تحولات چند وقت اخیر پیرامون روابط آمریکا با ونزوئلا، نمایان گر ورود سیاست آمریکا به فاز نهایی تهاجم امپریالیستی، در هیاهوی افول هژمونیک است؛ فازی که در آن، تحریم دیگر ابزار کافی نیست و ابزار تحریم اساساً شکست خورده و یا کم اثر شده است و در مقابل تهاجم نظامی بهتدریج جایگزین جنگ اقتصادی و یا در کنار جنگ اقتصادی به عنوان ابزار مکمل مطرح میشود. در همین راستا رأی مجلس نمایندگان آمریکا به باز گذاشتن دست دونالد ترامپ برای اقدام نظامی علیه ونزوئلا، در کنار اعلام محاصره کامل نفتکشها، نشان میدهد واشنگتن عملاً طراحی یک تهاجم ترکیبی و همه جانبه امپریالیستی را به معرض نمایش گذاشته است.
چارچوب تحریمهای آمریکا علیه ونزوئلا که از سال ۲۰۱۵، با فرمان اجرایی ۱۳۶۹۲، طراحی شد بهگونهای سازماندهی و ساخته و پرداخته شده است که از آن نقطه به بعد، تحریمها لایهلایه گسترش یافته و امروز با انباشت تحریمها روبه رو شدهایم: خفگی مالی، بستن مسیرهای درآمدی جایگزین، و نهایتاً قطع شریان حیاتی نفت و امروز دزدی دریایی و هر آن احتمال حمله نظامی به کاراکاس.
گفتنی است محاصره دریایی، توقیف نفتکشها و تهدید صریح به عملیات زمینی، بهوضوح از عبور آمریکا از مرزهای حقوق بینالملل حکایت دارد حتی در ادبیات رسمی واشنگتن نیز، توجیه مبارزه با قاچاق مواد مخدر جای خود را به اعتراف بیپرده درباره نفت، زمین و حقوق انرژی داده است. این همان لحظهای است که ماهیت واقعی سیاست آمریکا عریان میشود: بازتولید منطق استعماری قرن نوزدهم، با ابزارهای قرن بیستویکم.
اما نکته کلیدی اینجاست که تحریمها، با وجود فروپاشی اقتصادی و فرسایش اجتماعی، هرگز به هدف اصلی خود یعنی سرنگونی مادورو نرسیدند. برعکس، ونزوئلا به سمت محور شرق رانده شد و به یک ستون محکم از مقاومت اقتصادی و سیاسی علیه تحریمها تبدیل گشت. و اما اکنون، آمریکا در برابر این بنبست راهبردی، به ابزار نهایی خود یعنی تهدید جنگ متوسل شده است.
این تهاجم همه جانبه امپریالیستی آمریکا به ونزوئلا عملاً هشداری است برای همه کشورهای دنیا که بدانند این چهره نایس و دوست داشتنی آمریکا همچنان در ذات خود خوی وحشیگری و امپریالیستی و استعماری را دارد و اگر تحریمها جواب ندهد، محاصره میکند؛ و اگر محاصره هم کافی نباشد، حمله نظامی میکند و... .
در این معادله، ونزوئلا یک نمونه است به مانند افغانستان و عراق و ... که نشان میدهد افول هژمونیک آمریکا میتواند با خشونتبارتر شدن رفتار یک قدرت رو به افول همراه شود. قدرت استعماری که دست و پا میزند تا استیصال و درماندگی خود را در دوران گذار و تغییر موازنه قدرت در نظام بین الملل کم رنگتر سازد ویا دست کم زمان بیشتری را به عنوان ابرقدرت هژمونیک تجربه نماید.