نگاهی به آینده جنگ یمن و دست برتر انصارالله

شنیدن هر روزه خبرهای پیشروی یا عقب‌نشینی نیروها از جنگ یمن، به موضوعی روزانه برای تحلیلگران تبدیل شده است؛ این مسئله به این معناست که یکی از طولانی‌ترین و فرسایشی‌ترین جنگ‌های منطقه و جهان همچنان ادامه خواهد داشت. آنچه بیش از جنگ نگرانی ایجاد کرده، فضای داخلی یمن است. آشفتگی درونی به ویژه در یمن جنوبی، فقدان اقتدار مرکزی و سامان‌بخش و تداوم پیامدهای منفی جنگ بر مردم یمن، همچنان آینده این جنگ را تیره کرده است. اتحاد و ائتلاف‌های داخلی به موضوعی بعید تبدیل شده است، تمایل نداشتن کنشگران قدرتمند برای ورود به این جنگ نیز مزید بر علت شده است تا به قول «بیسمارک» صدراعظم آهنین، «حرف حق همچنان از دهانه توپ بیرون بیاید». با وجود تمامی این شرایط، اما یک بازیگر داخلی مراحل کسب، حفظ و افزایش قدرت را در پیش گرفته است. این شرایط یک نگرانی تاریخی برای عربستان ایجاد کرده است، هدف قرار دادن پایگاه هوایی «ملک خالد» در «خمیس مشیط» نیز، نمایش قدرت انصارالله در خاک عربستان بوده است. با این مقدمه باید گفت افزایش توان پاسخ‌دهی انصارالله به حملات ائتلاف و ارتقای توان چانه‌زنی این سازمان حکایت از چند موضوع دارد:

نخست اینکه، نظام بین‌الملل اگرچه ابتدا اقدام به انکار انصارالله کرده است، اما اکنون با روند فزاینده دسترسی انصارالله به تسلیحات جدید و تبدیل شدن به کنشگری نظامی‌ـ سیاسی، ناچار به پذیرش این سازمان در ساختار قدرت جهانی شده است. آنچه عربستان همواره بیم آن را داشت، به وقوع پیوسته است. آینده یمن بدون انصارالله در جایگاه سیاسی قابل تصور نیست. شاید انصارالله در آینده یمن در رأس هرم قدرت نباشد، اما طبیعتاً یک ضلع از قدرت آینده خواهد بود. افزایش تقاضاهای بین‌المللی و تمرکز بیشتر بر حل مسئله با مشارکت انصارالله از سوی مجامع بین‌المللی، به‌خوبی نشان‌دهنده این روند بوده است.

دوم اینکه، عربستان سعودی نتوانسته است به حداقل اهداف خود در یمن دست یابد؛ بر این اساس به دنبال رساندن جنگ به نقطه صفر و خروج آبرومندانه از آن است، آنچه با گذشت جنگ به نظر بعیدتر می‌رسد. در این شرایط ریاض به دنبال نقش مؤثرتر کنشگران همسو در عرصه بین‌المللی برای ایفای نقش «میانجی» یا «منجی» است. سازمان ملل در نقش میانجی موفق عمل نکرده است، به صورتی که به نظر می‌رسد اراده قدرتمندی نیز برای حل مسئله وجود ندارد، از سوی دیگر کاخ سفید نیز قصدی برای ایفای نقش منجی ندارد. سود کلان از تداوم جنگ و فروش تسلیحات، ایالات‌ متحده را برآن داشته است تا حداقل ورود به موضوع را در دستور کار قرار دهد. وارد شدن این کشور به کارزار زمان‌بر انتخاباتی نیز بیش‌ازپیش تمرکز واشنگتن را بر دغدغه‌های ریاض از بین برده است.

سوم اینکه، انصارالله به میزانی از بلوغ سیاسی دست ‌یافته که قدرت این سازمان را در عرصه داخلی نیز افزایش داده است، تفکیک بازیگران داخلی و تنظیم نوع تعامل با آنها بیش از گذشته، در روابط انصارالله دیده می‌شود. «جنگ در شمال، مذاکره در جنوب» راه‌حل معقولی است که انصارالله در پیش گرفته است. انصارالله دریافته است که جبهه جنوب بیش از اینها زمان می‌خواهد. تکثر نیروهای جنوب و سیالیت اتحاد و ائتلاف‌ها کار را دشوار کرده است، اختلاف ‌نظرها در زمینه تشکیل یمن جنوبی و نوع حکومت احتمالی آینده، مهم‌ترین دغدغه نیروهای جنوب است. اگر حتی تصور شود که یمن جنوبی تشکیل شده است، چگونه اختلاف‌ نظرها و شکاف‌های گسترده می‌تواند به توافق برای تشکیل دولت منجر شود؟

با تمام این شرایط، اما باید پذیرفت یمن نمود کامل «بن‌بست سیاسی» است. پیش‌بینی آینده یمن از «نبرد فردا» فراتر نمی‌رود، نااطمینانی‌ها رو به فزونی است، اما آنچه خوب پیش می‌رود، سرعت نابودی ناجوانمردانه یک ملت به کارگردانی ریاض و ابوظبی است.

محمدحسن سجادی

همگرایی علیه لیبرالیسم

نیویورک تایمز: فقط بحران کووید‌ـ 19 و قتل جورج فلوید عامل تشدید چپ‌گرایی در آمریکا نیست؛ بلکه بازیگر کلیدی و پیشران اصلی جنبش چپ‌گرا، شخص ترامپ است؛ رئیس‌جمهوری که هر کاری می‌کند تا به آتش بحران دامن بزند؛ ازاین‌رو بروز پیامدها دور از ذهن نیست. با انتخاب ترامپ، آمریکایی‌های آسیایی‌تبار و لاتین‌تبار بیش از هر زمان دیگری به جامعه سیاه‌پوستان نزدیک شده‌اند.

 

نمایش قدرت ایران

فارن پالیسی: ایران نشان داده در برابر فشار آمریکا مقاوم است. با اینکه شمار زیادی از مردم عادی تحت فشار هستند، اقتصاد ایران آنچنان‌که عده‌ای امیدوار بودند، در حال سقوط آزاد نیست؛ بر عکس، در ایران نشانه‌هایی از بهبود اقتصادی ظاهر شده و تولید داخلی و اشتغال در این کشور رو به افزایش است. لفاظی‌ها و اقدامات خصمانه ترامپ، ایران را به توافق مشتاق‌تر نکرده، بلکه آن دسته از مقام‌های ایرانی حامی مذاکره با ایالات متحده را تضعیف کرده است.

 

تحریم‌های بی‌فایده

القدس العربی: دشوار است تصور کرد که تحریم‌های اقتصادی بتوانند حکومت بشار اسد در سوریه را تضعیف کنند؛ یعنی کاری را که 9 سال جنگ، موفق به انجام آن نشد، این تحریم‌ها انجام دهند؛ به ویژه که ما از حکومت سوریه و متحد ایرانی‌اش صحبت می‌کنیم که سال‌هاست از سوی آمریکا در سطح اقتصادی تحریم هستند. عامل اقتصادی و قدرت مالی، عاملی تعیین‌کننده در هویت طرف بانفوذ در منطقه نیست؛ زیرا اگر بود، عربستان بر حوثی‌ها پیروز شده بود یا تاجر ثروتمند لبنانی، یعنی سعد حریری، در رویارویی با سیطره حزب‌الله موفق بود، همچنین بحران اقتصادی، متحدان تهران را در عراق و نیز سوریه تضعیف کرده بود.

 

شبیه به اتحاد جماهیر شوروی

پراجکت سیندیکیت: ایالات متحده آمریکا تحت رهبری ترامپ، نظاره‌گر افول سیاسی و اقتصادی خود در سطح جهان است. بسیاری از جنبه‌های آمریکای کنونی با واپسین سال‌های وحشتناک اتحاد جماهیر شوروی، شباهت‌های زیادی دارد. این کشور به نوعی در حال تجربه سال‌های پایانی حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی نیز است. ترامپ اکنون وضعیتی بسیار شبیه به رهبران شکست‌خورده شوروی دارد. فراموش نکنیم وقتی بحران در شوروی جدی شد، گورباچف سرکار آمد و مجبور شد سیاست‌های اصلاحات سیاسی و اقتصادی (گلاسنوست و پرسترویکا) را به اجرا گذارد. با این حال، خیلی دیر شده بود و فروپاشی شوروی در نهایت اتفاق افتاد.

 

نقش پنهان واشنگتن

العهد: مداخلات آمریکا در پرونده لیبی مخفیانه و تحت پوشش مواضع کشورهای فعال دیگر در این پرونده دارد. واشنگتن هیچ‌گاه هیچ پرونده‌ای را که همراه با آشوب، تنش و اختلاف باشد،‌ ترک نکرده است و نخواهد کرد. مسئله مهم‌تر اینکه بوی نفت و گاز در این پرونده بسیار قوی است و در اکثر کشورهای شمال آفریقا، ترکیه و سواحل شرقی و شمالی مدیترانه پخش شده است.

 

بزرگ‌ترین خریدار اسلحه

الشرق قطر: معاملات خرید و فروش اسلحه بین دو کشور آمریکا و عربستان در چند دهه، عربستان را به بزرگ‌ترین خریدار اسلحه در جهان تبدیل کرده است. آخرین معامله نزدیک به نیم تریلیون دلار در آغاز ریاست ترامپ بود. جالب اینکه آمریکا خود بحران می‌آفریند و خود برای مقابله با آن بحران اسلحه می‌فروشد. کشورهای شورای همکاری از منشأ یک بحران برای مقابله با همان بحران، بیشترین اسلحه ممکن را می‌خرند و در عین حال از کشوری که مسبب آن است، درخواست حمایت می‌کنند.

محورهای سخنان اخیر سیدحسن نصرالله  موارد ذیل است:

۱ـ حرکت به سمت شرق به معنای قطع ارتباط با غرب نیست و هر کشوری که برای کمک به لبنان آمادگی دارد، ما از آن استقبال می‌کنیم؛۲ـ من از برخی شخصیت‌ها شنیدم که می‌گویند آنها می‌خواهند لبنان را به نمونه ایرانی تبدیل کنند، ما این حرف را نزدیم ما از آنها کمک خواستیم؛۳ـ آمریکایی‌ها از طریق تهدید و ارعاب سدی مقابل هرگونه راه‌کار برای حل بحران لبنان هستند؛۴ـ مشغول شدن به اوضاع اقتصادی، نباید ما را از حمایت از فلسطینی‌ها غافل کند. دولت و مردم ما در کنار برادران فلسطینی هستند و ما حاضریم برای مقابله با طرح الحاق (کرانه باختری) هر کاری انجام دهیم.

این سخنان دبیرکل حزب‌الله حاوی چند پیام مهم است که به برخی از این موارد اشاره می‌شود:

ـ آمریکا همچنان عامل مخرب و ناامنی نه در لبنان، بلکه در کل منطقه و جهان است. این سیاست آمریکا موجبات تنش و افزایش درگیری‌ها در لبنان شده و مداخلات واشنگتن در تعیین مناصب دولتی در لبنان، عامل افزایش تنش‎های سیاسی و اقتصادی شده است.

ـ سیدحسن نصرالله در این سخنرانی برای اولین بار رویکرد جدیدی از اقتصاد منطقه‌ای را اعلام کردند. این سیاست در قالب متنوع‎سازی اقتصادی خلاصه می‎شود. ایشان با اعلام اینکه ایران به عنوان نمونه‎ای از مدل خودکفایی اقتصادی، مسیر راه‌گشایی را جلوی دولت لبنان قرار داده است، اظهار داشتند امروزه لبنان با توجه به وضعیت اقتصادی موجود که ناشی از تحریم‎های آمریکاست، نیازمند حمایت و مبادلات اقتصادی با کشورهای دیگر از جمله ایران است. حرکت اخیر ایران در زمینه فروش نفت و مشتقات نفتی به ونزوئلا در حال تبدیل‎ شدن به الگویی فراگیر است. ایران با این حرکت نشان داد در هر شرایطی، خواهان معامله با کشورهای دوست، خواهد بود. صحبت‎های سیدحسن نصرالله در واقع تبیین این شرایط است، که این سخنان با واکنش مقامات آمریکایی به ویژه پمپئو در بحث فروش نفت مواجه شد؛ زیرا آمریکایی‎ها به این امر واقف هستند که هرگونه مراودات اقتصادی لبنان با ایران به منزله شکست کامل طرح فشار حداکثری آمریکا علیه ایران و گروه‎های مقاومت است.

ـ سیدحسن نصرالله علاوه بر ایران الگوهای جدیدی از مبادلات اقتصادی همچون چین را ارائه کردند. این سخنان مؤید این نکته است که لبنان باید به سوی قطع وابستگی با آمریکا حرکت کند و به دنبال مدل‎های جایگزین برای تبادلات اقتصادی خود باشد.

ـ سیاست آمریکا در برابر گروه‎های مقاومت و همچنین کشورهای حامی مقاومت، ایجاد تنگناهای اقتصادی در قالب تحریم است. این رویکرد بیش از آنکه هدف اعلامی باشد، یک هدف اعلانی است که درون خود به دنبال مشغول‌سازی گروه‎های مقاومت است. مشغول‎سازی که در نهایت باید منجر به کم‎رنگ‎ شدن آرمان‎های اصلی گروه‎های مقاومت، به ویژه مسئله فلسطین شود. گام‎هایی که آمریکا در این راستا برداشته، در قالب طرح معامله قرن است؛ مسئله‎ای که از نظر دبیرکل حزب‌الله لبنان نباید به فراموشی سپرده شود.

محمدرضا فرهادی