صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۰  ، 
شناسه خبر : ۳۸۳۷۴۴
حرکت اخیر شهرداری تهران در میدان انقلاب و رونمایی از تصاویر قهرمانانی چون رئیسعلی دلواری، آریوبرزن، رستم دستان، سورنا، میرزا کوچک‌خان، آرش کمانگیر، حماسه جزیره فارسی و شاپور اول که نمادی از به‌زانو درآمدن متجاوزان به خاک وطن است یک کار زیبا و ایجابی بود که می تواند یک گام برای شناخت اسطوره های ما باشد. در زمانه ای که بی تاریخ ها با لبوبو و کرومی تاریخ می سازند ما محکوم به این جنس کارها هستیم.
پایگاه بصیرت / یعقوب ربیعی
این روزها کمتر کسی هست که کودکی داشته باشد و اسم لبوبو را نشنیده باشد؛ موجودی پارداوکسیکال که هم زشت است و هم ‌بامزه، هم ترسناک است و هم دلنشین. برخلاف ما دهه شصتی ها  که خاطرات مان با اسطوره‌هایی چون سوباسا و آن‌شرلی، آرام و ریشه‌دار می‌شد، این نسل اسیر هیولاهای نوظهوری است که شش ‌ماهه می‌آیند و می‌ روند: دختر کفشدوزکی، پسر گربه ای، کرومی، ملودی و ... .  ساخت این کاراکترها از یک سو حاصل نسل Z ای است که بواسطه تسلطش بر اینترنت و ابزارهای نو،  معناها و المان های جدید می‌سازد و از سوی دیگر، شرکت‌های تجاری ای هستند که با طنازی و شناختی موشکافانه از سلیقه جهانی، این سوژه‌ها را به جان ما می اندازند. لبوبو در ایران 720میلیارد تومان فروش داشته و در کل دنیا درآمدش حدود دو میلیارد دلار بوده است، یعنی معادل حدود 32 میلیون بشکه نفت 60 دلاری.
البته ما در خلق سوژه به واسطه غنای فرهنگی و تاریخی(از باستان تا به امروز) توانمندی‌های بسیاری داریم که علاوه بر جذابیت سوژه، می‌تواند در نسل جدید ما تعمیق هویت نماید. با این گنجینه بی‌کران، چه بسا به ساخت "دارا" و "سارا"هایی بسنده کرده‌ایم؛ کاراکترهایی بی‌ریشه که نه با چشم گفتگو می‌کند، نه با تاریخ رابطه دارد و نه در  بازار جای خودش را پیدا می کند. در عصر ماشینی ای که فرهنگ ها را  زنگارها فرا می گیرند ما محکوم به ساخت روایت نو، تولید المان و تعمیق هویتمان هستیم والا دیر یا زود در دیگران استحاله و مضمحل خواهیم شد.
حرکت اخیر شهرداری تهران در میدان انقلاب و رونمایی از تصاویر قهرمانانی چون رئیسعلی دلواری، آریوبرزن، رستم دستان، سورنا، میرزا کوچک‌خان، آرش کمانگیر، حماسه جزیره فارسی و شاپور اول که نمادی از به‌زانو درآمدن متجاوزان به خاک وطن است یک کار زیبا و ایجابی بود که می تواند یک گام برای شناخت اسطوره های ما باشد. در زمانه ای که بی تاریخ ها با  لبوبو و کرومی تاریخ می سازند ما  محکوم به این جنس کارها هستیم.
سال 1401 بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار با معلمان پرسیدند که « چند درصد کاظمی آشتیانی را با آن همه خدمات، با آن ارزش وجودی که این مرد، این جوان، ...  داشت می‌شناسند چند درصد، رونالدو را ... می‌شناسند، ما چرا افتخارات ملی خودمان را نمی‌شناسیم؟» در سیلاب مدرنیته اگر روایت نکنیم برایمان روایت می کنند، اگر تاریخ نگوییم تاریخ را تحریف شده به خوردمان می دهند، اگر از قهرمان هایمان نگوییم کی پاپ ها قهرمان هایمان می شوند؛ حواسمان باشد با این درازای تاریخی و عمق فرهنگی در نبرد با لبوبوها و کرومی ها شکست نخوریم.