مشیت الهی برای هر انسان خزانه‌ای بیکران است. اندیشه‌های خود را عوض کنید تا در چشم به هم زدنی شرایط‌تان عوض شود؛ زیرا جهان شما تبلور آرمان‌ها و کلام خودتان است. کلمات مانند اجسام یا نیروهایی مدام در حرکتند تا در موسم خود به زندگی آفرینندگان خود بازگردند و ثمره دهند؛ پس نیک اندیشه کنید تا بهترین‌ها را جذب کنید.

عيسى(عليه‌السلام) می‌فرماید: خداوند دنيا را به شما داده است تا در آن براى آخرت كار كنيد. آن‌ را به شما نداده است كه از آخرت بازتان دارد. آن‌ را براى شما گسترانيده است تا بدانيد كه آن را كمك كار شما در عبادت قرار داده؛ نه اينكه كمك كار شما در گناهان قرار داده باشد. دنيا را براى شما وسعت بخشيده تا در آن به يكديگر رسيدگى كنيد و برايتان وسعت نبخشيده كه در آن از يكديگر ببُريد.

بگذار بگویم که نگیرند به بازی

تیغ سخنم را دله دزدان حجازی

ما مژده پیغام رسولیم به سلمان

ما حافظ و خیام و خراسانی و رازی

اما تو چه داری که به جز فتنه ببافی

اما تو چه داری که به جز فرقه بسازی

شیریم و نمک خورده اولاد پیمبر

ما را نه نگاهی ست به شاهان نه نیازی

ما راست درفشی که نه شرقی و نه غربی

نه زنگی و رومی و نه تورانی و تازی

حاشا که نشینیم و تو در خطه رستم

بر گرده یاران علی اسب بتازی

اسکندر و ضحاک بگو خشم بگیرند

کی سحر شود کاوه در این شعبده بازی

تا کرد و لر و ترک و بلوچیم برادر

حاشا که بر این ملک کنی دست درازی

جواد اسلامی

دویست و نود و پنجمین شماره مجله «طنز و کاریکاتور» منتشر شد. طرح روی جلد این مجله، کارتونی با موضوع بحران خرید و فروش کتاب و کتابخوانی است. گزارش مبسوطی نیز با این موضوع با عنوان «نشر کاغذی در اوج بحران» در این مجله درج شده است. «طنز و کاریکاتور»، گاهنامه‌ای طنز، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و از جمله قدیمی‌ترین نشریه‌های طنز ایران است. طنز و کاریکاتور بیش از اینکه نشریه بر طنز متنی متکی باشد نشریه کاریکاتور است. با وجود این ستون‌های طنز خوبی دارد. همچنین مباحث ورزشی و به ویژه فوتبال را از نگاه طنز پوشش می‌دهد. این نشریه طنز از دی ماه سال ۱۳۶۹ با صاحب امتیازی، مدیرمسئولی و سردبیری «جواد علیزاده‌مقدم» از کاریکاتوریست‌ها و کارتونیست‌های باسابقه و مطرح منتشر شده است.

کتاب «سربلند» خاطرات شهید مدافع حرم «محسن حججی» است که «محمدعلی جعفری» نویسنده کتاب «عمار حلب» و «قصه دلبری» آن را در ۳۶۰ صفحه به نگارش درآورده و انتشارات شهید کاظمی آن را روانه بازار نشر کرده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۱۱ مهر ماه ۱۳۹۶، این شهید والامقام را نشانه و حجت خدا و سخنگوی شهدای مظلوم و سر جدا خواندند و با اشاره به حضور باشکوه و کم‌نظیر مردم در تشییع آن شهید خاطرنشان کردند: «خداوند به واسطه مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و «سربلند» کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزه جاری انقلاب اسلامی قرار داد.» در کتاب سربلند، مخاطب با ابعاد مختلف شخصیتی شهید آشنا می‌شود؛ ابعادی از زاویه دید خانواده، دوستان و همرزمان. گفتنی است این کتاب حاوی اسناد، تصاویر و دلنوشته‌های شهید حججی نیز می‌باشد.

عبدالله در کلاس دوازده درس می‌خواند. وقتی می‌خواست برود جبهه می‌گفت: «مادر، این کاغذ را شما امضا کن.» گفتم : «زود است بروی، شش ماه درس بخوان و دیپلم را بگیر تا مدرکت دستت باشد.» اما او گفت: 

«مادر در جبهه هم می‌شود درس خواند. این فکر را نکن. من درسم را هم خواهم خواند.» وقتی جنگ شروع شد، دو هفته رفت مدرسه و بعد آمد و گفت: «مادر، درس خواندن فایده‌ای ندارد، ما باید برویم از مملکتمان دفاع کنیم.» 

به نقل از مادر شهید عبدالله الماسی‌بیدگلی

عبدالله الماسی‌بیدگلی، در سیزدهم اردیبهشت ماه سال 1341، مصادف با شب 21 ماه مبارک رمضان در شهرستان کاشان استان اصفهان به دنیا آمد و از سال 1356 همراه برادر خود در جلسات مبارزه با رژیم پهلوی شرکت ‌کرد. او در 18 سالگی به جبهه اعزام شد. در 19 سالگی ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند به نام‌های مریم و محمد است.

 عبدالله در زمان جنگ سالی شش ماه در جنگ بود. او معاون گردان و فرمانده گردان امام محمدباقر( ع) بود و دو بار مجروح شد و در چهارم دی‌ماه سال 1365 در عملیات کربلای 4، در ام الرصاص به شهادت رسید. پیکر او در استان اصفهان و در محل دارالاسلام شهرستان کاشان به خاک سپرده شده است.

در دیدار رمضانی شعرا با رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۹۶، «مهدی جهاندار» شاعر توانمند اصفهانی شعری را با نام «فتنه شاید...» خواند که با تحسین زیاد رهبر معظم انقلاب همراه شد. انتشار این شعر در فضای مجازی سبب خشم شدید کاربران ضد انقلاب شد؛ به طوری که توئیت‌های زیادی علیه این اثر انتشار یافت. 

از سوی دیگر این شعر مورد توجه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب قرار گرفت. این دفتر که آثار زیادی را در فضای موسیقی انقلاب اسلامی تولید کرده، «فتنه شاید» را با صدای گرم مجتبی‌الله وردی و آهنگسازی کامران میرزایی به همراه نماهنگی متفاوت منتشر کرده است. 

نماهنگ فتنه شاید را می‌توانید در کانال صبح صادق در شبکه‌های اجتماعی به آدرس ssweekly@ دریافت کنید.

نکته: فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و همه فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده‌ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم. شاگرد فکری به سرش رسید. نقاشی فوق‌العاده‌ای کشید و آن را در میدان شهر قرار داد قلم و مقداری رنگ هم کنار آن گذاشت و از رهگذران خواست اگر ایرادی در آن می‌بینند یک علامت روی آن بزنند. غروب که برگشت دید همه تابلو علامت خورده است. بسیار ناراحت و افسرده شد و به استاد خود مراجعه کرد. استاد به او گفت: آیا می‌توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان قرار داد؛ ولی این بار متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود: «اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید.» غروب که برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت: همه انسان‌ها قدرت انتقاد دارند؛ ولی جرئت اصلاح کردن یا پیشنهادی برای اصلاح ندارند. 

نظر: در حال حاضر تحریم‌های اقتصادی از یک سو و ضعف مدیریت از دیگر سو، سبب شده که شرایط اقتصادی کشور در سطح مطلوبی نباشد. در این میان بسیاری از مردم از بی‌تدبیری‌های مسئولان مربوط گله‌مند هستند. با این حال اگر به انتقادهایی که مردم ابراز می‌کنند نگاهی بیندازیم، نتیجه می‌گیریم که بیشتر این نقدها بدون ارائه راه کار است؛ به طوری که شاید اگر از منتقدان پرسیده شود راه کار عقلانی برای برون رفت از مشکلات چیست، بیشتر آنها حرفی برای گفتن نداشته باشند؛ البته انتقاد کردن حق مردم است؛ چرا که مردم، صاحبان اصلی انقلاب هستند؛ اما انتقاد زمانی می‌تواند مؤثر باشد که همراه با ارائه راه کار برای اصلاح باشد.

نظر شما درباره خصوصی‌سازی آموزش و پرورش چیست؟ خصوصی‌سازی آموزش و پرورش کار بسیار خوبی است. ما اگر پول داشتیم خودمان می‌رفتیم خصوصی‌سازی آموزش و پرورش را می‌خریدیم تا آموزش و پرورش مال خودمان شود. سپس دستور می‌دادیم تمامی زنگ‌ها را به زنگ ورزش تبدیل کنند؛ اما می‌دانیم که خصوصی‌سازی وزارت آموزش و پرورش را به ما نمی‌فروشند. چون پولش را نداریم و به قول پدرمان بی‌مایه فطیر است. تازه پدرمان نیز می‌گوید انقدر خودشان آقازاده و فک و فامیل دارند که به توی فینگیلی نمی‌رسد؛ اما در آن صورت هم خوب است. چون بدون شک آنها پس از خصوصی‌سازی پول معلمان را نمی‌دهند که همه اعتصاب کنند و مدرسه‌مان به کلی تعطیل شود و برویم عشق و حال. البته امیدواریم پول معلم انشای‌مان را جدا بدهند، چون معلم خوبی است. مدیرمان هم بیچاره می‌شود و حال پدرمان را که پس از خصوصی‌سازی شرکت‌شان بیکار شده، بهتر می‌فهمد و انقدر از بابای‌مان پول اضافه بر شهریه نمی‌گیرد.

امین شفیعی

سفر می‌کنم به سرزمینی که روایت‌های تلخ زندگیم را پایان دهد، شهری که تلألؤ پاک‌ترین کلمات بشری است؛ آنجایی که زبان را در پشت درش نگاه می‌دارند و تنها دل را در زیر گنبد ملکوتی‌اش به سخن می‌کشانند، آنجایی که در انتظار بوییدن عطر نفس‌های  آن یار غریب، شب تا به صبح تمنا می‌کنند؛ آن جمکرانی که سال‌هاست ظرف اشک‌های دیدگان منتظران حضرت است.

مهربان من!

ای کاش در این بازار هفت رنگ دنیا همچون کودکی دستانم گره‌خورده به دستان پر مهر شما بود؛ بزرگ‌تر شدم با این خیال که خود از این سرگرمی‌های روزگار دست برمی‌چینم و می‌آیم؛ ولی ماندم و خیره شدم و پژمردم. حال دوست دارم شبی خسته از کشمکش‌های بی‌حاصل، کوفته از شکست‌های بسیار و به ستوه آمده از بیهوده‌ها و بیهودگی‌هایی که در آن غرقم، از غم و غربت و تنهایی و بی حاصلی سرشار به مسجد جمکران پناه ببرم و در گوشه خلوتی بنشینم و به گنبد ملکوتی مسجدت خیره شوم و دوباره جان برگیرم.