علل و پیامدهای کناره‌گیری توفیق علاوی

پس از استعفای «عادل عبدالمهدی» از سمت نخست‌وزیری، رئیس‌جمهور عراق «محمد توفیق علاوی» را برای پست نخست‌وزیری به پارلمان معرفی کرد. توفیق علاوی که شعار دولت آزاد، تکنوکرات و بدون سهم‌خواهی بود. فرصتی یک‌ماهه داشت تا کابینه خود را به پارلمان معرفی و رأی اعتماد آنان را جلب کند. اما برخی احزاب و جریان‌ها به دلیل تعهد نداشتن شخص علاوی در اعطای سهمیه مناسب به این جریان‌ها، در جلسه پارلمان حضور پیدا نکردند و با آبستراکسیون مانع تشکیل دولت جدید شدند.

از زمان انتخاب علاوی برای پست ‎نخست‌وزیری بسیاری از احزاب مخالفت خود را با این انتخاب اعلام کردند. از سوی دیگر، برخلاف سیستم‌های ریاستی و بر اساس عرف موجود برای تشکیل کابینه در عراق، معمولاً شخص نخست‌وزیر در انتخاب وزرا اختیار کاملی ندارد. روند موجود در عراق به این گونه است که احزاب بنا بر سهمی که از تشکیل دولت خواهند برد، افراد خود را به نخست‌وزیر معرفی خواهند کرد. شخص نخست‌وزیر نیز بر مبنای افراد معرفی‌شده از جانب هر جریان یا حزب، یک نفر را به عنوان وزیر انتخاب می‌کند. این روند در دوران عبدالمهدی با تغییراتی مواجه شد و شخص عادل عبدالمهدی به احزاب پیشنهاد داد برای تصدی پست هر وزارتخانه، سه نفر را به وی معرفی کنند و او نیز از میان آن سه نفر یکی را انتخاب کند. یکی از دلایلی که توفیق علاوی نتوانست اعتماد جریان‎های سیاسی عراق، به ویژه احزاب کرد (۵۳ نماینده) و سنی (بزرگ‌ترین فراکسیون اهل سنت به نام القوی با ۴۰ نماینده) را به خود جلب کند، تمایل نداشتن به چنین روندی بود. از سوی دیگر برخی احزاب ‌خواهان در اختیار گرفتن پست‌های وزراتی مهم، همچون وزارت اقتصاد و نفت بودند که با مخالفت علاوی، این احزاب در جلسه پارلمان در روز رأی‌گیری حاضر نشدند؛ بنابراین ملاحظه می‌شود که برای تشکیل دولت در عراق یک پروسه طولانی وجود دارد و به دلیل اینکه هر حزبی به دنبال حداکثر امتیاز از شخص نخست‌وزیر است، می‌توان گفت در اوضاع فعلی تشکیل کابینه بسیار سخت و زمان‌بر است.

برخی کشورها همچون آمریکا از روند موجود در عراق برای تشکیل نشدن دولت نفع فراوانی می‌برند؛ به همین دلیل ملاحظه می‌شود آمریکا با تهدید برخی احزاب عراقی، آنها را از حضور در جلسه پارلمان منع می‌کند تا روند تشکیل دولت در عراق همچنان در حالتی از ابهام باقی بماند. این وضعیت بیش از همه برای آمریکا و کشورهای هم‌پیمان منطقه‌ای آن مفید خواهد بود؛ زیرا با تشکیل نشدن دولت در وضعیت کنونی همچنان مشکلات اقتصادی و خدماتی در عراق وجود خواهد داشت و همین عاملی برای تحریک افکار عمومی از سوی آمریکا برای فشار بر گروه‌های عراقی به ویژه جریان‌های شیعی خواهد بود.

با انصراف علاوی، رئیس‌جمهور 15 روز مهلت دارد تا شخص دیگری را برای تشکیل کابینه مأمور کند. با انصراف علاوی، اکنون جریان‌های سیاسی دو سناریو برای انتخاب نخست‌وزیر پیش روی خود دارند:اول توافق همه گروه‌ها برای انتخاب شخصی بدون وابستگی حزبی و تشکیل کابینه‌ای با وابستگی حزبی؛ دوم توافق بر انتخاب شخصی با وابستگی حزبی با کابینه‌ای که اعضای آن به حزب یا جریانی خاص وابسته نباشند.

با این روند و وضعیت فعلی نمی‌توان چندان به تشکیل دولت در آینده نزدیک امیدوار بود؛ زیرا هر حزب و جریانی به دنبال سهم‌خواهی حداکثری خود از وضعیت موجود است؛ این در حالی است که براساس دموکراسی‌های سیاسی موجود، وفاق و اجماع میان احزاب به صورت مساوی وجود ندارد و برخی احزاب باید از تعلقات شخصی خود بکاهند.

محمدرضا فرهادی

تحقیر شدن آمریکا

رأی الیوم: امضای توافق‌نامه صلح میان دولت آمریکا و طالبان به معنای اذعان دولت ترامپ به شکست، جشن پیروزی جنبش سلفی طالبان پس از مقاومت ۱۸ ساله، آمادگی برای بازسازی «امارت اسلامی» و افغانی آن در کابل برای دومین بار و به رسمیت شناختن بین‌المللی آن است؛ توافقی که دولت آمریکا آن را «تاریخی» می‌خواند به منزله سرپوشی بر شکست و تن دادن به اغلب یا تمام شروط طرف پیروز، یعنی طالبان است. طالبان با پایداری، جنگ شدید و صبر خود آمریکا را چه در میدان‌های نبرد و چه بر سر میز مذاکرات خوار و زبون کرد. همچنین با نفوذ هم‌زمان در نیروهای واشنگتن و دولت افغانستان و پیوستن ۶۰ هزار سرباز دولتی به همراه سلاح‌ها و تجهیزات جنگی‌شان به این گروه که آمریکا برای آموزش آنها ۲۶ میلیارد دلار هزینه کرده بود، ایالات متحده را تحقیر کرد

 

نگرانی رژیم صهیونیستی

مؤسسه مطالعات امنیت داخلی اسرائیل: آمریکا میزان تکیه و اعتماد خود به منابع انرژی در منطقه را نسبت به گذشته کمتر کرده و بیشترین انگیزه آن در خاورمیانه تلاش برای نابودی محور مقاومت است که در این زمینه رژیم صهیونیستی مهم‌ترین هم‌پیمان آن به شمار می‌رود؛ بنابراین اگر آمریکا تصمیم به خروج نظامیانش از عراق و سوریه بگیرد، اسرائیل دچار آشفتگی و نگرانی خواهد شد.

 

تداوم برنامه دفاع موشکی ایران

استراتفور: درک ایران از تهدیدهای خاورمیانه تغییر نکرده است. خروج ترامپ از برجام به ایران نشان داد حتی در صورت امضای توافقی تازه، هیچ چیز نمی‌تواند دولت بعدی آمریکا را از نقض توافق بازدارد؛ بنابراین ایران همچنان خود را ناچار از ادامه برنامه موشکی می‌بیند. علاوه بر این، سوریه،‌ عراق، افغانستان و داعش همچنان منبع تهدید هستند. در صورتی که ایران درباره برنامه موشکی‌اش توافقی با غرب امضا کند، موضع‌گیری‌های خصمانه عربستان و امارات تعدیل نخواهند شد. در حقیقت، این دو کشور توافق تازه را محدودیتی برای راهبرد منطقه‌ای ایران و فرصتی برای نفوذافکنی خودشان تلقی خواهند کرد. کوتاه سخن اینکه، ایران با عدم تمایل برای امتیازدهی در زمینه برنامه هسته‌ای و به یاد داشتن تهدیدات گفته‌شده، هرگز از خط‌ قرمزهای برنامه موشکی‌اش گامی عقب‌نشینی نخواهد کرد.

 

انحراف از مسئله اصلی!

نیویورک تایمز: این روزها آقای مودی، نخست‌وزیر هند درباره توسعه و اصلاحاتی که زمانی وعده آن را داده بود، کمتر صحبت می‌کند. اقتصاد روندی منفی دارد، بیکاری 45 درصد شده و رشد کلی کشور به سمت پایین‌ترین سطح در حدود یک دهه گذشته می‌رود. دولت مودی آنقدر بر جاه‌طلبی‌های ایدئولوژیک خود تمرکز کرده است که اقتصاد به چشمش نمی‌آید. بحران اقتصادی کشور عمیق می‌شود و این نگرانی  وجود دارد که آقای مودی و متحدانش برای تقویت اقتصادی و روی‌گردانی مردم از مشکلات، بار دیگر به حس ملی‌گرایی هندو تکیه کنند. برای ساختن آن کشور هندو، کنترل حرف اول و آخر  را می‌زند. شاید شاهد آن باشیم که همچنان در آتش تنش‌های  داخلی بدمند. آنها برای انحراف افکار عمومی از ناکامی‌های‌شان، به این خشونت‌ها نیاز دارند.

 

غلبه منافع بر اختلافات

العربی الجدید: تصور نمی‌شود برخورد مستقیمی بین روس‌ها و ترک‌ها در سوریه به‌وقوع پیوندد. آنچه این دو را در پرونده‌های دیگر با یکدیگر جمع می‌کند، بیشتر از نقاط اختلاف آنها در پرونده سوریه است؛  ترکیه هرگز مایل به ورود به برخورد مستقیم با روسیه نیست، همانطور که روسیه هم نمی‌خواهد ترکیه را از دست بدهد؛ همین امر، دو طرف را به سمت راه‌حل‌های استثنایی سوق می‌دهد.

چند وقتی است که سیاست در رژیم صهیونیستی با وجود تفکرات نژادپرستانه و آپارتایدی به بن‌بست رسیده است. برگزاری سه انتخابات کنست در کمتر از یک سال باز نتوانست این رژیم منحوس را از وضعیت آشفته سیاسی و اجتماعی نجات دهد، موضوعی که سبب چندپارگی این رژیم و کل جامعه صهیونیستی شده است؛ از این رو فردی همچون «نتانیاهو» که سال‌هاست به عنوان نخست‌وزیر این رژیم در مسند قدرت قرار دارد نتوانست در یک سال اخیر در ساختار سیاسی از عناصر نژادپرست و کور سرکش صهیونیستی ائتلاف‌سازی انجام دهد و رژیم صهیونیستی را از این بن‌بست سیاسی نجات دهد. با در نظر گرفتن سومین انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی می‌توان گفت که نتانیاهو با تأکید بر عناصر مذهبی، مطرح کردن مؤلفه‌های نژادی و همراه‌ کردن «دونالد ترامپ» نتوانسته است اکثریت پارلمان را به دست بیاورد؛ اما در اوضاع کنونی نتانیاهو نیز در وضعیتی گرفتار شده است که به هر طرف رو می‌کند، با در بسته مواجه می‌شود و تا الان نتوانسته است حمایت احزاب را هم به دست آورد؛ لذا رژیم صهیونیستی با وضعیتی روبه‌رو شده که در تاریخ این رژیم سابقه نداشته است. به اذعان تحلیل‌گران «عدم توانایی این رژیم در ایجاد ائتلاف به علت وجود گرایش‌‌های نامتوازن مذهبی و نژادپرستانه بوده است.» بنابراین می‌توان گفت وجود نگاه قدرت‌طلبانه بین احزاب سیاسی برای کشتار مردم بی‌دفاع فلسطین به میزانی در ساختار و بافت احزاب و جریانات سیاسی رسوخ یافته است که به سادگی هیچ کدام از سیاستمداران حاضر به ایجاد ائتلاف برای تشکیل دولت نیستند و هر حزبی به دنبال به قدرت رسیدن خود است. البته در وضعیت فعلی، به قدرت رسیدن حزب لیکود به رهبری نتانیاهو هدفی است که ترامپ به شدت به دنبال آن است تا بتواند سیاست فشار حداکثری را ولو در فضای مجازی نگه دارد. توجه به نتیجه انتخابات نشان می‌دهد حزب لیکود به رهبری نتانیاهو وحزب آبی‌‌ و سفید به رهبری «بنی‌ گانتس» از اختلافات کمی در کسب کرسی‌ها پارلمان برخوردار هستند؛ لذا هر دو حزب به دنبال به دست گرفتن قدرت در سرزمین‌های اشغالی می‌باشند؛ از این رو با نگاه به نتایج نهایی انتخابات،‌ به نظر می‌رسد همچنان این رژیم در بن‌بست سیاسی بماند. به اذعان «لیبرمن» فسادپذیری نتانیاهو مانع گرایش قاطعانه به وی شده است و از سوی دیگر گانتس نیز تمام قدرت را برای خود می‌خواهد و تمایل به همکاری با رقبای خود ندارد. وی نتانیاهو و گانتس را عوامل اصلی به بن‌بست کشیده شدن ساختار سیاسی این رژیم دانسته و بیان کرده است: «گانتس نمی‌خواهد قدرت را سهیم شود و نتانیاهو، برده افراط‌گراهاست.»

اما فارغ از عواملی که به بن‌بست سیاسی در رژیم صهیونیستی منجر شده است، ادامه این وضعیت نیز برای سران این رژیم نگران‌کننده است؛ چراکه استمرار این وضع می‌تواند به پیامدهای گوناگون اقتصادی، سیاسی حتی اجتماعی منجر شود و از سوی دیگر، ادامه این بی‌دولتی در کنار هزینه‌های سنگینی که برای «تل‌آویو» در پی دارد، مشکلات زیادی در تأمین امنیت این رژیم و سرمایه اجتماعی آن نیز ایجاد خواهد کرد.

محمدصادق مصطفوی