صبحها... مسیری روشن آغاز میشود به سوی مقصد و هدفی؛
پس با همه توانت قدم بردار و یادت باشد
همه آنچه زیباست در همین مسیر و در بین راه نهفته است.
روز «خوب» را خودت میسازی و روز «بد» را ديگران
پس سعی کن یک سازنده عالی باشی تا یک مصرفکننده ناتوان...
امام جعفر صادق(ع) میفرمایند: وقتی اراده كار خیری نمودی تأخیرش مینداز؛ زیرا خدای متعال گاهی وقتی بر بنده مشرف میشود كه او مشغول طاعتی است، پس میفرماید: به عزت و جلالم سوگند كه تو را پس از این هرگز عذاب نكنم؛ چون اراده گناهی كردی انجام مده، زیرا گاهی خدا هنگامی بر بنده مشرف میشود كه او معصیتی انجام میدهد، پس میفرماید: به عزت و جلالم كه تو را بعد از این دیگر نخواهم آمرزید.
(اصول كافی، ج ۳، ص ۲۱۳)
نکته: در سال ۱۳۷۸ حوزه علمیه قم به سیاستهای ضد دینی «مهاجرانی» وزیر ارشاد وقت اعتراض کرد. علما و بزرگان حوزه سه روز در مسجد اعظم قم تحصن کردند. بازارهای قم، تهران، اصفهان و بابل در تبعیت از حرکت علما تعطیل شدند. خاتمی در حالی که نگران مشروعیت دولت خود شده بود، آیتالله مشکینی پس از دیدار با امام خامنهای به متحصنان گفت: «ای مالک اشترها برگردید.» متحصنان در حالی با چشمان گریان و با ولایتپذیری به خانههای خود بازمیگشتند که حکمت چنين حکمی را نمیدانستند؛ اما بعدها که به عمق حوادث و طراحیهای دشمن پی بردند، آیندهنگری رهبری را ستودند.
نظر: در اغتشاشات بنزینی روزهای گذشته، یکی از راحتترین تصمیمها این بود که رهبر معظم انقلاب بیایند و اعلام کنند من این تصمیم را قبول ندارم. یا اینکه بگویند هرچه مجلس تصمیم بگیرد که در هر دو صورت، هجمهها علیه دولت افزایش مییافت و به تصمیم مبتنی بر کارشناسی سران قوا بیتوجهی میشد؛ اما موضع امروز رهبری در حمایت از تصمیم بنزينی دولت را میتوان اینگونه تحلیل کرد که بالاخره حکیمی که در بیش از ۳۰ سال رهبریشان به حکیمانه بودن تصمیماتش اعتراف داریم، حتماً برای چنین حمایتی حکمتهایی دارند که بعدها روشن خواهد شد. حمایت همیشگی رهبری از دولت هم احترام به رأی مردم است و هم شناخت موقعیتهای دولت، شاید اگر رهبری دو گزینه اول را انتخاب میکردند، دولت خاصیت خود را از دست میداد. حکمت حمایت رهبری در این بود که خضرگونه دیوار شکسته دولت را بازسازی کرد؛ حال اگر ما انتقاد کنیم که چرا به کسی خدمت میشود که حرمت نگه نداشته ، حاکی از پی نبردن به این حکمت است! تدبیر این است که گنج انقلاب اسلامی به دست نااهلان نیفتد.
به گزارش خبرگزاری «هاوار نیوز» چند روز پیش ایران به دلیل وجود مواد مشکوک و خطرناک از ورود یک بازرس زن آژانس به تأسیسات نطنز جلوگیری کرد و او نیز به مقر آژانس بینالمللی انرژی اتمی بازگشت. این بازرس در حالی که از خطرناک بودن موادی که حمل میکرد، ناآگاه بود، دائم تکرار میکرد: «من خودم بازرسم، اینم کارتم»؛ اما جواب مأموران فرودگاه مبنی بر اینکه «نه بابا جدی میگی؟» از خروجش از فرودگاه جلوگیری شد.
واکنشهای آمریکا نشان میدهد این کشور از لو رفتن این بازرس و اقدام ایران خوشحال نیست؛ اما از اینکه تبعاتی برای ایران داشته باشد خوشحال میشود. مقامات آمریکایی برای دفاع از اقدامات بشردوستانه خود اعلام کردهاند: «کیف خالی این زن خودش گواه ماجراست و در مرام ما نیست کسی را دست خالی راهی کشور غریب کنیم؛ پس کار خودشونه.»طبق گزارشهای جدید یک منبع کاملاً شفاف، ایران ضمن رفع آلودگی وسایل این بازرس او را باز پس فرستاده و یک بازرس حرفهایتر درخواست کرده است.
سمیه قربانی
فخر است برای من، فقیر تو شدن
از هستی خویشتن رها باید شد
از دیو خودیّ خود جدا باید شد
آن کس که به شیطان درون سرگرم است
کی راهی راه انبیا خواهد شد
***
در محفل دوستان، به جز ياد تو نيست
آزاده نباشد آنكه آزاد تو نيست
شيرين لب و شيرين خط و شيرين گفتار
آن كيست كه با اين همه، فرهاد تو نيست؟
***
از هستى خويشتن، گذر بايد كرد
زين ديو لعين، صرف نظر بايد كرد
گر طالب ديدار رخ محبوبى
از منزل بيگانه سفر بايد كرد
***
فخر است برای من، فقیر تو شدن
از خویش گُسستن و اسیر تو شدن
طوفانزده بلای قهرت بودن
یکتا هدف کمان و تیر تو شدن
کتاب «خداحافظ سالار» شامل خاطرات «پروانه چراغ نوروزی» همسر شهید حسین همدانی است که به قلم «حمید حسام» نوشته شده است. این کتاب که اثری کاملاً مستند و برگرفته از واقعیت است، حاصل ۴۴ ساعت مصاحبه نویسنده کتاب با همسر «شهید همدانی» است این کتاب با شرح و توصیف بحران سوریه و دمشق از سال ۱۳۹۰ آغاز میشود و ضمن ترسیم فضای جنگ با گروهکهای تکفیری، به خاطرات دوران کودکی همسر شهید که در دهه ۴۰ به وقوع پیوسته، پیوند میخورد. این کتاب همچنین به خاطرات و نقش شهید همدانی در تأسیس سه لشکر سپاه در سالهای دفاع مقدس و مأموریتهای متعدد وی در آفریقا و در نهایت دفاع از حرم اهلبیت(ع) در سوریه میپردازد. در این کتاب، افزون بر صحنههای رزم و اتفاقاتی که در جنگ روی داده، مواردی در زمینه سبک زندگی به خانوادهها گوشزد میشود.
یکی از مخلصترین و شجاعترین بسیجیان، پاسداران عزیز و فرماندهان گردانهای امام حسین لشکر عملیاتی ۲۳ خاتم الانبیاء(ع) را از دست دادیم. او توانسته بود با فرماندهی گردان تعداد زیادی بسیجی را آموزش داده سازماندهی کند و در چنین مأموریتهایی به کار گیرد. حرف رهبری اصل و مبنای مهمی برایش بود و خود را همواره در خط مقدم مبارزات میدید و همیشه تلاش داشت در صحنه حضور مؤثری داشته باشد.
به نقل از سردار قربان محمد ولیزاده
در مراسم تشییع وی خانم جوانی که همان همسر شهید بود، کاسه نقل بر دست گرفته و به سختی به سمت تابوت شهید میپاشید؛ در حالی که فریاد میزد: «مرتضی جان سالگرد ازدواجت مبارک»... «شهادتت مبارک»... .
به نقل از یکی از تشییعکنندگان شهید
شهید مدافع امنیت پاسدار «مرتضی ابراهیمی» متولد ۱۳۶۳ و فرمانده گردان امام حسین(ع) ملارد بود که در ناآرامیهای منطقه ملارد در آخرین روزهای آبان سال ۱۳۹۸ با هدف برقراری امنیت در محل اغتشاش حضور داشت که بر اثر ضربه چاقوی اشرار به شهادت رسید. او یکی از مدافعان حرم اهل بیت(ع) در سوریه بود که بارها برای درگیری با تروریستها راهی سوریه شده بود. شهید ابراهیمی فرمانده شهید مدافع حرم، عباس آبیاری و همرزم شهید مصطفی صدرزاده و شهید محمد آژند در سوریه بود. از او دو پسر به یادگار مانده؛ یکی هفت ساله و دیگری در روز تشییع ۴۰ روزه. این شهید ۳۵ ساله ساکن شهریار بود و پیکر پاکش با تشییع باشکوهی در آستان مقدس امامزاده اسماعیل(ع) این شهر آرام گرفت.
ای بسیج، نامت را میخوانم که قلب آتشینم را تسکین دهم و آتشفشان درونم را آرام کنم. از تو میگویم؛ از هنگامی که شدت درد و رنج طاقتفرسا میشد و آتشی سوزان از درونم زبانه میکشید و دیگر نمیتوانستم آتشفشان وجودم را کنترل کنم، آنگاه از تو برای خودم میخواندم تا شرارههای شکنجه و درد را، ذره ذره از وجودم برکنم و آرام آرام به سکون و آرامش برسم؛ زیرا تو فریاد پرشکوه حق، از حلقوم از جان گذشتهای علیه ستمگران روزگار.
آقا جان
بسیج را آنهایی معنا کردند که هشت سال در پشت درهای بهشت نشستند و در مقابل خطرها لحظهای درنگ نکردند، با آغوش باز به استقبال شهادت شتافتند و حماسهها خلق کردند و معجزهها آفریدند.
آقای مهربانم
قسم به سربندهای یا مهدی(عج) و به قلبهای لبریز از انتظار و به سربندهای آغشته به خون شهیدان، تا هستم پای صلحهای امام حسنی(ع) و قیامهای امام حسینی(ع) رهبرم میایستم و سر فرود میآورم؛ چرا که میدانم مسیر مهربانی انتظار از رهنمونهای رهبرم میگذرد.