیت طرح ترامپ با اهداف نتانیاهو
پس از وقوع عملیات طوفانالاقصی و شوکی که بر پیکره رژیم صهیونی وارد شد، نتانیاهو سه هدف کلان را سرلوحه اقدامات خونین و جنایتهای مستمر خود در نوار غزه قرار داد: آزادی اسرای صهیونیست بدون امتیازدهی به مقاومت، اشغال کامل نوار غزه و نابودی حماس. این سه هدف، از همان ابتدا مورد مناقشه تحلیلگران و استراتژیستهای غربی و صهیونیستی قرار گرفت و بسیاری از آنها معتقد بودند رژیم اشغالگر قدس در میدان جنگ قدرت دستیابی به آن را ندارد. اکنون دو سال از جنگ غزه سپری شده و نتانیاهو به هیچ یک از سه هدف ذکر شده دست پیدا نکرده است. تبدیل غزه به زمین سوخته تبدیل به استراتژی کلانی شده که ماحصل آن قطعاً دستیابی تل آویو به اهداف تعیین شده توسط نتانیاهو و همراهانش در کابینه نیست. حماس با وجود شهادت هزاران نفر از اعضای خود، قدرت بازتعریف فوق العادهای در امر سازماندهی و میدانی خود داشته و به قول اکثر اتاقهای فکر و موسسات تحقیقاتی - امنیتی غرب، نظام تصمیم سازی خود در نوار غزه را حفظ کرده است. وضعیت اسرای صهیونیست نیز نا به سامان بوده و خبری از آزادی آنها (بدون امتیاز دادن به حماس) نیست.
استیصال مطلق صهیونیستها در نوار غزه
در چنین شرایطی اشغال نوار غزه نیز معلول وقوع عملیات میدانی و زمینی گسترده بوده که عملاً قدرت لجستیک و مهارتهای میدانی رزمندگان مقاومت آن را ناکام گذاشته است. ضمن آنکه تاب آوری ساکنان اراضی اشغالی و نظامیان رژیم صهیونیستی نیز در این معادله به نقطه پایانی خود نزدیک شده و به لحاظ تئوریک و عملیاتی نیز دیگر جایی برای توجیه آن وجود ندارد. در چنین شرایطی طرح ۲۱ مادهای ترامپ را باید مصداق تنفس مصنوعی جلاد آمریکایی به جلاد صهیونیستی در نوار غزه قلمداد کرد. به عبارت بهتر، رئیس جمهور آمریکا در صدد است اهداف جنگ طلبانه نخست وزیر رژیم صهیونی در جنگ غزه را تبدیل به یک "مانیفست صلح" نماید! آزادی اسرای صهیونیست در این معادله از یک "شرط"تبدیل به یک "پیش شرط"شده است: به این معنا که ترامپ پیشبرد طرح ادعایی خود را مشروط به آزادی اسرای صهیونیست و خالی شدن دست مقاومت در میدان نبرد با دشمن صهیونی قلمداد میکند. بی دلیل نیست که مقامات فلسطینی مخالفت خود را با طرح ترامپ اعلام نموده و اجرای آن را امکان ناپذیر خواندهاند.
از سوی دیگر، ترامپ قصد دارد به بهانه استقرار نیروهای حافظ صلح بین المللی و مشارکت کشورهای عربی در بازسازی نوار غزه، این منطقه را تبدیل به حیاط خلوت مشترک واشنگتن-تل آویو در غرب آسیا سازد. همگان به یاد دارند که در سال ۲۰۰۳ میلادی، زمانی که عراق به اشغال نیروهای آمریکایی در آمد، برای پل برمر حاکم آمریکایی بغداد نیز چنین کارویژهای تعریف شد. او وظیفه داشت زیرساختها و مناسبات بنیادین قدرت در عراق را به گونهای بچیند که تسلط واشنگتن بر خاک عراق در طولانی مدت تضمین شود. حتی زیرساختهای اقتصادی عراق امروز نیز در زمان پل برمر چیده شده که متعاقب آن، وزارت خزانه داری آمریکا خود را محیط بر معادلات و مناسبات اعتباری بانکهای عراقی در داخل و خارج از این کشور میبیند.
صلح بزرگ یا همان اشغالگری؟!
پراکندهسازی ساکنان غزه به بهانه "صلح بزرگ" نیز کلید واژهای ظاهرا جذاب با هدف "رسمیت بخشی به اشغال غزه" به شمار میآید. بقیه بندهای مطرح شده در طرح موهوم ترامپ نیز منبعث از همان دغدغهها و اهداف کلان ترسیم شده از سوی نخستوزیر رژیم صهیونیستی در ابتدای جنگ غزه است. در چنین شرایطی باید تصریح کرد که طرح ترامپ راه به جایی نخواهد برد. استقبال خاص نتانیاهو از طرح ترامپ از یک سو بیانگر استیصال وی در رسیدن به اهداف میدانی در جنگ غزه و از سوی دیگر، تایید کننده تلاش مشترک نخست وزیر رژیم کودک کش صهیونیستی و آمریکا جهت خلق مدالیتهای برای دربرگیری اهداف اعلامی در این آوردگاه است.