بازخوانی عوامل قدرت انصارالله یمن

گذشت پنج سال از جنگ یمن و مقایسه دستاوردهای طرفین درگیر در جنگ، این سؤال را بیش از گذشته به ذهن متبادر می‌کند که چرا تاکنون ائتلاف شکست‌خورده‌ عربی نتوانسته اهدافی را که در ابتدای هجوم به یمن ترسیم کرده بود، محقق کند، ولی در مقابل انصارالله روز به روز پیروزی‌های بیشتری به نام خود ثبت می‌کند؟ گذشته از مسائل معنوی همچون اراده‌ الهی بر پیروزی حق و شکست باطل، پاسخ به این پرسش را می‌توان در مطالعه‌ ساختار اجتماعی یمن و نقش مهم «قبیله» در آن جست‌وجو کرد. ساختار اجتماعی در یمن، ساختاری قبیله‌پایه است؛ به این معنی که آنچه سیاست شکل می‌دهد، ائتلاف یا هم‌پیمانی سران قبایل با گروه‌ها و صاحبان قدرت است و روستاها و اکثریت شهرها در اختیار سران قبایل قرار دارند. این نظام قبل از اسلام موجود بوده و پس از گذشت قرن‌ها همچنان جاری است. در طول تاریخ، رقابت‌های قبیله‌ای گاه موجب می‌شد چند قبیله با یکدیگر هم‌پیمان شوند و قبیله بزرگ‌تری تشکیل دهند و بزرگی و کوچکی قبایل آن‌قدر اهمیت داشته است. بخشی از پیروزی‌های بزرگ انصارالله در عملیات‌های سرنوشت‌ساز اخیر عربستان علیه یمن را نیز می‌توان محصول همین پیوند و دقت این جنبش در تعامل با قبایل و ایجاد ائتلاف با آنان دانست. هم‌پیمانی با قبایل می‌تواند دستاوردهای زیر را برای انصارالله به همراه داشته باشد:

تأمین نیروی ‌انسانی: با فرسایشی شدن جنگ در یمن، جایگزین کردن دوره‌ای رزمندگان جبهه‌ها و تجدید قوای نیروهای مردمی ضرورتی انکارناپذیر است که با ورود هر قبیله به دایره‌ هم‌پیمانان انصارالله، جوانان تازه‌نفس آن قبیله به صفوف رزمندگان اضافه و علیه متجاوزان سعودی و اماراتی وارد عمل می‌شوند.

سلاح: طبق آمارهای معتبر بین‌المللی، پس از ایالات متحده، یمن دومین کشوری است که در آن بیشترین تعداد سلاح در دست شهروندان قرار دارد. در برخی آمارها تعداد سلاح در دست مردم در یمن تا حدود 60 میلیون قبضه ذکر شده است و این یعنی برخی افراد بیش از دو سلاح در اختیار دارند. ائتلاف با قبایل سبب می‌شود سلاح قبایل نیز به نفع انصارالله به میدان بیاید و هم در طول درگیری‌ها و هم پس از فتح هر منطقه، امنیت هر شهر و روستا با جوانان بومی همان منطقه و اسلحه شخصی آنان تأمین شود.

غذا: نیاز دیگر و مهم هر کشوری در طول جنگ، تأمین اغذیه مردم و جبهه‌هاست که با توجه به محاصره همه‌جانبه‌، اوضاع در یمن به شدت وخیم و در حال تبدیل شدن به بحران گرسنگی است؛ اما قبایل که قطب تولید محصولات کشاورزی در یمن شمرده می‌شوند، ضمن تأمین نیازهای اولیه‌ خود، گاه با ارسال محموله‌های غذایی به جبهه‌ها، رزمندگان و نیروهای مستقر در میادین جنگ را نیز از امکانات غذایی بهره‌مند می‌کنند.

در مقابل، انصارالله نیز در طول جنگ توانسته است این مهم را به سران و اشراف قبایل اثبات کند که در تأمین امنیت و اداره‌ مناطق تحت سیطره‌ خود کارآمدتر از دولت مستعفی عمل کرده است و همین امر موجب شد در آزادسازی مناطق شرق صنعا و استان الجوف، سران قبایل با آغوش باز پیشنهاد ائتلاف با انصارالله را بپذیرند. برخی مشوق‌های انصار، همچون آزادسازی اسرای قبایل درگیر در جنگ و صدور عفو عمومی برای تعدادی از قبایل نیز به موفقیت بیشتر «دیپلماسی قبیله‌» در یمن افزوده است.

با توجه به اینکه کانون درگیری آینده در یمن استان مأرب، یعنی آخرین پایگاه حزب اصلاح و قطب اقتصادی یمن خواهد بود، باید منتظر بود و دید آیا انصارالله می‌تواند قبایل این استان را نیز مجاب به هم‌پیمانی با خود کند یا خیر؟

ایوب منادی

فشار حداکثری بی‌نتیجه

واشنگتن‌پست: سیاست اعمال فشار حداکثری دولت ترامپ که علیه ایران با هدف وادار کردن آن به حضور مجدد پای میز مذاکره بر سر یک توافق هسته‌ای جدید، و علیه ونزوئلا با هدف وادار کردن «نیکلاس مادورو» به کناره‌گیری از قدرت اعمال شده، دو کشور هدف تحریم‌ها را به یکدیگر نزدیک‌تر کرده و سبب شده است آنها در صدد به چالش کشیدن آمریکا و خجالت‌زده کردن آن در جامعه بین‌المللی برآیند.

 

سوریه شکست نمی‌خورد

رأی‌الیوم: ائتلاف آمریکا و اسرائیل نتوانست نظام سوریه را با پشتیبانی مخالفان مسلح، مداخله مستقیم نظامی و هزینه صدها میلیاردی از خزانه‌های خود، هم‌پیمانان و متحدانش در حوزه خلیج‌فارس سرنگون کند و امروز، به دنبال اجرای سناریوی عراق به شکل معکوس است؛ یعنی آغاز محاصره اقتصادی برای به زانو درآوردن ملت سوریه و سوق دادن آنها به سمت جست‌وجوی جایگزین (نظام) و رهایی از این وضعیت که زمینه تهاجم سپس اشغال این کشور از سوی آنها را فراهم می‌کند. سوریه گرسنه نخواهد ماند، تسلیم نخواهد شد و با تجاوزگری  آمریکا و قانون سزار (قیصر) که به منزله اعلام جنگ است، مقابله خواهد کرد.

 

نژادپرستی را پایان دهید

فارین پالیسی: آنچه در ایالات متحده و در آفریقا کمتر شناخته شده است، این است که واشنگتن امروز، مسئول خشونت‌های مداوم علیه آفریقایی‌ها در آفریقاست. نظامی‌گری ایالات متحده در این قاره ناگزیر منجر به کشته شدن غیرنظامیان غیرمسلح در سومالی و جاهای دیگر آفریقا می‌شود و بازتاب قتل‌ سیاه‌پوستان آمریکایی به دست پلیس است. تقویت حضور ارتش آمریکا در آفریقا، درواقع زانوی یک سفیدپوست آمریکایی بر گردن آفریقاست. آفریقایی‌ها در طول تاریخ اهداف این خشونت بودند، چه به صورت برده، چه به صورت آزاد، مهاجر یا در خانه‌شان در قاره آفریقا. درخواست‌های امروز ما برای خاتمه نژادپرستی نهادینه‌ و نظامی‌سازی قوی در ایالات متحده آمریکا باید شامل درخواست خاتمه نژادپرستی نهادینه سیاست خارجی آمریکا هم شود.

 

چین و اقتصاد جهانی

یوروآتلانتیک: چین از نظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بزرگ‌ترین رقیب آمریکا و اروپا در آینده خواهد بود. چین یک رقیب استراتژیک برای اروپاست که می‌خواهد قدرتش را گسترش دهد و جایگزین ایالات متحده به عنوان یک قدرت پیشرو باشد. در شرایط امروز نیز که بحران ویروس کرونا سرنوشت اروپا را تغییر داده است، چین سعی دارد از این آب گل‌آلود استفاده لازم را بکند و هرچه سریع‌تر خواسته‌های خود را جامه عمل بپوشاند. به‌دلیل کرونا، فقدان همبستگی در اتحادیه اروپا به چشم می‌خورد و با خرید شرکت‌های اروپایی از طریق چین، قدرت پکن بیش از پیش افزایش پیدا می‌کند. وضعیت اقتصاد جهانی در دوران پساکرونا مبهم است؛ ولی از نقش چین و خیز این کشور برای اثرگذاری بیشتر روی اقتصاد جهانی نمی‌توان به سادگی گذر کرد.

 

ورود به منطقه ناشناخته

گاردین: الحاق کرانه باختری به اسرائیل همه چیز را بدتر خواهد کرد؛ از جمله ریسک‌های کوتاه‌مدت و سقوط تشکیلات خودگردان فلسطین و پایان یافتن آنچه از توافق اسلو باقی مانده است و می‌توان انتظار بحران در روابط اسرائیل با اردن و مصر و هم‌پیمانان دوفاکتوی آن در خلیج‌فارس و فراتر از آنها ازسرگیری خشونت‌ها را در پی داشته باشد. این موضوع همچنین سبب بی‌ثباتی یک منطقه حساس می‌شود. الحاق یک‌جانبه اراضی منجر به این خواهد شد که نزاع میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها وارد منطقه ناشناخته شود.

با شروع بحران در لیبی، ناتو و قطر به عنوان نخستین بازیگران و به ‌دنبال آنها کشورهای عربی مخالف قطر، همچون عربستان، امارات و مصر که مخالف به قدرت رسیدن «جنبش‌های اخوانی» در منطقه هستند، وارد بحران این کشور شدند؛ کشورهای مذکور با حمایت از «خلیفه حفتر» به‌دنبال این هستند که وی همان نقشی را در این کشور ایفا کند که «السیسی» در مصر بازی کرد؛ هرچند این کشورها هنوز هم در معادلات لیبی دخالت می‌کنند، اما وقتی بحث از نقش‌‌آفرینی قدرت‌های خارجی به میان می‌آید، بیشتر توجهات روی دو کشور ترکیه و روسیه معطوف می‌شود. جدای از انگیزه‌های ورود دو کشور روسیه و ترکیه به بحران لیبی، آنچه اخیراً به آن توجه شده است، احتمال توافق دو کشور در لیبی و تکرار سناریوی سوریه است. چنین اقدامی اولین‌بار نیست در روابط دو طرف به چشم می‌خورد؛ پس از گسترش روابط دو کشور در مسائل منطقه‌ای، هر زمان اوضاع به نقطه حساس و بحرانی می‌رسد، رؤسای جمهور ترکیه و روسیه در اقدام مشترک، بحران را تحت کنترل در می‌آورند؛ در واقع می‌توان گفت تناقضی در رویکرد و سیاست‌های دو کشور نسبت به هم وجود دارد؛ از یک سو مقابل هم قرار گرفته‌اند و از سوی دیگر برای رسیدن به یک راه حل سیاسی و دیپلماتیک با هم همکاری می‌کنند.  تحولات اخیر لیبی نشان می‌دهد این کشور به دو راهی جدید و پیچیده‌ای وارد شده است. در چنین شرایطی تلاش‌های روسیه برای شکل‌گیری مذاکرات نشان می‌دهد طرف‌های درگیر به دنبال اجرای مدل سوریه در لیبی هستند؛ یعنی در عین درگیری، همکاری و هماهنگی را ادامه می‌دهند. در هر دو کشور نیروهای دولتی که سازمان ملل آنها را تأیید کرده است، کنترل اوضاع را برعهده دارند، با این تفاوت که موضع و رویکرد بازیگران اصلی متفاوت است. در سوریه حمایت ترکیه از مخالفان مسلح نظام حاکم بوده است، اما در لیبی، ترکیه از نیروهای دولتی حمایت می‌کند. برعکس، سیاست روسیه حمایت از «بشار اسد» در سوریه و حمایت از مخالفان «فائز سراج» دولت قانونی لیبی است. در صحنه سوریه با توجه به اینکه برتری میدانی با بشار اسد و حامیان وی است در صورت بروز درگیری میان نیروهای دولتی و معارضان، ابتکار عمل در دست حاکمیت است؛ بنابراین ترکیه، دیپلماسی و بازگشت به میز مذاکرات را راه حل مناسبی برای جلوگیری از گسترش نیروهای دولتی و حامیان آنها و همچنین باقی ماندن در صحنه سوریه می‌بیند؛ اما در صحنه لیبی با توجه به برتری میدانی با سراج و حامی وی ترکیه، این روسیه است که بحث دیپلماسی را راهکار مناسبی عنوان می‌کند. اجرای سیاست فوق به برخی عوامل و شرایط بازیگران فعال در این کشور بستگی دارد. بازیگران صحنه لیبی مخالف توافق ترکیه و روسیه هستند؛ چراکه همکاری دو کشور منجر به تضعیف جبهه غربی در این کشور خواهد شد. همچنین کشورهای غربی و برخی کشورهای مدیترانه شرقی از همکاری ترکیه و روسیه در لیبی نگران هستند. این کشورها خاطره خوبی از همکاری ترکیه و روسیه، از جمله خرید سامانه اس‌ـ ۴۰۰  و  ورود سیستم دفاعی روسی به حوزه استحفاظی ناتو ندارند. کشورهای مدیترانه، از جمله یونان، قبرس و مصر نیز از افزایش نقش ترکیه در تحولات لیبی و تبدیل شدن آن به کشور محوری در این تحولات که سبب افزایش چانه‌زنی آن در میز مذاکرات مربوط به مسأله انرژی در شرق مدیترانه خواهد شد، نگران هستند.

غلامعلی مصطفوی