قدی بلند و موهایی سفید و سیاه که هر روز تعداد تارهای سفیدش بیشتر می‏شود؛ البته امروز دیگر مویی بر سر ندارد، تازه عمل کرده، چشمش هم مصنوعی است. خیلی جالب اخلاق و عمل را می‌شود در «حاج‌علی فضلی» درهم‌تنیده دید. حاج علی هم شاید مکتب حاج علی فضلی را داشته باشد، خدا می‎داند! او که از اولین نیروهای عضو سپاه در تهران و از اعضای گردان‎های اولیه سپاه در پادگان ولی‌عصر(عج) تهران بوده است، از همان روزهای ابتدایی دفاع مقدس وارد کارزار دفاع شد. قبل از آن، در غائله‎های جدایی‌طلبانه خلق عرب و کردستان، تجربه درگیری با ضد انقلاب را داشت. تیپ المهدی، تیپ‌های لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) و درنهایت لشکر 10 سیدالشهدا(ع) شد محل عاشقی او. او عاشقانه در جنگ، فرماندهی می‌کرد. نیروهایش هم عاشقش بودند. این مرد زاده تویسرکان همدان، زمان پیروزی انقلاب ساکن محله نارمک تهران بود؛ اما تا مدت‎ها بعد از جنگ، مردم کرج از فرماندهی حاج علی فضلی بر لشکر 10 سیدالشهدا(ع) بر خود می‎بالیدند. اخلاق، اقتدار و ادب، حاج علی را حاج علی کرد. در واقعه حج خونین، حاجی علی فضلی در میان حجاج بود. «شهید صیاد شیرازی» و «شهید سیدمرتضی آوینی» هم در آن مراسم حضور داشتند. در آنجا هم با کمک هم خیلی از حجاج را از معرکه فراری دادند و فرماندهی کردند. مرد اخلاق، اقتدار و عمل در سال‎های دهه هفتاد آن‌قدر شناخته شده بود که به عنوان چهره ماندگار انتخاب شد. جانشینی فرمانده قرارگاه ثارالله، معاونت عملیات سپاه و در دورانی ماندگار و جانشینی سازمان بسیج مستضعفین، همه از جایگاه‌هایی بودند که این سردار بزرگوار در آنها خوش درخشید. عزیزی می‎گفت: «حاج علی در محل کار برای هر کسی که وارد دفتر می‎شد، به احترام بلند می‎شد، حتی سربازی که چای می‎آورد.»حاج علی شهید زنده است. گذشت و گذشت تا اینکه این الگوی نسل اول سپاه به فرماندهی دانشگاه افسری امام حسین(ع) رسید تا الگوی پاسداران جوان، همان فرمانده این عزیزان باشد؛ اما حاج علی مجروحیت بالای 70 درصد دارد و همین زخم‎ها نگذاشتند این فرماندهی بیش از دو سال ادامه پیدا کند؛ اما همین حاج علی جانباز مجروح را چند سال پیش در صعود به قله دماوند هم دیدم. حاج علی هنوز شیر میدان است.