از آن روزهاییکه منورالفکرهایی مانند تقیزاده و میرزا ملکمخان گفتند که برای پیشرفت باید سرتا پا غربی شد، صد سالی میگذرد. خواه یا ناخواه باید اینان را پایهگذار تفکری بدانیم که میگفت برای آنکه در اقتصاد و سیاست پیشرفت کنیم، باید به فرهنگ غربی حتی در سبک زندگی فردیمان هم متوسل شویم.
امروز نیز اسلاف این منورالفکرها در جامعه وجود دارند. اینان همواره بودهاند و هیچ گاه آثارشان از جامعه پاک نشده است؛ به طوری که روزی امام خمینی(ره) نسبت به حضور اینان در جامعه اینگونه واکنش نشان دادند: «ما از شررضاخان و محمدرضا خلاص شدیم؛ لکن از شرّ تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سرسپردگانی میباشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند و هم اکنون با تمام ورشکستگیها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمیدارند.»
غربزدگی در نگاه جلال آل احمد، که شاید یکی از اولین کسانی بود که مضرات غربزدگی را شناخت اینگونه توصیف میشود: «اکنون ماییم و تشبه به قومی بیگانه و به سنتی ناشناس و به فرهنگی که نه در آب و هوای زمین ما ریشه دارد و نه به طریق اولی شاخ و برگی میکند در زندگی روزانه و در سیاست و در فرهنگ و به این علت همه چیزمان ابتر است.»
شاید بتوان گفت این توصیف حال و روز زمان ما در همین چند خط از کتاب غربزدگی آل احمد، که چند ده سال پیش به رشته تحریر در آمده خلاصه شده است.
با توجه به آنچه بیان شد، روند غربزدگی سابقه دیرینهای در کشور ما دارد و آن طور که مشخص است غرب بسیار صبورانه برای ایجاد چنین روندی در کشورمان گام برداشته است. سیاستهایی که آرام آرام بر سبک زندگی ما ایرانیها سایه افکنده و امروزه خواسته یا ناخواسته هر کدام از ما در حد و اندازه خودمان به غرب تمایل یافتهایم. فرقی هم نمیکند طرفدار فلان برند لوازم خانگی و لباس باشیم یا فلان عطر فرانسوی، شاید هم فلان تیم اسپانیایی، یا حتی فلان اتومبیل آمریکایی. اگر هر یک از اینهایی را که گفته شد در مقابل نمونه ایرانیاش قرار بدهیم و در مقایسه نمونه خارجی را پیروز کنیم، آنگاه یک غربگرا یا حتی غربزده هستیم.
در روندی که برای تمایل مردم به سوی غرب شکل گرفته است، دو گروه نقش مؤثری را ایفا کردهاند؛ اولی سیاستمداران و برنامهنویسان فرهنگی و دومی هنرمندان و سلبریتیها. دسته اول که بسترساز تمایل به غرب بودهاند، حتی اگر نخواهیم مستقیماً انگشت اتهام را به سویشان دراز کنیم، میتوان گفت کمکاری آنها در مباحث فرهنگی سبب شده تا این روند ایجاد شود؛ اما گروه دوم هنرمندان هستند که مستقیماً در این باره مورد اتهامند و غرق شدن بیش از حد در سبک زندگی و الگوگیری از فرهنگ غربی به رفتارهای روزمره اینان تبدیل شده است. تحقیر فرهنگها و رفتارهای ایرانی و در عوض غش و ضعف رفتن برای فرهنگ غربی سبب میشود تا این قشر را غربزده بنامیم؛ اما نه از آن جنسی که صد سال پیش وجود داشت، بلکه یک غربزدگی مدرن!
برای نمونه مدتی پیش یک استندآپ کمدی از یکی از بازیگران طن ز در کانادا منتشر شد که نه تنها فرهنگ ایرانیها را در مقابل فرهنگ مردم کانادا مورد تمسخر قرار میداد که حتی معتقد بود سگهای کانادایی هم فرهنگ و شعور دارند. این یک مشت از خروارها هجمهای است که سلبریتیها و هنرمندانی که نان ملت ایران را میخورند به فرهنگ و اصالت ایرانی وارد میکنند.
نمونه دیگر که سبب میشود سلبریتیها را غربزده بدانیم، داستان تولد کودکانشان در کشورهای اروپایی و آمریکایی است. این افراد داشتن پاسپورت آمریکایی یا اروپایی را هدیهای برای فرزندشان تلقی میکنند و هزینههای هنگفتی را برای حضور در کشورهای غربی و تولد فرزندشان متحمل میشوند. شاید این نکته به ذهن متبادر شود که هرکس مختار است فرزندش را هرکجا که دلش میخواهد به دنیا بیاورد! قطعاً این فرضیه درباره عموم مردم صدق میکند؛ اما بازیگران و به اصطلاح هنرمندانی که با پول بیتالمال رشد کرده و نباید هیچ هدفی جز اعتلای فرهنگ ایران داشته باشند چنین میکنند. به علاوه اینکه برخی از اینها در تلویزیون و رسانهها هر شب نمایش میهنپرسی و فرهنگدوستی به راه میاندازند و بسیاری از مردم اینان را الگوی زندگی خود قرار میدهند.
زندگی با حیوانات به جای ازدواج و فرزندآوری نیز یکی از مواردی است که برخی سلبریتیها بدان روی آوردهاند؛ روشی که حتی در غرب هم منسوخ شده و غربیها متوجه شدهاند که باید بنیان خانواده را تقویت کنند. در تصاویری که از سلبریتیهای غربی منتشر میشود، درمییابیم بسیاری از آنان بیش از چهار فرزند دارند؛ اما سلبریتیهای ایرانی یک سگ یا گربه را به فرزندی میپذیرند و بسیار خندهآور است زمانی که این حیوان میمیرد، دیگر سلبریتیها برای تسلیتگویی حاضر میشوند و این یعنی اوج انحطاط اخلاق افراد که حیوانات را اعضای خانواده خود میدانند.
حال آنکه اگر به صفحات شخصی این افراد به اصطلاح هنرمند بزنیم، که در بسیاری از موارد تنها با رانت توانستهاند وارد سینما شوند و اسمی و رسمی پیدا کنند، متوجه میشویم این افراد مدام در حال زیبا جلوه دادن دنیای غرب و خود تحقیری و زشت جلوه دادن ایران هستند؛ اما آن گونه که خود غربیها اذعان میکنند غرب آن بهشتی نیست که اینان نشان میدهند. اینان هیچگاه به شما نخواهند گفت کشورهای غربی و به ویژه آمریکا بیشترین مصرفکننده داروهای اعصاب و روان و افسردگی در جهان هستند.
اینجاست که معتقدیم غربزدگی مدرنی شکل گرفته که حتی با غربزدگی صد سال پیش نیز متفاوت است. به عقیده نگارنده، اگر آن روز تقیزادهها و میرزا ملکمخانها به سمت غرب متمایل بودند دلیلش این بود که فکر میکردند با غربی شدن میتوان پیشرفت کرد و این یعنی دغدغه آنها پیشرفت کشور بود، هر چند در سایه تمایل به غرب؛ اما اکنون غربزدگانی ظهور کردهاند که هیچ تصوری از پیشرفت کشور ندارند و تنها مقلد رفتارهای غربیها هستند تا خود را تافته جدا بافته نشان دهند.
در پایان این گزارش بخش دیگری از کتاب غربزدگی جلال را برایتان میآوریم که شاید دقیقترین توصیف سلبریتیهای غربزده کنونی باشد: «آدم غربزده، هرهری مذهب است. به هیچ چیز اعتقاد ندارد؛ اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است. نان به نرخ روز خور است... شخصیت ندارد. چیزی است بیاصالت. خودش و خانهاش و حرفهایش، بوی هیچ چیزی را نمیدهد.»
به دنبال صفیه خانم، نفسزنان از پلهها بالا رفت و موهای پریشانی را که از زیر شال بیرون مانده بود، مرتب کرد. از کنار صفهای مرتب رد شد و خودش را به قفسه انتهای سالن رساند. لابهلای گلهای چادرسفید پنهان شد و به بوی گلاب و صدای پیشنمازی که ذکرهایش را آرام زمزمه میکرد، پناه برد. اشکها صورتش را پوشاند. درست نمیدانست برای چه چیزی اشک میریزد.
پدرش؟ که چهل روزی میشد با یک سکته ناگهانی راهی دیار باقی شده بود یا برادرانی که مدتها بود ندیده بودشان .حتی برای خاکسپاری پدرش، یا مادر که بعد از فوت پدر به بهانه مبارزه با افسردگی، مدام در سفر بود؟ یا خودش!
خودش که راه را گم کرده بود. گیج شده بود و نمیدانست چه کند. خودش مانده بود و سال آخر دانشگاه! مادر با همین جمله که: «نمیخوام از درست بمونی!» با صفیه خانم، خدمتکار میانسالشان تنهایش گذاشته بود و برادرها اصرار داشتند تا درسش را زودتر تمام کند و مال و اموال را بفروشد و برود آن سر دنیا!
پری اما آرامش نداشت. آرامشش از وقتی رفته بود که مرگ پدر را دیده بود. همین! یعنی یک انسان با آن همه تلاش و کار و زندگی در یک آن انگار اصلاً وجود نداشته...
همینها غمگینش کرده بود. ناامید بود و دیگر هیچ چیزی شادش نمیکرد. فکر میکرد پس این زندگی چه فایدهای دارد؟
اینکه همه بعد از پدر بی خیال بودند و زحماتش را نادیده میگرفتند، ناراحتش میکرد. امروز با حال خسته و دلگیری به خانه آمد. دلش میخواست روی تختش دراز بکشد و اشک بریزد.
صدای لرزان صفیه خانم میآمد. از لای در نگاهش کرد. مثل همیشه در چادرسفیدی خودش را پیچیده بود و دعا میخواند.
صفیه خانم نه فرزندی داشت نه خانوادهای، نه پول و مالی داشت و نه سفر خارجی رفته بود؛ اما همیشه خندان و دلخوش بود. پری بارها به آغوشش پناه برده بود و حالا باز هم نیاز داشت تا آرامشش را پیدا کند.
صفیه دعوتش کرده بود تا به مراسم مسجد محل بروند و دلش را سبک کند.
حالا پری نشسته بود و روحانی مسجد از آثار ماتقدم و ماتاخر میگفت. کلماتی که پری جز در کتاب مدرسه چیزی از آن شنیده بود.
با گریههای نمازگزاران گریه کرده بود با دعایشان زمزمه.
حال خوشی داشت. انگار کسی دستش را گرفته بود و راه زندگی را نشانش داده بود. کسی که در خانه آنها جز یک خدمتکار نبود و چقدر خوب به وظیفهاش عمل کرده بود.
کاری نه خانواده و نه حتی مشاوره از عهدهاش برنیامده بود.
دستبندی که یادگار پدرش بود، باز کرد و در صندوق کمک به بازسازی مسجد انداخت.
باید به پدرام، برادر بزرگش پیغام میداد که تصمیمی برای رفتن ندارد و میخواهد آرامشش را در میان همین دیوارهای مقدس بیابد.
نفیسه محمدی
پرسش: من اعتماد به نفس پایینی دارم چگونه آن را افزایش دهیم؟
پاسخ: در زندگی همه ما بارها لحظههای پر از تردید، سردرگمی و پریشانی پیدا شده و ما در زمانهای اینچنینی احساس شکست و بدبختی کردهایم. باید یاد بگیریم که در زمان به روز این احساسات منفی چگونه اعتماد به نفس از دست رفتهمان را دوباره به دست آورده و از نو بسازیم.
اولین قدم در موفقیت و کسب اعتماد به نفس «خودشناسی» است. بنابراین با شناخت استعدادهای خویش، از قابلیتهای خویش آگاه شوید و آنها را دست کم نگیرید و با اعتماد بر آنها بر نقاط ضعف خود غلبه کنید. برای خودتان هدف مشخص کنید؛ زیرا راهی که بدون داشتن هدف مشخص آغاز شود، به نتیجه خوبی ختم نخواهد شد. در هر جمعی به ویژه جمع دوستان و همکاران مراقب رفتار و سخنان خود باشید. شاید یك حرف نسنجیده و نادرست، رابطه شما را برای همیشه با دوستی خوب و همكاری شایسته و دلسوز قطع کند و شما هرگز قادر به جبران این خسارات معنوی نباشید.
اگر میخواهید از پیشرفت خود اطلاع یابید خود را با گذشته خودتان مقایسه كنید نه با دیگران. از موفقیتهایی که تاکنون داشتهاید، برای خود فهرستی تهیه کرده و همراه خود داشته باشید و هرگاه احساس عدم اعتماد به نفس کردید، نگاهی به آن بیندازید. به باورهای خود ایمان داشته باشید و هرگز اجازه ندهید حرفهای ناامیدکننده دیگران، شما را از رسیدن به اهدافتان باز دارد یا ریتم حركت شما را كُند کند.
هر روز کاری انجام دهید که سبب خوشحالی درونی یا لبخندی بر لبتان شود.
همیشه سعی کنید ظاهر خود را حفظ کنید. حتی در لحظات بحرانی بر خویش مسلط باشید و قیافه انسانهای شكستخورده را به خود نگیرید. سعی کنید احساس و نگرش مثبت به خود را در خود تقویت کنید.
برنامه روزانهای براي خود تهیه كنید و بر حسب اولویت آن را انجام دهید.
در صورتی که پیشنهاد یا درخواستی به شما ميشود که میل ندارید آن را بپذیرید، با قاطعیت بگویید نه.
به اندازه استعداد و توان، خودتان رابسنجید و توقع بیاندازه از خودتان یا دیگران نداشته باشید.
فروتنی، صفت بسیار نیك و پسندیده ای است؛ ولی آن را با خوار و کوچک شمردن خویش اشتباه نگیرید و خود را بيارزش جلوه ندهید.
كودكان خویش را پیش دوستانشان و در جمع اقوام تنبیه نكنید و با شرح دادن اشتباهات آنان در جمع، سبب خجالت و کاهش اعتمادبنفس آنان نشوید فهرستی از مواردی كه در زندگیتان وجود دارد و برایتان آزاردهنده است تهیه کرده و دلایل به وجود آمدن آن را بررسی کنید.
هنگامی که در جمعی قرار دارید تنها یك یا چند نفر را مخاطب قرار ندهید و سعی کنید با همه محترمانه برخورد داشته باشید.
لیلا وطنخواه
این روزها خیلیها کوله بار سفر بستهاند و عازم یک سفر متفاوت و ویژهاند؛ سفری که در عصر فناوری، با پاهای پیاده رقم میخورد! در بحران گرانی و تورم اقتصادی، هزینهای برای خوراک و اسکان به همراه ندارد! سفری با کولهبار اندک و شور و شوق بسیار. ویژگیهای این سفر بیشمار است؛ اما یکی از اصلیترین ویژگیهایش، انبوه همسفرانی است که عازم این زیارت آسمانی هستند و در حقیقت، بزرگترین اجتماع جهانی با حضور میلیونی آنها رقم میخورد؛ اما این جمعیت همسفر، اگر تنها به فکر سلوک خودشان باشند و حق و حقوق دیگران را نادیده بگیرند، نه رسم سفر و همسفری را درست ادا کردهاند و نه جلوه خوشایندی از این واقعه بزرگ برجا میگذارند. با این ذهنیت کسی برای زودتر سوار شدن در ماشین یا عبور سریعتر از مرز، دیگران را آزار نمیدهد و حتی در مواقع ازدحام جمعیت، اولویتی ویژه برای بزرگترها، سالمندان، بانوان و افراد بچهدار قائل میشود. رانندهها نیز حال و انگیزه معنوی زوار را به یاد داشته و به دنبال دریافت سود بیشتر از آنها نیستند. اربعینرفتهها میدانند عراقیها با چه التماس و اشتیاق و بدون هیچ توقعی زائران را به خانههایشان دعوت میکنند و علاوه بر غذا و امکان اقامت، حتی لباسهایشان را میشویند و کفشهایشان را تمیز میکنند. بدون شک، تشکر و ابراز محبت، کمترین کاری است که میتوان در مقابل این دریای بیکران مهربانی آنها تقدیم کرد و رعایت بهداشت و حفظ پاکیزگی خانههایشان، وظیفهای است که از حقوق میزبانیشان نشئت میگیرد.
مهماننوازی عراقیها در خانهها و موکبها و حسینیهها در کنار انبوه موکبهای ایرانی، که در سالهای اخیر رونق بیشتری یافتهاند، امکان استراحت و تغذیه و میانوعده و نوشیدنیهای متفاوت را برای مسافران فراهم کرده است؛ اما رسم مروت نیست که زائر پس از استراحت، رختخواب را در جای خود قرار ندهد، یا ظرفهای غذا و نوشیدنی را در کنار مسیر رها کند و حق میزبان را نادیده بگیرد. ضمن اینکه برخی، انواع غذاها را دریافت کرده و از آنجا که قادر به خوردن همه آنها نیستند، آنها را حیف و میل کرده و در کنار مسیر، در میان زبالهها رها میکنند که این علاوه بر اسراف، نوعی بیاحترامی به تلاشهای خادمان است. یکی دیگر از فرصتهای کمنظیر این سفر، همراه و همقدم شدن با شیعیانی است که از کشورهای مختلف جهان خود را به طریق حسین(ع) رساندهاند. سخن گفتن و همکلام شدن با این عزیزان و شنیدن از شرایط و تنگناها و سختیهایی که در برخی از کشورها شیعیان با آن روبهرو هستند، دل گرمی دادن به آنها و خدا قوت گفتن به رساندن این پیام انقلاب اسلامی که مردم ایران در کنار آنها هستند، میتواند در وحدت و انسجام جامعه اسلامی و شیعیان در کشورهای مختلف تأثیرگذار باشد. از دیگر حقوقی که باید به آن توجه کرد، رعایت حال و هوای همسفران است. آنها در مسیری معنوی قدم نهادهاند و ممکن است ترجیح دهند مسیر را با ذکر و صلوات و تأمل و تفکر طی کنند و پرحرفی و زیادهگویی اطرافیان مانع این هدفشان شود. به هرحال، اربعین فصل سفر عاشقی است و عاشقان را آزردن خطاست...
محبوبه ابراهیمی