«ماکس وبر» در کتاب مشهورش «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» به نقش شکلگیری پروتستانتیسم در بسترسازی ذهنی برای تحول در غرب و شکلگیری سرمایهداری و مدرنیته اشاره دارد که از سوی «ژان کالون» فرانسوی صورت گرفت. اما «ورنر سومبارت»، دوست و همکار و بر دیدگاه دیگری داشت. از نگاه این جامعهشناس و اقتصاددان آلمانی که سالها در کنار ماکس وبر دست به تحقیقات دامنهداری زد، حضور یهودیان یکی از عوامل تکوین سرمایهداری جدید است. از نگاه سومبارت، کشف قاره آمریکا و معادن نقره در آن، حضور اقوام و ملل اروپایی در قاره نو، اختراعات عرصههای نوین کشاورزی و چیزهایی مانند اینها نیز در تکوین سرمایهداری نوین سهم بزرگی داشتهاند و در نبود هر یک از این عوامل، سرمایهداری در شکل فعلیاش پدید نمیآمد. کتاب ورنر سومبارت با نام «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» را رحیم قاسمیان ترجمه کرده و در سال ۱۳۸۴ در انتشارات ساقی به چاپ رسیده است. به باور نویسنده، یهودیت در قرون ۱۷، ۱۸ و ۱۹ بزرگترین جابهجایی جغرافیایی خود را به سوی منزلگاههای جدید که غالباً امنیت اقتصادی را برای آنان به ارمغان میآورد، برگزید. قاره آمریکا یکی از این قرارگاههای مطمئن و افقهای بازی بود که این اقلیت خاص در آن مأوا گزیدند. یهودیها در همه ممالک پیشرفته دنیا به چنین روابط مالی زنجیرهای دست زدهاند و مالک صدها مؤسسه مالی پرسود شدهاند. به نوشته ورنر سومبارت، یهودیان، صنایع نیشکر خود را از جزیره سنتوماس به برزیل منتقل کردند و نخستین مجتمع بزرگ پلانتها و صنایع شکر در قاره آمریکا را ساختند. سومبارت مینویسد این مستعمره در آغاز به طور کامل با یهودیان و مجرمان انباشته شد. سالیانه دو کشتی حامل این دو گروه از پرتغال به برزیل به آنجا میرفت. چنین بود که «یهودیان به سرعت به طبقه مسلط بدل شدند و تعداد قابل توجهی از ثروتمندترین تجار برزیل مسیحیان نوکیش بودند». همچنین وی «کریستف کلمب» را مدیری اجرایی در خدمت قوم یهود میداند. وی بر این باور است که دست کم بودجه دو سفر اول کلمب از منابع یهودی تأمین شده است. ورنر همچنین تأکید دارد در میان همراهان کلمب، چندین یهودی حضور داشتند و اولین اروپایی که بر خاک آمریکا پا نهاد، یک یهودی به نام «لوییس دو تورس» بود. وی به اظهارات «دون سلسو گارسیا دو لا ریگا» محقق برجسته در گردهمایی جامعه جغرافیدانان مادرید اشاره میکند که وی در آنجا با اسنادی اثبات میکند کلمب به خاندانی یهودی تعلق دارد.
تجارت جهانی برده در نیمه دوم سده پانزدهم از سوی خاندان سلطنتی پرتغال و یکی از شاهزادگان پرتغالی به نام هنری (۱۳۹۴ـ۱۴۶۰میلادی) بنیان نهاده شد. این سفر در سال ۱۴۱۵، ۷۷ سال پیش از سفر «کریستف کلمب» به قاره آمریکا و ۸۲ سال پیش از سفر «واسکو دو گاما» به شرق بود. هنری برای اشغال بندر «سیتا» در ساحل مراکش، راهی شمال آفریقا شد. وی که بعدها به «هنری دریانورد» شهرت یافت، بندر سیتا را اشغال کرد و دژی استوار در آن بنیان نهاد. این نخستین مستعمره ماوراء بحار اروپاییها و سرآغاز تهاجمهای پسیندریایی آنان به شرق و غرب است.
هرچند در تاریخنگاری غرب میکوشند هنری را «کاشفی بزرگ» و «شیفته و بانی دانش دریانوردی» جلوه دهند، ولی این نکته پنهان نیست که انگیزه اصلی او «توسعه تجارت پرتغالی طلا و برده» و «جنگ با مسلمانان به منظور گسترش مسیحیت» بود. او در سال ۱۴۵۸، تهاجمی بزرگ را علیه دولت مسلمان مراکش انجام داد.
نخستین بار در سال ۱۴۴۱، زمانی که «هنری دریانورد» در جستوجوی راه دریایی هند به ساحل غربی آفریقا رسید، ۱۲ مرد و زن و کودک را به اسارت گرفت و آنان را با خود به عنوان برده به پرتغال برد و در بازار لیسبون فروخت. در هفت سال بعدی، حدود یکهزار آفریقایی «شکار» شدند و در بازار لیسبون به فروش رفتند. با این حال، با ورود کریستف کلمب به قاره آمریکا و تسخیر سرزمینهای پهناور آن بود که تجارت برده اهمیت اقتصادی فوقالعادهای یافت. تا این زمان از بردگان به عنوان غلامان و کنیزان خانگی، در کاخهای اعضای خاندانهای سلطنتی و اشراف پرتغال و اسپانیا استفاده میشد؛ اما از این پس، بردگان به یکی از ابزارهای تولید و یکی از سه عامل اصلی اقتصاد مزارع بزرگ بدل شدند.
در دوران ۵۰ ساله پس از ورود کلمب به باهاماس، اسپانیاییها مکزیک، پرو و جزایر هند غربی را تصرف کردند و در سال ۱۵۴۲، پرتغالیها اشغال برزیل را آغاز کردند. در این سرزمینها نه تنها معادن عظیم طلا و نقره به چنگ آنان افتاد، بلکه کشتزارهای وسیع تنباکو و نیشکر نیز پدید آمد. اسپانیاییها و پرتغالیها در بهکارگیری بومیان قاره آمریکا توفیقی نداشتند؛ ازاینرو برای تأمین نیروی کار لازم خود به «شکار» سیاهان آفریقایی روی آوردند. میسیونرهای اسپانیایی، به رهبری کشیشی به نام «لاسکازاس»، که بعدها اولین اسقف مکزیکو شد، تجارت برده را تشویق میکردند.
فاجعه هفتم تیر ۱۳۶۰ از رویدادهایی در تقویم تاریخی انقلاب است که با گذشت ۳۹ سال، هنوز در بررسی و تحلیل آن حق مطلب به جا آورده نشده، به عمق این فاجعه پی برده نشده و بررسی این موضوع در دستور کار مجموعه متخصص قرار نگرفته است. این مختصر نوشته به چند نکته مهم و اساسی درباره انفجار روز هفتم تیر اشاره دارد:
۱ـ نوع وارد کردن عنصر نفوذی در تشکیلات گروهی سازمانیافته از جریان معتقد به خط امام(ره)، شیوه فریبکاری در دعوت کردن و کشاندن بسیاری از شخصیتهای مؤثر انقلاب مانند بعضی از نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، نظیر شهید محمد منتظری و شهید محمدعلی رجایی (البته اشخاص دیگری مانند شهید باهنر و مرحوم هاشمیرفسنجانی هم حضور داشتند که بعضاً برحسب ضرورتهایی از جلسه خارج شده بودند)، روش انتقال مواد منفجره و بمبگذاری زیر ستون ساختمان با مهندسی حسابشده حکایت از یک برنامهریزی طراحیشده از قبل میکند که از سوی یک جریان قوی تروریستی دنبال شده است.
۲ـ وقتی این انفجار صورت گرفت، خبر آن رعب و وحشتی در فضای عمومی کشور به وجود آورد و علاوه بر آن، شمارش میزان خسارتهای جانی که به وجود آورده بود، دل هر انسان آزادهای را میسوزاند. در این فاجعه شخصیتهای بلندپایهای به شهادت رسیدند که هنوز پس از ۳۹ سال، درد و غم از دست دادن آنها بر جای مانده است.
۳ـ اعضای گروه نهضت آزادی که مدتی مسئولیت دولت موقت را عهدهدار بودند، به همراه تعدادی دیگر از گروهک موسوم به جبهه ملی و سایر افراد از طیف لیبرالمسلک که به مجلس وقت راه یافته بودند، نه تنها این اقدام تروریستی را محکوم نکردند، بلکه بعضاً از مواضع و اقدامات آنها حمایت کردند و بعضی از آنها هنوز هم به دنبال تطهیر این جنایتکاران هستند؛ اینها با کمال وقاحت از حضور در مجلس خودداری کردند که مجلس از حد نصاب بیفتد و به سمت انحلال برود.
۴ـ در این انفجار جنایتکارانه این نکته مهم را باید در نظر داشت که آنچه موجب خنثی شدن توطئهها و حفظ نظام شد، اقدام هوشمندانه و مقتدرانه امام خمینی(ره) بود؛ ایشان همچون کوه استوار در برابر این حادثه وحشتناک ایستادند و بهسرعت هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کردند و با سخنرانی معنوی و حماسی، روحیه مردم غمزده را تقویت کردند و با صدور بیانیهای تحلیلی، راه انقلاب و هدف دشمن را ترسیم کردند. از طرف دیگر، حضور بههنگام مردم در محل انفجار، شرکت در برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری و سوگواری برای شهدا موجب شد گروهکهای لیبرال و تروریستی در موضع انفعال و نوعی انزوا و اختفا قرار گیرند. این اقدامات معنادار مردم پیامی ویژه به دشمنان، توطئهگران و تروریستها داد و روز ۷ تیرماه سال ۱۳۶۰، روزی تعیینکننده در مسیر انقلاب شد.
سیدمهدی حسینی