دوگانهسازی علیه توان موشکی، بخشی از یک پروژه بزرگتر برای عادیسازی بیدفاعسازی ایران یا پروژه بزرگتر خلع سلاح مقاومت است. این پروژه به دنبال کاستن از اعتماد عمومی نسبت به ضرورت قدرت دفاعی و کم اهمیت جلوه دادن این ضرورت حیاتی برای کشور است.
در هفتههای اخیر موج جدیدی از تلاشهای رسانههای معاند برای القای دوگانهای کاذب میان توان موشکی و مشکلات معیشتی و محیطزیستی کشور در دستور کار قرار گرفته است؛ خطی که آشکارا با هدف تضعیف قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران طراحی شده و بر بستر عملیات روانی گستردهای حرکت میکند.
اظهارنظر اخیر اسماعیل کهرم، مشاور پیشین رئیس سازمان محیط زیست معصومه ابتکار، مبنی بر اینکه میتوان با پول چند موشک مشکل آلودگی هوا را رفع کرد، بهانهای تازه برای رسانههایی مانند اینترنشنال و BBC فارسی شد تا این سخنان غیرکارشناسی را بهعنوان یک حقیقت علمی و منطقی برجستهسازی کنند. اما پرسش اصلی اینجاست که اساساً آلودگی هوا چه ارتباط منطقی، بودجهای یا ساختاری با توان موشکی و قدرت دفاعی کشور دارد و یا اصلاً چرا باید بین دو گزاره حتماً یکی را انتخاب کنیم؟
بدیهی است که مسائل محیط زیستی، از جمله آلودگی هوا، وابسته به مدیریت شهری، الگوی حملونقل، کیفیت سوخت، صنایع آلاینده، معماری شهرها و توسعه حملونقل عمومی است. این حوزهها هیچگونه ارتباط مستقیم با ساختار بودجه دفاعی کشور ندارند. بودجهای که همواره مبتنی بر ضرورتهای امنیت ملی و الزامات بازدارندگی تنظیم میشود و اساساً قابل جابهجایی با بخش محیطزیست نیست و یا به زبان سادهتر امنیت نباشد اصلاً چه نیازی به محیط زیست داریم و محیط زیست اصلاً محلی از اعراب ندارد. اما سوال این است که چرا این روایتسازیها میتواند خطرناک باشد؟
تجربه تاریخی ملت ایران نشان داده امنیت، پیشنیاز توسعه است؛ نه رقیب آن. هیچ کشوری با تضعیف قدرت دفاعی خود نتوانسته رفاه، محیطزیست پاک یا اقتصاد پایدار بسازد.
پاسخ این است که تجربه سالهای گذشته نشان میدهد هر زمان قدرت دفاعی ایران به نقطهای از ثبات و بازدارندگی رسیده، جریان رسانهای غرب و متحدان منطقهای آن تلاش کردهاند با ساخت دوگانههای عمومی مثل نان یا موشک، رفاه یا امنیت، آلودگی یا توان دفاعی، افکار عمومی را دچار تردید و بدبینی کنند و به نوعی افکار عمومی را مجبور به انتخاب و گزینش از میان اقتدار نظامی و رفاع معیشتی کنند حال آن که بخشی از رفاه عمومی داشتن اتفاقاً امنیت داشتن است. با امنیت و بازدارندگی و قدرت دفاعی است که عزت ملی تقویت میشود و اساساً میتوان با قدرت نظامی، ثبات رفاه را داشت و اینطوری قطعاً رفاه و زندگی افراد کمتر تهدید میشود. بهرحال این خط عملیات روانی که آقای کهربا و بعضاً برخی اندیشمند نماها میروند سه هدف مشخص را دنبال میکند:
1) اولین هدف القای هزینهساز بودن دفاع ملی و قدرت نظامی داشتن است. بهگونهای وانمود میشود که گویی بخش قابل توجهی از مشکلات کشور ناشی از بودجه دفاعی است؛ در حالی که بر اساس اسناد رسمی، سهم بودجه دفاعی ایران نسبت به استانداردهای جهانی بسیار پایینتر از میانگین معمول کشورهاست و به ویژه در سالهای اخیر هم مشخص شده است که این قدرت نظامی تا چه میزان کارآمد و ضروری بوده است و نهایتاً این جنگ دوازده روزه با رژیم صهیونیستی هم تیر آخری بود که نشان داد که قدرت نظامی واجب و با اهمیت است و قابل مصالحه و معاوضه با هیچ موضوع دیگری نیست چرا که تهدید حملات خارجی واقعی و حقیقی است.
2) دومین هدف این خط فکری تضعیف باور عمومی نسبت به ضرورت بازدارندگی است. ایران در منطقهای پرتنش قرار دارد که قدرت دفاعی، جزئی جداییناپذیر از بقا و امنیت ملی است. حذف یا تضعیف توان موشکی، کشور را بهسرعت در برابر تهدیدات منطقهای آسیبپذیر میکند و اساساً زیست طبیعی هر نظامی را در گستره جغرافیایی ایران زمین با مخاطره مواجه میسازد.
3) سومین هدف این جریان فکری را میتوان در ایجاد دوقطبی کاذب اجتماعی و شکاف افکار عمومی و حاکمیت تلقی کرد. پیوند زدن مسائل تخصصی محیط زیست با حوزه دفاعی، در واقع ایجاد یک مسئله جعلی است که تنها کارکرد آن تحریک حساسیتهای اجتماعی و انحراف افکار عمومی از واقعیات میدانی است.
علی ای حال تجربه تاریخی ملت ایران نشان داده امنیت، پیشنیاز توسعه است؛ نه رقیب آن. هیچ کشوری با تضعیف قدرت دفاعی خود نتوانسته رفاه، محیطزیست پاک یا اقتصاد پایدار بسازد. نمونههای عراق، لیبی، افغانستان و حتی برخی کشورهای اروپایی بعد از افول بازدارندگی نظامی مانند اوکراین، گواه روشن این واقعیت به شمار میرود. باید پذیرفت که توان موشکی ایران یک سرمایه ملی است. سرمایهای که هزینهزا نیست، بلکه با جلوگیری از تحمیل جنگ و تهدید، از اتلاف صدها برابر بودجه محیطزیست و توسعه شهری جلوگیری کرده است و به نوعی سرمایه گذاری آینده نگرانه و سودآور در قاب بزرگتر میباشد.
سخن پایانی
دوگانهسازی علیه توان موشکی، بخشی از یک پروژه بزرگتر برای عادیسازی بیدفاعسازی ایران یا پروژه بزرگتر خلع سلاح مقاومت است. این پروژه با چهرههای مختلف از اظهارات کارشناسان محیطزیست تا روایتهای رسانههای خارجی، به دنبال کاستن از اعتماد عمومی نسبت به ضرورت قدرت دفاعی و کم اهمیت جلوه دادن این ضرورت حیاتی برای کشور است.
در این میان، آنچه بیش از همه اهمیت دارد هوشیاری افکار عمومی و تقویت سواد رسانهای نسبت به این نوع عملیات روانی است؛ عملیاتهایی که در ظاهر دغدغهمند و دلسوزانهاند، اما در عمق خود پروژهای دقیق و هدفمند علیه امنیت ملی کشور محسوب میشوند و شوخی کردن و به سادگی مواجه شدن با آن میتواند فاجعه آفرین باشد.