نگاهی به پایان انحصار قدرت در لبنان

در حالی که برای آینده لبنان سناریو و طرحی تدوین شده بود که هدفش بی‌دولتی و ورود به مرحله‌ای از بی‌ثباتی بود، با حمایت حزب‌الله لبنان، جنبش امل، جریان ملی آزاد (به رهبری جبران باسیل)، جریان المرده و التکتل الوطنی، الحزب القومی و اللقاء التشاوری، «حسان دیاب» مأمور تشکیل دادن دولت شد. 

روند انتخاب نخست‌وزیر در لبنان به گونه‌ای است که باید از میان سنی‌ها و طبق قانون عرفی موجود از میان طیف «المستقبل» انتخاب می‌شد. با موضع‌گیری سیدحسن نصرالله در سخنرانی روز جمعه ۲۲ آذر ماه که در صورت کارشکنی جریان المستقبل و دیگر جریان‌های همراه از روش‌های دیگری برای انتخاب نخست‌وزیر استفاده خواهد شد، رایزنی‌ها برای روند جدید در مجلس لبنان صورت گرفت.

 با کارشکنی جریان المستقبل در معرفی گزینه نخست‌وزیری (طبق قاعده، از آنجا که نخست‌وزیر سهم اهل‌سنت و منتخب فراکسیون المستقبل است)، با ترفندی کاملاً دیپلماتیک اکثریت پارلمان، خود نخست‌وزیری را از میان اهل‌سنت برگزیدند و بر این اساس پنج روز بعد نام «حسان دیاب» وزیر سابق آموزش و پرورش لبنان به میان آمد و رایزنی‌های درون و برون پارلمان روی این نام تمرکز داشت.

انتخاب نخست‌وزیر به شیوه فوق که با ابتکار حزب‌الله و جریان ملی (میشل عون) صورت گرفت، پیامدهای منفی برای جریان المستقبل داشت که عبارتند از:

۱ـ انتخاب نخست‌وزیر به طور مستقیم و بدون در نظر گرفتن نظر رئیس‌ فراکسیون المستقبل، اهل‌ سنت لبنان را پس از حدود ۶۰ سال از سیطره این حزب آزاد می‌کند و به شکل‌گیری حداقل یک حزب جدید سنی در لبنان منجر می‌شود که لزوماً خطوط سنتی المستقبل را در عرصه‌های داخلی و خارجی لبنان دنبال نمی‌کند. 

۲ـ ایجاد انشقاق و گسستگی در بین جریان المستقبل و جریان‌های همراه.

در مقابل اثرات مثبت آن برای دیگر جریان‌های سیاسی عبارت است از:

۱ـ همبستگی بیشتر این جریان‌ها در روند تحولات جاری در لبنان؛

۲ـ خروج لبنان از مسیر بی‌ثباتی و ارائه یک روند جدید برای جلوگیری از به محاق رفتن دولت در این کشور.

در کنار این عوامل، باید به چالش‌های پیش روی نخست‌وزیر جدید نیز اشاره کرد. اصلی‌ترین چالش پیش رو همراهی نکردن جریان‌های معارض با وی برای تشکیل دولت است. چالش دوم با فرض تشکیل کابینه، ایجاد چالش‌های وسیع در سطوح داخلی و بین‌المللی برای دولت جدید است؛ به گونه‌ای که جریان‌هایی همچون المستقبل در سطح داخلی دولت را با ناکارآمدی گسترده مواجه کنند. چالش سوم تلاش گسترده برای زمین گیرکردن این دولت از طرق گوناگون و بر اساس سناریویی بیرونی و داخلی است. درباره این چالش سوم می‌توان نمونه عراق را توضیح داد که بازیگران مخالف دولت عبدالمهدی (چه در داخل و چه در خارج) بر اساس سناریویی هماهنگ آن را به ورطه استعفا کشاندند.

البته در کنار این چالش‌های موجود، فرصت‌هایی نیز در صورت تشکیل دولت برای لبنان متصور است. برای نمونه، اولین فرصت موجود با توجه به وابستگی نداشتن دیاب به جریانی خاص و وابسته، داخلی کردن اقتصاد لبنان بر اساس روند اتکا به داخل است؛ زیرا اکنون لبنان در بحث اقتصادی وابستگی کاملی به بیرون دارد. 

فرصت دوم، فراهم کردن فضا برای همکاری دیگر جریان‌ها در روند تصمیم‌گیری در امور اجرایی است؛ چرا که جریان المستقبل طی چند دهه گذشته همه امور را در انحصار خود قرار داده بود.

محمدرضا فرهادی 

واکاوی چشم‌ انداز دولت آینده افغانستان

نتایج ابتدایی انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان پس از فراز و نشیب‌های فراوان اعلام شد که حاکی از پیروزی ضعیف اشرف غنی با کسب حدود ۶/۵۰ درصد آراست. سه کاندیدای مطرح انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان شامل «عبدالله»، «حکمتیار» و «نبیل» مواضع تندی را علیه نتیجه اعلام شده اخذ کرده‌اند. 

مخالفان نتیجه اعلام شده، افراد کوچکی نیستند که بتوان به راحتی از مخالفت آنها عبور کرد یا تهدیدات‌شان را نادیده گرفت؛ اما نکته حائز اهمیت در این بحث این است که این افراد تا چه اندازه بر سر مواضع خود می‌مانند و از آن دفاع می‌کنند. تجربه انتخابات پیشین ریاست‌جمهوری افغانستان نشان می‌دهد، ایستادگی عبدالله‌عبدالله و حمایت و مقاومت استاد عطا، تغییر رفتار آمریکا را در پی داشت و دولت وحدت ملی از دل آن خارج شد. 

اتفاق دیگری که ممکن است تا زمان اعلام نهایی نتیجه انتخابات رخ دهد، نتایج مذاکرات صلح است. شواهد و قراین نشان می‌دهد، به نتیجه رساندن مذاکرات صلح، به مراتب از پیروزی غنی (به مثابه مهره آمریکا) برای آمریکا مهم‌تر است تا حدی که به احتمال زیاد حداقل بخشی از دستاوردهای دموکراسی در افغانستان را طی سالیان گذشته قربانی این موضوع کنند. از جمله نتایج احتمالی خارج شده از دل مذاکرات صلح، بحث حکومت موقت است که بخشی از جامعه سیاسیون افغانستان، از جمله کرزی نیز آن را دنبال می‌کنند. در کنار مسئله انتخابات همچنین چگونگی حضور طالبان در دولت آینده افغانستان و تغییر احتمالی قانون اساسی از جمله مسائلی است که در بحث مذاکرات صلح مطرح می‌شود. چالش‌های سه‌گانه پیش‌ روی افغانستان است. در صورتی که هر یک از دو اتفاق بالا یا هر دوی آنها رخ دهد، احتمال زیادی وجود دارد که نتیجه انتخابات با پیروزی قطعی غنی رقم نخورد. در این صورت ممکن است چیزی شبیه حکومت وحدت ملی شکل گرفته یا افغانستان به سمت ایجاد دولت موقت یا دولت انتقالی برود. 

اینکه دولت آینده افغانستان با چه چالش‌هایی در آینده مواجه خواهد بود، به چگونگی و میزان تأثیر هر یک از موارد مذکور و همچنین شکل و ترکیب این دولت بستگی دارد. با وجود توضیحات ذکر شده در زمینه ترسیم آینده نتیجه انتخابات، یک سناریو این است که غنی در دور اول یا دوم پیروز انتخابات اعلام شود. اگر فرض کنیم هیچ یک از مؤلفه‌های ذکر شده، در وضعیت کنونی در انتخابات و دولت تأثیری نگذارد و غنی به عنوان پیروز قطعی انتخابات اعلام شده و تشکیل دولت بدهد، این دولت با چالش‌هایی مواجه خواهد بود که مهم‌ترین آنها به شرح زیر است:

۱ـ مشروعیت ضعیف دولت: آمارها نشان می‌دهد، غنی با حدود ۹۰۰ هزار رأی برنده انتخابات اعلام شده است. اخذ ۹۰۰ هزار رأی در جامعه‌ای که حدود ۳۰  میلیون جمعیت دارد، سبب کاهش مشروعیت چنین دولتی خواهد شد.

۲ـ کارشکنی و نقش‌آفرینی منفی مخالفان غنی: مخالفان غنی افراد نسبتاً با نفوذی در جامعه افغانستان بوده و هریک رهبری بخش قابل توجهی از اقوام افغانستان را برعهده دارند.

۳ـ تعاملات ضعیف منطقه‌ای: تجربه نشان داده است، گرایش افراطی غنی به غرب و به ویژه آمریکا سبب شده است وی در میزان و نوع روابط با دیگر کشورها نتواند تعادل مناسبی برقرار کند؛ از این رو یکی از چالش‌های متصور برای دولت آینده افغانستان به رهبری غنی، دیدگاه نسبتاً منفی و تعامل ضعیف برخی کشورها، از جمله روسیه، چین و پاکستان با آن است.  

۴ـ قطعیت نداشتن آمریکا در حمایت تمام و کمال از بقای دولت افغانستان: توافق با طالبان موضوع بسیار مهمی برای دولت فعلی آمریکاست. اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت این موضوع به نتیجه نرسیده و دولت افغانستان به رهبری غنی تشکیل شود، اما سایه سنگین این موضوع و توافق احتمالی آمریکا با طالبان در هر لحظه، حکومت غنی را تهدید می‌کند. 

امیر حکمت 

سیگنال‌های ضد و نقیض

اسپکتیتور: شوق یهودستیزی برای از بین بردن اسرائیل در دهه ۱۹۶۰ قدرتمند بود و «جمال عبدالناصر» رئیس‌جمهوری وقت مصر با آن اعراب را متحد کرد؛ اما اکنون همسایگان عرب سنی در حال تغییر روند هستند و رهبران آنها تمایل خودشان را به این مسئله از دست می‌دهند. در دبی، یهودیان اکنون چندین سال است که با لباس کامل خاخامی در یک کنیسه عبادت می‌کنند. پادشاه حمد بحرین نیز راهی به سوی روابط بازتر بین اسلام و یهودیت در پیش گرفته است. حتی در عربستان سعودی نشانه‌هایی از یک گشایش مذهبی دیده شده است. لیگ جهانی مسلمین در مکه که به مدت پنج دهه وهابیت تندرو را ترویج می‌کرد، جلساتی را با سازمان‌های مختلف یهودی آغاز کرده است. جالب‌تر اینکه، اسرائیل از سوی دولت‌های میانه‌رو عربی به عنوان یک شریک تجاری و امنیتی دیده می‌شود، زیرا غرب سیگنال‌های ضد و نقیضی می‌فرستد.

 

احکام مسخره‌آمیز!

رأی‌الیوم: احکام دادگاه سعودی مبنی بر اعدام، حبس و تبرئه برخی متهمان پرونده روزنامه‌نگار عربستانی مسخره‌آمیز است، زیرا دو عامل اصلی این جنایت تبرئه شدند. موضوع غافلگیرکننده این بود که دادگاه دو ناظر اصلی اجرای جنایت، یعنی «احمد العسیری» نایب رئیس سازمان اطلاعات عربستان و «سعود القحطانی» مشاور ولی‌عهد سعودی را تبرئه کرد. به ویژه آنکه دیپلمات‌های غربی حاضر در جلساتِ نخست محاکمه تأکید کردند برخی از متهمان، این دو نفر را متهم کردند؛ به ویژه عسیری را مسئول تجهیز تیم ترور و صدور دستوراتی مبنی بر قتل جمال خاشقجی دانستند.

 از سوی دیگر، هدف از اعلام این احکام همزمان با تعطیلات رسمی غرب، در امان ماندن ریاض از هیاهوی سیاسی و رسانه‌ای بود؛ غافل از اینکه پرونده جمال خاشقجی همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند. 

 

پیشروی ارتش سوریه

المیادین: ارتش سوریه در حال پیشروی زمینی به سمت عمق مناطق ادلب در سه محور اصلی، یعنی محور اول از منطقه «اسطبلات» تا «الحراکی»، محور دوم از «اعجاز» به سمت «الصیادی» و محور سوم از «التمانعه» تا «حران» است. اما نبرد فعلی با نبردهای سابق در سوریه متفاوت است؛ چرا که همه برگ برنده‌های سیاسی گروه‌های مسلح و تروریستی مستقر در حومه ادلب، لاذقیه و حومه غربی حلب سوخته است. 

 

غفلت یا قصور!

میدل ایست‌آی: جامعه جهانی عادت کرده است اسرائیل را از هرگونه مسئولیت در مورد مجازات جمعی و نقض فاحش حقوق بشر مبرا کند؛ اما مطمئناً نکته این است که غزه را باید یک لکه ننگ انسانی بر دامن وجدان جهان دانست. همه دولت‌های غربی با غفلت یا قصور، به طور فعال در بدبختی آن نقش داشته‌اند. همه در یک آزمایش غیر انسانی همدست هستند؛ بیش از دو میلیون نفر در سطحی از معیشت قرار گرفتند که سازمان ملل متحد آن را غیرقابل تحمل و غیرقابل زندگی می‌داند.

 

وحدت داخلی در ایران

اندیشکده رند: پس از سال‌ها متناوب پیش و پس از توافق هسته‌ای، نظام ایران از وحدت داخلی در مقابل ایالات متحده بهره‌مند شده است. فشار حداکثری دولت ترامپ دسته‌های قدرت بزرگ ایران را به هم نزدیک کرده تا سیاست راهبردی یگانه‌ای اتخاذ شود.