مسئله تسخیر لانه جاسوسی آنقدر در فضای سیاسی کشور کمنظیر و مؤثر بود که با استقبال باشکوه ملت ایران همراه شد. این اجماع بزرگ در حمایت از این اقدام موجب شد جریانهای سیاسی گوناگون برای آنکه از معرکه جا نمانند، با این خیل بزرگ تودههای انقلابی همراه شوند؛ از جمله این گروههای سیاسی میتوان به نهضت آزادی اشاره کرد که هرچند با مشی لیبرال خود همواره اقدامات انقلابی را خشونتطلبانه و رادیکال میخواند؛ اما با صدور بیانیهای عجیب خواستار قطع رابطه با آمریکا شد. در جلد یازدهم کتاب «اسناد نهضت آزادی» بیانیه این گروه در مورد تسخیر لانه جاسوسی انتشار یافته در بخشی از آن میخوانیم:
«آمریكای استعمارگر و سردسته استعمارگران، دشمن بزرگ خلقهای مستضعف جهان شناخته شده و نه تنها به عنوان سردسته، بلكه رمز و سمبل استعمار باید هدف اصلی و اساسی ضداستعماریان راستین و نستوه باشد. دانشجویان انقلابی مسلمان با تصرف سفارت آمریكا، با وضوح تمام خصلت ضداستعماری انقلاب اسلامی ایران را اعلام كردهاند و مردم مبارز ایران با تأیید خود نشان دادهاند كه به خوبی راهی را كه باید در پیش داشت تشخیص میدهند. غرض ما از صدور این بیانیه دوباره كاری و تأیید نیست. غرض ما آن است كه از این برداشت ضد استعماری انقلابی درس بیاموزیم و نتیجهگیری كنیم. تصرف سفارت آمریكا اعتراضی ساده به سیاست آمریكا نیست؛ اعتراض به راه و رسمی است كه استعمار كور و خشن آمریكا در سراسر جهان رهبری میكند و یكی از مصادیق كوچك آن حمایت از «محمدرضا پهلوی» و اطرافیان او و پذیرایی آنان در خاك خود یا با كمك و تأییدش در گوشه و كنارهای دیگر دنیاست؛ از این رو منطق مبارزه ضد استعماری دانشجویان و همه مردم انقلابی ضد استعماری ایران را نباید نیمهكاره رها ساخت. شورای انقلاب كه از طرف امام امت مسئول اداره امور كشور شده است، باید به دنبال یادداشت دولت برادر مبارزمان آقای «مهندس بازرگان» در خصوص استرداد «محمدرضا پهلوی» درصدد قطع روابط سیاسی با آمریكا برآید. در اینجا نمیتوان از نحوه كار سخن گفت. شورای انقلاب با توجه به خصلت ضد استعماری انقلاب اسلامی ایران، بیانات صریح امام و شعارهای روشن مردم درباره قطع رابطه سیاسی ایران با سردسته استعمارگران محل تردیدی برای پیروان راه و رسم و خط امام باقی نمیگذارد و امام و امت منتظرند كه شورای انقلاب این قطع رابطه را اعلام كند. انشاءاللّه.» (15/8/1358)
مهدی دنگچی
مکزیک به عنوان سرزمینی هم مرز با ایالات متحده، همواره مورد طمع این کشور بود. این سرزمین که قرنها تحت استعمار و سلطه اسپانیاییها قرار داشت، در سال ۱۸۲۳، از اسپانیا مستقل شد. بلافاصله پس از آن، مهاجرت آمریکاییها به مناطق خالی از سکنه تگزاس آغاز شد. در طول ۱۲ سال، جمعیت آمریکاییها در تگزاس رشد یافت و به تدریج اهرمهای قدرت اقتصادی به دست آنها افتاد. در سال ۱۸۳۰، آمریکاییها بیشترین جمعیت تگزاس را تشکیل میدادند؛ به طوریکه نسبت جمعیت آمریکاییها به مکزیکیها شش به یک بود.
سال ۱۸۳۶، جمهوری تگزاس به کمکهای آمریکاییهایی که از سیاستهای دولت مرکزی مکزیک ناراضی بودند، اعلام استقلال کرد و خود را «جمهوری ستاره تنها» نامید. پس از گذشت ده سال نیز در چهارم ژوئیه ۱۸۴۵، مجلس تگزاس الحاق به آمریکا را تصویب کرد!
آمریکاییها که به دنبال تحقق بخشیدن به اهداف توسعهگرایانه و سلطهطلبانهشان بودند، میدانست مکزیک دست به اقدامات تهاجمی نزده است؛ از این رو به عنوان عملی تحریکآمیز نیروهای ارتش آمریکا را به مرز مکزیک اعزام کردند. این نیروها با ایجاد سنگرها و استحکامات نظامی در عمق ۱۵۰ کیلومتری سرحّدات مکزیک مقدمات تجاوز آمریکا به خاک این کشور را فراهم کرده و در ۱۳ مه ۱۸۴۶ به مکزیک اعلان جنگ کردند.
پیشروی در خاک مکزیک جنگ خونینی را به راه انداخت که سرزمین تازهای نصیب آمریکاییها میکرد؛ سرزمینهایی که این بار از مکزیک شکست خورده به دست آمدند. ارتش متجاوز به سمت جنوب، در داخل مکزیک به پیشروی ادامه میدادند. هرچه میگذشت نظارت بر افراد سختتر میشد. سربازان مست، دهکدههای مکزیک را غارت میکردند و موارد متعدد هتک ناموس رو به افزایش بود. در این جنگ هزاران مکزیکی کشته و مجروح شدند و سرانجام این نبرد در فوریه سال ۱۸۴۸، با تسلیم مکزیکیها به پایان رسید. نیروهای آمریکایی در ۱۷ سپتامبر ۱۸۴۷، مکزیکوسیتی را به تصرف خود در آوردند و چند ماه بعد معاهده «گوادالوپ هیدالگو» میان دو کشور به امضا رسید.
بر اساس این معاهده، مکزیک نیمی از خاک خود را از دست داد. این سرزمین عبارت بود از: سرتاسر تگزاس، تمام کالیفرنیا، همه نوادا و یوتا و بخشی از نیومکزیکو، آریزونا، کلرادو و وایومینگ. ایالات متحده آمریکا نیز در مقابل ۱۸ میلیون دلار اعتبار برای دولت مکزیک در نظر گرفت و ۳ میلیون دلار بدهی آنان را بخشید.
محمد گنجی