نگاهی به فرصت‌ها و چالش‌های ورود بی‌سابقه مردم به بورس

این روزها بورس به عنوان یکه‌تاز عرصه اقتصاد کشور، همه نگاه‌ها را به سوی خود جلب کرده است. از صحبت‌های مردم عادی در محیط‌های حقیقی و مجازی گرفته تا نشست و برخاست‌های دولتی، در هر کدام اشاره‌ای به موضوع بورس می‌شود. از رئیس‌جمهور تا وزرای اقتصادی و غیر اقتصادی دولت هدف‌شان این است که فرهنگ معامله در بورس را در جامعه اشاعه دهند؛ درواقع دولت به هر شکلی تلاش می‌کند نقدینگی مردم را به سمت بازار سرمایه روانه کند.

مردم هم البته از این حرکت جدید دولت به‌خوبی استقبال کرده‌اند و هر روز بیشتر و بیشتر وارد گود بورس می‌شوند؛ به طوری که اگر مراجعه‌ای به دفاتر خدمات الکترونیک که احراز هویت متقاضیان را برعهده دارند، داشته باشیم، متوجه می‌شویم صف‌های عریض و طویلی برای این کار شکل گرفته است.

مردمی که همواره دغدغه حفظ ارزش پول‌شان را داشته‌اند، حالا علاج کار را در ورود به بورس می‌بینند. بورس بازار جذابی است که سودهای باورنکردنی را به دارایی افراد اختصاص می‌دهد؛ همین هم موجب شده است مردم به سوی این بازار هجوم بیاورند.

به علاوه، با آزادسازی سهام عدالت متعلق به حدود ۵۰ میلیون نفر در کشور، این روند سرعت بیشتری می‌گیرد و می‌توان انتظار داشت تا پایان سال جاری، ۶۰ میلیون نفر از مردم ایران عضو خانواده بورس باشند؛ این اتفاق می‌تواند برای اقتصاد کشور بسیار خوب باشد، اما همین موضوع ممکن است چالش‌هایی را هم برای مردم ایجاد کند.

بازار سرمایه و به ویژه بورس در کشورمان کاملاً مبتنی بر علم است. اینکه فرد بداند کی و کجا سهامی را بخرد و کی و کجا آن را بفروشد، قطعاً وابسته به شانس یا با حرف این و آن ممکن نیست و باید حاصل یک سری داشته‌های علمی باشد. هرچند ممکن است برخی تصمیمات و حرف و حدیث‌ها بر قیمت‌ها تأثیرگذار باشند، اما این خود یک اصل مبتنی بر روان‌شناسی بازار است که فرد از طریق آن متوجه می‌شود چه حرفی و به چه اندازه بر کدام سهم تأثیر خواهد گذاشت.

اما چالش اصلی ورود بی‌رویه مردم به بورس این است که برخلاف آنچه گفتیم، بسیاری از کسانی که وارد این بازار می‌شوند، هیچ نوع سواد بورسی و اقتصادی ندارند؛ نداشتن سواد بورسی هم یعنی بسیار محتمل است فرد سرمایه خود را به دلیل ناتوانی در تحلیل بازار از دست بدهد.

هیجانی شدن بازار موجب می‌شود افراد بدون تحلیل و صرفاً به این علت که همه می‌گویند فلان سهم، سهم خوبی است، آن را بخرند و پس از یک ضرر هنگفت مجبور به فروش آن شوند.

گاهی هم هیجانی بودن موجب می‌شود تا فرد تحمل ضررهای کم و کوتاه‌‌مدت را نداشته باشد و به‌اصطلاح همیشه از این شاخه به آن شاخه بپرد و به سبب همین تغییرهای مداوم، سودی عایدش نشود.

به نظر می‌رسد مهم‌ترین وظیفه دولت این باشد که آموزش‌های همگانی را برای کسانی که وارد بورس می‌شوند، ترتیب دهد تا افراد بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند و دچار ضرر و زیان نشوند.

اتفاق دیگری که ممکن است در بازار بورس رخ دهد، این است که فرد زمانی با آورده‌ کم خود سود خوبی کسب می‌کند و به این فکر می‌افتد که همه اموالش، از منقول و غیر منقول را نقد و به بازار بورس وارد کند؛ در چنین مواردی ممکن است با یک اشتباه کوچک تمام اموالش را از دست بدهد. در واقع باید بدانیم بورس دو روی کاملاً متفاوت دارد؛ یک روی مهربان که سود می‌دهد و یک روی بی‌رحم که ممکن است در اثر بی‌تجربگی، بعضی‌ها را به خاک سیاه بنشاند.

افراد برای اینکه وارد بازار بورس بشوند، باید ابتدا تعریف مشخصی از بورس، سهام، سود و دیگر اصطلاحات این بازار داشته باشند و پس از آن، مهم‌ترین چیز داشتن هدف مشخص در این بازار است.

حمیدرضا حیدری

رمضان، ماه بی‌نظیری است که روزهایش با روزه‌داری، تلاوت قرآن و عبادت پیوند ‌خورده است و شب‌هایش با شب‌زنده‌داری، نیایش و استغفار به سحرهای ملکوتی متصل می‌شود. عطر خدایی‌ شدن در روح و جان انسان‌ها می‌پیچد و هوای خوب ‌بودن و خوب‌ زیستن، انسان‌ها را به ماراتن رقابت در بندگی می‌کشاند. همه می‌کوشند تا از این فرصت محدود توشه‌ای برگیرند و مدال بندگی و قرب الهی را در پرتوی این ماه رحمت الهی کسب کنند.

در کنار این تلاش برای خودسازی و بندگی، برکات این ماه مبارک تأثیر خود را بر بنیان خانواده به جا گذاشته است و آشفتگی‌ها و نابه‌سامانی‌های فضای خانواده در این روزهای معنوی کاهش می‌یابد؛ گویی خانه بوی خدا می‌گیرد و از عطر آرامش و زندگی معنوی سرشار می‌شود.

به برکت زنجیر شدن شیطان، همسران با هم مهربان‌تر می‌شوند و رأفت و مهربانی‌شان بیشتر می‌شود؛ به جای تمرکز بر عیب و ایرادهای یکدیگر، بر بهره‌مندی از فضایل این ماه متمرکز می‌شوند؛ ازاین‌رو درگیری‌های لفظی، جدال‌ها و مشاجرات‌شان به حداقل می‌رسد.

حس همدلی و میزان مشارکت خانواده در سفره‌های سحر و افطار بیش از همیشه قابل مشاهده است و به‌روشنی دیده می‌شود، تا جایی که حتی کودکان برای چیدن سفره افطار با ذوق و شوق فراوان تلاش می‌کنند تا یک تجربه مشترک معنوی را رقم بزنند.

سفره‌های افطار و سحر فرصت خوبی را برای هم‌نشینی و گرد هم آمدن افراد خانواده فراهم می‌کند و در لحظات ملکوتی، آنها را دور هم جمع می‌کند. این انس و الفت و همبستگی، همان گمشده زندگی‌های پرمشغله امروزی است که در کنار سفره‌های رمضان پیدا می‌شود.

خلاصه، سبک زندگی در رمضان به وقت تمام خوبی‌ها و دل‌خوشی‌های حقیقی تغییری خوشایند می‌یابد.

اما رمضان رو به پایان است و به قول شاعر «کم‌کم غروب ماه خدا دیده ‌می‌شود». برخی با وداع با این ماه مبارک، با تمام خوبی‌هایش وداع می‌کنند و به سبک سابق زندگی برمی‌گردند؛ در حالی که وداع با رمضان به معنای وداع با خوبی‌ها و برکاتش نیست؛ باید این برکات بی‌نظیر را برای تمام ماه‌ها و سال‌های زندگی ذخیره نمود و عطر زندگی‌معنوی را در تمام عمر منتشر کرد؛ این‌گونه می‌توان ماه‌ مهمانی ‌خدا را بستری برای رسیدن به خانواده معنوی و تحکیم بنیان خانواده قرار داد.

محبوبه ابراهیمی

پرسش: با سلام، مدت دو سال است که ازدواج کرده‌ایم، شرایط خوبی هم داریم و تنها مشکل من و همسرم عدم ایجاد ارتباط کلامی‌ است؛ یعنی در خیلی از موارد نمی‌توانیم خواسته یا حس واقعی‌مان را به زبان بیاوریم و خیلی زود صحبت‌های عادی به مشاجره می‌کشد. چه راهکاری برای رفع این مشکل دارید؟

پاسخ:پرسشگر عزیز،  در زندگی مشترک، رضایت مستقیماً به میزان انعطاف‌پذیری زوجین وابسته است. آدمی یک روز به هر دلیلی خلقش خوب نیست. سعی کنید با شناخت بیشتر از روحیات همسرتان، در بهبود روابط پیروز شوید. یکی از مهم‌ترین دلایل شروع مشاجرات، عدم صراحت در بیان احساسات است. زوجین به جای اینکه ناراحتی خود را مطرح کنند، ایرادهای بی‌ربط می‌گیرند تا ناراحتی خود را نشان بدهند. در اینجا به چند راهکار ظاهراً ساده، ولی شگفت‌انگیز اشاره می‌کنم: هر روز صبح قبل از خداحافظی برای رفتن به سر کار، درباره کارهایی که قرار است در آن روز انجام دهید، از هم بپرسید؛ پرسش‌ها نه به معنی کنترل، بلکه به معنای اهمیت احوالات زوجین در غیاب یکدیگر است. در پایان هر روز یک گفت‌وگوی آرام و بی‌استرس باهم داشته باشید. در این فرصت می‌توانید روابط خود را عمیق‌تر کنید و از خستگی‌ها و دل‌مشغولی‌های هم آگاه شوید. برای دستیابی به یک گفت‌و‌گوی آرام، لازم است صبور باشید و زود قضاوت نکنید. ۳ـ محبت خود را از طریق رفتارهایی همچون صدا کردن با الفاظ زیبا، روابط دوستانه و محبت‌آمیز، بخشش درمواقع مناسب، انجام رفتارهایی که همسرتان دوست دارد، لبخند زدن مداوم و توجه کامل در هنگام صحبت ابراز کنید. ۴ـ هر روز حداقل پنج بار قدردانی و محبت صادقانه بین یکدیگر ردوبدل کنید. ۵ـ با خود و همسرتان قرار بگذارید که مقایسه‌های غلط و قضاوت‌های منفی را که موجب کدورت و مشاجره می‌شود، تکرار نکنید. ۶ـ رازدار یکدیگر باشید و اشتباهات هم را به بیرون از خانه درز ندهید. ۷ـ از تکنیک گفت‌وگوی محترمانه و ارتباط چشمی غافل نشوید. ۸ـ حتماً در پایان مشاجره از عذرخواهی استفاده کنید؛ عذر خواهی نه تنها از شخصیت و بزرگواری شما کم نمی‌کند، بلکه شما را محبوب‌تر می‌کند.

در پایان بدانیم که بحث کردن بهتر از مشاجره است؛ چون در مشاجره دنبال این هستیم که چه کسی درست می‌گوید، ولی در بحث دنبال این هستیم که چه چیزی درست است.

صدیقه‌سادات شجاعی

نگاهی به فعالیت‌های مسجدالنبی(ص) تهرانسر در گفت و گو با  محمدصادق طهماسبی

در این روزهای کرونایی مردم ما نشان دادند می‌توان مثل همیشه از بحران‌ها، فرصت‌های مختلف ساخت و یکی از این فرصت‌سازها، پایگاه‌های بسیج محله‌ها هستند.  پایگاه بسیج حضرت روح‌الله مسجدالنبی (ص) تهرانسر هم یکی از همان‌هایی است که در این روزها کارهای مختلفی برای سرگرمی، خلاقیت و استفاده کاربردی از ایام «در خانه ماندن» برای بچه‌های بسیج کرده ‌است. «محمدصادق طهماسبی» یکی از مربیان گروه صالحین این پایگاه درباره‌ طرح کتاب‌خوانی می‌گوید: «گروه صالحین قبل از شیوع کرونا، طرح کتاب‌خوانی برای بچه‌ها داشت که هر دو ماه یک‌بار کتابی متناسب با رده سنی بچه‌ها تهیه می‌کردیم تا در منزل بخوانند و بعد از آن در جلساتی که داشتیم، درباره آن صحبت می‌کردند. کتاب «قصه فرماندهان» از کتاب‌هایی بود که برای پاییز و زمستان گذشته در نظر گرفته بودیم.» او ادامه می‌دهد: «با توجه به شیوع کرونا و اینکه بچه‌ها در منازل خود هستند، هفته اول ماه مبارک رمضان، تصمیم گرفتیم پویش «مرا بخوان» را راه بیندازیم؛ از این رو کتاب‌هایی را با توجه به رده سنی مخاطبان، تهیه و به کمک بزرگ‌ترها و مربیان صالحین به منازل بچه‌ها رساندیم. کتاب‌هایی که برای این طرح در نظر گرفتیم، «معلم فراری» زندگی‌نامه شهید همت، «تنهای تنها» خاطرات شهید بلورچی و «به پسرم» بود که این کتاب آخر نامه ۳۱ نهج‌البلاغه و وصیت امام علی(ع) به امام حسن(ع) است. خوشبختانه، خانواده‌ها و بچه‌ها استقبال خوبی از این طرح کرده‌اند.» این مربی تربیتی افزود: «افرادی که کتاب‌ها را به منازل بچه‌ها می‌برند، با توجه به اینکه ارزش کتاب‌ها را می‌دانند و دغدغه دارند که بچه‌ها نیز حتماً آنها را بخوانند، با انگیزه و زبان روزه کتاب‌ها را می‌رسانند و از طریق ارتباط تلفنی با بچه‌ها، از روند خوانش و محتوای کتاب باخبر می‌شوند.»

 

باز هم فراموش کرده بود تلفن همراهش را شارژ کند. اگر آرش اینجا بود حتماً کلی غر می‌زد که: «هزار بار گفتم هر تلفنی شارژر خودش رو می‌خواد وگرنه خراب می‌شه.»

اما نبود و همین دلهره مهین را بیشتر می‌کرد. دیشب پسرش آرش دیر آمده بود و دعوای مفصلی کرده بودند. صبح که رفته بود پسر نوجوانش را از خواب بیدار کند، نبود؛ حتی نفهمیده بود چه وقتی از خانه بیرون رفته.

سهراب هم که شیفت بود و نمی‌شد موقع کار با این حرف‌ها نگرانش کرد. اصلاً همان بهتر که نبود، وگرنه مثل بقیه وقت‌ها سرزنشش می‌کرد که رفتار با نوجوان را بلد نیست و هزار جور نصیحت و ایده و برنامه که حتی خودش به یکی از آنها عمل نمی‌کرد.

مهین از سر کوچه پیچید به سمت خیابان اصلی. صدای آلارم گوشی کلافه و نگرانش می‌کرد. رفتار آرش بین دو حال عجیب و تلخ رهایش کرده بود، حس نگرانی و عصبانیت.

با خودش فکر می‌کرد فقط همین که بیاید همه‌چیز را جبران می‌کند و مهربان‌تر رفتار می‌کند و چند دقیقه بعد خون خونش را می‌خورد که هر رفتاری هم که داشته از سر دلسوزی بوده و چه معنا دارد که پسر نوجوانی تا دیروقت از خانه بیرون بماند؟ جلوی مغازه لباس‌فروشی دوستش ایستاد. دلش نمی‌خواست سفره دلش را باز کند و کسی بفهمد آرش از خانه فرار کرده؛ بغض گلویش را گرفت.

چرا باید این اتفاق می‌افتاد؟ به هر صورت ناچار بود برای شارژ گوشی‌اش هم که شده پا به مغازه مریم بگذارد. بی‌حوصله و خسته، لابه‌لای لباس‌ها چرخی زد، تمام امیدش به این بود که شاید آرش یا یکی از دوستانش با او تماس بگیرند و خبر سلامتی‌اش را بدهند. مشتری که خریدش تمام شد، مریم لبخندی زد و در مغازه را بست و لیوان آبی به سمت مهین گرفت.

ـ شما که مشکلی ندارید، چرا باید آرش از خونه بره آخه؟ ناراحت نشی، ولی هر کسی باید تو خونه خودش سیراب بشه، چه با غذا چه با اخلاق و چه با محبت، وگرنه راه می‌افته تو کوچه و خیابون، توخیابون هم که هر جور غذایی پیدا می‌شه؛ مثلاً همین تلفنت، خونه شارژ نشده آوردی اینجا، اگه تکرار بشه از عمر مفیدش کم می‌شه، ولی چاره چیه؟ مهین، آرش از صبح اومده پیش احسان من، فکر کردم اومده درس بخونه، وگرنه زودتر خبر می‌دادم بهت؛ اما از من می‌شنوی غیر از خودت هیچ‌کس نمی‌تونه آرش رو سیراب کنه، تو باید شارژش کنی... چی از محبت مادر و پدر باارزش‌تره؟

مهین بی‌توجه به هشدار‌های پی‌درپی گوشی به راه افتاد. باید تا پسر نوجوانش از دست نرفته بود، کاری می‌کرد، دست‌های مادرانه‌اش هنوز توان سیراب کردن آرش را داشت. از آخرین رمق گوشی همراهش استفاده کرد.

ـ مریم جون، ممنون به خاطر حرف‌هات! فقط بی‌زحمت به آرش بگو شام براش قورمه‌سبزی گذاشتم، زود بیاد.

نفیسه محمدی