یکی از خطرهایی که هر انقلابی را تهدید میکند، ارتجاع به ارزشها و سنتهای جاهلی و پیش از انقلاب است. خداوند متعال در قرآن در موارد متعددی به مؤمنان هشدار داده است که امروز این برای ما درس است. پروردگار عالم در سوره آلعمران میفرماید: اگر پیغمبر(ص) به شهادت رسید یا از دنیا رفت: «…یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ»؛ آیا شما به گذشته برمیگردید؟ مبادا به همان سنتهای قبل برگردید. در سوره مائده آمده است که: اگر شما از اصول و ارزشهای دین خودتان دست بردارید و به عقب برگردید؛ «مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَیُحِبّونَه»؛ خدا با کسی قوم و خویشی ندارد و پرچم دفاع از دین را از شما میگیرد و به قوم دیگری میدهد. پیغمبر اکرم(ص) هم این را پیشبینی میکردند. این احتمال میرفت که پس از نهضت پیغمبر(ص) بازگشت به خصلتهای جاهلی زنده شود، که متأسفانه همینطور هم شد و با انحراف از غدیر و کوتاه شدن دست امت از دامان ولی خدا و رهبر الهی، به تدریج زاویه انحراف باز شد و معیارهای طاغوتی و جاهلی برگشتند. زاویه انحراف به قدری باز شد، بهویژه از طرف کسانی که حاکمیت داشتند، که بهتدریج اشرافیگری دوباره زنده شد.
امام حسین(ع) در روز عاشورا که اشقیا هلهله میکردند تا صدای موعظه حضرت به کسی نرسد، در پاسخ به حضرت زینب(س) که سؤال فرمود: «برادر! چرا اینها این طورند؟» فرمود: «مُلِئَتْ بُطُونُهُمْ مِنَ الْحَرَام»؛ شکمهایشان از مال حرام پر شده است و دیگر گوششان کلام حق را نمیشنود. آلودگی مدیران فاسق، جامعه را به این شکل آلوده کرده بود. امام حسین(ع) با چنین وضعیتی مواجه بود. اینکه امام رضا(ع) در سفر به نیشابور فرمودند: «لااِلهَ اِلاَّ اللهُ دَخَلَ فِی حِصْنِی وَمَنْ دَخَلَ فِی حِصْنِی اَمِنَ مِنْ عَذَابِی» شرط توحید من هستم: «بِشَرْطِهَا وَشُروُطِهَا وَاَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»؛ چون توحید بدون ولایت به همین توحید وهابی کشیده میشود که با شرک سازگار است و جاده صافکن شرک میشود. جامعه دینی در جایی از انحرافات مصون میماند که: ۱ـ پیوندش با غدیر قطع نشود و رهبر الهی بالای سرش باشد، چه در زمان حضور معصوم(ع) و چه در زمان غیبت؛ ۲ـ متدینانی که در آن جامعه هستند، غیرت و حساسیت دینیشان را از دست ندهند.
یکی از پرسشهای مطرح در میان مردم این است که با توجه به مسافت زیاد شام تا کربلا، عملاً امکان داشته است که کاروان اهلبیت امام حسین(ع) و شهدای کربلا در روز بیستم صفر به کربلا رسیده باشند؟ برخی محققان میگویند، تاریخچهای از حرکت کاروان اباعبدالله(ع) از مدینه تا کربلا و حرکت اهل بیت امام حسین(ع) از کوفه تا شام وجود دارد که زمان طی این مسیر را طولانیتر ذکر کرده است؛ اما دلایل بیشتر بودن روزهای حرکت در دو نمونه قبلی به دلیل جمعیت بیشتر و توقفهای طولانیتر بوده، در حرکت کاروان به سمت شام نیز یزیدیان در توقفگاهها برنامهای همانند کوفه و شام به راه میانداختند و در شهرها و روستاها با کندی حرکت میکردند تا بهاصطلاح اسرا را بیشتر نمایش دهند و قدرتنمایی بیشتری داشته باشند؛ اما پس از رسیدن به شام و حضور در مجلس یزید و افشاگریهای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)، یزیدیان تصمیم گرفتند کاروان اهل بیت شهدای کربلا را زودتر به مدینه بفرستند تا آن افشاگریها تزلزل کمتری در دولت یزید ایجاد کند. با این حال «سیدابنطاووس» در «لهوف» ماجرای حضور کاروان اسرا در کربلا را ذکر میکند؛ اما تاریخ ورود به کربلا و ملاقات با جابر را ذکر نمیکند. ایشان در کتاب «اقبال الاعمال» ورود اسرا به کربلا در اربعین را بعید دانسته است.
«شیخ مفید» و «شیخ طوسی» از علمای بزرگ شیعه گفتهاند، کاروان اهل بیت اباعبدالله(ع) پس از برگشت از شام، مستقیم به مدینه رفتهاند نه کربلا؛ جناب «محدث نوری» و «شیخعباس قمی» نیز معتقدند بهدلیل دوری مسافت، ممکن نیست اهل بیت اباعبدالله(ع) چهل روز بعد از عاشورا به کربلا بازگشته باشند؛ اما «سیدمحمدعلی قاضیطباطبایی(ره)» در کتاب تحقیقی خود درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهداء(ع) بازگشت اسرا به کربلا را در بیستم صفر اثبات کرده است.
در روایتی که «شیخ طوسی» از امام حسن عسکری(ع) نقل کرده، چنین آمده است: «نشانههای مؤمن پنج چیز است؛ به جای آوردن 51 رکعت نماز(17 رکعت نماز واجب و34 رکعت نافله) و زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین و انگشتر را بر دست راست نهادن و پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و «بسماللهالرّحمنالرّحیم» را در نماز بلند
گفتن.»
در میان این نشانهها، حکمت انگشتر داشتن در دست راست نیاز به دقت و تدبر بیشتری دارد؛ اما امام حسنعسکری(ع) میخواهند غیر مستقیم حکمتی را برای ما بیان فرمایند. شاید بتوان از میان احادیث دیگر این حکمت را حدس زد.
در روايتى معتبر آمده است، حضرت على(ع) فرمود: «حضرت رسول اكرم(ص) انگشتر را در دست راست مىكرد.» از امام صادق(ع) روايت شده است: «انگشتر در دست راست كردن از سنّت پيامبران است.»
احادیثی که نشان میدهد منظور اصلی از داشتن انگشتر در دست راست، اصل پیروی از اهل بیت(ع) و شبیه بودن به ایشان است. سلمان فارسى مىگويد: «حضرت رسول(ص) به على(ع) فرمود: اى على، انگشتر را در دست راست كن تا از مقرّبان باشى.
حضرت على(ع) عرض كرد: اى رسول خدا؛ مقرّبان چه کسانی هستند؟ فرمود: جبرئيل و ميكائيل. على(ع) پرسيد: چه انگشترى در دست كنم؟ فرمود: «عقيق سرخ»، زيرا عقيق سرخ بر يگانگى خدا و پيامبرى من و امامت و وصايت تو و امامت يازده فرزند از تو و استحقاق دوستان تو به بهشت و اختصاص جنّتالفردوس به شيعيان تو اقرار كرده است.»
منابع: خصال، عیون، مستدرک، عللالشرایع، بحار و مناقب